Tobias and the Angel |
1- بدیهی است که جشن های نوروز وشروع سال جدید خورشیدی هم بعنوان یک سنت صددرصد ایرانی وهم به سبب هماهنگ ترین وطبیعی ترین تاریخ تقویم بشری برای نامیدن "آغازسال جدید" یکی از یکتاترین جشن های موجود درکرۀ زمین است. و البته هم قابل مباهات وهم موافق با لذت طبیعی رویش دوبارۀ سبزه وگل وگیاه و نشاط وجفت گیری.
2- فلسفۀ جشن بطورعام اما؛ یک فلسفۀ کاملاً ایجابی ومثبت است. به این معنا که وقتی ازجشن صحبت می کنیم بلافاصله به یک عمل واقدام شاد پرتاب می شویم و انتظار داریم که دراین جشن اولاً شرکت کنیم وثانیاً با استفاده ازامکانات واقدامات خود والبته تدارک زمینه ها ازسوی حکومت کیفور شویم وبه لذتی که درغیر روز های جشن دسترسی به آن براحتی ممکن نیست برسیم.
3- دربعد ازانقلاب وتولد موجود ناقص الخلقه ای بنام "جمهوری اسلامی"؛ ما همراهی وزمینه سازی حکومت برای جشن های نوروزرا ازدست داده ایم. وحاکمان کهنه اندیش ما نه تنها با خود جشن به تعریف جشن مشکل دارند بلکه با جشن ها و سنت های شاد عرفی وغیراسلامی ما هم تقابل کرده ومی کنند. لذا نوروز ما ودراین سال های وبا منحصرشده است دراقدامات ورفتارهای شخصی مان درقالب دید و بازدید های اختیاری یا اجباری فامیل ودوست وآشنا، رفتن به مسافرت ها وازاین قبیل. که خود این تلاشهای شخصی ما دربهره برداری از فرصت نوروز هم مورد تهدید هموارۀ دوتهدیدگرمأیوس کننده به کاممان زهرمارشده است ومی شود:
الف- همانطورکه گفتم عامل اول عدم همراهی اولاً وایجاد مزاحمت ثانیاً حاکمان دین عبوس با هرنوع جشن وشادی اولاً وجشن های نوروز وچهارشنبه سوری بعنوان نماد ایرانیت وملیت ما ثانیاً است.
ب- عامل تهدیدگر وبسیارمهم دیگرازسویۀ مقابل می آید: آنجایی که اپوزیسیون سیاسی درقالب روشنفکرتاریک اندیش سواربرموج رسانه های غیرقابل مهار شوربختی مارا پمپاژمی کنند به ذهن وخانه وزندگی مان وبا حرف وحدیث های بزرگ نما وتقابل ایجاد کن ونشان دادن مستقیم وغیرمستقیم ایده آل های برگرفته از جوامع غربی خود؛ مارا ازدست یافتن به لذت های کوچک ولی واقعی مان هم محروم وپریشان می کنند.
4- لذا من با این امید بسمت شما می آیم که بگویم اولاً ایده آل های ذهنی برساختۀ سیاسیون ورسانه های رنگارنگ واقعیت بیرونی مطلق ندارد وانسان ها بدلیل نیاز ذاتی وحتمی به جشن باید درحدمقدورات وممکنات جوامع واقعاً موجود وحاکمان واقعاً مسلط هم برای خودش زنگ تفریح وشادی تعریف کند.
5- ازاین منظراست که می خواهم بشما نوید بدهم که نوروز ما علاوه برفلسفۀ ایجابی همۀ جشن ها؛ اینک به یک فلسفۀ سلبی هم مجهز شده است. وما نباید این وجه سلبی مبارک را ندیده بگیریم درلذتی که می توانیم از جشن های نوروز ببریم.
6- می دانیم که ایران بمناسبت جشن های نوروزوآغازسال جدید 20 روز تعطیل است. این تعطیلی همیشه ازاین جهت مهم بوده است که ما می توانستیم با استفاده ازآن تمدد اعصابی بکنیم. تفریح ومسافرتی برویم وازعرض زندگی مان هم علاوه برطول آن استفاده بکنیم وبا روان بازسازی شده ازاین کیفوری به سرکاروزندگی روزمره برگردیم.
7- نکتۀ کلیدی اینجاست که درحال حاضراین تعطیلی کافی ومبارک؛ تعطیلی حکومت را هم شامل می شود. درست است که حکومت دراین تعطیلات هم با شادی و جشن ما همراه نیست ولی مهم این است که مزاحمت های سرخرانه اش برزیست ما هم بمقدار زیادی به تعطیلی می رود وازمزاحمت ها وعبوسی های مدام تشدید شونده در روزهای عادی کم می شود. بعنوان مثال اگرتلویزیون جمهوری اسلامی برنامه های شاد ومفرح مورد درخواست وایده آل ما را تولید وپخش نمی کند. حداقل از مرثیه خوانی های مهوع مدام خشن وعبوس روحانیان وهمپالکی هایشان هم دیگر چندان خبری نیست. یا اگر گزمه های تفتیش زندگی وشادی ما درشرایط غیر نوروز همیشه برسرهرکوی وبرزن ما کراهت ومزاحمت تزریق می کنند؛ دراین روزهای نوروز یا ازآن ها خبری نیست و اگرهم باشد دورازچشم رییسان وفرماندهان عبوس و خشن خود بمیل وشادی ما احترام می گذارند وازسخت گیری های ایام سال عدول می کنند.
8- بعبارت آخری ودقیق تراینکه: "اگرسایرجوامع دارای حکومت مسئول باید دلنگران تعطیلی حکومت وقطع سرویس های پشتیبانی کنندۀ لذت وزیبایی زیست خود باشند وهستند؛ ما درسویۀ دیگرباید ازتعطیلی حکومت وبکما رفتن عبوسی حاکمان ماقبل تاریخ خودمان است که باید خوشحال باشیم وحد اکثراستفاده را ازاین غیبت مبارک حاکمان ازعرصۀ عمومی را بکنیم.
9- برگردم به تیترنوشته ام واین گزارۀ فلسفی را یاد آورشوم که: "تعطیلات نوروز تنها فرصت محدودی است برای ما که فضا وعرصۀ عمومی شهررا که به اجبار از سوی حاکم مزاحم ترک شده است؛ به اشغال مردم وبچه ها دربیاوریم" وبا اقدامات و امکانات هرچقدرمحدود خودمان شادی را درعرصه های شخصی زندگی مان و همگانی شهرهایمان جاری سازیم ولذت ببریم. چه دیرنیست که اگرفرصت را ازدست بدهیم بزودی تعطیلات تمام می شود وحاکم بدسرشت وناکارآمد مجدداً فضاهای تنفسی مان را بتصرف درمی آورد! یا...هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر