Painting 2006-7 |
1- مطالب جدی زیادی توی ذهنم تلنبار است که بنویسم و از جمله همان "لزوم هواداران تیفوسی سیاست در جهان سوم" که مطلبی آموزشی بزبان ساده خواهد بود و بسیار امیدوار کننده و عمق "امید اصلی من برای پایان جمهوری خامنه ای از کجا می آید". و همینطور موضوع هواپیمای تصرف شدۀ امریکایی که کشش یک مطلب جالب دیگر را دارد در این مورد که امریکا در حال تبدیل کردن "جنگ نظامی - هوایی - سایبری" به یک نبرد "سیاسی - زمینی - حقوقی" است تا با نقوذ یگانه اش بر سازمان های تصمیم گیرندۀ بین المللی ایران را متهم به دزدی هواپیما از آسمان افغانستان و نشاندن آن در شمال شرقی ایران (نزدیک مرز افغانستان با ایران) بکند، و هر گونه استفاده از هواپیمای تصرف شده اش را فعلاً برای جمهوری اسلامی غیرممکن بکند. زیرا که دیدم امریکا ادعا کرده که هواپیمایش برای اهداف ایساف در افغانستان و در آسمان همان کشور بوده است و این به این معناست که ایران جنگ سایبری بر علیه طیاره را در فضای افغانستان هدایت کرده و نه آنطور که می گوید در آسمان ایران. و مگر نه اینکه می گویند این پرنده از داخل خاک امریکا هم قابل هدایت بوده. پس بطریق اولی از داخل خاک ایران هم قابل هک کردن از نظر فنی می توانست باشد. این گمانه را واکنش دیرهنگام ایران نسبت به ورود این پرنده به حریم هوایی ایران هم تقویت می کند در آنجائیکه جمهوری اسلامی 5 روز پس از ادعای تجاوز این هواپیما که منجر بسقوطش شده است اعتراض رسمی و با عجله کرده است به سازمان ملل. در حالیکه اولین اقدام حقوقی هرکشوری در چنین مواقعی انعکاس معترض و بلافاصلۀ آن به سازمان های سیاسی و حقوقی بین المللی مربوطه است و تقاضای محکومیت آن.
2- اما راستش با دیدن حجم انبوهی از خوانندگان که از پست قبلی "ارتش - سپاه" استقبال بی نظیری کردند و هیچ کدام هم نظر منفی ثبت نکردند اینقدر شارژ روحی شدم که انرژیم تخلیه شود برای تمرکز دقیق بر موضوعات تلنبار ذهنم. و دراین حال مطلبی را دیدم از جناب مصطفایی وکیل معروف سکینۀ محمدی معروف تر که یک سالی هست بجمع آوارگان ملحق شده. هم ایشان امروز و با یاد آوری یکسالگی هجرتش عضویت با افتخار خودش در سایت بالاترین را بسمع و نظر دوستداران و لابد مخالفانش رسانده؛ بنظرم آمد که یک طنز سیاهی کار کنم مختصر در این پست راجع به تعویض و جابجایی های جایگاه فعالان حقیقی با مجازی مخالف رژیم. و این امید طنز را بیافرینم که خوشحال باشیم از این جابجایی مبارک.
3- ماجرا از این قرار است که تا کمتر از یک سال پیش سایت بالاترین در اختیار مطلق جوانان هوادار تیفوسی جنبش سبز بود و هر جنبنده ای غیر خودشان را چونان جریان شکار همین هواپیما از سوی جمهوری اسلامی هک می کردند و دهان و چانه و خیلی از الات دقیق دیگرش را پیاده می کردند روی سفرۀ "خائن و جاسوس و مزدور و قس علیهذا". در یک سال گذشته اول پیرمردهای مجاهدین خلق بودند که بطور سازمانی منتقل شدند به سایت بالاترین، و دغدغۀ ملت را از آزادی ایران به آزادی اشرف بازتعریف کردند. و با انرژی بی پایانی که دلار و یورو داشت - هنوز و اینقدر ذلیل و سقوط کرده نبودند - کارشان را خوب انجام دادند و می دهند. بعد نوبت رضا پهلوی شاهزادۀ سابق ایران بود که به پیرمردترها و چند فرزند پیر و معدودی نوۀ جوانشان فرمان آماده باش سرخ بدهد برای تصرف سایت بالاترین بجای تصرف تاج و تخت موروثی؛ که داد. و آنان نیز که خود شاهزاده را هم در حداکثر فروتنی می دیدند بعنوان کاربر سادۀ بالاترین در پیشانی حمله؛ سر از پا نشناخته وارد کارزار مجازی تمام عیار شدند. هرچند به سازماندهی رهبران مجاهدین نبودند؛ ولی خیلی هم کوتاه نمی آمدند در مقابل "مثل من های" پیزوری. حالا که دیدم وکیل مصطفایی هم مبارزه در بالاترین را تنها راه مقابله با جنایت های خامنه ای تشخیص داده؛ شکّم بر طرف شد که با استفاده از برهان خلف و فرمول زیر ما بزودی جنبش سیاسی قوی و رهایی بخش و فراگیری خواهیم داشت در خیابان های ایران!
4- سایت بالاترین هرچقدر هم گسترده و جادار و مهم باشد مثل همۀ پدیده های حقیقی و مادی ظرفیتی محدود دارد. و تعداد کاربرانی که می تواند عضو بپذیرد تعداد مشخصی از مبارزان! از هر دو سوی "رژیم - ضد رژیم" است. لذا با آمدن فله ای و گروهی - انفرادی یا سازمان داده شده - همۀ پیرمردان سیاسی و مدنی و حقوقی فعال در حوزۀ حقیقی و واقعی سیاست و جامعه و اقتصاد و فرهنگ به دنیای مجازی بالاترین؛ بطور بدیهی مجالی برای عضویت جوانان - چه سابق و چه لاحق - نخواهد ماند و این جوانان مبارز اینترنتی مجبور حواهند شد از پشت کیبورد ها پایین آمده و جای پیرمردان مبارز سابق را بگیرند. و چون محل اصلی مبارزۀ واقعی و حقیقی هم کف خیابان و جنبش و اعتراض عملی است؛ بنابراین ناگزیر به خیابان ها گسیل خواهند شد تا نسخه های پیچیده شده توسط رهبران پیرمرد سیاسی خود در سایت معجزه گر بالاترین را پیاده و سه سوت رژیم و خامنه ای و آخوند و دیکتاتوری و استبداد و توتالیتاریسم و فاشیسم و... را بزباله دان تاریخ خواهند پرتاب کرد. انشاءالله. یا...هو
۷ نظر:
البته پس از چند پست سياسي نوبت پست ورزشي بود تا به بهانه باخت پرسپوليس سردار رويانيان را مورد نوازش قرار دهي كه پس از باخت پرسپوليس، بسرعت بيانيه صادر ميكند و همه را جز خود مقصر قلمداد ميكند!
اما بعد... دوستاني كه خارج از بالاترين فعاليت ميكنند بردي بيش از حد براي بالاترين قائل هستند و سخت دنبال دعوتنامه هستند بعد كه آمدند شروع ميكنند به كپي پيست تا امتياز خود را بالا ببرند و بعد رفته رفته جاي خود را به نيروهاي تازه نفس تر ميكنند. ميماند امثال دلقك عزيز كه توليد محتوا ميكنند كه اينها از چندده نفر گمان نكنم تجاوز كنند.
امثال واحدي و نبوي هم چندصباحي گويا براي جذب مخاطب آمدند و بعد ديدند آواز دهل شنيدن از دور خوش است و نماندند
پهلوي هم بعيد است زياد در اين فضا بماند
باز یک لینکت داغ شد جو گیر شدی؟!
مردم از خنده . اما دنیا را چه دیدی شاید فردا خود جنتی هم شد کاربر بالاترین و از همان جا خطبه نمازجمعه را خواند.
چند کامنت از بالاترین:
رأی ۴ گزارش che_guevara حدود ۳ ساعت قبل گفت:
مثبت اشتباهی! بدون شک منفی غلیظ
رأی ۳ گزارش azadeh2008 حدود ۳ ساعت قبل گفت:
جناب دلقک بفرمائید خود شما از جمله کدام دسته پیرها هستید ؟ درضمن مثبت من اشتباهی است و بسیار متاسفم که اصلا لینک شما را نگاه کردم ارزش نه مثبت دارد و نه منفی . میدانی جناب دلقک این روزها هرکس دنبال کلیک روی لینک اش میگردد یک مجاهدین هم به لینک اش اضافه میکند برو لینک های دیگرت را نگاه کن چند امتیاز اورده است ازد اغ نشدن لینک هایت بسیار خسته و عصبی شده ای و در یک استراتژی خیلی تر و تازه تصمیم گرفته ای که تو هم از خوان نعمت بی بهره نمانی و از نمد سفر ه خونی که برای مجاهدین همه گسترده اند کلاهی به غنیمت بری خب مبارکت باشد انشاءالله میتوانی هم کلاهت را نو کنی و هم قبا و احیانا عبایت را و اگرهم باز چیزی از این سفره نمدی خون آلود باقی ماند یک نعلین و تسبیح هم برای خودت بساز . و این شعر زیبای مهدی اخوان ثالث را هم دوباره و دوباره بخوان البته بخش سگ هایش را و بخش گرگ هایش را برای ما بی خانمان ها بگذار:
که این سفره ای که تو برای خودت باز کرده ای درحقیقت
که این خون خون ما بی خانمان هاست --- که این خون خون فرزندان صحراست بخش سگ هایش را برای خودت بخوان و درآینه به چهره ات نگاه کن بدون ماسک دلقکی و به چهره حقیقی ات . متاسفم ولی درون سینه ام دریایی ازدرد است
رأی ۱ گزارش binam کمتر از ۱ دقیقه قبل گفت:
سلام و درود به همۀ خانم ها و آقایان و دگرباشان و اگر بازهم چیزی مانده بود خواجه گان!
و اما بعد:
پرسپولیس باخته بود بدجوری "قرمرته" ام ریخته بود بهم. گفتم یک مطلبی بنویسم رنگ شادی تا با قرمز های شما کمی سرخ بمانم در روزی که آسمان هم آبی است از دست و فریاد این تاجی ها. نوشتم ولی لینک که کار نکرد هیچ چی، اینقدر اهمیت هم پیدا نکرد که دوستان از خجالت باخت پرسپولیس در آیند با قرمزهای انبوه. تازه یک چه گوارا هم داریم ترسناک محبوب که برای بیشتر سوزاندن من قرمزش را "آبی با پی نویس" ثبت کرده است. و آزاده را که ادیب وشعر دوست هم است که دوستش دارم برای اینکه هم فرمز داده و هم توضیح داده که قرمزش آبی نیست و چه بهتر از این در این شب نوستالوژی 6 تایی ها.
القصه: غرض از مزاحمت فقط عرض تبریکی بود به وکیل محمد مصطفایی. که در تیتر اولیۀ لینک هم با تبریک به ایشان شروع کردم. ولی بعد که دیدم از بس کلیک کننده است که یخ زدم از خجالت تیتر را عوض کردم بلکه افاقه کند که نکرد و شد وبال گردن نویسنده.
مطلب طنزی بود و هشداری که حقیقی ها بروند دنبال تولید حرف تا ما مجازی ها حرف شان را توی بالاترین داغ کنیم و بفروشیم به خلق الله چون برگ زر. اگر فعالان و رهبران هم لینک گذار بشوند پس لینک نویس و طراح راه و تولید حرف می ماند برای ما جوان ها! که بالاترین را ترک کنیم و برویم برای چنبش خیابانی. همین.
می توانم بازهم بنویسم برای روکم کنی و بگویم که فاطی از بی تنبانی است که زده به جادۀ بالاترین ولی چکار دارم حالا که شما این بازی را دست دارید من چقدر باید احمق باشم که آرامش و دلخوشی تان را بهم بزنم. اصلاً می ارزد بخاطر نجات وطن از این گیر افتادگی سی و سه ساله در پیشاتاریخ؛ نازنین گل پسر ها و خوشگل دخترهای گیس گلابتون و رهبران تان را رنجاند؟ نه خدایی ارزشش را دارد. من که می گویم نه. اینرا هم برای خنده می گویم جدی نگیرید: کاربر بالاترین شدن رهبران عمدۀ اپوزیسیون یا حداقل رهبرانی که خودشان خودشان را رهبران و فعالان تأثیر گذاری می دانند. مرا یاد سفرهای استانی محمود احمدی نژاد می اندازد در بهانۀ پروژۀ "از نزدیک با هواداران".
متأسفم که همزبان نیستیم و شما هم استعداد یادگیری تان خیلی خوب نیست چون با اینکه زبان های خوب و درازی دارید ولی گوشهایتان کیپ است. و تا آوا را نشنوی محال است یاد بگیری زبان درد را! مرسی به همه تان و می بوسم آبی ها را و بروی چشم می گذارم قرمزها را. و اینکه من از کدام پیرها هستم هم: "پیزوری". یا...هو
پیام امروز چنان حالم گرفته بود که ذهنم فلج شده بود از این همه غصه ای که می دانم چه بروز هولیگان ها و تیفوسی های نازنین در داخل ایران آمده است از اضمحلال پرسپولیس، که قادر نباشم کلمه ای حتی بدوبیراه و دشنام بنویسم. شاید وقتی دیگر! یا...هو
سمندر عزیز سلام.
من از دست تو از سیرک خودم بکجا پناه ببرم که تا می آیم یک شکوفایی! بشوم و حالی بکنم مثل اجل معلق حاضر می شوی و می زنی توی ذوقم. پدر جان آن بچه سیاه پوسته را چکار داری اخر. آن که دارد ماستش را می خورد یک دقتی به قیافۀ خودت بکن ببین اصلاً شبیه هیچکدام از بچه های دیگر بابا مامان مان هستی. هی مرتب بمن میگی حروم زاده چرا؟ از مامی بپرس اگر دروغ می گویم. ممنونم که می آیی و کامنت می گذاری. یا...هو
سلام هومان
مرسی از کامنت خندانت که همۀ سیرک بنیادش برای همین است و خندیدن بریش دوچیز ماندگار در این دنیا. دومی احمد جنتی! یا...هو
ارسال یک نظر