Butcher's Shop |
1- در یک مثال قریب به ذهن جمهوری اسلامی مثال لاشه ای راپیدا کرده که دچار مرگ مغزی شده است و در خوشبینانه ترین حالت فقط ده درصد هشیاری مغزی دارد که گاهی منجر به تکانی اتفاقی در دست ها و پاهایش می شود و دوباره بحالت ثابت و بی حرکت بر می گردد. این مردۀ بالقوه هنگامی که از دور و توسط کشورهای خارجی رصد می شود آن حرکت محدود مبتنی بر ده درصد هشیاری نیز قابل تشخیص نیست لذا جهان با وحشت از بوی تعفنی که عنقریب دنیا را خواهد گرفت در اثر پوسیدگی کامل این لاشه می خواهد که آن را از محیط زیست خارج کنند تا باعث فراگیر شدن طاعون و کشتار خاموش نشود. اما ملت ایران که خودشان هم یا جزیی از این لاشه شده اند و یا از نزدیک شاهد مرگ تدریجی آن هستند برداشت سایر کشورها را اغراق آمیز می دانند و می بینند که هنوز لاشۀ جمهوری اسلامی دست و پایی می زند گاهی و بوی مشمئز کنندۀ لاشه های پوسیده را ندارد بغیر از بوی نفتی که بعنوان تنها داروی این لاشۀ لاعلاج به بدنش تزریق می شود و پوسیدگی لاشه را بتعویق می اندازد.
2- این لاشۀ در حال تعفن اما یک مورد معجزه هم دارد و آن این است که یکی از رشته اعصاب آن نه تنها از کار نیفتاده است بلکه می شود گفت یک پیش فعالی خارق العاده هم دارد. این عصب بسیار سالم و پیش فعال است که 99 در صد از تحرک این لاشه را باعث می شود. این عصب که بنام عصب "انگشت وسطی دست راست لاشۀجمهوری اسلامی" است همیشه و در همه حال فعال است و لختی از ورجه وورجه باز نمی ایستد. آدرس بدهم که این انگشت را بهتر بشناسید. این انگشت همان انگشت خبرنگار تلویزیون روسیه است که اخیراً و در یک برنامۀ پخش خبر روی نام باراک اوباما حرکتی انجام داده و باعث جنجال "توهین به رییس جمهور امریکا" شده و گویا خبرنگار شغلش را از دست داده است. این انگشت پیش فعال جمهوری اسلامی که نه تنها از دور بلکه از نزدیک هم قابل شناسایی کامل نیست زیرا که حرکت یک انگشت در لاشه ای به بزرگی جمهوری اسلامی نمی تواند حرکت مهمی محسوب شده و تشخیص داده شود.
3- این انگشت که هر حرکتش بسیار موهن و ترسناک است برای دیگران؛ نام های زیادی را بخودش اختصاص داده است که از جملۀ آن ها "خود سر" ، "خودجوش" ، "برادران حزب اللهی" ، "بسیج دانشجویی" ، "نیروهای انقلابی" ، " برادران و خواهران متعهد" و ده ها نوع اسامی مشابه دیگر است. گفتم که این انگشت پیش فعال چنان در حرکت مدام است که تشخیص اینکه بکدام سو نشانه رفته است کار آسانی نیست و نیازمند صرف وقت بسیار و تجزیه و تحلیل کارشناسی است که سایر اعضای لاشۀ جمهوری اسلامی بتوانند حرکت خودشان را با حرکت "انگشت پیش فعال معجزه گر" تنظیم کنند تا خودشان را اولاً از تیررس اهانت آمیز آن دور بکنند و ثانیاً در صورت امکان خودشان را موجد حرکت این "انگشت خودجوش" معرفی و رقبا را در موضع انفعالی قرار بدهند.
4- این انگشت تحت نام "بسیج دانشجویی" دیروز حرکت موهنی را انجام داده است که رو به بریتانیا داشته است. و در حالیکه انتظار طبیعی این بود که از همان دیروز اتاق های فکر و بحران و کارشناسی و سیاست و ... بکار بیفتند تا این جدید ترین "موتاسیون" انگشت معجزه گر را توجیه و تکذیب و تکفیر و سیاست و چاره بکنند؛ می بینیم که نه تنها دیروز و بلافاصله هیچ اقدامی انجام نگرفته است بلکه امروز نیز بجای رسیدگی به این بی قانونی و تجاوز به حریم قانونی یک کشور دیگر؛ کل لاشه (جمهوری اسلامی) خودش را به تعطیلات فوق العاده فرستاده است. دولت که کماکان گیج لو رفتن پولشویی هایش برای انتخابات و حفظ قدرت در قبیلۀ احمدی نژاد است. مجلس که گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است و نه تنها لام تا کام حرفی از این اتفاق چه له و چه علیه آن نزده است بلکه برای کم کردن شر موضع گیری در مورد آن هفتۀ آینده را تعطیل کرده است. و این را مقایسه کنید با رفتار پارلمان بریتانیا در ماجرای شورش های خیابانی (موضوع داخلی) چند ماه گذشته در لندن. که از تعطیلات سالیانه تابستانی در سواحل فی جی و قناری و نیس و ... برگشتند و جلسۀ فوق العاده تشکیل دادند برای رسیدگی. و طرفه اما مغز لاشۀ ده در صد هشیار (خامنه ای) که این عصب از آن مغز فرمان می گیرد است که از همه ساکت تر است و خواهد بود.
5- این را هم به اپوزیسیون و هم به پوزیسیون که معتقدند "غرب گُه خورده چهار دیواری و اختیاری"- نه در این موضوع خاص بلکه در کل مسایل فی مابین ایران و غرب منظورم است - و به شاخ و شانه کشیدن های غرب ایراد می گیرند و حمله می کنند می گویم: "وقتی آن خبرنگار بخت برگشتۀ روسی به اشتباه یا به عمد آن حرکت زشت را کرد علیه باراک اوباما. رییس جمهور امریکا استعفاء نداد بلکه آن خبرنگار بود که حذف شد و شغلش را از دست داد! یا...هو
۷ نظر:
دلقک عزیز ، یادمه بچه که بودم ، گاهی اوقات که برق میرفت و توی اتاقم تنها بودم ، از ترس لولو و جن و اینجور چیزا ، سرم رو میکردم زیر پتو و حتی جرات نمیکردم بیرون رو نگاه کنم ، یادش بخیر دوران بچگی چه خیال خامی داشتم ، فکر می کردم اگه آقا غوله بیاد نمی تونه پتو رو از رو سرم بکشه یا حتی اتاقو رو سرم خراب کنه ....... راستی امروز یکی از ورژن های لاریجانی (اونی که تو مجلسه ) حرکت شورای امنیت رو در محکوم کردن بچه دانشجوهای ایرانی محکوم کردند ، میخام بگم که گاهی دنبلان این لاشه که تو میگی هم ی تکونی میخوره خیر سرش ....
استاد گرامي
پس از مدتها خماري و دلتنگي و انتظار، اين اتفاق را به فال نيك ميگيرم. واقعا خوشحال شدم كه دانشجويان در حركت كاملا خودجوش و به گفته استاندار تهران كاملا قانوني(بهرحال تجمع موافقين كه نياز به مجوز ندارد!) از ديوار سفارت بالا رفتند و شعار !down with english را بر در و ديوار سفارت نوشتند تا كاملا مشخص كنند كه دانشجو هستند آنهم از نوع نخبه اش!
اميدوارم اين حركتها بيشتر و بيشتر شود تا آن سحري كه همه منتظريم زودتر فرابرسد.
بهرحال اين تحول من را مجددا با رسانه هاي خبري (البته از نوع ماهوارهاي)آشتي داد تا لحظه به لحظه اخبار مرتبط را تعقيب كنم. پس از نطق مزخرف رئيس مجلس، اميدوارم اتحاديه اروپا قانع شده باشد كه حركت خودجوش نبوده و سريعا سفارتخانه هاي مربوط موقتا تعطيل شوند.
خانم نادیا خانوم سلام و خیر مقدم که چراغی پر نور هم تو اضافه شده ای بروی صحنه که دلقک هم از روشنایش و هم از گرمایش بهره ببرد در نمایش سرخی دماغ خنده دارش. من کمی بیشتر از کمی گیجم از این همه پستی و دنائت و بی مسئولیتی و امید وارم که بزودی یک مطلبی بنویسم و کمی عقیده گشایی کنم که"مگر می شود یک انسان هرچقدر هم پست و مقام دوست و زیاده طلب و حریص تا این حد حقیر باشد که با واقعیتی که خودش هم به آن اعتقاد و اعتراف دارد برخوردی چنین متقلبانه بکند که امثال لاریجانی ها می کنند." او صد در صد با عمل دیروز مخالف بوده چون می دانسته و می داند که چه کار وحشتناک و غیر قانونی و خطرناکی بوده در این شرایط بحرانی. ولی فقط و فقط بخاطر اینکه نمی خواهد امثال رسایی و طائب و حسینیان و ارضی و حداد و بقیۀ عمله اکرۀ مصباح یزدی به نیابت از خامنه ای در جبهۀ پایداری (برنامه ریز و مجری حرکت دیروز) نتوانند به او بگویند بی بصیرت و مثل مواضع ابتدایی اش در جریان تقلب انتخاباتی از آن پیراهن عثمان درست کنند بر علیه نامزدی و انتصاب مجددش می آید و یک کشور و یک ملت 75 میلیونی را با مخاطراتی مثل بمباران و جنگ رودر رو می کند. این فقط زشت نیست. این اوج رذالت و دنائت یک سیاستمدار است. و در اینجاست که آدم اگر بگوید صد رحمت به آن اراذل و اوباش آفرینندۀ این حرکت شوم که هرچه هست برروی تشخیص هیستریک خود و رهبرشان عمل می کنند. پر بی ربط نگفته است. یا...هو
و پیام امروز عزیز.
خوشحالم که سرحالی و برگشتی به مدار امید. و تشویق می کنم که همین جا بمان و به دلقک پیر اعتماد کن که این قصه حتماً و باید با نه پایان ولی ترمیم بزرگی از غصۀ ما پایان خواهد یافت. و امکان ندارد بتوانند جلو این سقوط را بگیرند. هر منفذی را سد کنند چندین سوراخ بزرگ دیگر ایجاد خواهند کرد برای ادامۀ ریزش آبروی نداشته شان. و قوت قلب بدهم به همه که ابداً منظورم جنگ وویرانی نیست و امید قطعی دارم که زودتر از این حرفها کرانه های نجات رخ خواهند نمود. یا...هو
آفرین به پشتکار شما, هر اتفاقی میافتد شما به فال نیک میگیرید و آبها که از آسیاب افتاد و پیش بینی و فال نیک شما به جایی نرسید دوباره یک اتفاق دیگر و دوباره یک فال نیک دیگر و هوس قمار دیگر!
این یکی دست مریزاد داشت انصافا. خیلی خندیدم. از بس خوشمزه بود و دقیق.
مینا اینجوری نگو. بگو که به تو چه احساسی دست می دهد آمدن به سیرک من و تماشای نمایش های رنگارنگ. خوشحال می شوی. بفکر فرو می روی. مسخره ات می گیرد. عصبانی می شوی. می گویی گورباباش. شانه بالا می اندازی که بابا این یارو هم دلش خوشه ها. از بس ناراحت می شوی از این سماجت من که می خواهی کامپیوترت را پرت کنی زمین و فقط چون پولش برایت مهم است اینکار را نمی کنی. برای شوهرت یا دوستت یا بچه ات تعریف می کنی و غش غش به ساده لوحی من می خندید. و ... خلاصه بمن بگو که در لحظۀ روبرویی با من و نوشته هایم لبخند می زنی یا بی تفاوتی و یا عصبانی می شوی.
اگر اولی بود و گوشه های لبت کمی جهید به بالا و صورتت را دلپذیرتر کرد برای آینه و آنانی که دوستشان داری و تورا دوست دارند بقیه را وللش چون:
1- من برای شادی و امید می نویسم و لحظه هایی که وقت تان را در سیرک من می گذرانید. و شادی زندگی فقط لحظه هاست و مداومت زندگی در همه جا رنج است. اما لحظه های شادی چنان انگیزه بخشند که رنج های مدام را نیز شادی بخش می کنند در امید رسیدن به لحظۀ بعدی شادی!
2- من جدی می نویسم و هدفمند. و با خدا مشورت می کنم موقع نوشتن. و اوست که می گوید استعداد را من داده ام و تو هم ناچار باید زکاتش را بدهی به بینندگان امیدوار و سرشار از انرژی ات. البته من باور نمی کنم حرف خدا را چون خود اورا هم استعداد من آفریده است که حالا منت می گذارد به سرم برای استعداد خدادادی!
3- من حرفه ام همین دلقکی است اگر کارنکنم گرسنه ام نمی شود که حقوق "کار در تهران کرده و بازنشسته در لندن شده"ام را خرج کنم. و می دانی که این دیوید کامرون چه نامردی است که بهانه بگیرد که همین چندرغاز هم زیادیتان است و بودجه ندارد دولت بریتانیای کبیر دیروزی!
خوشحالم که شادی. واین اولین و آخرین کاری است که ما را نجات خواهد داد: زندگی و شادی! یا...هو
ارسال یک نظر