The Bench |
1- جمهوری اسلامی یک راه نجات نسبی ساده دارد و آن کنار رفتن آیت الله خامنه ای از مقام رهبری است که بنظر می رسد نه ایشان چنین تصمیمی دارد و نه اصلاح طلبان و دلسوزان نظام و کشور توانی و اراده ای برای تعقیب این بهترین راه. از سوی دیگر بسیاری از ایرانیان شدیداً نگران وطن هستند نه فقط بدلیل شرایط بین المللی که هر روز هم سخت تر و نظامی تر می شود بلکه به این دلیل مهم که کشور را و زیرساخت های توسعه ای را در حال اضمحلال و فروپاشی می بینند با اوضاعی که روزمرگی "اقتصاد لیفه ای" احمدی نژاد پدید آورده است. و در رأس همه وضع بسیار خطرناک و اسفبار صنعت نفت.
2- من با حفظ موضع بیرون از نظام فعلی خودم می خواهم وارد درون نظام بشوم و شِمایی از یک طرح راهگشا را بدهم تا هم شما بدانید که من لاف در غربت نمی زنم و هم اصلاح طلبان درشت و داخل کشور و نظام و بدون کمترین چسبندگی "سیاسی کاری" به آنان متوجه بشوند که تنها راه حل "یا تحریم یا آزادی" نیست در شرایط فعلی. و می توان به راه های میانه و مؤثری هم فکر کرد و رسید و عمل کرد و تأثیر گذاشت برای عبور از بحران. و لزومی هم به کوفتن به درب های بستۀ امتحان شده و جواب نگرفته و "خود تحقیری" نیست.
3- اما - واین اما مهم است - شرط اساسی و اولیه این است که اصلاح طلبان خواستار تغییر مناسبات حاکم به روندی عقلانی تر ابتدا ذهنیت خودشان را از "جمهوری اسلامی حکومتی است با تعریف حکومت های متعارف و موجود در جهان" به "جمهوری اسلامی حاکمیتی است بدون تعریف و نمونه و نشانه در طول تاریخ بشر" تغییر دهند. یا بعبارت آشنای بارها تکرار کرده ام با مفروض گرفتن امر نامتعارف و غیر کلاسیک (جمهوری اسلامی) بجای امر متعارف و کلاسیک (حکومت به ماهو حکومت فارغ از صورت بندی آن ) بدنبال راه حل های کلاسیک نروند. بلکه راه غیر کلاسیک و نا متعارف و ابتکاری جستجو کنند.
4- باز هم ریزتر و مصداقی تر بگویم. و آن اینکه "بما آزادی برگزاری همایش جبهۀ اصلاح طلبان بدهید". یا "احزاب ما را آزاد کنید" یا "زندانیان ما را آزاد کنید" یا "فرمان آشتی ملی صادر کنید" یا "بما اجازۀ روزنامه و طرح نظرات بدهید" یا "سلامت انتخابات را تضمین کنید" یا... و از این قبیل که بازی سیاسی با قواعد حکومت های متعارف است را بگذارند کنار. زیرا که این شرایط هیچگاه پذیرفته نخواهد شد و اصولاً نمی تواند پذیرفته شود چون جمهوری اسلامی یک حکومت با تعریف مشخص که در داخلش می شود چانه زنی محدود یا گسترده کرد نیست.
5- نقد ترین صحنه ای که پیش روی اصلاح طلبان است و می توانند با نفوذ مؤثر در آن به پیش برد طرح های "نجات ملی" خودشان کمک کنند انتخابات مجلس نهم است. حالا دیگر همه معترفند که این انتخابات بسیار حساس و تعیین کننده خواهد بود برای نظام. و بهمین خاطر هم است که اصولگرایان همه و همه و همۀ نیروهای کیفی شان را از مهدوی کنی و یزدی و مصباح و جنتی و ... را هم فراخوان داده اند برای دخالت آشکار و مهندسی انتخابات؛ هم بلحاظ پشتیبان ها و هم به لحاظ شرکت کننده ها. تا جاییکه برخی از نمایندگان خبرگان هم به صف داوطلبی نمایندگی مجلس شورا پیوسته اند.
6- اصلاح طلبان هم باید دست به چنین ابتکاری بزنند. ولی بدلیل اینکه کمترین امکان تحرکی ندارند و نخواهند یافت. باید تمرکزشان را ببرند روی "کیفیت در مقابل کمیت" و زبده ترین نیروهای موجود شان را آماده برای ورود به انتخابات بکنند. نیروهایی که نه احتیاج به تبلیغ دارند و نه نیازمند روزنامه هستند و نه نیازی به همایش و مجوز و از این قبیل دارند. چهره هایی که چنان مقبول و مورد وثوق دانش و علم و دانشگاه و طبقۀ متوسط شهری هستند که می توانند همۀ موانع رژیم را از رد صلاحیت و تقلب و مهندسی رأی و ... را پشت سر بگذارند.
و اما پیشنهاد مشخص من:
7- اصلاح طلبان بیایند و پروژۀ انتخاباتی تعریف کنند بنام "کیفیت در مقابل کمیت" یا "30 در برابر 300" یا "تهران نمونۀ ایران". بعد بیایند بهترین و نامدار ترین و سالم ترین نیروهای کیفی شان را در قالب 30 اسم مشخص کنند. تا این 30 نام درشت و پرجاذبه وارد انتخابات - فقط در حوزۀ تهران - شوند بدون پشتیبانی حزبی یا فرقه ای و از این قبیل. اصلاح طلبان هم نیروهای کیفی سیاسی بسیار خوبی دارند مثل سید محمد خاتمی یا صادق زیبا کلام یا حاتم قادری و ... وهم تکنوکرات های برجسته ای مثل نامدار زنگنه یا اسحق جهانگیری یا محمد طبیبان یا موسی غنی نژاد و ... که می توانند چشم بسته آرای 2/5 میلیونی مهندس موسوی در تهران را به صحنه بیاورند برای رأی بخودشان. و به آن رؤیا فکر کنند که لیست 30 نفر در مقابل 300 نفر آنان با آرایی متمرکز بالای 2 میلیون نفر انتخابات تهران را ببرند.
8- این پیشنهاد یک طرح کامل است و من فقط برای "طرح مسئله" گفتم و جلب شاخک های هشیار ایران دوستان. و اطمینان دارم که می تواند طرح بسیار بسیار موفقی باشد برای همۀ عزیزان نگران. چون مجلس ایران نیز مثل خود جمهوری اسلامی از تعداد متأثر نبوده هیچگاه و همیشه یک گروه برگزیده با اولویت نمایندگان تهران بوده اند که به تصمیمات سمت و سو داده اند. و پر واضح است که اصولگرایان با هر دزی از هتاکی و تند روی هم مقهور و مغلوب "خودشان هم قبول دارند از آن ها بهتران = آدم حسابی هایی که نام برخی شان را ذکر کردم" هستند. و کم می اورند در مقابل رأی و ابهت و دانش اصلاح طلبان نامدار.
9- پس حرف نهاییم این شد که شخصیت های برجستۀ اصلاح طلب بدون عقبۀ مشخص حزبی و وابستگی جریانی و مستقل در یک لیست جمع بشوند و فقط تهران را هدف خویش قرار بدهند و نه کل ایران. و سی نفر شخصیت برجسته را با آرای انبوه بفرستند در مجلس نهم و شروع کنند به اصلاح. من اطمینان دارم که نه خامنه ای و نه شورای نگهبان و نه هیچ نیروی دیگری در حال حاضر در موضع قدرتی نیست که بتواند این طرح را بشکست بکشاند. چون اولاً آدم های گلچین شده سابقه و لاحقه ای از هیچ نوع اتهام لایتچسبکی! ندارند. و بدلیل پشتوانۀ بسیار قوی نخبگانی و توده ای براحتی قابل کنار زدن نیستند. این موضوع را مؤکد می کنم که جمهوری اسلامی فعلی بر عکس دادار دودور های شریعتمداری و احمدی نژاد و خامنه ای در حضیض مشروعیت داخلی و خارجی قرار دارد و شکاف های بسیار عمیق بین حوزه و حکومت و دانشگاه و حکومت؛ اجازه نخواهد داد به هتاکان و طالبانیسم برای اعمال کمترین تحرکات هیستریک و ویرانگر!
10- و می ماند این بد بینی ترسو که من خیلی خوش خیالم و خامنه ای و جنتی اجازه نمی دهند برای چنین شلتاق اصلاح طلبانه ای. و اگر هم کسی از الک ریز شورای نگهبان رد شد وزارت کشور احمدی نژاد مثل شیر تقلبی سر راه است که آخرین بازمانده های چنین ابتکاری را سرند کند و تمام. البته که من مطمئنم اگر آدم درشت ها قبول کنند که نامزد بشوند نظام فعلی نمی تواند جلو بگیرد ولی اگر هم حرف بدبین شما بوقوع پیوست حداقل فایده اش این است که عدۀ نهایی توده ها هم مطمئن می شوند از اصلاح ناپذیری. با این جملۀ پایانی که فرض من در این طرح این است که بهترین نخبگان موجود و مانده در وطن ایثار بکنند برای ورود به چنین صحنه ای اولاً و جز به درد مشترک "نجات ملی" انگیزه ای نداشته باشند از این فداکاری! یا...هو
۱۰ نظر:
دلقک جان
خیلی تحلیل هایت را دوست دارم اما در این پستت باید کمی ضریب خارج نشینی را به آن اضافه کنم. مشکلی که تمامی تحلیل گران خارج نشین به آن مبتلا می شوند و فقط مال شما نیست.
درحال حاظر هیچ گونه انگیزه ای برای شرکت عمومی در انتخابات وجود ندارد. و هرگونه شعارهای تکراری چه اصلاح طلبان و چه دیگران دیگر -به هیچ عنوان-خریداری ندارد. درحال حاظر برخلاف نظر شما کاندیداهای تابلودار هیچ شانس غیر حزبی و تشکیلاتی ندارند و شاید ناشناخته ها بهتر بتوانند مردم فریبی کنند.
این روزها در خیابان ها و محافل ایران هیچ خبری از تحرک سیاسی نیست و تنها خبرها به عنوان ابزار خنده و سرگرمی استفاده میشوند. از هفت تیر کشی تا اختلاس ها...
حتی دیگر واکنشی به تحریم ها نیز وجود ندارد و مثل همیشه مردم ایران به دنبال منجی می گردند.
حکومت لرزان نیز دیگر حاضر به انجام هیچگونه ریسک انتخاباتی نیست. چرا که علاوه بر تهدیدهای خارجی تاب تحمل اندک اتفاق گروهی مردم را نیز ندارد.
به احتمال زیاد از نظر من در انتخابات پیش رو تعدادی کاندیدهای گروهی و قومی از شهرستانهای کوچک رای می آورند و علیرغم حضور بسیار قلیل مردم رسانه ها و حکومت همزمان با بایکوت اطلاعاتی و رسانه ای حضور تعداد بسیاری از مردم را اعلام خواهند کرد. دقیقا همان روشی که در سوریه برای حمایت از بشار اسد استفاده میشود.
حتی احتمال زیاد تعداد شعب دریافت کننده رای نیز کم خواهد شد که تعداد مراجعان زیاد به نظر برسد-قطعا به کمتر از نصف.
و بقیه داستان را خودتان بهتر از من می دانید.
درود.
سلام آرسین عزیز.
حرف شما را در مورد فضای قبرستانی از یکسو و فضای لودگی و مسخره از سوی دیگر را دربست قبول دارم. اما آن کلیشه را که ول کنش نیستیم ما در بهشت یا جهنم که "شما خارج نشین ها..." را قبول ندارم. بدیهی است که در همۀ سی سال گذشته انتخابات مجلس مطلقاً و انتخابات ریاست جمهوری با ضریب کمتر هیچگونه هیجان و حرف و حدیثی را ایجاد نمی کرد در سه ماه مانده به انتخابات. و الان هم فرقی نکرده است. بعد از ثبت نام کاندیداها و حرف و حدیث های ول کن ول نمی کنم و گفتی و گفتم و شورای نگهبان چه کر د و آن دیگری چه عکس العمل نشان داد و اینجور بحث ها است که به آهستگی و به تأنی ابتدا نخبه ها و در اخرین روزها هم توده ها را یاد انتخابات می اندازد. تازه بسیاری هم هستند که تا بعد از ظهر رأی گیری که دارند شعبه ها را می بندند نه یادشان می افتد و نه تصمیمی می گیرند. و بخاطر همین هم است که به ما لقب "ملت دقیقه نودی" نام داده اند. البته که می دانم شرایط بعد از آن ماجرای 88 کمی بیشتر از همیشه سردی بار اورده و اگر ادم های مدرن نسبی در انتخابات نباشند طبقۀ متوسط گزینه ای جز رأی ندادن نخواهند داشت (نه لزوماً بنام و عنوان تحریم سیاسی)و رأی نخواهند داد. ولی چون وجدان عمومی می داند که حکومت بدلیل عدم اعتنا به مشروعیت مدرن دستاویز شعار دهندگان "با تحریم مشروعیت رژیم را زیر سرال ببریم" امکان تأثیر گذاری بر تغییر مناسبات ندارد و این آن ها (مردم داخل) هستند که باید تبعات بعدی را تحمل کنند؛ ترجیح می دهند که اگر گزینه ها طوری به میدان آمدند که احتمال کمترین تغییر بنفع آنان است شرکت می کنند ورأی می دهند. اتفاقاً من فکر می کنم که این شماها هستید که بیش از اندازه از فضای مجازی استفاده می کنید برای فهمیدن ذائقۀ عملی جامعه. و البته من منظور اولم از نوشتن این پست این بود که سیاستمدار باید فعال باشد و نه منفعل. و با ننه من غریبم کسی - آن هم خامنه ای - به کسی چیزی نخواهد داد. ضمن اینکه اسم بسیاری از کسانی که مورد نظر من هستند خودش کافی است که جامعه را به شادابی و امید امیدوار کند. و... خسته شدم تا بعد و یا...هو
به نظرتان متناقض نیست که هم چنان به یک ساز و کار حکومت مدرن (شرکت در انتخابات) برای تأثیر گذاری روی رفتار حکومت یاجوج ماجوج که هر روز بیش از قبل اصرار بر دیوانه بازی دارد فکر شود؟ افتضاح ۸۸ خیلی چیزها را تغییر داده است. مانترای منتقدین و اصلاحطلبا اون موقع این بود که مشارکت بالا باشه نمیتونند تقلب کنند، که کردند و شد! سکوت و بی محلی مردم و اصلاحطلبا (درست حسابی هاشون، نه امثال شکوری راد در پیت) داره اینا رو داغون میکنه. شرایط سلف کرکتینگ است، کسی فعالانه تحریم نکرده و تشویق به تحریم نکرده مثل اون موقع که سازگارا سر ریاست جمهوری ۸۴ تو صدای آمریکا جیغ و ویغ میکرد. حقیقتاً شرکت در انتخابات کار بیخودی است که همه کمابیش بهش رسیده اند. الان هر کی بگه آقا خانوم بیاید رای بدید مسخره خاص و عام میشه. الان خامنهای بگه گًه خوردم هم بعید میدونم معجزهای رخ بده. این لشکر شیاطین باید اول بزنند خودشونو لت و پار کنند که دارند میکنند. در عین حال عده ایشون میخوان جنگ راه بیندازند، گروهی دیگر میخوان به آمریکا و دوستان بگن غلط کردیم، هستهای مستهای هم مال خودتون. هر دو تا هم اسلحه و پول دستشونه. چیزی که ما تماشاچیان محترم و دردمند و اپوزیسیون نداریم. جنگ طلباش را نهایتااز تو سوراخ توالت میکشند بیرون، دکمه غلط کردمی هاش هم میرن دنبال یه لقمه نون و خاویار سر سفره جدید. همون طور که خاویار حلال کردند فتوای کازینو را هم میگیرند. یا شاید هم اینقد شانس آوردیم دیگه فتوا متوا لازم نشد!
بالاترین:
رأی ۲ گزارش mehrshaad حدود ۲ ساعت قبل گفت:
به نظر من اين صاحب مقاله اكر مي خواد جدي كرفته بشه بهتره اول نام مستعار خودش را عوض كنه.
رأی ۰ گزارش binam حدود ۲ ساعت قبل گفت:
داستانش مفصل است دوست. بسیار پیشنهاد شده توصیۀ نیک شما به من در دو سال گذشته. اما نام من یک اسم مستعار نیست بلکه یک فلسفۀ اعتراض است به همۀ جدی هایی که حرف های مسخره می زنند. از سیاستمدار تا روشتفکر. نوشته هایم بی نام یا با نام هم خوانده می شود و هم تکثیر می شود و هم مورد توجه است لذا در مقطع فعلی که هنوز مسخره بر جدیت غلبه دارد قصدی برای تعویض این وارونه نمایی فلسفی ندارم. و همین که دیده شود و ایده پردازی گسترش پیدا کند برایم کافی است. البته این نام را من نمی خواستم به این مدت طولانی حفظ کنم بلکه وقایع به اینجا کشاند. و نمی خواهم از آن برای قایم شدن در پشتش استفاده کنم. محتمل است که درآیندۀ نزدیک با نام خودم بنویسم. مرسی از توصیه ات. یا...هو
رأی ۱ گزارش rahe.irani حدود ۱ ساعت قبل گفت:
طرح داغ کردن جو انتخابات می بینم که شروع شده است و باز هم همان بازی همیشگی
رأی ۱ گزارش binam کمتر از ۱ دقیقه قبل گفت:
روح این تئوری توطئه؛ بازهم موفق. همان ترفند همیشگی: من راهی و خرفی ندارم. و تو را هم اگر جیک بزنی خفه می کنم. بگذار به بازی براندازی مان برسیم. کی بفکر ایران است. پس شما شعار می دهی پس هستی. خب باش تا صبح دولتت بدمد جوان! یا...هو
آقاي دلقك
قول بده تا اتمام خواندن پست و كمي تامل روي آن، عصباني نشوي و با متلك گفتن نخواهي خودت را پيروز جلوه دهي.
عبارت "شما خارج نشينها" كه دوستي در پست اول گفته و شما برآشفته ايد، حاكي از حقيقتي است كه نمي دانم چرا به آن توجه نمي شود.
وقتي كسي در داخل است و فكر مي كند و حرف مي زند، از دو طريق اشتباهات خارج نشينها را مرتكب نمي شود. اول آنكه از فضاي مشروب از اطلاعات جامعه تغذيه مي كند و جهت مي گيرد. منظورم از فضا اطلاعات گزيده و كاناليزه شده رسانه ها نيست. دوم خودش را مقيد مي كند در زمينه خاصي فكر كند و حرف بزند ، چون در ديگر شاخه ها افراد ديگري را برتر از خود مي بيند.
از خود شما مثال مي زنم كه از كمتر از يك سال پيش احمدي نژاد به مثابه تورگوت ازال معمار اقتصاد نوين تركيه رسيديد به اقتصاد ليفه اي در همين امروز. چيزي كه امثال طبيبيان و غني نژاد همان پارسال و قبل از آن مي گفتند. مثالهاي ديگر را بگرد و پيدا كن.
در مورد طرحت هم همانطور كه در پست اول گفته شده همه نشسته اند تا اينها خودشان، خودشان را داغان كنند. صحبت انفعال نيست. گاهي عكس العمل نشان ندادن بهترين فعاليت است.
من هم با نظر آرسين موافقم كه حداقل در تهران، مشاركت مردم در انتخابات به كمترين حد ممكن خواهد رسيد و اين مطلوب اصولگرايان است. جال اگر اصلاح طلبان وارد اين بازي بشوند كه ديگر ايده ال اصولگرايان است. هم رقيب حاضر است و هم مشاركت اندك و پيروزي آنها تضمين شده است. بنابراين تيتر فرداي پس از انتخابات كيهان را ميشود حدس زد: مشت محكم ملت بر دهان اصلاحات!
حالا همه اينها با اين پيش فرض است كه در انتخابات آرا بدرستي شمرده شود كه اين هم در صورت احساس خطر اصولگرايان بعيد بنظر ميرسد.
بنابراين به شخصه با توجه به قراين موجود، اين طرح را عملياتي نميدانم
سلام مقدماتی.
آرسین گویا هواداران شما اکثریت مطلق دارند و شرط عقل نیست چنین تنها در میانه ماندن و پررویی کردن. لذا فعلاً دستم را جا می روم و بر که گشتم تا چند ساعت دیگر بیشتر با تک تک صحبت می کنم. این را بویژه نوشتم که مقدم همه تان را مبارک بگویم و به دوست ناشناسم اطمینان بدهم که من یک سادیست یا مازوحیست یا هرترکیبی از این دو نیستم و فقط گاهی در مقابل "های" هوی می کنم و این را دفاع مشروع می دانم. و بسیارند کامنت هایی از من که کلمات خاکسار و من سگ کی باشم و کرنش هایی از این دست را تقدیم خوانندگانی کرده ام که حریم مرا هم مثل حریم خودشان دوست دارند و به آن احترام می گذارند. و البته من زیر بار توهین و تحقیر و افترا آگاهانه نمی روم. پس بزودی. یا...هو
با سلام مجدد و با تمرکز بیشتر بر کامنت ناشناس محترم چند خط توضیح تلگرافی می دهم و امید وارم مفید باشد در روشن تر شدن بحث و نه بنفع من یا شما که من عددی نیستم و شما ها توقعی ندارید. بلکه مفید به سرنوشت مشترکی که ایرانیان دارند.
1- بر آشفتن خودم از عبارت "خارج نشین" ها را نمی پذیرم بدلیل اینکه واقعاً نمی آشوبم از ان. یکی هم به این دلیل که هنوز هم خودم بیشتر در داخل ایران زندگی می کنم و خارج نشین نشده ام. تنها به این دلیل به آن اشاره می کنم که در هنگام بحث و نظر تمرکز مان را به "ماقال" بدهیم تا "من قال". و البته خودم با نوشتن تحت نام دلقک سعی کرده ام که این کنتراست مثبت را حداکثر کنم و مجبور کنم خواننده را که فقط برای متن و استدلال و منطق و چه می گوید راه بیفتد بدنبال این یا آن و نه اسم و شهرت و سایر جاذبه ها. و چون فکر می کنم که شکل گرفتن "داخل نشین ها" و خارج نشین ها" در ذهن هر کدام از ما نوعی داوری پیشینی را هم خواه ناخواه با خود همراه می کند لذا از توجه به کنه و عمق حرف طرف مقابل غفلت می کنیم.
2- من در همان پاسخ به عزیزمان آرسین هم منطق روزش را در مورد نگاه جامعۀ شهری به انتخابات را پذیرفتم و فقط این را گفتم که این بی تفاوتی می تواند همیشگی و متداوم نباشد تا روز آخر و پارامترهای مختلفی می تواند در آن تأثیر مثبت یا منفی بگذارد که جای شمردن ان ها در اینجا نیست.
3- بعد هم من مفروض گرفتم که کل طبقۀ شهری بعنوان یک بلوک یکپارچه نباشند در مورد "فروپاشی از درون بدلیل زد و خورد های بی عامل از سوی جامعه" را یا قبول نداشته باشند و یا آن را مفید ندانند و یا اصلاً نخواهند که جمهوری اسلامی فرو بپاشد. در نتیجه در شروع متن نوشته ام هم گفتم که "من با حفظ موضع خارج از نظام خودم وارد درون نظام می شوم و از منظر آنان راه حل پیشنهاد می کنم". پس راه حل من مربوط بود و است به دسته ای که می خواهند راهی برای اصلاح از درون پیدا کنند و نه کسانی که جز به رفتن کل سیستم نه باوری دارند و نه انتظاری.
3- در آنجا هم گفتم که راه حلی که من می دهم ابعاد گوناگونی دارد و من فقط "طرح مسئله" می کنم. و حالا در اینجا می گویم که این طرح بسیار شبیه طرحی است که در انتخابات 82 مجلس از سوی احزاب اصلاح طلب دنبال شد. در آن سال اصلاح طلبان تصمیم گرفتند که با کمیت بجنگ شورای نگهبان بروند و گفتند که با ثبت نام انبوه در ابتدای کار وقت بررسی بهانه گیر را از شورای نگهبان بگیریم و تعداد بیشتری را وارد انتخابات کنیم که در مرحلۀ بعد از تأیید صلاحیت می توانیم آنانی را که لازم نداریم وادار به صرفنظر کنیم. من خودم هم یکی از ثبت نام کنندگان در آن دوره بودم و متأسفانه طرح در همان اول در شورای نگبان شکست خورد و ثبت نام فله ای را شورای نگهبان رد صلاحیت فله ای کرد و تمام. ادامه ...
4- من در پیشنهاد این بارم کیفیت را اولاً جایگزین کمیت کرده ام و ثانیاً حوزۀ فعالیت را از کل ایران به "فقط تهران" فروکاسته ام. این طرح و قبل از اینکه به شرکت یا عدم شرکت رأی دهندگان برسد خودش برکات شکلی و چالشی بسیاری را به جامعه پالس خواهد داد و فارغ از اینکه به شروع انتخابات منجر شود یا نه مفید خواهد بود:
الف- شعاری مثل 30 در برابر 300 خودش همراه پالس قوی و بسیار مؤثر "ما آزادی نداریم" است.
ب- تصور و تصویر صفی متشکل از چهره هایی که مورد نظرم است در پشت باجۀ ثبت نام وزارت کشور پالس دوم و بسیار مهم دیگری است که "شرایط بحرانی و خطیر است".
پ- آدم های مورد نظر من کسانی اند که قطعاً همه شان اعتباری بیش از همۀ حکومتیان دارند و رد یا تأیید صلاحیت شان ارزش افزوده ای برای آنان ندارد مثل آدم های ناشناس که از تأیید صلاحیت برای صعود به منزلت و ثروت استفاده می کنند و از رد صلاحیت برای مظلوم نمایی و روشنفکر مخالف رژیم که آن هم نوع دیگری از سوء استفاده است.
ت- می توانم بازهم ادامه بدهم مزایای طرح پیشنهادی را قبل از شروع مسابقۀ اصلی که آیا بشود یا نشود است. ولی به این نکته توجه کنیم که در حال حاضر ما امکانات و توان بسیار گسترده ای داریم در دنیای مجازی و چه طرح شکست بخورد یا پیروز شود قدرت مانور بسیار فراخی داریم برای بهره برداری. اگر شکست بخورد در مفتضح کردن بیشتر رژیم و اگر پیروز شود در بسیج آرای جامعۀ شهری تهران ونشان دادن قدرت یگپارچگی جامعۀ مدرن. ضمن اینکه طرح فقط متمرکز بر تهران است و آمار مقایسه ای تهران با کلان شهر های دیگر مثل اصفهان و مشهد و تبریز و شیراز و... یکی دیگر از فاکتور های نشان دادن قدرت مانور مدرن ها در جلب مشارکت مردم می شود و بما قدرت تبلیغات بر ضد ساختار موجود می دهد.
و نکتۀ قبل از آخر اینکه مشکل طرح من فقط راضی کردن آدم حسابی ها برای این فداکاری است که بسیاری از آنان با تحلیل های مشخص و فکور حاضر به شرکت در این طرح نمی شوند لذاست که تأکید دارم که باید هیچ کدام از احزاب و سیاسیون مارک دار نباید مرجع چنین طرحی معرفی یا بکار گرفته شوند.
و آخرین نکته راجع به "احمدی نزاد بمثابه تورگوت اوزال" من است که مورد ایراد و تعرض بحق قرار گرفته است. اما در این مورد هم دو نکته باید گفته و توجه شود:
1- طرفداری من از احمدی نژاد مبتنی بر یک فلسفۀ دایمی و پیشینی مواضعم بوده است و آن اینکه راه آیندۀ ایران از آزادی سبک زندگی و آزادی "مجاز بودن ابراز هیجان در عرصۀ عمومی" می گذرد بوده است که در رأس ان لغو اجبار حجاب برای زنان است. و من که همواره می گفتم "احمدی نژاد جدید" موارد و مواضعی را از او و مشایی نگاه می کردم و نشان می دادم که در این راستا بود و می گفتم اگر اینکار بنام چاه جمکران و امام زمان هم انجام شود یک اصلاح ساختاری و فلسفۀ سیاسی است و مبارک است و افرین به احمدی نژاد و مشایی.
2- و در این راستا بود که در مقابل هجوم نظرات مخالف و با تکیه بر اقتصاد لیفه ای احمدی نژاد مجبور شدم که همزمان با اجرای طرح هدفمندی یارانه ها از اقتصاد صدقه ای احمدی نژاد هم با اما و اگر دفاع کنم. و آن زمانی بود که بدلیل عدم ارائۀ امارهای شفاف اقتصادی از سوی احمدی نژ اد حتی عزیزانم غنی نژاد و طبیبان و ... هم خیلی محتاط بودند در محکومیتش. زیرا که از سویی هدفمندی یارانه ها را طرحی در راستای اقتصاد لیبرال درست می دانستند و در سوی دیگر واقعاً نمی دانستند که چه توی کلۀ مجریان است و موضوع جگونه ادامه خواهد یافت. و البته این ها را نمی گویم که خودم را تبرئه کنم. فقط خودم را توضیح می دهم و صد در صد قبول دارم که من بسیار خطاها گفته ام و کرده ام و خواهم کرد و این طبیعی هر انسانی است نه از جمله من. که من اصلاً عددی نیستم که خودم را در ردیف "از جمله من" قرار بدهم در مقابل همۀ کسانی که از جمله شما اشراف بیشتری دارند به امور تخصصی. مرسی از همه. یا...هو
با سلام و احترام به دلقک
و دوستان
در جواب کامنت اولتان در مورد مساله "خارج نشینی" باید عرض کنم که منظور من دقیقا "بی تفاوتی" یا " بی ربطی" یا خدای نکرده "نادانی" نسبت به اوضاع نیست بلکه تنها برمی گردد به روح حاکم بر جامعه که تنها افراد حاضر در آن جمع آن را حس میکنند. و این موضوع مورد اشاره حقیر تنها از بابت بیان واقعیت بود نه کوچک پنداری نظر مخاطب.
در مورد طرحتان و ابعاد دیگر آن، که در کامنت ها افزودید دانستم که نسبتا جدی و عملی و نه تنها پیشنهادی (انطور که در متن بود) به قضیه نگاه میکنید. که شخصا احترام می گذارم.
اما باید ظرفیت های موجود و فضای جامعه را نیز در نظر گرفت. این طرح حتی در صورت اجرا به هیچ عنوان به نتایج مد نظر شما منتهی نخواهد شد.
بعد از سال 88 و حوادث بعد از آن، آن نتیجه شکست و اتمام حجت مردم با حکومت به دست آمده و مابقی تکرار مکررات است. و در حالت محال پیروزی اصلاح طلبان و چهره های شاخص، ایشان دیگر توان پاسخگویی به خواست مردم را ندارند.
مدتهاست که دیگر چهره های شاخص به فرصت سوزی متهم اند و مردم از خواسته های اصلاحات عبور کرده اند و -حداقل- خواستار تغییر اند. تغییری که حتی زمانی که کروبی شعار آن را میدهد، به اندازه حوزه انتخابیه خود نیز رای نمی آورد!
نکته زیبایی از اخلاق ایرانیان را ابراهیم نبوی به این مضمون بیان کرده: "ایرانی، فرد ناشناسی که احتمال بد بودنش می رود به فرد کمی خوب آشنا ترجیح می دهد." دهها نشانه دارد در زندگی خرد و از شاخص ترین آن رقابت میان رفسنجانی معروفِ کمی خوب به احمدی نژاد ناشناس شاید خوب - و به احتمال زیاد بد- را میتوان نام برد.
دلقک جان، گرچه با توجه به سمت و سوی حکومت و سیاست ایران، کل این ماجرا خیالی و انتزاعی است اما بهتر می دانم کمی واقع نگرتر به جامعه نگاه کنید. (این را کاملا دوستانه گفتم). این روزها سرعت تغییرات فکری جامعه -خوشبختانه- بسیار زیاد شده است.
برای اطلاع بیشتر و خلاصه، نشانی میدهم به ده روزه محرم پیش رو و مقایسه رفتار مردم در مدت مشابه دوسال پیش!
ارسال یک نظر