۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه

نامۀ دلقک ایرانی به خامنه ای و درخواست اعدام محمد نوریزاد!( اجابت درخواست نوریزاد.)

David - Gianlorenzo Bernini 1623 - Galleria Borghese, Rome

David


محضر شریف حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای دامت افاضاته!

این مختصر نامه را بنا بفراخوان عام جناب آقای محمد نوریزاد برای نهضت نامه نگاری به شما می نویسم. و انتظار دارم که مورد توجه قرار بدهید.

1- من برخلاف همۀ مخالفان و منتقدان شما اعتراض و نقص و عیبی در شیوۀ گفتار و عمل شما نمی بینم. و آنچه شما در طول 22 سال رهبری خود اعمال کرده و می کنید را منطبق کامل با معیارهای شناخته شدۀ علمی و عملی "فلسفۀ سیاسی مستولی بر روح و جان شما" می دانم. و باور دارم که هر کس دیگر نیز در مقام شما و متکی بر فلسفۀ سیاسی مورد عنایت و ایمان شما بود بهتر از حضرت عالی عمل نمی کرد.

2- لذا درخواست من از شما نه راجع به تغییر رفتار و گفتار و حاکمیت شماست. بلکه در خواست من نسبت به ثبات و یکپارچگی و وحدت رویۀ اعمالی از سوی شما متمرکز است. به این معنی که اگر شما خودتان را در موضع رهبر انقلاب تعریف کنید و بشناسانید گفتار و رفتارتان بی کم و کاست دقیق و درست است و لاجرم باید ادامه بدهید. اما اگر حضرت عالی خودتان را در موضع رهبر یک حکومت و حاکم یک کشور و یک ملت بازتعریف بکنید ناچار باید در گفتار و رفتارتان تغییری بسوی ثبات بدهید. چون که در انقلاب همه چیز موقتی و گذرا و در حال عدم تعادل و هرج و مرج و متغیر است. و در حکومت قاعده و قانون و دوام و پایداری و ثبات و مشخص بودن تکالیف معیار و شاخص اصلی.

3- مهم نیست که از انواع حکومت های موجود در گنجینه یا دفینۀ تاریخ کدام صورت مورد وثوق و علاقه و ترجیح شما باشد: دموکراسی یا استبدادی. دیکتاتوری یا گروه سالاری. آریستو کراسی یا توتالیتاریسم و.... بلکه مهم این است که حکومت فقط می تواند حکومت باشد و جمع کردن انقلاب و حکومت جمع ضدین است و ناشدنی. زیرا انقلاب موقتی است و ناپایدار. و حکومت دایمی است و پایدار.

4- در انقلاب همه راضی هستند و همه ناراضی. راضی هستند زیرا که اوضاع را موقت می پندارند و منتظر ثبات بعد از تغییرات انقلابی هر پیشامد ناگوار لحظه ای را به نتیجۀ خوشگوار بلافاصله اش در حکومت تحمل می کنند. و ناراضی هستند بخاطر اینکه اصل زیست در جهان طبیعی متکی بر ثبات و تعادل است و انسان در موقعیت انقلابی و نامتعادل جز به بازگشت سکینۀ ثبات و تعادل و حکومت پایدار رضایت قلبی ندارد. در حکومت اما قطعاً بخشی از مردم راضی هستند و بخشی دیگر ناراضی. و ما حکومتی نمی شناسیم که همه راضی باشند و یا همه ناراضی. این راضی و ناراضی در حکومت بسته به نوع حکومت از حداکثر راضی در حکومت های دموکراتیک شروع می شود و در طیف گسترده جریان می یابد تا حداقل راضیان از حکومت که در حکومت استبداد دین سلفی است. اما - و این اما مهم است - ما حکومتی نداریم که همه از صدر تا ذیل ناراضی باشند حتی خود رهبر و حاکم مثل حکومت جمهوری اسلامی.

5- بحث بدرازا می کشد اگر ادامه بدهم وجه تفاوت و تقارب های انقلاب و حکومت را لذا با دو مثال این تفاوت ها یکی در حوزۀ سیاسی و دیگری در حوزۀ اجتماعی از جامعۀ بالفعل ایران مزاحمت را کم می کنم به امید اینکه بالاخره حضرت عالی تصمیم بگیرید که بعد از سی و سه سال انقلاب حکومت تشکیل بدهید در ایران اسلامی!

6- در حوزۀ اجتماعی: در حکومت یا انتخاب حجاب و پوشش آزاد است و یانه و لباس متحدالشکل اجباری است. اگر حجاب آزاد باشد بطور طبیعی و باتوجه به عرف غالب جامعه و کشور و منطقه و شهر و ده و محله تعدادی بی حجابند و عده ای باحجاب. و ما با پدیده ای بنام بدحجابی مواجه نیستیم که نه حجاب است و نه بی حجابی. و اگر پوشش متحد الشکل اجباری باشد که باز ما با پدیده ای بنام بدحجابی رویارو نیستیم. و مردمان یا با حجابند به امر حکومت و یا در زندان و دربند و اعدامند در صورت تخلف از قانون حکومت. نتیجه اینکه بدحجابی فقط در وضعیت بلاتکلیف و بی قانون هرج و مرج انقلابی است که معنی می یابد.

7- در حوزۀ سیاسی: در حکومت یا سؤال کردن آزاد است و یا نیست. اگر پرسش آزاد باشد لاجرم پاسخ پرسش ها نیز اجباری است. و اگر پرسش آزاد نباشد پرسش کننده بدلیل تخطی از قانون حکومت باید خفه شود به زندان و تهدید وتحبیب و هر راه دیگر و سؤال نباید از مغز پرسنده به سطح شنونده مجاز باشد. اینکه هم سؤال آزاد باشد و هم پاسخی در کار نباشد مخصوص وضع انقلابی است که هیجان و التهاب و موقت بودن و فراوانی اعتراض و توقع و پرسش مجالی برای پاسخ نمی یابد. لذا از شما خواهش می کنم برای راستایی آزمایی از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی که من مدعی هستم انقلابی پیر است و نه حکومتی جوان. یا پاسخ این محمد نوریزاد را بدهید و یا اعدامش کنید. تا ما مطمئن شویم که بالاخره حکومت جمهوری اسلامی تشکیل شده است بعد از سی و سه سال و مبارک است. با احترام و سپاس. دلقک ایرانی. یا...هو

۴ نظر:

Dalghak.Irani گفت...

این گفتگوی کامنتی مربوط به همین پست است که از پنجرۀ قبلی منتقل کرده ام که بی نصیب نمانید.


ناشناس mehsad گفت...

با درود فراوان
جناب دلفک
به نظرمن سردمداران جمهوری اسلامی بسیار علاقه مندند که حکومت اسلامی شیعی تشکیل بدهند.
از یک سو تندروان مذهبی از قبیل مصباح بسیار درصدد تشکیل حکومت اسلامی شیعی هستند و از سوی دیگر خامنه ای نیز بسیار علاقه مند به تشکیل حکومت اسلامی ولایت فقیهی با دیدگاه منحصر به خودبا نگاه کمتر افراطی نسبت به کتاب و موسیقی و ورزش و بیشتر تقدسی نسبت به خودش دارد. نه خامنه ای و نه مصباح نمی تواند این حکومت دلخواه خود را تشکیل دهندنه اینکه نخواهند بلکه نمی توانند چون جامعه در مقابل آنها قرار دارد در زمینه حجاب در زمینه ورزش در زمینه موسیقی و ... . و گرنه من با این نظر شما که هدف غایی شخص خامنه ای تشکیل حکومتی شبیه به کره شمالی می باشد بسیار موافقم. شخص خامنه ای پویایی جامعه ایران را به خوبی می شناسد و به خوبی می داند نمی تواند در مقابل میلیونها جوان امروزی با خواسته های مدرن و کاملا متضاد با وی بایستد چون به فکر تداوم حکومت خویش است به صورت کجدارمریز

۱۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲:۱۴
حذف
Blogger Dalghak.Irani گفت...

سلام mehsad عزیز.
کاملاً با حضرت عالی موافقم. واقعیت امر هم همین است. ومن این وبلاگ را فقط با این نیت راه انداختم که بگویم:

1-بیایید بجای اینکه مرتب به خامنه ای و روحانیان سنتی بگوییم و فشار بیاوریم که "ابروی یار" را درست کنند در سیاست و اجتماع و اقتصاد و فرهنگ و... بیاییم اصرار یکپارچه و پرفشار بکنیم که "اصل یار"ی را که مدعی هستی رونمایی کن و بما نشان بده. تا مطئن بشویم که صنمی وجود خارجی دارد و آنگاه بر روی رنگ شرابی موهایش و چشمان مشکی یا آبیش و بینی قلمی یا کوفته ایش بحث و فحص کنیم. و در حالیکه نه بدار است و نه ببار و نه حکومتی وجود دارد و نه حاکمیتی این سرنا را از سر گشاد زدن است که دو هزارتا نشریه در بیاوریم و بگوییم کجا کج است و چرا و چه باید کرد. بعد هم بارانی از تئوری های "حکومت تمام" و مدرن از افلاطون تا کنون را ببارانیم بر سر یک مشت روحانی گیرافتاده در پیشا تاریخ. چون آنان همین را می خواهند که ما دوچیز را مرتب تکرار کنیم. اول اینکه این جمهوری اسلامی یک حکومت متعارف است و مثل همۀ حکومت های متعارف دیگر نارسایی ها و مشکلاتی دارد. دوم هم این را گزک بدهیم دستشان که بجای پاسخ دادن به این سؤال ما در همۀ زمینه ها که "اسلامی چیست؟" به آنان فرصت و شانس بدهیم که هرکاری را می کنیم بگویند "اسلامی نیست" و خودشان را خلاص کنند.

2- خب یکی از ترس های مهمی که من از واکنش تماشاچیان دیدم این بود که آنان از طالبانیسم چنان وحشت داشتند و دارند که می گویند دست به ترکیب همین بلاتکلیفی نزنید که ما بسیار وحشت داریم از توتالیتاریسم اسلامی و حالا که خودم هم در داخل ایران نیستم بسیار مشکوک نگاه می کنند به چنین ایده ای. و می گویند خودش در لندن نشسته برای ما دنبال تحریک آخوند ها به سخت گیری بیشتر است. در حالیکه موضوع درست عکس آن چیزی است که انان می ترسند.یعنی دقیقاً همان که اشاره کرده ای. خامنه ای یا مصباح یا هر روحانی سنتی در حکومت از این جهت که مهربان و آدم و دلسوز و از این مهملات است نیست که حکومت اسلامی مورد آرزویشان را تشکیل نمی دهند بلکه از این جهت است که نمی توانند تشکیل بدهند. چه بنا بموقعیت مکانی (ایران) و چه بنا بموقعیت زمانی (دنیای مدرن) و چه حتی بنا به مواضع مذهبی (شیعه و مجاز بودن تنوع اجتهاد و چند مرجعی).
ادامه در کامنت بعدی

Dalghak.Irani گفت...

3- لذا اگر روشنفکران و پیشروان ما فشار را به خواستن تشکیل حکومت بماهو حکومت و نه صورت بندی دموکراتیک اسلامی حکومت - یا هرچه -منتقل می کردند و بکنند؛ آخوند ها را خلع سلاح و لخت بودن پادشاه را به آفتاب می اندازند تا آنان مجبور شوند بدلیل نداشتن تئوری و ایدئولوژی و مانیفست حکومتی در دین؛ صحنۀ سیاسی را در اثر فشار مدنی - ونه سیاسی - ترک کنند. ماجرا مفصل است. اما چون فهم آن به تفکر و ژرف اندیشی بیشتری نیازمند است رفته بکنار و روحانیان بدون ابزار اولیه (ایدئولوژی و تئوری) انقلاب بلاتکلیف و سیال را بجای حکومت تمام قالب کرده و ادامه داده اند. و به هر مخالفی هم مثل همۀ حکومت های مدرن انگ مخالفت با حکومت می زنند و از صحنه حذفش می کنند. در حالیکه اگر مدعا این بود که ما با حکومت شما مخالف نیستیم بشرطی که امهات ایدئولوژی و حکومت خود را احصاء و ثابت معرفی کنید. امهاتی مثل حکم دست زدن در اسلام. حکم خندیدن در اسلام. تکلیف جشن در اسلام. حکم قطعی حجاب در اسلام - در حد قانون منظورم است و نه تحمل آن در حد اکل میته و موقت - تکلیف سود پول مالکیت و ده ها هزار پدیدۀ روزانۀ دیگر. دیگر نمی توانستند خودشان را این منم طاووس علیین شدۀ اسلامی جا بزنند.

4- و این ترس را هم بگویم که من می ترسم چنان در این "حکومت خواهی" بجای انقلاب تأخیر بکنیم که آخوند ها بالاخره بتوانند با قهقرای تدریجی عمق فرهنگ مدرن در جامعه؛ کلون توتالیتاریسم اسلامی را بیاندازند تا چند سال دیگر. و ایرانیان باید بترسند و هرچه زودتر همه متفق بگویند که از انقلاب خسته شده اند و آخوند ها باید حکومت تشکیل بدهند. مرسی. یا...هو

۱۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۵:۰۲
حذف

ناشناس گفت...

زدید به خال.
بیست سی سال است هی می گویند آنچه تا به حال انجام شده غرض ورزی مغرضان و ناآگاهی ناآگاهان و اشتباهات یاران مخلص بوده و ما با عمل انقلابی اسلام واقعی را پیاده می کنیم. جوجه مخلصان هم هی در این وبلاگ و آن وبلاگ می نویسند که صدا و سیما اسلامی نیست و دولت انقلابی عمل نمی کند و نهاد ها حزباللهی نیستند و دل آقا از دست اینها به درد آمده است و ما نوکر آقاییم و منتظر ندای ایشان. آقا هم هی هندوانه زیر بغل این جوجه مخلصان می گذارد که جوانان مومن و انقلابی و خوب، صدای شما را شنیدم ولی باید مثل این پدر پیرتان صبر کنید زیرا دشمنان دشمنی کرده اند و نگذاشته اند ما اسلام واقعی را پیاده کنیم. البته تق احمدی نژاد در آمد، ولی همین دو سال پیش به یک طرفدارش که در آن وانفسا باز هم از دست صدا و سیما ناله می کرد که به اندازه کافی برای اسلام انقلابی ما تبلیغ نمی کند نوشتم این خط و این نشان که به زودی سکتور حمدعلی پور را علم خواهید کرد که بله، دکتور احمدی نژاد خائن به اسلام و آرمانهای انقلاب بود و دل مقتدای ما را شکست و چه و چه و چه و من سکتور حمدعلی پور از رفتگر هم کمترم و لباس گدای سر خیابان را می پوشم و پایم را برای همدردی با گدایان چلاق می کنم؛ و یا اینکه چاکتر بیژنزاده خواهد آمد که اسلام دین علمی است و آقا دستور به علوم انسانی اسلامی داده اند و همه از موسوی و رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد و کروبی و ایکس و ایگرگ بی سواد و اسلام ناشناس بوده اند و فقط من و رهبر گرامی اسلام علمی را می‌شناسیم که البته دل رهبری از دست من هم خون است ولی مردم موش آزمایشگای عزیز، شما به انقلاب در انقلاب در انقلاب من دلخوش کنید تاببینیم این سیب چند چرخ دیگر می خورد و آیا از این آزمایشگاه یک فرا-موش بیرون خواه آمد یا نه؟

برای همین من مسلمان ایرانی شیعی هم به جوجه مخلصان و به رهبر انقلابشان می گویم:‌ این انقلابتون رو جمش کنین برین بابا حوصله مون رو سر بردین.

همش تقصیر رفسنجانی شد اومد تو خطبه ها گفت 'رهبر جمهوری اسلامی" نه 'رهبر انقلاب اسلامی' چون برادران مسلمان خارجی گفتن پس ما چی، مگه انقلاب ادامه نداره.

ناشناس گفت...

با یاد و و نام امام در گذشته و امام در حال در گذشت و حضرت اله یاور و هم فکر امام خامنه ایی رهبر مسلمین جهان و حومه و منظومه بغلی و سرور امام زمان
این جانب هم با همین نامه از شما خداوندگان ما تقاضا دارم برای اینکه برای ما بندگان ان حضرت درس عبرت بشود روزی 1000نفر بدهید به همین مجتبا و تائب و نقدی و دیگر سرداران نظام مقدس و الهی به درک واصل کنند
قربان قد بهشتی شما بشود شما در مقابل خدا مسئول هستید ببخشید خدا در مقابل شما مسئول هست اگر شما ببخشید خدا در نخواهد گذشت بیا بکش بزن و بگیر که نون توی همین کار ها هست همه بهشتیان فدای موهای زیادی شما بیا به وعده الهی عمل کن نگاه بفرما اگر به دست نوکران کاخ ولایت روزی یک نفر به درک واصل شود میشود روز 25000نفر ناقابل عددی نیست جون شما در بیاید تا این مجتبا یا تمساح یزدی هم به نوائی برسند مرد این تمساح یزدی حشرت عالی هم راحل بشوید کیفی داره برتون عین همین امام راحل گنبد و بارگاه به اندازه دوبرابر همینی که هست میسازند
خدا قبول بده نده هم گور پدرش شما خودتون یک پا خدا هستید