Guernica |
1- فسیل محلل دیروز و پیرمرد سایه های پریروز که یک آخوند نمونۀ ریاکار دودوزه باز پلشت تمام عیار است؛ امروز و در آخرین روزهای عمر نکبت خود بمیدان آمده است که "سلسلۀ چپاولگران دین فروش تاریخ" را از اضمحلال قطعی نجات بدهد. اما دریغ که عوضی آمده است و نفهمیده هنوز که "گوسفندان آقا" خورده اند به پست "سگهای وحشی و درندۀ همان آقا"! و پنجه در تاریخ کشیده است خونین بر علیه "موسوی در زندان و غایب" و پالس درخواست بخشش فرستاده است برای رقیب. ولی کورخوانده؛ چون آن طایفۀ قاتلان و غالیان فدایی رهبر مقدسی را که مهدوی کنی بهتر از همه می شناسد؛ اورا داخل آدم حساب نخواهند کرد حتی در مقیاس یک مجسمۀ چوبین و نه مجسمۀ بودای نازنین. و قدرت و ثروت خویش را با فرمانده امام صادق و یاران به شراکت نخواهند گذارد!
2- مهدوی کنی و شفافیت و رو بازی کردن و مصاحبه و هر روز در بوق حکومت ذلیل و ... حاشا و کلا. مهدوی کنی از همان روزی که کمیته های انقلاب متشکل از "معصومان" در چنگال قاتلان و اراذل و اوباش محلات را بفرماندهی خود ریا کار و قدرت طلب و رانت جوپش تشکیل داد در فردای 22 بهمن؛ و پایۀ همۀ زشتی ها و پلشتی های جمهوری اسلامی را کلید زد؛ "مردی در سایه" بوده تا همین زمستان پارسال که "مرگ روحانیت در سیاست را قطعی تشخیص داد و مأموریت نجات برای خودش تعریف کرد و با "ویلچر سنّی و پیری و مردنگی" رییس خبرگان شد. از آن روز بود که دیگر هیچ بوقی در جمهوری اسلامی پیدا نمی کنی که یک "زرزری" هم از این آیت الله در آخرین نفس آلوده منتشر نکند.
ترجمه:
1- آیت الله مهدوی کنی رییس جبهۀ متحد اصولگرایان برای انتخابات مجلس نهم مصاحبه ای کرده است در مجلۀ پاسدار اسلام و در آنجا بی شرمانه و بدور از هرنوع اخلاق سیاسی یا دینی یا فضیلتی مردی بنام میرحسین زندانی را بهانه ای برای عقده گشایی خودش قرار داده و همه را نیز به آدرس غلط فرستاده که دارد خاطره می گوید. در حالی که منظور این مجسمۀ بودای قلابی از شهید کردن "میرحسین" غایب و در چنگال دژخیم در روز شهادت "حسین" ابداً وجه خاطره گویی و از این مزخرفات نداشته است. بلکه او می خواسته است پالس بفرستد به رقیب غالی خود مصباح یزدی سمبل جبهۀ پایداری و فرمانده حسینیان قاتل جبهۀ پایداری که "بخدا ما هم مثل شما بر وجه تقدس مقام عظمی ولایت معترف و مؤمنیم و مارا نچسبانید به هاشمی رفسنجانی و دارودسته اش که به ولایت فقیه انتخابی و از راه وکالت باور دارند و نه ولی فقیه کبیر بر صغیر از راه شریعت. اما ماجرا چیست؟
2- مهدوی کنی اشتباه کرد و چسبیده به آن یزدی محتضر بمیدان آمد که هرطور شده "الیگارشی روحانیت متحجر سنتی" چریده و فربه در سی سال گذشته را از اضمحلال نجات بدهد و شد رییس انتخابات مجلس اصولگرایان. اما در ادامه خورد به مانع بزرگی که حداقل در توان این روحانی ریاکار و فرصت طلب نیست که بتواند آن را از پیش پا بردارد. آن مانع مصباح یزدی است و حواریونش قاتلان بالفعل مثل روح الله حسینیان و طائب و ذوالنور و آقا تهرانی. مدت بیش از سه ماه است که مهدوی به هر دری زده تا از این شکرخوردن اشتباهش خودش را نجات بدهد و جبهۀ پایداری را به زیر مهمیز خودش بیاورد موفق نشده است. اینک با توجه به مصاحبه اش و پریدن به مهندس موسوی نازنین معلوم شده است که ایراد جبهۀ پایداری به جبهۀ متحد فقط در اشخاصی مثل لاریجانی و باهنر و قالی باف خلاصه نمی شود. بلکه اتهام اساسی مصباحیه ای ها به خود مهدوی کنی است که گفته اند: "تو رفیق گرمابه و گلستان امثال هاشمی رفسنجانی بوده ای و هستی در جمعیت روحانیت مبارز و نحلۀ فکری شما مثل ما سگان در حال پارس آقا به مقدس بودن و نایب امام زمان بودن ولی فقیه از راه نص شریعت اعتقاد راسخ ندارید.
3- لذا آن هم اصل مصاحبۀ ساختگی و بویژه آن قسمت از مصاحبۀ مهدوی کنی با مجلۀ پاسدار اسلام که گفته است مهندس موسوی از نظر اقتصادی سوسیالیست و از جنبۀ اعتقاد به ولی فقیه قانون مدار است و نه مقدس مدار؛ فقط برای همین بوده که در جایی به بهانه ای علناً بگوید که او و رفقایش هرچند گوسفندند و دندان های تیز گرگانی مثل مصباح و حسینیان را ندارند ولی در مطیع امر رهبر قدسی - ونه عرفی - بودن کم از مصباح و دیگران ندارند که از همان زمان امام خمینی هم همینگونه بوده اند. مثالش هم پریدن به سید مظلوم در بند که ماجرا را ببرد تا ته دهۀ 60 خورشیدی تا دوباره مصباح و حسینیان بهانه نگیرند که توبه کرده اید و توبۀ گوسفند پذیرفته نیست. چون بدبخت ترو بی دست و پاتر از گوسفند دیگر حیوانی نیست. مهدوی کنی آن جنبۀ اقتصادی را هم بی وجه چپانده توی جوابش که ایز گم کند تا بتواند به همین یک اعتراف برسد که: "ما برای ولی فقیه و مصداقش خامنه ای جنبۀ تقدس قایل هستیم" - مثل مصباح و حسینیان - و او را فقط رهبر قانونی و عرفی نمی دانیم از همان ابتدای انقلاب مثل میرحسین موسوی. ترا جان مادرتان قبول کنید و بیایید با هم بخوریم مثل همیشه.
4- مهدوی کنی می داند که کسی را یارای این نیست که بگوید پس آن ماجرای 99 نفر که در مجلس حکم حکومتی امام خمینی را مولوی - ارشادی کردند و اجرا نکردند که یکی از رهبران پشت پرده اش تو بودی و یکی از عمله های میدانی اش همین محمد یزدی چرا تقدس رهبر اصلی انقلاب را زیرپا گذاشتید و حالا به مقدس بودن رهبر قلابی ریا می کنید. و بالاتر از این. آیا همین رهبر قلابی انقلاب آقای خامنه ای نبود که چنان وقیح و چشم سفید ایستاد در مقابل حکم مقدس امام خمینی در مورد نخست وزیری مهندس موسوی که اگر نبود پادرمیانی هاشمی رفسنجانی؛ همین جناب مهدوی کنی در همان غائله همراه با محمد یزدی و علی اکبر ناطق نوری خود خمینی را قیمه قیمه کرده بودند؛ تا بعداً خامنه ای مجبور نشود از کشتن فرزند جوان خمینی سید احمد در پنجاه سالگی.
5- دلم می خواست تحلیل آرام و معقول و ساده تری بنویسم از این ماجرا. سه روز هم صبر کردم تا ببینم آرام می گیرم از این همه رذالت یک پیرمرد در 86 سالگی آن هم روحانی. ولی نشد که نشد. آخر چطور ممکن است این همه پستی که آدمی در آخرین ساعت عمر بی برکت و دایناسور مانندش اینقدر رذل باشد که برای فرستادن یک پالس تسلیم انتخاباتی به رقیب کثیف تر از خودش انسانی دیگر مثل میرحسین موسوی - آن هم تا همین دیروز رفیق و یار - را وجه المصالحه قرار دهد؛ که نه آزاد است پاسخ بگوید و نه در موقعیتی است که تف بکند توصورت مهدوی کنی دروغگو و دغل! یا...هو
پی نوشت: این مطلب را در بالاترین به اشتراک گذاشتم و کمترین بازدید کنندۀ ممکن را جلب کرد که گفتنش هم شرم آور است. گمانم این بود که هم پربیننده باشد و هم حتی داغ شود توسط بچه های سبز. دارم کاملاً از مدار خارج می شوم در ذائقۀ مخاطب. لذا باید برای آزمایش مجدد این پست را تجدید کنم با تیتر دیگر و نیمه شب به اشتراک بگذارم تا اگر واقعیت همین بود که الان دیدم یک فکر اساسی بکنم برای ادامۀ راه که خیلی وقت افتاده ام به روغن سوزی و ریپ می زنم بدجوری. گفتم که ناراحت نشوید اگر دوباره گذاشتم توی پست جدید.
۱۳ نظر:
دلقک جان سلام
خدا قوت
یعنی خواب نمیبینم که دلقک نوشته "سید مظلوم دربند "
تحلیل عالی بود
راه من یک گام بجلو است. بدست خدا یا شیطان. در خلاصی از این وضع بی هدف و رو به ویرانی بیشتر. همان سنگ اول سنگ آخر هم خواهد بود و خامنه ای خوب می داند که چگونه فروپاشی با اولین عقب نشینی جر خواهد داد حکومت نکبت را. بنابراین همواره در سمت کسی هستم که جلو آخرین بدترین (خامنه ای و دفتر و قدرت امنیتی مافیایی و بی رحمش ) بایستد. و معلوم است که مهندس موسوی جزو شاخص ها بوده در این دو سال مقاومت و چرا باید ادای احترام نکنم. البته اگر در آینده گزینه ای از ایشان جلو بزند و صلاحیت داشته باشد. و مهدس موسوی سد راهش بشود تردیدی در حملۀ بی رحمانه تر از هجو مهدوی کنی هم نخواهم کرد اگر بودم و هنوز عقلم زایل نشده بود. هدف یک حکومت عرفی سکولار برای ایران است. هرکس یک آفتابه آب هم بیاورد برای فونداسیون آن ما نوکرش هم هستیم تا چه رسد به یک ادب حداقل مثل مظلومیت زندان مرد فرزانه! یا...هو
اصرار دارم که من تغییری نکرده ام. شما مرا بد متوجه می شدی. یا Ali
سلام, همه حرفهایتان درست اما نفهمیدم که سوسیالیست بودن چه گناه بزرگی است که آن آقا میخواهد رفیب را بدان متهم کند و شما به خروش میایید از این اتهام؟
سوسیالیست عزیز.
وقتی شما سوسیالیست های نازنین می خواهید گیر بدهید می دهید به ربط و بی ربطش هم کاری ندارید. آخر من کجا از سوسیالیسم بعنوان اتهام نام برده ام. عین جملۀ کوتاهی که من به موضوع اشاره کرده ام این است:
"مهدوی کنی آن جنبۀ اقتصادی را هم بی وجه چپانده توی جوابش که ایز گم کند تا بتواند به همین یک اعتراف برسد که:"
ترجمۀ آن هم این می شود که مهدوی کنی می خواست فقط بحث ولایت شرعی و عرفی یا مقدس و قانونی را وسط بکشد که بتواند دم خروسی را که از زیر عبایش زده بیرون و حسینیان و مصباح مرتب نشانش می دهند و نفسش را گرفته اند را رفع و رجوع کند و خودش را ذوب در آیت الله خامنه ای نشان بدهد. اما برای اینکه عادی سازی کند و تابلو نباشد گریزی هم زده به مواضع اقتصادی مهندس موسوی که به بیننده و خوانندۀ هالو وساده لوح بباوراند که من دارم خاطره می گویم و هیچ منظور دیگری ندارم. بهرحال ما مخلص هرچه سوسیالیست هم هستیم و بی خودی با من دعوا نکن. که من چیزی راجع به انواع اقتصاد نگفته ام. یا...هو
دلقک من هم در عجبم این پست داغ نشد!
دلقك عزيز
با سلام و تاييد فرمايشاتتان
سخن دكتر خزعلي با مهدوي كني را عينا نقل ميكنم:
"..با اسلام و انقلاب و ایران عزیز بازی نکنید، می دانم نگران چه هستید، شما دغدغه دانشگاه امام صادق و برج کذا و مجتمع تجاری نور و کارخانجات نساجی و پوشاک جامعه را دارید، نگران آینده ای هستید که همه را از شما بستانند و فرزند دلبندتان را با ... بیرون اندازند،"
سلام شش ماه است که تقریبا هر روز پست های شما را می خوانم
نوشته های شما امید زیادی را دل من بیدار کرد. امیدوارم انگیزه تان کم نشود. تحلیل هایتان را خیلی دوست دارم
apathetic عزیز.
داغ که نشد در وبار تجدید شب و روزش هم به اندازۀ پست های دیگر کلیک نشد. دارم فکر می کنم. یا...هو
پیام امروز خوب.
پیام امروزت هم خوب بود. ندیده بودم و به این ترتیب باید دکتر خزعلی را هم واردش کنیم به تالار افتخارات و ممنون باشیم بخاطر حرفی که می زند در پی گیری نوریزاد نازنین. و حرف اینان از این جهت که بین سربازان پیاده نظام بدنه اثر خوب دارد مهم است. یا...هو
مرسی ناشناس محترم. و سعی می کنم مفید باشم. تا جایی که عقلم قد می دهد. یا...هو
ممنون دلقک عزیز
سخن از زبان من گفتی جانا.
دلقك جان دلم سوخت براي اي پست كه از داغ نشدنش در بالاترين ناراحت شدي ولي خيلي ناراحت نباش وقتي كه بالا ترين شكارگاه اطلاعات رژيم شده محل تبلغات ان گروه منفور متحد صدام{اينقدر ازشون متنفرم كه حاظر نيستم اسمشون را بيارم}ولي بدون خيلي ها تو ايران به سايتت سر ميزنند يا مثل من با گوگل ريدر همواره از مطالب جديدت مطلع ميشوند. موفق باشي
دلقک جان
اگر بد فهمی از من بوده معلوم میشود باید با دقت بیشتری مطالبت را دنبال کنم
دلخوش و سلامت باشی
ارسال یک نظر