۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

حرف دانیل پلتکا نومحافظه کار آمریکایی درست و دقیق است. بترسیم؛ ایرانیان!

The Boy in the Red Vest


1- موضوع در اختیار گرفتن احتمالی پیشرفته ترین هواپیمای بدون سرنشین جهان از سوی جمهوری اسلامی را خواهم نوشت عنقریب. ولی یک سخن بسیار موجز و کوتاه از سیاستمدار نومحافظه کار امریکایی بنام دانیل پلتکا؛ هم مهمتر است از دید من و هم به ذائقه و دیدگاه من نزدیک تر. و البته هم توضیح دهنده است برای چرا "جمهوری اسلامی بهرقیمت نه!" از سوی غرب و جامعۀ جهانی. دانیل پلتکا گفته است:
بزرگترین مشکل برای ایالات متحده آمریکا این نیست که ایران به سلاح هسته ای دست یابد و آن را آزمایش کند، این است که به آن دست یابد و از آن استفاده نکند!
او در توضیح این مطلب گفت: به محض اینکه آنها به یک بمب دست یابند و هیج کار بدی با آن نکنند، همه مخالفان ما بر می گردند و می گویند: "دیدید! نگفتیم ایران یک قدرت مسئول است! به شما گفته بودیم ایران برای استفاده فوری از بمب اتمی آن را نمی خواهد. گفته بودیم ایران به دنبال دستیابی به نفوذ منطقه ای یا هژمونی منطقه ای از طریق دستیابی به بمب اتمی نیست!" ... و آنها نهایتا یک ایران مسلح به بمب اتمی را "بدون مشکل" معرفی خواهند کرد.
2- این حرف موجز خانم پلتکا حرف دقیق و آخری است. معنای دقیق تر و قابل فهم و استنباط من از سخن ایشان این است که رژیم انقلابی حاکم بر ایران با دستیابی به اولین بمب اتمی و استفاده نکردن عملی از آن خواهد توانست یک ناحکومت و یک انقلاب و یک وضعیت بی ثبات و سیال ثلث قرنی را بعنوان یک "حکومت تمام و مستقر و با ثبات و مسئول" نمایانده و با یارگیری اقماری در بین کشورهای مسلمان و جهان سومی بسیار فقیر و عقب مانده؛ خودش را در جایگاه رهبر "عقده ای های جهان" - به علل درست و نادرست این عقده ها کار ندارم - قرار داده و به بی ثباتی سیاسی جهان بیافزاید. البته که نتیجۀ قهری آن نه پیشرفت کشورهای بی ثبات و فقیر که بیشتر موجب "هل من مبارز طلبی های" احساساتی توده های محروم خواهد شد و بس.

3- این جمهوری اسلامی مجهز به بمب اتم بدون استفادۀ عملی از آن اگر خیلی هنر کند و شانس بیاورد تبدیل خواهد شد به یک رژیم توتالیتر اسلامی از نوع آنچه که اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. ودر بدترین حالت کشورهای اقماری خودش را سومالیائیزه یا سودانیزه خواهد کرد که حکومت های مرکزی پایدار و پیش برنده ای برای پیشرفت و توسعه نداشته باشند. و ما باید بدانیم که چنین سرنوشتی چقدر دردناک خواهد بود برای ایرانیان؛ حتی در مقایسه با نکبت 70 سالۀ شوروی برای جهان. چون حزب کمونیست مجهز به ایدئولوژی علمی و عملی مارکسیسم - لنینیسم در اتحاد جماهیر شوروی اولاً یک مانیفست حداقلی داشت برای کمترین توافق و اجماع سیاستمداران در قدرت. در حالیکه دین اسلام بعنوان یک فرهنگ هژمون نه چنین استعدای را دارد و نه بدست خواهد آورد؛ بویژه با قبول فتاوای متعدد توسط مراجع و مجتهدان متعدد در فقه شیعه. و ثانیاً مارکسیسم برخلاف اسلام خیلی دخالت هر روزه و روان پریش کننده ای نداشت در حیطه های آزادی های شخصی غریزی و حیوانی. مثل پوشش و گویش و خورش و تفریح و بازی و ... بویژه در حوزۀ زنان. در حالیکه اسلام خامنه ای و شرکاء اتفاقاً همۀ زورش و تمهید مقدماتش برای نهایی کردن مهار "حیوانیت" زیبا و طبیعی و انسانی انسان ایرانی است. کما اینکه بسیار دیده ایم و شنیده ایم از بزرگان و مراجع دینی که حجاب اجباری خانم ها مهمتر از بمب اتم هم است برای جمهوری اسلامی.

4- لذا به همۀ دوستداران زندگی در ایران - با شرکت یا عدم شرکت شخصی شان در داخل آیندۀ ایران - که برای آیندۀ وطن نگران و چاره اندیشند توصیۀ دوستانه و بی غرض می کنم که قبل از هراحساسات پاک و بی غل و غشی که دارند و بروز می دهند؛ در مورد هیولایی که مردم ما دچارش هستند و محال قطعی است که با وجود آنان و جهان بینی شان به کمترین توسعه و پیشرفت و لذتی برسیم؛ خوب و عمیق و فلسفی بیندیشند. یا...هو

۷ نظر:

پيام امروز گفت...

استاد ارجمند
قرار نيست هر كشوري كه به بمب اتم دست يافت بطور آني از آن استفاده كند و اگر اينطور نشد آنرا مسئول بدانيم.
مگر كره شمالي از بمب اتمي استفاده كرده؟ چند كشور كره شمالي را مسئول ميدانند و از اين كشور الگو ميگيرند؟
همه نگرانند كه بهرحال كره شمالي ممكن است در شرايط خاص از اين سلاح بهره ببرد
نگراني همانست كه پس از حمله به سفارت، يك اصولگرا در سايت الف نوشت و شايد از معدود مقالات الف بود كه ارزش خواندن داشت:

"...استدلال غرب مبني بر اينكه ما مي توانيم انرژي هسته اي داشته باشيم ولي برخي كشورها از جمله ايران نمي توانند به اثبات مي رسد چرا كه طبق اين استدلال كشوري كه به بديهي ترين قوانين بين المللي احترام نگذاشته و اجازه مي دهد سفارت كشور ديگر تسخير شده و به نمادهاي آن بي احترامي شود اگر داراي قابليت هسته اي باشد روزي هم به خود اجازه خواهد داد بمب بسازد و حتي از آن استفاده كند .

...در اين حالت و با تبليغات وسيع غرب ايران به كودكي تشبيه مي شود كه صلاحيت نگه داشتن چاقو براي پوست كندن ميوه را ندارد چرا كه ممكن است با اين چاقو به خود و ديگران آسيب وارد سازد ولي آمريكا و غرب به بزرگسال عاقلي مي مانند كه حتي اجازه دارند چاقو را غير از پوست كندن ميوه براي مصارف ديگر پيش خود نگه دارند."

Dalghak.Irani گفت...

سلام
فکر می کنم ماجرا کمی متفاوت است. منظور این امریکایی ناظر به این است که اگر اصرار ما برای غیرمسئول و بی ثبات کننده منطقه ای و بی ثبات بودن خود جمهوری اسلامی در امروز با مشکلات زیادی مواجه است و مخالفان زیادی دارد در خود امریکا و حتی داخل هیئت های حاکمه بر امریکا. اگر فردا جمهوری اسلامی بمب داشته باشد و استفاده نکند دیگر ما به چه کسی می توانیم بقبولانیم که این رژیم بدلیل بی ثباتی خودش و بی ثبات کنندگی اش برای دیگران خطرناک است. در مورد کرۀ شمالی هم قیاس تان دقیق نیست چون کرۀ شمالی وارث یک ایدئولوژی مرده است و مارکسیسم هژمون جهانی و منطقه ای ندارد که کسی بخواهد کرۀ شمالی را داخل آدم حساب کند. در حالیکه اسلام از هر نوعش و از جملۀ سلفی سنی و شیعۀ غالی اش که بسیار بهم نزدیکند اینک روی بوق تمام است و بره کشان هژمون اسلام سیاسی است به مصر و تونس و مراکش و لیبی نگاه کن تا معیار دستت بیاید. ضمناً همان کرۀ شمالی با همان دو تا ونصفی اتم و بالستیکی که دارد و دیگر هیچ چیز و هیچ چیز و هیچ چیز ندارد توانسته توازن منطقه را نه تنها حفظ کند بلکه بنفع خودش هم بکند. آن هم در مقابل برادران خودشان کرۀ جنوبی یا کشوری مثل ژاپن. البته که چین هم ساپورت کمی می کند آن را ولی کره شمالی حتی به نسیم اصلاحات اقتصادی چین هم لبیک نگفته است. خلاصه اینکه حتی اگر بمب بدرد دنیا گشایی هم نخورد حداقل فایده اش ادامۀ گروگان گیری داخلی است. شوروی نشویم کره شمالی شدن مان حتمی است. پس من یک نمره بیشتر از شما می گیرم چون باز اتحاد شوروی یک ابرقدرت بود و کره شمالی یک فراموش شده مطلق! این تکه پس از پس طنز قضیه بود و جزو متن نیست. یا...هو
در ضمن کلمۀ استاد خیلی سنگین است بر شخصیت من و مرتب وسوسه ام می کند. اگر ممکن باشد مرا با عنوانی غیر از استاد خطاب کنید. حتی مربی هم قابل تحمل تر است. استاد نه. خیلی گنده می شوم در حالی که من فقط پیرم. مرسی

ادوارد البی دوم گفت...

من پیرمرد خطابت می‌کردم شاکی می‌شدی!

Dalghak.Irani گفت...

درست است ادوارد عزیز.
اما آیا بین استاد در اوج و پیرمرد در حضیض کلمه ای و واژه ای برای یک دلقک پیر نیست. حتماً باید باشد. از قدیم گفته اند جوینده یابنده است. همین نام مقدسم "دلقک" هم خوب است. موضوع این نیست که "استاد" دستمالی شده برای من زیاد است. بلکه مشکل اینجاست که وقتی بمن خطاب استاد می کنند توی ذهنم اسامی زیادی مثل باستانی پاریزی یا شفیعی کدکنی یا بهرام بیضایی یا عباس کیارستمی یا محمد یعقوبی یا عزت الله انتظامی یا رضا کیانیان یا حسین علی زاده و صدها مثل این دایناسورهای معرفت شکل می گیرد و شرمنده می شوم. در ضمن کمی هم نمایش فروتنی ته ذهنم هست همیشه از خود خواهی و می خواهم به بیننده ها القاء کنم که چه آدم نازنین و متواضعی هستم. و آره همه جور احساسات شخصی و اجتماعی قاطی ام است وقت هر واژه ای نوشتن. لذا بخاطر همین یک مورد هم شده قول می دهم تا آینده ای نزدیک یا وبلاگ را تعطیل کنم و یا یک هویتی که شما هم بپسندید معرفی کنم. مثلاً شناسنامه ای که پدرم بدون اجازۀ من صادر کردو حکومتم بدون اجازۀ من باطل! یا...هو

ادوارد البی دوم گفت...

من پیرمرد را نه تنها در حضیض نمی‌بینم، که از استاد هم ثقیل‌تر می‌دانمش، دلقک!
و، کنجکاوی حس لذیذی ست. نشناختنت برایم شیرین‌تر است.

باقالی گفت...

lمعلومه ادم حسابی هستی
2دلقک از همه بهتره
3 حالت خوبه دلقک جون؟

Dalghak.Irani گفت...

مرسی باقالی جون!