وقتی هاشمی رفسنجانی ازته دل خندید. پس سیاست درایران تغییریافته است!

1- قراین وشواهد باسرعت ناباوری سرازیرشده است که هرآنچه درتحلیل های این چند روزاخیرراجع به مذاکرات وتوافق های پشت پرده گفته ایم دقیق وصائب بوده است. چه آن خندۀ رضایت ازته دل هاشمی رفسنجانی نسبت به نتایج نشست خبرگان رهبری باشد که حداقل من دردوسال اخیر چنین بشاشیتی را دررفسنجانی سراغ ندارم. چه آن اخطارجدی علی مطهری ازمیکرفون رادیوی مجلس که به احمدی نژادمی گوید اگر کوتاه نیایی استیضاحت خواهیم کرد. چه اظهارات نوچه هایی مثل عسگر اولادی و دادستان تهران وروحانیان قم وغیرروحانیان تهران درمدح هاشمی رفسنجانی. وچه سکوت حسین شریعتمداری وچه صدای بلند ورسای شخص آیت الله خامنه ای در اخطار به حزب اللهی های هتاک درسخنانش خطاب به خبرگان؛ نشانه های آشکاری از تغییر عمدۀ سیاسی در ایران دارد.


2- اما- واین اما مادرهمۀ بدبختی های روشنفکران اپوزیسیون است-: روشنفکر مخالف پشت میزکارش می نشیند؛ ودرحالیکه همۀ قراین وشواهد وداده های میدانی را از روی میزش می روبد وبه زباله دان تاریخ می اندازد؛ نسخه وپاسخنامۀ ذهنی مدفون شده درذهنش زیرانواع تئوری های غربی وشرقی درقرون واعصاررا درمی آورد و گرد وخاک نسترده پهن می کند روی میزش وسیاست درایران را می گذارد در داخل این پاسخنامۀ کلیشه وقدیمی، وشروع می کند تیترزدن برای تحلیل سیاسیش. وتیترها این چنین ازکاردرمی آید: "هاشمی رفسنحانی برکنارشد"، "استوانۀ جمهوری اسلامی شکست"، "عمودخیمۀ نظام درحال فروپاشی است"، بچه دارزنبیل بردار و بیار! وقس علیهذا که خودتان بهترازمن این تیترها ومطالب را دردنیای مجازی یا مکتوب و شفاهی می بینید این روزها. روشنفکر درمانده حتی نمی کند که به حالت روحی و چهرۀ هاشمی دقیق شود وببیند که او حتی درهنگام انتخاب شدن به ریاست خبرگان به سرزندگی این بارکه ازاین سمت خلع شد نبوده است. او این گزارۀ طبیعی وبدیهی را نه می تواند ونه می خواهد باورکند که: "نیم ساعت اول هردیدار انجام شده یا درحال انجام بین آیت الله خامنه ای ومیرحسین موسوی به گریه های عاطفی میرحسین بر روی شانه های آیت الله سپری شده ویا خواهد شد."


3- مشکل این جاست که ما درس خوانده های جدید؛ مغزی منطقی وریاضی داریم و همه چیزرا برمبنای مناسبات قدرت ازنوع ماده می سنجیم وارزیابی می کنیم. لذاست که وقتی مهاجرانی می گوید آیت الله خامنه ای دست پاک است وحشت غیرقابل وصفی وجودمان را فرا می گیرد. زیرا که اگر فاکتوربسیارمهم فساد مالی سیاستمدار را ازما بگیرند خیمۀ تحلیل مان ویران می شود. چون که افشای حساب های مالی و فساد حاکمان را یکی ازستون های اصلی مبارزه با آن ها یادگرفته ودرونی همیشگی و لا یتغیرکرده ایم. واگرفردایش بشنویم که احمدخاتمی تحریم مالی شده ازسوی اتحادیۀ اروپایی اعلام می کند که بغیرازیک حساب سیبا که شهریه (حقوق)اش را در آن می ریزند حساب بانکی دیگری ندارد؛ اولین لفظی که با عصبانیت ادا می کنیم "مادرقحبۀ دروغگو"ست. درحالیکه واقعیت پاکدستی اغلب عناصر قدیمی ورده اول جمهوری اسلامی -با تأکید برشخص خودشان- نیازی به ثابت کردن ندارد.


4- ما کلافه ایم! ونمی دانیم که اگرحربۀ مبارزه با فساد مالی وجنسی وجاه طلبی ودنیا خواهی ودیکتاتوری وجنایتکاری و... را ازدست ما بگیرند پس ما با چه حربۀ دیگری قادر به مبارزه وپس زدن آخوند ها ازقدرت خواهیم بود. علت هم مشخص است: چون که ما گمان می کنیم که تحجروعقب ماندگی ذهنی ذهن دیندارروحانیت ازمناسبات حکومت های مدرن ودنیای مدرن ودرنتیجه عدم کارآمدی آنان درمدیریت جامعۀ مدرن اسلحه ای قوی برای مبارزۀ سیاسی نیست. وچه می گویم. که اصلاً ما به چنین نقص بزرگی وقوف وآگاهی کافی نداریم. ما فکرمی کنیم که روحانیان بعنوان میراث خواران وبشارت دهندگان توقف وبازگشت به دنیای قدیم هم همانطور سیاست می کنند که چرچیل درانگلیس ودوگل درفرانسه وشاه درایران وبن علی درتونس وبوش در امریکا ومبارک درمصرو... درحالیکه چه بخواهیم یانه جنس سیاست درایران ساختاری صرفاً مادی واین دنیایی وریاضی وعقلی ومنطقی ندارد. وما باید همین نکته را بگیریم وآنقدرفشاربدهیم که آخوند سیاسی عقب نشینی کند. راه حل ابتدایی را هم بارها گفته ام که فرموله شده اش می شود: "تشویق وتزریق شادی وامید به جامعه و ایجاد کنتراست بین عبوسی وجدیت مسخرۀ دنیای قدیم روحانیت با مسخرگی وبازی و شادی وجدیت جدی دنیای جدید مدنیت؛ وتبلیغ وفریاد ونشان دادن چهرۀ ضدزندگی وبلاتکلیف حاکمان دینی به افکارعمومی ومدنی وغیرسیاسی جهان متمدن ولیبرال."


5- خاطرم می آید که وقتی دردهۀ 40 و50 خورشیدی ازچریک های فدایی یا مجاهد می پرسیدیم دارند چکارمی کنند. آنان پاسخ ساده وفرموله شده ای داشتند که عبارت بود از: "ما مطمئنیم که شرایط عینی جامعه برای انقلاب آماده است. ما داریم تلاش می کنیم که با عملیات چریکی شرایط ذهنی توده را به شرایط عینی جامعه ارتقاء دهیم تا بزودی انقلاب کنند!" سوگوارانه باید بعنوان یک روشنفکرتوده عرض کنم که فرمول بچه های مخلص فدایی ومجاهد دیروزو درامروزایران به این گزاره تغییر ماهیت داده است که: "مامطمئنیم که شرایط ذهنی روشنفکران مان برای انقلاب آماده است لذا باید تلاش کنیم که شرایط عینی جامعه را به ذهن روشنفکران هم رسوخ بدهیم تا دست ازاین پاسخنامه های آماده بردارند ویک راه حل عملی برای مبارزه با این تفکر ضد زندگی ومدنیت پیدا کنند!" یا...هو


بعد ازتحریر:


قصد داشتم که مطلب را با این موضوع که تغییر حاضرازکجاشروع شد وچه پروسۀ سختی را درذهن آیت الله خامنه ای طی کرد تا به اینجا رسید وپی آمدهای جزیی تری از این تغییر را هم بنویسم که مطلب طولانی می شد وازحوصله خارج. لذا آن را در پست بعدی خواهم نوشت. ضمناً من وقوف دارم که برخی تیترها ونوشته های من بویژه درهواداری ازاحمدی نژاد واطرافیان احساسات برخی ازشما را جریحه دار می کند. ولی من عمد دارم که ذهن یکسویۀ شمارا بشکنم وازاین که با همۀ این رنجش ها مرا تعقیب می کنید سپاسگزارم.