زد و خورد من با برخی از خوانندگان بر سر شهید ملی حساب کردن "سردار حسن تهرانی مقدم" یا خوشحالی برای "بدرک واصل شدن گروهی از پاسداران دژخیم"؛ که من هواداراولی و خوانندگان مدافع دومی بودیم و هستیم به آخرین کامنت یکی از خوانندگان بسیار عزیز انجامید با نام مجازی "بهروز" که این کامنت سؤالی را پرسید:
بهروز گفت...پس دلقک تو در فکر تغییر چه چیزی هستی ؟ ، این آدمها که تو میگویی همه غرق در مصلحت خود و خانوادشان ، چاره ای جز اطاعت ندارند ، پس یعنی چی ؟ فرق این آدم با گوسفند چیست ؟ پس همه چیز روبراه است و همه با حاکم هستند عملا. غر زدن که دردی را دوا نمیکند. آخرش چی ؟بنابراین سعی می کنم که پاسخ مختصری به این سؤال بدهم و قبلاً اعتراف کنم که من در حد وزنی که بهروز عزیز روی دوشم گذاشته با خطاب "پس تو دنبال چه هستی" نیستم و من سبک تر از این حرف ها هستم که شخص خودم را در مقام تئوریسین یا نظریه پرداز یک حرکت ملی بنشانم. تأکید می کنم که این پاسخ فقط به تیترها بسنده خواهد بود و توضیح و تشریح آن ها در اینجا ممکن نیست و در گسترۀ مفصل وبلاگم پراکنده است. پس بنظر من:
1- انقلاب های کلاسیک بپایان خود رسیده است و جوامع شاهد انقلاب های توده ای از نوع انقلاب ایران نخواهند بود. بعلاوه اینکه جامعۀ ایران بدلیل "یک نسل تاریخی دو بار انقلاب نمی کند" هم پتانسیل انقلاب ندارد.
2- با سقوط معمر قذافی در لیبی اینک بغیر از ایران در سرتاسر جهان حکومتی که ساختار تعریف شده ای از جمهوریت و پادشاهی نداشته باشد وجود ندارد و حرکت های اصلاحی مورد نیاز جوامع حتی در رادیکال ترین شکل آن (اتفاقات اخیر در کشورهای عربی) سمت و سوی محتوایی صرف خواهند داشت و اصراری به تغییر شکل و نام نخواهد بود.
3- با توجه به دو اصل بالا ایران تنها کشوری در جهان است که نیازمند تغییرات شکلی و محتوایی توأمان است. و چون هم بلحاظ تاریخی و هم به سبب پتانسیل بالفعل موجود در جامعه ایران قادر و تمایل به انقلاب ندارد. لذا تغییرات در ایران می تواند از چهار راه زیر بدست بیاید:
الف- کودتای نظامی ملی: این گزینه نزدیک ترین و بهترین و کم هزینه ترین راه تغییرات رادیکال در ایران است. لیکن بدلایل مختلف از جمله ساختار متشتت و طیفی نیروهای مسلح ایران و ایدئولوژیک بودن سپاه پاسداران که قدرت اصلی را دارد و غیر سیاسی بودن تاریخی ارتش ایران که اینک وزنی هم ندارد این گزینه را بسیار بعید و دور از ذهن می نماید.
ب- فروپاشی داخلی در بالا و نزد هیئت حاکمه ناشی از 1)- ساختار نامنسجم و سیال و بلاتکلیف. 2)- عدم کار آمدی بدلیل ضدیت هیستریک با نرم افزار مدرن، دانش و تجربۀ بشری. 3)- نزاع بر سرتقسیم و تسهیم لذت های منبعث از قدرت و ثروت و منزلت در بین هیئت حاکمۀ ابله و متزلزل (چون خودشان بدلیل جایگاه خارج از زمانه ای که بدست آورده اند باوری و اعتمادی به تداوم وضع ندارند). 4)- وجود هنوز برخی شخصیت های آرمانگرای ابتدای انقلاب و مهمتر از آن رشد فرزندان و نسل دوم و سوم حاکمان که دیدگاه های مدرن تر دارند. 5)- عدم قطعیت در مورد ایدئولوژی و پذیرفته بودن اجتهاد مستقل در فقه شیعه که باعث کشمکش های مدام بوده و خواهد بود.
پ- حملۀ نظامی ویرانگر و بسیار پرهزینه از بیرون مرزها.
ت- اصلاح در قالب جمهوری اسلامی با تعویض آیت الله خامنه ای و حاکم شدن قرائتی از دین و قانون اساسی که با مدرنیته ضدیت کمتری دارد و حاکم جدید دچار "جنون عظمت" ایدئولوژیک نباشد و رؤیای تشکیل بلوک ضد مدرنیته و اسلامی نداشته باشد.
4- من در حال حاضر به سه گزینه از گزینه های فوق - بغیر از حملۀ نظامی از خارج - لبیک می گویم. و خودم دنبال نزدیک ترین امکان موجود که گزینۀ "ب" و فروپاشی در بالا از راه تشدید اختلافات در بین هیئت حاکمه است هستم. و اعتقاد دارم که همۀ ایرانیان باید در تشدید اختلافات داخلی بین حاکمیت متمرکز و فعال باشند و با بزرگ نمایی - نه دروغ که سم مهلک است - و تبلیغ و اتخاذ مواضع در حمایت از یکی در مقابل دیگری با توجه به مواضع مقطعی اشخاص دخیل در حاکمیت؛ نه تنها از ترمیم شکاف ها جلوگیری کنند بلکه به تشدید آن یاری برسانند تا حد اقل استفادۀ آن که تغییر تفکر ضد مدرن خامنه ای در رأس حاکمیت است اتفاق بیقتد.
5- البته بجد باور دارم که بزرگترین قاعدۀ این مبارزه بر روی دوش زنان و جوانان مدرن است که باید با تشدید نافرمانی های مدنی کم هزینه در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی و هنری و سبک زندگی چندین هدف را با یک تیر بزنند:
الف- فراخ تر کردن راه تنفس شاداب تر خود در لحظه و برای زندگی روزمره.
ب- ترساندن - ونه متقاعد کردن (چون دین متقاعد نمی شود) - مراجع و مجتهدان مؤثر دین برای خروج از حوزۀ سیاست و هرچه عمیق تر کردن شکاف حوزه دین و حکومت سیاسی.
پ- تضعیف بخش سرکوب و امنیتی حاکمیت با نافرمانی در حوزه های صرفاً مدنی و اجتماعی که هم بدلیل گستردگی و تعداد و هم بدلیل نوع اعتراضات و نافرمانی ها حاکمیت قدرت مقاومت مستمر نخواهد داشت و مهمتر اینکه حوزه های مدنی و غیر سیاسی قدرت اقناع و جذب پشتیبانی افکار عمومی جوامع مدنی دنیای مدرن را بیشتر دارد تا امر سیاسی صرف. بعنوان مثال یک حرکت و جنبش "آزادی انتخاب حجاب برای زنان" از ده هزار فعالیت حقوقی محتوایی مثل برابری دیه و ارث و حضانت و ... برد تبلیغی و حمایتی بیشتری خواهد گرفت. لذا تأکیدم بر این است که ما در هر مبارزه ای حتماً و حتماً باید به وجوه شکلی حتی بیشتر از بخش های محتوایی بها بدهیم و لحاظ کنیم.
6- این مختصر برخی از "تیترهای من بدنبال چه هستم" است. و البته من هم مثل همۀ بیشتر ایرانیان خداباورم و معتقدم که همیشه می تواند تصادف و اتفاق و ارادۀ پروردگاری خارج از همۀ مناسبات و تحلیل و تفسیرهای علمی و میدانی و عقلانی هم بیفتد. و امید وارم و تلاش می کنم. و مهمتر اینکه به ایده ها و امکانات و طرح های نو به نو هم می اندیشم و خودم را در راه "فردای انقلاب نزدیک چه کنیم که بسرنوشت سال 57 دچار نشویم عزیزان مثل خودم کیبورد زیر بغل متوهم" هم آلوده نمی شوم. یا...هو
۲ نظر:
ارادتمند استاد
كيبورد زير بغل متوهم را خيلي خوب آمديد(قابل توجه برخي بالاتر نشين ها!)
من به نوبه خودم حاضرم در اعتراض به حجاب اجباري موهاي خود را از ته بتراشم
كيست مرا ياري كند؟
سلام خانم آشنا. خیلی هم ممنون. پیشنهاد و آمادگی تان فداکارانه و کاربردی است. شاد و کامیاب باشید. خوشحالم که گاهی کارت می زنید. یا...هو
ارسال یک نظر