۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

به دست بوسی آیت الله العظمی نوری همدانی!

1.26



1- درود می فرستم به حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی وازایشان تمام قد تشکرمی کنم که مرجعیت وروحانیت خویش را ازبازارسیاست -که لاجرم بدلیل امرمادی بودن با دروغ وریا وخدعه همراه است- جمع کرده اند وخودشان را ودین مردم را ازآلوده شدن به سیاست ناچارناپالوده به ساحل امن معنویت برده اند.

2- تشکرویژه ام ازآیت الله نوری به این سبب بدیهی است که ایشان تا قبل ازسفرآیت الله خامنه ای بقم وشکست کامل این تلاش جهت ترمیم شکاف بین رهبروقاطبۀ روحانیان مرجع وارشد؛ آیت الله نوری همدانی فعالترین روحانی مرجع حاضردر رسانه های دولتی وغیردولتی بودند که تمام قد ازرهبروبتبع ازاحمدی نژاد حمایت سیاسی می کردند. ازهمین تاریخ به بعد است که ما شاهدیم آقای نوری همدانی ابتدا بطئی وسپس بسرعت صحنۀ سیاسی کشوررا برله یا علیه سیاستمداران بالقوه وبالفعل ترک می کنند تا جائیکه بندرت می توان موضع گیری یا حرف سیاسی خاصی از ایشان را درسال 90 نشان داد.

3- گویی آیت الله نوری ودرپی دیدن روابط گسیختۀ رهبربا روحانیان درشت توانسته باشد خودش را ازپیلۀ "نگاه درون دین"ی نجات داده واز"نگاه برون دین"ی به اوضاع اسفباردین درجامعه نگریسته وتصمیم بخروج ازسیاست گرفته باشد. که اگر چنین اتفاقی درست باشد که نقیضی ندارد تا لحظۀ نوشتن این یادداشت اتفاق بسیار مبارکی است وباید هم به روحانیت وهم بجامعه تبریک گفت وازآیت الله نوری همدانی تشکرکرد.

4- البته بدیهی هم چنین است که دیگرازاین پس هرگونه دخالت روحانیان ارشد ومرجع درامرسیاست صرف بدون کمترین تأملی قدرت خواهانه وازمنظر چرب وشیرین دنیا ارزیابی شود. ودیگرهیچ قسم حضرت عباسی پذیرفته نشود ازآنان درادعای درد دین داشتن. چرا که چندین دم خروس رنگارنگ وپررنگ درمقابل دیدگان همۀ روحانیت ارشد است وجای چون وچرا وبهانه ای نمی گذارد:

الف- حکومت دین درسی وسه سال گذشته نتوانسته است هیچکدام ازمعیارهای مادی (دنیوی) ومعنوی (دینی) جامعه را نه تنها ارتقاء دهد که ازسقوط وحشتناک آن جلوگیری کند. نگاهی میدانی، مطالعاتی، آماری ومشاهداتی به کمیت وکیفیت جامعۀ در حال حاضر ایران درمقایسه با قبل ازانقلاب کشور خودمان ودرحال حاضر کشورهای همپالکی وهمسایه وهمرتبۀ ایران نتیجه ای جزتأسف ونا خشنودی ببار نمی آورد.

ب- اینکه روحانیت راضی به این باشد که حکومت دینی توانسته یک لچک اجباری بسر دختران وزنانی که بهردلیل وازجمله عدم اعتقاد به دین اسلام یا حتی غیر مسلمان بودن ویا حجاب را جزو ضروریات امروزدین تشخیص ندادن و... بکند. نه تنها وهن دین است بلکه وهن روحانیت هم است. آن هم لچکی که بعلت اجباری بودن اولاً طبق شرایط حجاب اسلامی رعایت نشده ونمی شود وثانیاً با ایجاد مقاومت منفی درزنان آنان را ناگزیربه انتخاب آرایش وپوششی می کند که درشرایط انتخابی بودن پوشش وحجاب؛ فراترازعرف غالب جامعه نمی پوشیدند؛ وثالثاً خود تشکل های مدنی زنان می توانستند به رعایت هنجارهای عرف جامعه ازسوی معدودزنان زیاده خواه اقدام کنند و...

پ- واقعیت دیگری که قطعاً آیت الله نوری هم به آن رسیده اند این است که نزاع برسر این دولت وآن دولت وفتنه وجنبش وروحانی ومکلا نیست. بلکه این یک واقعیت ناگزیر تغییرزمانه است وچاره ای جزپذیرش عرف دراین زمینه نیست. زیرا که آیت الله نوری مشاهده کرده اند که همۀ گرایش های اسلامی موجود درجامعۀ دینداران ودرطول 22 سال اخیردولت را وحکومت را نمایندگی کرده اند وقدرت اجرایی را دردست داشته اند. ولی هیچکدام نتوانسته اند -نشدنی است- احکام نص شریعت مأخوذ ازدورۀ امامت حضرت رسول گرامی اسلام درمدینه را پیاده کنند.

5- من چند بارهم این مورد را یاد آوری کرده ام که امام خمینی رحمت الله علیه اگر رحلت نمی فرمودند وبویژه اگرتاسال 76 خورشیدی زنده می ماندند ومشاهده می کردند که با وجود تغییر قانون اساسی وتمرکزقدرت اجرایی دردستان رییس جمهور ورفع تناقض قبلی وهمین طوردادن اختیارات مطلقه به ولی فقیه؛ بازهم حکومت دینی بکار آمدی نرسید؛ قطعا این شجاعت ومردم دوستی ودین خواهی مخلصانه را داشتند که به تعطیل پروژۀ "حکومت دینی" فتوا می دادند وحکومت ایران را به جمهوری عرفی بازمی آراستند. زیرا که معتقدم امام خمینی درسال های سخت پایانی عمرشان هم به چنین اعتقادی رسیده بودند. منتها همۀ روحانیان سیاسی قدرت طلب ازجمله آیت الله ها خامنه ای وهاشمی ایشان را متقاعد می کردند که اگرنواقص پارادوکسیکال قانون اساسی رفع شود؛ همۀ نارسایی ها وکاستی ها وناکارآمدی ها هم تمام خواهد شد وایران دارای حکومت بشدت قانون گرا -خواستۀ اصلی امام- وکارآمد خواهد شد. وباوردارم که فقط با این تمهید بود که امام روزهای بسیارسخت چهارسال آخرعمرش را که از حکومت دینی -وباترکیب روحانیان جاه طلب وقدرت خواه- سرخورده بودند وبشدت در رنج بودند؛ تحمل کردند.

6- یکباردیگربه احترام آیت الله نوری همدانی وهمۀ مراجع بزرگوارکه هرچند دیرولی بالاخره این واقعیت را پذیرفته اند که تشکیل حکومت برمبنای نظریۀ فقهی نه چندان معتبرولایت فقیه درزمان غیبت جزبه ازدست رفتن معنویت ودین توده های مسلمان راه به هیچ پیشرفت مادی ومعنوی نخواهد برد؛ کلاه ازسربرمی دارم وادای احترام و تشکر می کنم. یا...هو
.....................
دوستانم دربالاترین لینکش کنند. امضای دلقک ایرانی را درتیتربیاورید ممنونم. اگرنه مهم نیست. کمک کنید بیشترخوانده شود.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

نوری همدانی بین مراجع از هوش کمتری برخوردار است. به نظرم ایشان به اصطلاح گه گیجه گرفته اند از سیر این وقایع و مغزشان دیگر نمیکشد لذا ترجیح داده اند به جای فشار به مغز مبارک بگذارند کمی باد بخورد.
یک سوال بی ربط با این پست داشتم و دوست دارم نظر شما را بدانم. راجع به مسعود بهنود و آن این که ایشان را شما در جهت حمایت از الیگارشی میبینید یا موضعش را فراتر؟

Dalghak.Irani گفت...

سلام
راجع به مسعود بهنود تمی خواهم اظهارنظرمفصل بکنم. چون یکی ازمحبوبان من بوده درگذشته ای نه چندان دور. والگوی نثرش هم ممکن است مرا تحت تأثیرگرفته باشدو البته الان هم به ایشان احترام می گذارم. ولی بنظرم می آید که به اندازۀ لیاقتش بزرگ شده ودیگرخیلی وقت برای جزئیات نمی گذارد. نه؛ ایشان را سالم می دانم وهمین که سیاسی کارنیست وروزنامه نگارمانده نعمت بزرگی است. با توجه به ماوقعی که هرروزازاپوزیسیون می بینیم. بنظرم صادق است درگفتارش هرچند من مبنای تحلیل هایش را غلط می دانم. لیکن بهنود بهنود است ونه کس دیگر. گاهی هم آدم ها درخودشان وتحلیل های گذشته شان گیرمی افتند وعوض عبورازدیدگاه خود سعی می کنند اوضاع را با دیدگاه پیشینی ولایتغیرخود منطبق کنند. برای همه هم پیش می آید وبهنود هم نمی تواند ازقاعدۀ کلی بیرون باشد. البته همۀ این مختصرهم جسارت است ازسوی من به اویی که 40 سال روزنامه نگارحرفه ای خوب بوده است. یا...هو

صادق گفت...

دلقک جان باز هم سلام
نکته جالب توجه در مورد روحانیت بطور اعم آن است که گمان می کنم برخی شان آرام آرام دارند در می یابند که گره خوردنشان به حکومتی که بشدت از نظر اقبال مردمی روبه زوال است و بالاخره یکروز پرونده اش بسته خواهد شد خطری است که مقبولیت این نهاد را در فردای پایان کار حاکمیت ،تهدید می کند.
واقعا هیچ فکرکرده اید پس از اتمام کار جمهوری اسلامی ،روحانیت چگونه می خواهد در این کشور زندگی کند؟.منظورم این است که روحانیون فکراین را کردها ند که نهایتا می خواهند در همین کوچه و بازار و مسجد محله و حوزه علمیه و بقالی و چقالی با عامه مردم مواجه شونددرفردای سرنگونی جمهوری اسلامی .روحانیت حاکم با سرنگون شدن جمهوری اسلامی هم خود را از صحنه روزگار محو خواهد کرد هم نهاد روحانیت را برای مدتهای مدید از عرصه زندگی اجتماعی مردم بیرون خواهد راند.(حداقل چندنسل باید بگذرد تا مردم خون دلهایی که از این جماعت خوردند را از یاد ببرند)