۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

بدون خدا حافظی. حس خوبی ندارم. دیگرنخواهم نوشت. تا آگوست شاید! شاد باشید. مرسی. یا...هو

CLOWN

۳۷ نظر:

مختوم قلی گفت...

خیلی خبر بدی بود. چرا حس خوبی ندارید؟ این سخن شما شدیداً ناقض فلسفه شاد زیستنی بود که بارها تاکید کردید!

Ali گفت...

به هر جا میروی امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی
مطمئنم دلم برای نوع نگاهت به مسائل و سبک نوشتنت تنگ میشود.

حق نگهدارت

ناشناس گفت...

واقعن متاسفم! عادت کرده بودیم به داستانهایت. لوکینگفوروردتوهیرینگ فرامیوسون!

ناشناس گفت...

چرا؟

ناشناس گفت...

اصلا حرفش را نزنید من هر صبح بدون اینکه هیچ یک از سایتهای خبری را بخوانم به وبلاگ شما سر میزدم شما اینطوری عادت خواندن تحلیلهای موشکافانه تان را در من خراب می کنید با این تصمیم غیر منتظره. اگر ننویسید روحیه خودتان بدتر می شود. این خبر مثل تعطیلی روزنامه شزق بود در بار اول که خیلی مرا افسرده کرد. برگردید و بنویسید خواهشا

ناشناس گفت...

چتوری فهمیدی حس خوبی نداری اما شاید تا اگوست ! بهتره حس خوب ِ تعطیل بودن تا اگوست رو به خواننده هات هم انتقال می دادی و بعد به مرخصی می رفتی بهر حال شاد باشی که معنی زنده گی در شادی واقعی ست! یه خواننده نوشته هات

payamemruz گفت...

سلام
این حس را به ما هم منتقل کردی؟ چرا؟

مهتا گفت...

منتظریم زودتر برگردی و بازهم نوشته های زیبایت را بخوانیم. موفق باشی!

دوست گفت...

کار خوبی میکنید. مدتی استراحت کنید. هر روزه نوشتن آنهم در باره احمدی نژاد و حکومت اسلامی دیوانه کننده است مگرمغز آدم چقدر طاقت دارد؟ اشتباهی که ما ایرانی ها میکنیم این است که به خودمان از نظر جسمی و روحی نمیرسیم ودر نتیجه کم طاقت و عصبی میشویم. امیدوارم این یک ماه ونصفی که نمیخواهید بنویسید فرصت تازه شدن به روح و مغز و جسمتان را بدهید. اصلا هم نگران چیزی نباشید دنیا همین جا و به همین وضع خواهد ماند تا برگردید , ممکن است کمی پس و پیش شود همین.
به امید دیدار
دوست

ناشناس گفت...

با نبودنت یکی از عادات همیشگی من بی معنی می شه و دیگه نمی تونم به اینجا سر بزنم
شاید تا اومدنت کتاب عقاید یک دلقک رو بخونم

ناشناس همیشگی

سعید گفت...

(خصوصی پیام)
اولماز سن بونو بیزه یاپامازسان اوستاد
ندن اینتیهار ائدیسن؟
گئتمه بیزی ترک ائتمه
بابا بیز سنه آرتیق آلیشمیشیق(عادت ائله میشیک)

Eric Calabros گفت...

برو یکم بگرد اروپا رو .. پوسیدی تو اون آپارتمان

میم ح سین گفت...

سلام. امیدوارم که هر چه زودتر بر "سخن درست"گویی بازگردید و معترف شوید که نتوانید دید که "می خورند حریفان" و شما به نظاره بسنده گر باشید! اهالی وبلاگ (آن هم چون تو دلقک دانایی که این قدر دقیق و بلیغ و شیرین نویس است) چنان اسیر اعتیاد نوشتن اند که به این سادگی کنار نتوانند نشست. امیدوارم که این فسردگی کوتاه باشد و از خواندن تان محروم نمانیم. نوشته های شمااز بهر اهل فن، حاوی نکات عمیق و دقیقی بود. مدت ها اولین چیزی که پس از ورود به اینترنت چک می کردم، وبلاگ شما بود و سپس وبلاگ خودم! بین خودمان بماند البت.

سعیدین باباسی گفت...

گونشی بیزدن آلما اوستاد

آرش گفت...

اگر ایران میروی به حسین درخشان سلام ما را برسان! از شوخی گذشته براست آرزوی موفقیت روزافزون دارم. زنده باشی!

خ.آ گفت...

اميدوارم به قهر نرفته باشيد. از برخي نظراتاين ناشناسان ملول نشويد آنها شمارا نمي شناسند، گذري مطالبتان را ميخوانند و اظهار وجودي مينمايند. به خاطر ما كه نفسمان به نفستان گره خورده قول بدهيد كه خستگي در گنيد و برگرديد اين اواخر زياد از خودتان كار كشيديد اوضاع هم كه قمر در عقرب ....خسته ايد ميدانم و حق هم داريد يه استراحت كوچك برايتان لازم است و براي ما هم .بيائيد يه مدت با هم بي خيال همه چيز شويم.در پناه حق به اميد ديدار خيلي دوستان دارم خيلي.

دلقک دوست گفت...

نمی توانی ننویسی
نمی توانی رهایمان کنی
نمی توانی واکاوی نکنی
تو
دلقک عزیز
دلقک دانا
محکوم به نوشتنی
محکوم به آگاهی رساندن
و تو را از این سرنوشت محتوم گریزی نیست
بنویس
برای ما بنویس

ناشناس گفت...

اگه دنیا رو بری بگردی ، می دونم نرفته بر می گردی!

nik گفت...

امید وارم که حالتون زودی رو براه بشه

ناشناس گفت...

نکند خدای نکرده در این روزها که یاد آور شهادت بهترین بچه‌های این سرزمین برای در قدرت ماندن محبوبتان احمدی نژاد است،وجدان درد گرفته اید. درد بی‌ دردی علاجش آتش است...

شا گفت...

خوش باشید و سرافراز! بوس بوس بوس!

ناشناس گفت...

دلقک عزیز چرا چنین تصمیمی گرفته اید؟ همیشه از خواندن نوشته هایتان لذب بردم. گاهی موافق بودم و گاهی هم حسابی اعصابم از تحلیل هایتان بهم می ریخت. باز هم بنویسید! باور کنید که همین چند خط نوشته هر روز چه امیدی در دل من ایجاد می کرد. دلتنگتان می شوم.

حسین گفت...

نه! ابدا از دلقک انتظار نداشتم این جمله را بشنوم. کسی که همیشه می گفت شاد باشید حالا احساس خوبی ندارد؟ یعنی تئوری دلقک شکست خورده؟ یعنی خوش بودن محال ممکن هم نیست؟ یعنی ... اگر متوجه شدی اشتباه کرده ای و فرمولهایت اشتباه بوده لطفا بگو تا ما هم شادی را جای دیگری جستجو کنیم.

Saeed گفت...

خامنهای که عددی نیست " سنت آگوستین " را فدای سرت میکنم. تا آگوست دعای خیر من و ما پشت بهمراهت. یا هو و بوس.....

ادوارد البی دوم گفت...

پیرمرد!

مترسک گفت...

سلام گرامی !
چرا حس خوبی نداری دلقک ؟ چی شد ؟ تو نمی توانی ننویسی... تو همه ی مارا داری ...کجا؟مریض نباشی !

سینا گفت...

سلام دلقک جان هرجا که میری موفق باشی ولی ما چیکار کنیم با عادت بد به مطالب شما.لااقل هر کجا که به اینترنت دسترسی داشتی ما را بی نصیب نگذار.

ناشناس گفت...

ای بابا .... چرا؟ ما تازه داشتیم عادت میکردیم؟ شما یکی از وبلاگهای خوبی بودین و امیدوارم سریع برگردین

ناشناس گفت...

سلام دلقک عزیز! حتما شوخی می کنی؟! اگر جدی است امیدوارم تجدید نظر کنی. سلامت باشی!

مژده (هالوی پیشین) گفت...

مارا به سخت جانی شما این گمان نبود!
اول با خودم گفتم اینو ببین معتاد نوشتن است مگر میتواند دوروز ننویسد ؟ اما چهار روز گذشته انگار و هنوز چیزی ننوشته. شاید هم نوشته توی پستو پنهان کرده تا وقتی به حقیقت پیوست (پیش بینی هایش را میگویم) بسپردشان به چاپ. جالا چهار روز گذشت دلقک جان ببین دوست و دشمن چطور دارند خودشان را برایت کباب میکنند برگرد جانم بر گرد پرت و پلا هم بنویسی چون دلنشین مینوسی همه دوست دارند.خوب نوشتین شرط است نه حرف درست نوشتن شوخی هم نمیکنم ها! بگیر این آقای داریوش سجادی را ,اگرهمه حرفهایش درست هم باشد کسی نمیخواندش تا آخر, من یکی که رغبت نمیکنم یک خط هم از نوشته های اورا بخوانم, اما این چند وقتی که نوشته های شما را میخوانم و با 99درصد حرفهاینان هم مخالفم اما سبک نوشتن, واژه چیدن, پیچاندن جمله طوری که 100جور بشود تفسیرش کرد و خوانندگان را به التماس انداختن که ترا خدا ساده بنویس که ما بفهمیم منظورتان چیست برای من خیلی لذت بخش است. نا امید نشوی یک وقت که برای خودت هدفی داری نه فقط لذت بخشیدن به خوانندگان با واژه ها. روده درازی کردم ببخشید هم شما و هم خوانندگان. این حق شماست که چندی دست بکشید از نوشتن وبه استراحتی, تفکر جانانه ای,سبک سنگین کردنی از زمانه و مردمان بپردازید. امیدوارم این چله نشینی تان به خوبی و خوشی به سر انجام برسد و بادست پر و دلی شاد برگردید وبین خوانندگان شادی تقسیم کنید.

تلخک گفت...

دلقک جان! برو به سلامت ... می دونم خنداندن این مردم کار سختیه اما می دونم که تو نا امید نشدی. شاید می ری کمی استراحت کنی، می ری تجدید قوا کنی تا بتونی بیشتر بخندونی و امید بدی. این مدت خیلی بهت عادت کرده بودیم. تو این سیاهی یه نقطه روشن روشن بودی. یه لبخند گنده. تو قلب همه مون جا داری.

رضا گفت...

منتظرت هستیم. بدقولی نکنی.

ناشناس گفت...

دلقک لطفا زودتر خوب شو.
هر شب مثل معتادا اینجا سرک میکشم.
خوب شو خوب شو. کلی کار داریم.

ناشناس گفت...

برای من از دور دست تکان نده !
من تو را همین نزدیکی گم کرده ام

غریبه ای در غربت گفت...

اولش فکر کردم شوخیه! ولی دیدم چند روزه ننوشتی! یعنی چی؟ ظرفیت هم خوب چیزیه!

ناشناس گفت...

بری که دیگه برنگردی

ناشناس گفت...

بحرحال برای هرکسی امکان فرصت شغلی مناسب بوجود میاد چه بهتر که از دوستان ایرانی باشه