۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

رابطۀ مستقیم بین دکمۀ پیراهن علی دایی و پیشرفت و توسعه در ایران!



1- یکی از خوانندگان و تعقیب کنندگان قدیمی و نازنین و بلاگ دلقک ایرانی لینکی را ای میل کرده برای من که خبری مبنی بر زنانه مردانه شدن دانشکدۀ ادبیات دانشگاه علامه از ترم آینده است. و البته خواننده های دیگری هم با استناد به حذف سهمیه های زنان از دوره های روزانۀ دانشگاه علم و صنعت مرا بگوشۀ رینگ "بفرما تحویل بگیر احمدی نژادت را با آن پزی که می دهی در ضد آزادی های فردی و اجتماعی نبودن". گذشته از اینکه قبلاً هم گفته ام و مجدداً تأکید می کنم که تصمیمات را با تبلیغات یکسان نگیریم و اجرایی شدن تبلیغات اعلام شده را ملاک نهایی قرار بدهیم؛ ولی یک موضوع مهم دیگر هم است. و آن سخن مهم هم این است که من فقط هر کسی را اعم از خدا یا شیطان وقتی و در جایی تأیید می کنم که در جهت آزادی های فردی و اجتماعی حرکت کند. لذا بدیهی است که اگر احمدی نژاد یا هرکس دیگر در هر مقطعی از "معیار مادر" من عدول کنند. من هم بلافاصله احمدی نژاد و هر کس دیگر را رها خواهم کرد.

2- من معتقدم که هر نوع پیشرفت اقتصادی و فنی و علمی کشورها بر روی دوش طبقات متوسط و تحصیل کردۀ فرهنگی است. بعبارت دیگر شما اگر یک میلیون عملۀ ساده داشته باشید و بخواهید یک ساختمان چند طبقه و محکم و زیبا بنا کنید قادر نخواهید بود؛ تا هنگامی که حداقل یک نفر مهندس هم داشته باشید. و وقتی شما این مهندس و معمار را داشتید نیازی هم به یک میلیون عمله ندارید، و کافی است 20 نفر از این یک میلیون نفر را در اختیار آن یک نفر قرار بدهید تا کاری را که یک میلیون نفر اولیه نمی توانستند انجام دهند این 20 نفر همراه با دانش فنی آن مهندس انجام دهند. لذاست که پیشرفت هر کشوری لاجرم از زیر دست و اراده و رضایت طبقۀ متوسط ببالای جامعه می گذرد و لاغیر!

3- این اصل را هم قبلاً مرور مفصل کرده ام و قبول داریم که انسان ذاتاً بهترخواه و خودخواه و لذتجو و زیاده خواه و رقابت گزین است. و اگر نباشد کمترین حرکتی رو به جلو محال قطعی است. حالا این انسان تعریف شده و قرارگرفته در طبقۀ متوسط شهری باید به رضایت شخصی برسد تا راضی بشود که اولاً در ساختن جامعه اش مشارکت کند و ثانیاً با دلخوشی و رضایت بتواند حد اکثر استعداد و توان علمی و فنی خود را بکاربگیرد و پیشرفت جامعه را تسهیل کند. لذا جوامع نباید در سرمایه گذاری برای کسب رضایت از سوی طبقۀ متوسط فقط به کمیت ها توجه کنند و نمی کنند. و مثلاً بگوید که آنانی که تأتر یا سینما یا کنسرت موسیقی و از این قبیل را شرط رضایت خودشان قرارمی دهند 5 درصد جمعیت بیشتر نیستند و ما لزومی به ساختن سالن سینمای شیک نداریم و باید بجای آن برویم حمام روستایی و از این نوع خدمات که توده ها نیاز مبرم دارند بسازیم. چون اینجا بحث تعداد مطرح نیست بلکه ساختن حمام بهداشتی برای روستا خودش هم مستلزم رضایت و ماندگاری و مشارکت مهندسی است که از شهر خواهد آمد؛ و او اگر راضی و خوشنود نباشد یا نخواهد ماند یا اگر در کشور بماند همۀ توان و استعدادش را در جهت توسعۀ کشورش بکار نخواهد برد. خیلی جویده جویده شد این توضیح بسیار بسیار کوتاه و امیدوارم که بسط یافتۀ موضوع را خوب استنباط بکنید.

4- خبرنگار برنامۀ نود تلویزیون به علی دایی گفته است دکمۀ یقۀ پیراهن اش را ببندد تا او بتواند مصاحبه کند. علی دایی نازنین هم پاسخ داده است که این موضوع ارتباطی با خبرنگار ندارد و جزو انتخاب های شخصی و آزادی های حق طبیعی انسان بودن اش است. فرض بگیریم که فرض دور از ذهنی هم نیست در جمهوری اسلامی؛ این موضوع به این پیش پا افتادگی و سادگی باعث کشمکش میان علی دایی و حکومت بشود. کمترین نتیجۀ بدیهی اش می تواند این باشد که علی دایی از این رفتار تکرار شونده  بستوه بیاید و دست زن و بچه و مال و منال اش را بگیرد و از ایران برود. نتیجۀ محتوم موضوعی ظاهراً مسخرۀ چالش برروی یک دکمه؛ نهایتاً به این منجر می شود که با رفتن علی دایی از ایران ده نفر یا صد نفر یا هزار نفر کسانی که در فروشگاه ها و تولیدی های علی دایی کار و زندگی می کنند؛ کارشان را از دست می دهند و زندگی شان مختل می شود.

5- علی دایی یک مثال خیلی متوسط یا حتی کوچک است. می خواهم بگویم که علی دایی نوعی چه در کسوت دانشمند یا در لباس بازرگان یا استاد دانشگاه یا حتی یک تکنیسین برجسته و کارخانه دار و غیره همین داستان را دارند. و اگر رضایت شان جلب نشود جامعه نیروی محرکه و مغزش را از دست می دهد و محال قطعی است بهره وری و پیشرفت و توسعه در چنین جامعه ای اتفاق بیفتد. بازهم تأکید می کنم که آدم های طبقۀ متوسط جزو انسان های دست و پادار هستند و تسلیم شرایط نمی شوند. حد اکثر این است که اگر نتوانند به حداقل خواسته های رضایت شخصی برسند بی تفاوت شده و نشاط و سرزندگی مشارکت فعال خود را از جامعه دریغ می کنند. طبیب جراح حاذقی که نگران گیر دادن فلان بسیجی 15 ساله به همسرش یا دخترش و فراتر از محدودیت های عرفی  باشد دلیلی برای ماندن ندارد اولاً. و اگر بماند روحیه ای برای کار حداکثر و بهره ور ندارد ثانیاً. و همان تلاش تخصصی حداقل و پژمرده اش را هم بپول خون پدرش گران می فروشد به جامعه ثالثاً. چون می خواهد همۀ بدرفتاری ها و کژرفتاری های جامعه اش را با کسب درآمد بیشتر برای مثلاً دوماه استراحت در خارج از کشورجبران کند.

6- بحث خیلی پایه ای و فربه است لذا با ذکر یک مثال دیگر نشان می دهم که چنین جامعه ای مجبور است همۀ خدمات ارزان در همۀ جوامع دارای آزادی های فردی متعارف را نیز بسیار گران بخرد و منابع محدود خود را صرف حماقت زمان سپری شده و ناشدنی خودش بکند. ما کیروش پرتغالی را که مربی متوسطی است در فوتبال؛ با ارقام نجومی استخدام کرده ایم برای تیم ملی. در حالیکه قیمت آقای کیروش با شرایط بهتر و محکمتر و در یک جامعۀ متعارف نصف یا یک سوم دستمزد فعلی اوست. و نهایتاً این را بگویم که چون رضایت انسان ها بطور عام و طبقۀ متوسط و کارآفرین بطور خاص به اندازۀ تعداد انسان ها متنوع است لذا ما نمی توانیم قاعدۀ یکسان تعریف کنیم برای رضایتمندی همه یا حتی گروه و دسته و طبقۀ خاصی از انسان ها. و تنها راه صواب این است که انتخاب های فردی اشخاص را در حد عرف بخودشان واگذار کنیم. و حتی می گویم که در جوامع اسلامی که عرف مذهبی متصلبی دارند باید حکومت یک گام هم جلوتر از عرف غالب از آزادی های فردی طبقۀ متوسط دفاع کند.

7- نتیجۀ نهایی اینکه ما هنوز در مرحلۀ دکمۀ پیراهن علی دایی هستیم و تا نتوانیم و نخواهیم این مرحله را پشت سر بگذاریم نمی توانیم به عالی ترین مرحلۀ انتخاب های شخصی که آزادی اندیشه و بیان است وارد بشویم. طرفه اینکه بزرگترین مشکل ما با آخوند ها هم همین آزادی سبک زندگی است؛ و نه آزادی فکر و اندیشه ای که نواندیشان دینی همانقدر توی بوق می کنند که علی مطهری اصولگرا. هم خاتمی و هم مطهری بعنوان دو سر طیف اصولگرا و اصلاح طلب از روی آزادیهای فردی و شکلی می پرند به سوی آزادی های محتوایی و سیاسی. در حالیکه متقاضیان آزادی های فردی بالای 85 درصد جامعه هستند در مقابل متقاضیان آزادی های سیاسی کمتر از 5 درصد همین جامعه! و اینجاست که دلقک اصرار دارد که بمحض بازشدن کوچکترین فضایی برای خودجلوه گری! آن فضا را پرکنیم و نگذاریم دوباره آخوند ها آن را اشغال کنند. و مطمئن باشیم که مرگ سیاسی آخوند فقط در چنین صحنه هایی می تواند رقم بخورد ولاغیر! یا...هو

۳ نظر:

ناشناس گفت...

در دفتر چه انتخاب رشته نوشته :پذیرش مخصوص آقایان!‏
شما اسم این را میگذاری تبلیغات؟

Dalghak.Irani گفت...

درمورد دانشگاه علم وصنعت به یکی دیگرازخوانندگان درپست رحیم مشایی یک پاسخ مشروح ترداده بودم وفکرمی کردم که این سؤال درست شمادوباره پرسیده نخواهد شد. ضمن اینکه درجمهوری اسلامی ازامروزبه فردا همه چیز عوض می شود ولی با این همه آن پاسخ را برای راحتی شما اینجا هم می گذارم امیدوارم مفید باشد:

سلام به ناشناس مدافع حقوق زنان.
من این خبررا درسایت های خارجی هم دیدم ورفتم لینک داده شده تان وسایت دانشجو نیوزرا هم دیدم. اینان چون ازنظرسیاسی با حکومت ایران مخالف هستند. اعتبارنقل خبرشان وتفاسیرشان به تبع آن نفیاً واثباتاً قابل اتکاء ابتدایی نیست. ثانیاً این قبیل مسایل نیازمند اظهارنظرکارشناسان خبره درحوزه های تحصیلات وجنسیت ورابطه اش با بازارکارایران واین جزئیات را دارد. ونمی توان صرفاً بدلیل تصمیم حاکمیت ایران بودن هرموضوع هم آن را مردود ویک برچسب اتهام سیاسی کرد بویژه برای من که اصولاً آدم سیاسی نیستم وافکارم را روبسوی کدام خری حاکم است گرا نبسته ام. بعد هم اینکه اگرازنظرکارشناسان وجامعه شناسان خبره هم محدودیت ایجاد شده با تکیه برآمارها ومستندات نوعی تبعیض جنسیتی شناخته شود آن موقع بهترمی توان داوری کرد. ونهایتاً اینکه من فقط گفته ام جهت گیری های فکری مهندس مشایی اگرمورد حمایت قرار وگام بگام جلوبرود بدلیل راندن روحانیان ازسیاست به دین وازمنطر فلسفۀ سیاسی نزدیک ترین راه برای رسیدن به یک حکومت عرفی است درمقابل همۀ گزینه های دیگرمثل گزینۀ اصلاح طلبان مذهبی درداخل وسردرگمی وممنوعیت فعالیت اپوزیسیون خارجی درداخل ایران ونهایتاً گزینۀ لیبیاییزه کردن ایران توسط غرب است. والبته ممکن است اشتباه کرده باشم وبمحض بروز علامت های قابل تشخیص برمی گردم وگزینۀ دیگری را پیدا می کنم درادامۀ راه. واین را هم درنظر بگیریم که حاکمیت ایران هنوزهم 90 درصد درکنترل روحانیان است وحرکت سیاسی دریک چنین فضایی حتماً با جلوعقب هایی همراه خواهد بود ودلایل دیگری که بحث مفصل می خواهد. مخلص کلام اینکه من مدافع سیاست های دولت نیستم وهرجا تک حرکت هایش را درست ودرراستای حکومت وحکومت عرفی تشخیص بدهم پشتیبانی می کنم. مثل همین ماجراهای مشایی ویا سیاست آشتی منطقه ای دولت وشیعه هراسی زدایی ازاعراب که این روزها بحث رفتن صالحی به عربستان دمای حساسیت را نشان می دهد. مرسی. یا...هو

ناشناس گفت...

پرتغال درسته نه پرتقال
پدرام از ایتالیا