۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

احمدی نژاد و راز قسم های فریب و تازه اش "بخدا"!

The Magic Circle



1- قیاس بزرگان از هر نظر با خودم قیاسی مع الفارق است. اما برای تقریب ذهن و اعتبار دادن بخودم می گویم که من و مسعود بهنود نگاهی نه چندان همراه و همسنگ داشته ایم در دو سال گذشته نسبت به روی میز سیاست در ایران. الا یک مورد که بهنود همان را گفته بود که من هم گمانه ام همان بود. زمانی که در فروردین 1388 بودیم و محمود احمدی نژاد بد جوری در حال سقوط مدام و بی چاره بنظر می رسید. مسعود بهنود پیش بینی کرده بود که احمدی نژاد از حربۀ مظلوم نمایی و گریه و "چه خبر است اگر مشکل منم اصلاً شرکت نمی کنم در انتخابات ریاست جمهوری" و ... وارد خواهد شد برای عوام فریبی.

2- اما برعکس پیش بینی یکسان من و مسعود؛ احمدی نژاد نه از سلاح گریه و قهر و مظلوم نمایی و عوام فریبی و دفاع، که از اسلحۀ هتاکی و پرده دری و تهاجم وارد شد و انتخابات را بهر طریق برد. حالا با اعترافاتی که کرده در بین ستاد مخفی باقی مانده اش معلوم شده که این گمانه زنی فقط مختص من و بهنود نبوده و همه او را تمام شده می دانستند و به او تسلیت می گفتند از وزیر اطلاعاتش تا نزدیک ترین مشاورانش. احمدی نژاد در نزد یارانش گفته است که: "به آن ها گفتم نگران نباشید خودم در بین مردم هستم و وارد می شوم و برنده می شویم. من می زنم به سیم آخر و هنوز مناظره ها باقی مانده و در آنجا کار را تمام می کنم."

3- بعد هم در آن جلسۀ خصوصی محرمانه - برای اینکه نشر سخنانش برد گسترده تر و بیشتری پیدا کند و دُز افشاگری بیشتری بخودش بچسباند بدلیل محرمانه خواندن رسمی جلسه و جا گذاشتن برای تکذیب بعدی اگر لازم شد - رطب و یابس بهم می بافد و مزخرف و دروغ می گوید و می خواهد حواریون مسئله دار شده اش رابا التماس  و دروغ و در خواست  "ترا خدا و جان مادرتان قبول کنید" متقاعد کند که انتخابات بعدی را هم مهندسی کنند بنفع او و یاران عقب مانده اش. حالا که ممکن است دیگر نتوانند پولشویی کنند و پول یامفت خرج کنند برای خرید رأی. با هشیاری و دست پر الیگارشی از اختلاس تاریخی.

4- این را از کجا می گویم با این اطمینان؟ از اینجا که او در همین حرف های بظاهر محرمانه اش - تأکید می کنم که اگر علنی می گفت این برد را پیدا نمی کرد - بعد از همۀ خالی بندی های با لحن متضرعانه اش و در انتهای جلسه و پاسخ به برکناری متکی قسمی عوامانه می خورد بخدا. و می گوید بخدا من قصد برکناری - بی آبروی - متکی را نداشتم. این دومین بار است که در عرض دو ماه گذشته از سویی و در تمام طول ریاست جمهوری شش ساله اش از جانب دیگر به "خدا" قسم می خورد. بار اول آنجایی بود که در سخنرانی تلویزیونیش برای مرتضی حیدری گفت که بخدا پدرمان بما نان حلال داده است خورده ایم.

5- این قبیل قسم در بین مؤمنین مرسوم نیست و "بخداقسم" سوگندی عامیانه و روز مره است در بین عوام و تودۀ مردم. و منظور از آن متقاعد کردن طرف شنونده است به قبول مدعی! نه از منظر حقیقت و قدرت و ایمان که از نگاه بیچارگی و درماندگی و مظلومیت. پالسی که "بخدا قسم" می فرستد یعنی اینکه "ترا خدا کشش نده من دست و پا ندارم و حقانیت مرا قبول کن" است. و نه قسم به اسم جلاله و قران بیاور دست روی ان بگذاریم و از این قبیل که در نزد مؤمنان غیر جمهوری اسلامی بردی مقدس و عین حقیقت دارد.

6- نهایت اینکه می خواستم بگویم که سیاست و حکومت حوزۀ فاخری است و پابرهنه و پابرهنه ها جواب نمی دهند در این حوزه. چون همۀ سیاستمداران برتر و بزرگ کفش پوشیده اند قبل از ورود به کاخ حکومت. و از آنجا یک تیپ شناسی بدهم از مدل رجایی کامیاب بدلیل شهید شدن قبل از رو شدن دستش" و "احمدی نژاد ناکامیاب بعد از رو شدن دستش لاجرم پس از شش سال عوامفریبی و لاف و دروغ". اما چون طولانی می شود ماجرا با تعهد به اینکه پست جداگانه ای بنویسم برای "بازی بزرگان بدون کفش مناسب نمی شود" بزودی. همین جا مزاحمت این پست را درز می گیرم. یا...هو

۲ نظر:

ناشناس گفت...

دوست عزیز در این مطلب، صلاح غلط است.سلاح صحیح است.با تشکر

ناشناس گفت...

اگر فکر کردید احمدی نژاد هم مانند حاکمان فاسد جمهوری اسلامی است و روزی با خفت سقوط خواهد کرد صد در صد اشتباه می کنید حالا حالاها مانده تا شما احمدی نژاد را بشناسید. امثال شما که در مقابل احمدی نژاد جز توهین و افترا هیچ حربه دیگری نداشته و ندارید هیچ وقت قادر به درک تاکتیک ها و روش و منش او نیستند. فقط بدانید دور، دور احمدی نژاد است و به قول خودش تازه اول عشق است...