۱۳۹۰ خرداد ۱۹, پنجشنبه

مسئولیت دانشگاه درمقابل حفاظت ازفضاهای شهری: حادثۀ مشهد!

The Concert Singer



1- بیست مرد شروردرباغی دراطراف اصفهان به خمینی شهروارد باغ شخصی شده اند ومهمانی برپا شده دراین باغ را باتهدید سلاح گرم وسرد بهم زده اند. ومردان مهمانی را دراتاقی حبس کرده وبه همۀ دختران وزنان حاضردرمیهمانی تجاوزکرده اند وگریخته اند.

2- درهمین روزمرد جوانی که بعنوان مأمورگاز به خانه های کرمان مراجعه و16 زن را مورد تجاوز جنسی قرار داده بود اعدام شده است.

3- علی رغم توافقنامۀ امضاء شده بین روح امام رضا با مجسمۀ ابوالقاسم فردوسی جهت اجازۀ نقاشی داستان های شاهنامه برروی دیوار میدان فردوسی مشهد. وپس ازیک سال زحمت وتلاش ورنگ ودیوار وهزینه وهنروانسان وتازگی و... مأموران سیاه پوش وسیاه اندیش جسم امام رضا بنام آخوند واعظ طبسی ودرپوشش سیاهی شب هجوم آورده اند وزیبایی ها را روفته اند وپلشتی جاری کرده اند و گریخته اند.

4- حادثۀ اول باعث تجمعی اعتراضی شده وازقوۀ قضائیه می خواهد که زودتر اقدام کرده ومردان نامرد وجانی را دستگیرکرده ودراسرع وقت اعدام کنند. قوۀ قضائیه و نیروی انتظامی هم قول داده اند ودرتکاپوی دستگیری مجرمان هستند.

5- حادثۀ دوم هم که بخیر وخوشی! تمام شده ومرد جنایتکاراعدام شده است.

6- حادثۀ سوم اما بغیرازتأسف نقاش هنرمند پروژه وشهرداری مشهد که کارفرمای این پروژۀ بزرگ زیباسازی بوده هیچ واکنش مدنی اعتراض دسته جمعی را باعث نشده است. بویژه ودرکمال حیرت وتأسف دانشگاه مشهد واکنشی نه درسطح شخصیت حقوقی دانشگاه ونه درقالب حرکت های مدنی خود دانشجویان بروز نداده است. واین نهایت درماندگی فهم روشنفکرازدرد های جامعه اش است.

7- این سه حادثه را دستمایه قرار دادم تا به آن دسته ازخوانندگانی که ازنبود مفاهیم ارزشمند دموکراسی وحقوق بشروآزادی بیان کامل و... درنوشته هایم راضی نیستند بگویم که تا قبل ازاتمام دعوای امام رضا وفردوسی برسررنگ ونوروماده ودنیا وانسان وزیبایی و...؛ دموکراسی وحقوق بشرکه سهل است بلکه ما به کنترل همین جنایت ها هم توانا نخواهیم شد. 

8- لذا با اینکه ازترس خوانندگان پست مدرنم ناچاربا مجازات اعدام مخالفم. ولی اگرمی توانستم دربین این سه حادثه حکم اعدامی صادرکنم. اولی اش را برای آخوند واعظ طبسی این یار غارهاشمی رفسنجانی صادر می کردم برای مبارزه اش با زیبایی. با زیبایی که درنبودش هم آن مرد متجاوزکرمانی وهم آن 20 مردکثیف باغ اطراف اصفهانی تکثیرشده اند تاکنون. وبیشترهم خواهند شد بعد ازاین. واین سناریوی قتل ها وتجاوزهای سریالی که یک ازمشخصه های گاه بگاهی ونادر جوامع مدرن است به حوادثی روزمره وعادی برای ما تبدیل خواهد شد. که البته سالهاست شده است. 

9- وحکم دوم اعدام را هم می دادم به همۀ مراجع روشنفکری ودانشگاهی مشهد که جنایتی چنین عمیق وجامعه برانداز(روفتن هنر وزیبایی ازشهر) را دیده اند وهیچ اقدامی نکرده اند. درحالیکه اعتراض به این پلشتی دینی درمحیط مدنی کمترین بار خطررا داشت ودرمقابل ومقایسه بااعتراضات دموکراسی خواهی وحقوق بشرخواهی وتظاهرات سیاسی.

10- طرفه اینکه درجنگ سی وسه سالۀ امام رضا با فردوسی این اولین باراست که یکی ازنهاد های حاکمیت (دولت: دراینجا بخوان شهرداری) سفت وسخت درطرف فردوسی موضع دارد ودانشگاه ودانشجوی مدرن می تواند سواربردوش او به جنگ تاریکی شهرش وجامعه اش برود. می بینید که من واقعاً خواسته های آسان وکوچکی دارم. آن از خلاصه کردن راه حل همۀ مشکلات در حجاب زنان. و این هم از خونخواهی ام برای یک نقاشی دیواری بی ارزش. اما من هروقت به سؤال دموکراسی می رسم. با پژواک صدای خودم خفه می شوم: دموکراسی وحقوق بشر برای جامعۀ ایران اسلامی؟! شوخی می کنی! یا...هو

۴ نظر:

mehdi گفت...

با سلام
شماره ی پنج اشتباه هست
اعدامش کاملا شرعی بوده نه سیاسی
حکم تجاوز اعدامه بدون ملاحظه کاری

اون حکم زنای محصنه هست که اگر یکی از طرفین چه زن یا چه مرد مجرد باشه حکم تازیانه میخوره و دیگری اعدام...


ابدا ربطی به تجاوز ندارد

Dalghak.Irani گفت...

مرسی mehdi جان.
سلام. بقیه جمله را حذفش کردم البته خودم هم به غلط بودنش درحد خواب آلودگی صبح زود لندن آگاهی داشتم. فکرکرده بودم کنایه اش بفهمد خواننده که با واکنش شما دیدم که نتوانسته ام دربیاورم وبیشترالقاء دروغ بودنش منتقل شده است. بازهم مرسی. یا...هو

nik گفت...

مشهدی‌های حیوونکی این همه چیز دارند باهاش پز بدن اون وقت به غریب گز و حزبل اخمالو فرو کاسته شده اند. اینا کی‌ هستند راستی‌ که مجسمه میدزدند، نقاشی پاک میکنند؟ مساله اعتقادی و حرام حلال و این هاست یا فقط جنگ قدرت بین خودشون؟ یا کلا کرم دارند؟

ناشناس گفت...

یک مشت گدای عرب از راه رسیدند

در میهن پر رونق ما خانه گزیدند

با روضه و با روزه در این باغ پر از گل

چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند

با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو

سر ها بشکستند و شکمها بدریدند

گفتند که این منطق ؛ اسلام عزیز است

اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند

بستند ز نفرت در دانشکده ها را

استاد و مبارز همه در بند کشیدند

آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ

هر جمعه چنان گلهء بز غاله چریدند

با چرک و شپش لشگر جرار گدایان

از سامره و کوفه و بیروت رسیدند

روزیکه جوانان وطن در صف پیکار

لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند

امروز سرافراشته درعین وقاحت

این مرده خوران مدعی خون شهیدند

اینک همه با غارت این مردم بدبخت

گویی شرف گمشده را باز خریدند

با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب

بر قامت دین جامهء تزویر بریدند

موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی

این کوردلان دشمن شادی و امیدند!

کوته نظران قاصد دوران توحش

بر سقف جهان تار خرافات تنیدند

جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی

مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند

اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند

اکنون که فقیهان همه چر منگ و پلیدند

در میهن ما . منطق اسلام . چماق است

دزدان همگی پیرو این دین مبین اند