The Church at Auvers |
1- شما دیروز هم مثل چند وقت اخیر چند نفر حواری از رده خارج پیدا کرده اید و بر اصرار بیهوده تان برای بازگشت به عقلانیت در سیاست فوت کرده اید. ایرانیان دیگر خسته شده اند از این همه یکی به نعل و یکی به میخ زدن شما. شما می گویید باید اینطور کرد و آنطور نکرد. فردایش می فرمایید حالا باید آنطور کرد و اینطور نکرد. پس فردایش مجدداً تکرار می کنید خودتان را و بازنشستگی تان را مثل پیرمردان بازنشسته بر روی نیمکت پارکی و لاف در غربت زدن که "من آنم که رستم بود پهلوان". و البته هیچگاه یادتان نمی رود که هر گفته تان را با این کلیشه پایان دهید که "باید مواظب عمود خیمۀ انقلاب ولایت فقیه باشیم" اولاً. و من (شما) مناسب تر کس از آیت الله خامنه ای نمی شناسم و او را رهبری عقلانی و روشنفکر می شناسم" ثانیاً. و "رهبری را من پنجاه سال است که می شناسم و چنین است و چنان".
2- شما می گویید غرب برای ایران توطئه چیده است و خطرناک است و نباید بهانه دست دشمن بدهیم و همه را زنهار می دهید از تندی و بی عقلی و ساده انگاری و بدتر سهل انگاری. شما از تألیف قلوب صحبت می کنید. شما از منزوی شدن آدم ها حرف می زنید. شما بها دادن به مردم را توصیه می کنید. شما حق را بدانشگاه و دانشجویان می دهید در نقد و اعتراض به نابسامانی ها. شما هر چیز خوب و عقلانی را سخنرانی می کنید و یا در سایت خود منتشر می کنید. و بعد از اینکه همه را گفتید دعا بجان رهبر دوست پنجاه ساله تان می کنید. و این به این معنای بدیهی است که شما حتی تلویحاً نیز او را مقصر اوضاع؛ مخاطب ندارید. آقای هاشمی؛ اگر باعث ایران در نکبت و سرافکندگی و در سیبل عنقریب حملۀ غرب آیت الله خامنه ای نیست پس کیست؟
3- خوب یا بد و البته شوربختانه؛ بسیاری از مردم ایران شما را جزو ارکان جمهوری اسلامی می شناسند وبغلط معروف شده اید به سیاستمداری بزرگ و زیرک. مردم به همین دو صفت سیاستمدار بودن و کاره ای بودن شما در کشورشان گمان می کنند که کار که خیلی بیخ پیدا بکند شما به نجات شان خواهی اقدام کرد، و لذا به شما امید می بندند. اما شما خیلی که زور بزنید حرف هایی را می زنید که هر ننه قمر دیگری از جمله من دلقک هم می زنیم و شاید تندتر و بهتر از شما هم می زنیم. آخر مرد سیاستمدار؛ حرف زدن، آن هم با کیفیتی که گفتم، و بدون کمترین گزندی و توجه مسئولیتی به یار غارتان آقای خامنه ای چه دردی از بلاهایی که سر ملت آمده دوا می کند. و آخرینش که ریختن بمب روی سرشان است و به مرحلۀ "چانه گرفتن" رسیده و عنقریب خواهد چسبانده شد به تنور "یک لقمه نان کوفتی" شان چه؟
4- وقتی از ریاست خبرگان حذف کردند شما را؛ نوشتم که شما تا پائیز 90 در اعتراض به وضع کشور به نجف مهاجرت خواهید کرد. اشتباه کرده بودم و شما ککتان هم نگزید و کماکان در پست رییس مجمع تشخیص مصلحت بمب از دفتر کارتان پاک می کنید و حتی جرأت پرسیدن از بمب گذاری که عکس و فیلمش را هم دارید ندارید. و در سوی دیگر که بدتر می گویید موضوع تغییر نظام حکومت ایران از ریاستی به پارلمانی بر خلاف قانون اساسی است و رهبر نظر به آینده ای دور و نا معلوم حرفی زده است و دشمنان بُل نگیرند. اما امروز معلوم شده که این پروژه یک سال است روی میز بررسی و پیشنهاد است و یک نمایندۀ در پیتی مجلس آن را می داند. شما چطور رفیق رهبر و رییس تشخیص مصلحتش هستی که از پشت دست خودتان هم خبرندارید.
5- من نمی گویم شمشیر بکش و آیت الله خامنه ای را دو نیم کن. اما من می گویم مردم انتظار دارند و توقع که اگر کارشان بیخ پیدا کند هاشمی هنوز قدرت دارد. پس اگر این تصویری که از خودت ساختی جعلی است لطفاً کمترین خدمت را در برابر این مردم بیچاره بکن و حرف نزن. مگر اینکه خدای ناکرده در نزدیک 80 سالگی بخواهی بمردم آدرس عوضی بدهی. آدرسی بسوی مرگ و نه زندگی. آقای هاشمی یا بمیر و یا بلند شو؛ خسته نشدی از نشستن! یا...هو
۱ نظر:
سلام دلقک، هاشمی خیلی وقت است که مرده است ، اگر گاهی هم نطقی میکند به واسطه منافع اقتصادی مشترک است که با برخی دارد واینکه میخواهد تا آخر عمر توی فیلم باشد ولو به عنوان سیاهی لشگر . به نظر من کار از ایشان و تمامی آدمهای ترازاول کشور گذشته که بتوانند کاری کنند ، چون این موجود عجیب الخلقه (حکومت)، خود کمپلکسی از این آدمهاست که دیگر کنترلی روی یکدیگر ندارند ، مگر اینکه خود و تمام کشور را به سمت پرتگاه سوق دهند .
ارسال یک نظر