۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

زنگوله بگردن چه کسی بسته خواهد شد؟ نامزد شماره یک: سردار احمدی مقدم!

Dance in the Country


1- سکوت از روی استیصال توأمان آیت الله خامنه ای و محمود احمدی نژاد در مورد فاجعۀ حمله به سفارت بریتانیا هم محافل داخلی را و هم معدود کشورهای مهم دوست و هم منفعت با جمهوری اسلامی مثل روسیه و چین را در بهت و بلاتصمیمی گرفتار کرده است. لذا گذشته از زیر مجموعۀ حاکمیت در داخل که کماکان در حال فرار از اعلام صریح موضع خود هستند؛ اما کشورهای خارجی دوست نمی توانند نسبت به این سکوت بی تفاوت بمانند و در عین حال بتوانند حداقل حمایت های خود در جامعۀ جهانی از جمهوری اسلامی را ادامه بدهند. زیرا که اکنون مشخص شده است که با توجه به ابعاد اقدام و تخریب ها و فجایعی که اتفاق افتاده است توجیه خود جوش بودن آن کاملاً محال قطعی و غیرقابل پذیرش است.

2- آیت الله خامنه ای و احمدی نژاد که قطعاً تا کنون رایزنی های فشرده و نگرانی را با هم انجام داده اند سه راه بیشتر پیش رو ندارند که عبارتند از:

الف- برخورد با سازمان دهندگان سیاسی و پشت پردۀ این حمله.

ب- برخورد با عوامل میدانی این حمله. که خودشان را بخشی از بسیج دانشجویی معرفی کرده اند و با توجه به فیلم ها و عکس ها و نام های منتشر شده شناسایی آن ها کار ساده ای است.

پ- برخورد با عوامل انتظامی و رده های مسئول کنترل کننده و جلو گیرنده از اینگونه حملات و حرکات.

3- بنظر می رسد که برخورد با سازمان دهندگان حمله مقدور نیست. زیرا که اولاً قابل شناسایی و احصاء دقیق نیستند. ثانیاً بطور حتم به اردوگاه آیت الله خامنه ای بسیار نزدیک هستند. ثالثا چنین اقدام آشکاری تنش های سیاسی و اردوکشی های "بگم بگم" را زیاد می کند. و رابعاً نتیجه برای کشورهای خارجی قابل نشان دادن و تفهیم نخواهد بود. چرا که حد اکثر می تواند به محکوم کردن آن نحلۀ سیاسی بیانجامد که نه خواست آیت الله است و نه از نگاه بیرونی واجد معنا و ارزش.

4- برخورد با عوامل میدانی هم همین سرنوشت را دارد. مضافاً به اینکه تمام دارایی تأثیر گذار و فرمان بردار همۀ دستجات متنوع جناح راست همین معدود حزب اللهی های تیفوسی هستند. و هرگونه برخورد قهرآمیز با آنان به خلع سلاح جناح راست در مهندسی و تقلب و باز آرایی های میدانی هواداران رژیم منجر می شود. و این چیزی نیست که حتی یک نفر هم در جناح راست خواستارش باشد. زیرا که همۀ موجودیت متقلبانۀ خود در مراکز قدرت در سی سال گذشته را مدیون همین حزب اللهی های خود سر و خود جوش بوده اند و هستند.

5- بنابراین تنها راه باقی مانده برخورد با پلیس و نیروی انتظامی است. چون هم با یکی دو برکناری از فرماندهان نیروی انتظامی قابل جمع کردن است؛ و هم دنیای خارج چنین برخوردی را برسمیت می شناسد و می فهمد. چون در کشورهای صاحب حکومت هم اگر چنین حرکاتی غافلگیرانه صورت بگیرد اولین مقاماتی که باید تاوانش را پس بدهند عوامل کنترل کننده و نگهدارندۀ نظم هستند.

6- پیش بینی خود من این است که ظرف روزهای آینده سردار احمدی مقدم فرمانده پلیس قطعاً و چند مقام پایین تر از ایشان مثل رییس پلیس تهران و فرمانده نیروهای در صحنۀ اولیه باید با مقام های خود خداحافظی بکنند. احتمال زیاد می دهم که این برخورد شامل سردار رادان جانشین نیروی انتظامی از سویی و سردار نقدی فرمانده نیروی بسیج از طرف دیگر نخواهد شد. زیرا این دو نفر جزو حواریون خامنه ای هستند و بسیار رادیکال و تند رو. و آیت الله خامنه ای رضایتی به کنارگذاشتن ایندو نخواهد داشت که هیچ. بلکه با غنیمت شمردن فرصت؛ فرماندهی پلیس کشور را به پاسبان رادان که بشدت فاشیست و سرسپرده است خواهد داد.

7- ضمن اینکه اگر این حداقل اقدام قابل فهم در خارج و قبول مسئولیت از سوی حکومت انجام نپذیرد بمعنای اعلام جنگ رسمی بغرب تلقی خواهد شد. و به اعتقاد من رژیم مطلقاً در موضع قدرتی نیست که بتواند تبعات چنین تلقی جهانی را تحمل کند. پس بگذارید با نگاهی به  برنده و بازنده های نهایی و سیاسی این فاجعه مقاله را تمام کنم.

8- در تحلیل اولیه گفته بودم که تحریک پشت پردۀ این ماجرا با جبهۀ پایداری مصباح و حسینیان بوده. و هنوز هم تحلیل خودم را قوی ترین و صائب ترین می دانم. اما اتفاقی که بلافاصله بعد از این ماجرا افتاد این بود که تحقیقاً همۀ تند روان سیاسی عضو یا حامی جبهۀ پایداری با زیرکی زیاد خودشان را به سایه کشاندند و کمترین اظهار نظری چه له و چه علیه این حمله حتی بصورت تلویحی انجام ندادند. نه از نقدی فرمانده بسیج حرفی شنیدیم. نه از عزیز جعفری فرمانده سپاه مطلبی بگوش رسید. نه از طائب و نه از حسینیان و آقا تهرانی و رسایی و کوچک زاده و محصولی و لنکرانی و نه هیچ کس و هیچ کس دیگر. در عوض باز این شاخۀ میانه رو جناح راست بود که از هول حلیم افتادند توی دیگ رقیب. و علی لاریجانی و علاءالدین بروجردی بعنوان دو عضو مؤثر شاخۀ میانه رو راست با لحنی تلویحی (در حد تصریح)  و یا شخصی مثل ترقی مؤتلفه از اقدام انجام شده حمایت کردند.

9- لذا بنظر می رسد که مهمترین بازندگان این ماجرا هم جبهۀ متحد اصولگرایان باشد که آمدند ابرویش را درست کنند زدند چشمش را هم کور کردند. آنان با این امید که در رادیکالیسم از جبهۀ پایداری عقب نمانند تا آن هم چماق دیگری شود مثل اتهام سازش با فتنه! و کوبیده شود بر سرشان؛ برخلاف اعتقاد مخالف سیاسی شان که مخالفت با این حرکت بود خودشان را موافق معرفی کردند و حالا در پس محکوم بودن این حرکت از سوی خامنه ای؛ جناح متحد اصولگرایان باید بعد از این زیر ضرب نداشتن بصیرت و حمایت از اشغال سفارت کشور بیگانه هم قرار بگیرند و خواهند گرفت. یا...هو

بعد از تحریر: البته احمدی نژاد هم یکی دیگر از برنده های داخلی و سیاسی این حرکت خواهد بود. هم بدلیل رعایت حال خامنه ای و سکوت و خودداری از واکنش مخالف وهم بخاطر عدم محکومیت بلافاصلۀ بسیجیان عمل کنندۀ میدانی! و البته این فایده با سختی تحمیل شده به او در سیاست خارجی و بویژه حوزۀ اقتصادی کوفتش خواهد شد.

۲ نظر:

پيام امروز گفت...

استاد ارجمند
البته آقاي رسايي در جمع بسيجيان خودجوش! حضور داشته و سخنراني هم كرده است. او گفته اگر مصوبه مجلس نبود مردم ساختمان سفارت را خراب ميكردند
ولي آنطور كه معلوم است پس از فروكش كردن هيجان اوليه و نيز بازخوردهاي برخوردها فهميده اند كه عجب گافي داده اند و حالا مانده اند كه چه جوري جمعش كنند. ولي من بعيد ميدانم با احمدي مقدم هم برخوردي بشود بهرحال ايشان خويشاوند احمدي نژاد است و ديگر اينكه جناح اصولگرا اصولا هيچ وقت پشيماني خود را علني نميكند

Dalghak.Irani گفت...

سلام پیام امروز.
در هر سه مورد نظرتان درست است. من هم شبح رسایی را در فیلم ها و عکس ها می دیدم و بر همین مبنا هم از دست داشتن حزب حسینیان ومصباح مطمئن تر شدم در کنار شواهد و قرائن و سابقه و لاحقه دیگر و نوشتم ولی چون واکنش بعدی دانه درشت ها و کسانی که بشود به آن ها گیر بدهند -لاریجانی و جبهۀ متحد- سکوت و رفتن به پنهان بود فکر کردم که هیجان تک نفری رسایی را رفع و رجوع می کنند با روی زیاد و وقاحت ذاتی شان. در ضمن حق باشماست در مورد عدم واکنش آشکار اصولگرایان به وقایع ولی چون این مسئله بعد جهانی پیدا کرده گمان دارم که ناگزیر باید یک واکنش حداقلی انجام بدهند. و من قربانی را از بین نظامیان و سردوشی داران انتخاب کرده ام که تنها گروهی اند که هر بلایی سرشان بیاورید می گویند چشم. البته در ایران و در ایران هم نه در سپاه. و در سپاه هم فقط سرداران هادی و رابط و کارگزار مافیای "اقتصادی-سیاسی-امنیتی" شریک با هیئت حاکمه هستند که خطرناک است دست به ترکیب جمع شان زدن. البته آن ها هم تک تک قابل شکارند. مرسی. یا...هو