The Hunters in the Snow |
1- روی میز سیاست جهان همیشه پر است از "منفی جمهوری اسلامی"؛ همیشه! جمهوری اسلامی که روی میز شلخته و آخوندی سیاست داخلی اش هم همواره انباشته بوده است از "کثافت کاری یکی بر علیه دیگری" و حالا برعکس. و من خیره شده ام برای شما به یک نام تازه وبرای اولین بار به این پررنگی : "سوئیس". نامی که می شناسیم و به آن اطمینان داریم.
2- کشور سوئیس در مرکز اروپا؛ مرکز ثقل و شاقول اندازه گیری سیاست در جهان هم است. که بعنوان دارای مرفه ترین و دموکراسی مستقیم ترین مجموعۀ انسانی موجود در جهان خیلی خیلی خیلی بندرت در صدر و تیتر رسانه های جهان قرار می گیرد. مگر زمانی که دست دنیا از همه جا کوتاه بیاید در جنگیدن با هم؛ و جمع شوند دور میز سیاست جهان در ژنو سوئیس برای آشتی کنان و صلح بانی. چون سوئیس نه له کسی است و نه علیه کسی همیشه! بی طرف تا مغز استخوان. نه سلاحی دارد برای جنگیدن و نه سلاحی می سازد و می فروشد برای جنگ افروختن. سوئیس بهترین هنرش ساختن ساعت است و یاد آوری فرصت و برای تذکر به سیاست مداران: "در جستجوی زمان از دست رفته!". هر چند مارسل پروست کبیر و نویسندۀ شاهکار داستانیش "در جستجوی زمان از دست رفته" فرانسوی است و نه سوئیسی. - با درود به شادروان مهدی سحابی مترجم برجستۀ رمان پروست که سالمرگ نابهنگامش هم است -
3- حالا کشوری به این نازنینی و معتمد صغیر و کبیر در دنیا تحریم های تازه ای را اعلام کرده که شامل 115 عضو ارشد رژیم غیرمسئول هم است و بدترین اینکه وزیر خارجه صالحی را هم گذاشته زیر رادیکال. و این یعنی ارتباط جمهوری اسلامی با مهمترین کشور "همه صلاح" در میان کشورهای "همه سلاح" از بیخ قطع. و آیا رژیم این بی اکسیژن حیاتی تازه را با چه گاز سمی خطرناکی خواهد توانست جایگزین کند. همین چند روز پیش بود که سفیر سوئیس در تهران دستمایۀ حسین شریعتمداری شده بود در کیهان که :"احضار های پی در پی سفیر سوئیس به وزارت خارجه و اعتراض به رفتارها و گفتارهای سیاست امریکا نسبت به ام القرای جهان اسلام." - آنرا هم که "علیاء"ماجده خانم سِکس اید! تویش -
4- راست و حسینی اش؛ الان که دارم این مطلب را می نویسم، همه اش بفکر دلقک همکارم هستم در کیهان که چه تیتری خواهد توانست در بیاورد از این تازه ترین حلقۀ تنگ بدیع بدور گردن حیات جمهوری اسلامی. زیرا که سوئیس نه جنبش وال استریت دارد و نه شورش های لندن، نه موساد دارد و سیا و ام ای سیکس و نه مظلومیت فلسطین؛ و نه حتی یک باغ قلهک ناقابل در تهران. هر چه دارد بانک است و امنیت است و کمی هم پولشویی که از نان شب واجب تر است برای خریدهای ممنوعۀ جمهوری اسلامی و سه شاهی صنار ذخیره برای روز فرار بزودی. و مکرر کنم زمان را و ساعت های دقیق را و هشدار "در جستجوی زمان از دست رفته" به عاقلان سیاست.
5- اما برادر حسین مستعد تر از آن است که در بماند. او یحتمل تیتر خواهد زد: "پیروزی قاطع جمهوری اسلامی در آژانس بین المللی انرژی هسته ای و عقب نشینی جبهۀ استکبار". چون خبر دیگر و مهم امروز صدور قطعنامۀ محکومیت جمهوری اسلامی بود در آژانس هسته ای، و شریعتمداری می تواند رنگ هویجی سر چماق غرب را نشان بدهد که مهلت تعیین نتوانستند بکنند بهمت برادران دینی مان روسیه و چین. در حالیکه آن رنگ هویجی فقط از این جهت به سر چماق پیوند لرزان خورده است که دنیا بداند خرگوشی در کار نیست در پوستین گرگان اسلامی! یا...هو
۹ نظر:
اصلا جمهوری اسلامی پر از نیرنگ مثلا در مهد دموکراسی کم آبروی همدیگر را به تاراج می گذارند. همین رئیس صندوق بین المللی پول را یادتان رفته یا روژه گارودی را! شما خیلی کثیف هستید که چشم های کورتان را دلارهای غربی پر کرده است. اینقدر در زندگی سگی تان رو رفته اید و خودباخته شده اید که باید برایتان گریه کرد.
سلام دلقک، با اجازه من یک نکته در ارتباط با کامنت این ناشناس بگویم و بروم ، این خارجیهای لامذهب که حال و روزشان معلوم است برادر من ، اینها که در همه جور کثافتی غوطه ورند !!! اصلآ من کاری به اینها ندارم ، اخه بگو ما چرا ؟؟؟ ما که آوازه معنویت و انسانیت مان .... دنیا را پاره کرده چرا ؟؟؟ چرا مغلطه میکنی ؟ چرا اینجوری فکر میکنی ؟ اگه روزنامه های ما مثل اونا بود خدا میدونه روزی چند تا گند از گندائی که تو نام بردی باید تو اخبار داخلی مون قلم میخورد .. اخه این چه جور منطقیه که شما داری ؟ چرا تا چیزی میشه زودی شروع میکنین به فحاشی ؟ مزدور و کثیف و کوردل و زندگی سگی و خودباخته صفاتی هستند که اگر خوب نگاه کنی به خیلی ها میچسبد و با هزاران دلیل محکم ، نه اینکه تو بیایی به یک دلقک پیر که صدها بار گفته که مالی نیست توی این دنیای مجازی بگویی فلان .....
سلام شاید خنده داشته باشد که در این
گیر واگیر سیاست و کشت و کشتار بپرسم چرا یاهو.... امضا میکنید؟ درویش هستید یا همینطوری ازیاهو.. خوشتون میاد ؟ بتون بر نخوره و خیال بد هم نکنید من به واژه ها خیلی اهمیت میدم و دوست دارم بدونم این از روی سلیقه شخصی این نام را بر گزیده اید اینکه شعارمذهبتون است.
داش بهروز ،" دشوار است فهماندن به کسی که برای نفهمیدن پول می گیرد !"
دلقک جان من یه پیشنهاد دادرم ولی عضو بالاترین نیستم.. می خواستم پیشنهاد کنم این موج نامه به رهبر که توسط نوری زاد دنبال میشه به صورت یک کار گروهی وبلاگ نویسی از طرف کسانی که واقعا امنیت جانی دارند ادامه پیدا کنه خیلی نتیجه عالی داره فکرمیکنم
سلام بهروز عزیز.
مرسی از دفاعی که از من کردی. فقط آن آخر کامنتت را من درست متوجه نشدم چون اصلاً چنین حرفی نزده ام که من "مالی" نیستم در این دنیای مجازی. البته اگر منظور فروتنی من باشد در مقابل خاکسارها و بزرگان درست است ولی اگر منظور بی اهمیت بودنم باشد که چنین نیست و من بسیار مدعی و گردن کلفت و مؤثرم. و معمولاً هم لغت "مالی نبودن" هم نشانۀ حقارت است تا تواضع و فروتنی و در ادبیات کسی بخودش من "مالی" نیستم لقب نمی دهد. بلکه بیشتر برای سوم شخص یا پدیده یا عنصر بکار می رود و منظور هم این است که یارو خیلی بی اهمیت و حقیر است و جنسش قلابی و نا اصیل است و "مالی" نیست. البته که شما حسن ظن داشتید و من گله ای ندارم. خواستم یک مفهوم ادبی را کمی بیشتر توضیح بدهم برای دوستان. یا...هو
هومان خوب سلام.
من چون شفاهی می نویسم و موقع نوشتن در حال سخنرانی هیجان انگیز هستم لذا یک نفس سخنرانی می کنم و وقتی به پایان سخنرانی ام می رسم چون نفسم گرفته از بس دچار هیجان مخاطب هستم پس برای برگشتن بحالت طبیعی مجبورمی شوم یک "دم و باز دم"ِ عمیق داشته باشم که "یا..." دَم اش است و "هو" بازدَم اش. بمعنای خلاص. و البته قطعیت. و همینطور دَم شما گرم. یا مثلاً بگیرمنو. صبغۀ مذهبی اصلاً ندارد ولی برداشت سپردمت بخدا و توکل و از این قبیل مفاهیم معنوی می تواند بار بشود بهش. یا...هو
منظور فروتنی بود دلقک، به دل نمیگیری ، اینو میدونم .
سلام به ناشناس.
سایت بالاترین چنین استعداد های فاخری ندارد و آنجا بیشتر پاتوق خودشیفتگان گروهی و باندی و حزبی و برخی هم انفرادی مثل من است برای بیشتر وقت گذرانی و جلوه گری های سطحی. البته سایت های اجتماعی بغیر از صفت مذموم باند بازی که مختص سایت های جهان سومی و بویزه ایرانی است اغلب کاربرد های این چنینی و هیجانی مشترک دارند و نمی شود انتظار کارهای فکری را داشت. بعلاوه اینکه در مورد اصل پیشنهادتان هم - من نه - ولی خیلی از وبلاگ نویسان اینکاره گاهی از این حرکت های جمعی وبلاگی می کنند. اما در مورد نامه های همسنگ و هم محتوای نوری زاد عزیز گمان نمی کنم که کسی رغبت داشته باشد و دوم اینکه کار مفیدی باشد. کما اینکه نامه های نوریزاد هم دیگر برد نامه های اولیه را ندارد و بیشتر به مناسک شکلی تبدیل شده است که نه موافقان بی قدرت سرودست می شکنند و نه مخاطبان در قدرت اهمیتی در حد برخورد حتی نشان می دهند. البته من نوریزاد را بیشتر از هر مبارز دیگری دوست دارم و خودم شخصاً به ادامه و تکرار شکلی این نوع مبارزه و اطلاع رسانی اش دل بسته ام. چون تکرار یک حرکت در پریود های زمانی مشخص حتی اگر کوچک باشد اثری بمراتب بیشتر از حرکت های انفجاری و یکباره دارد. من خودم هم سه سال است در ارزوی ورژنی از این نوع حرکت در خارج هستم عملی. و ممکن است بزودی دست به این انتحار نهایی بزنم. یا...هو
ارسال یک نظر