Boy Carrying a Sword |
1- اولین بار روز تشییع جنازۀ سپهبد علی صیاد شیرازی بود که شوکه شدم. صیاد خیلی چهرۀ محبوبی نبود چه در بین نخبگان و همینطور در بین نظامیان زیرا که همگان فکر می کردند از رانت مذهب استفاده کرده است در صعود چند پله یکی به پشت ِ بام ِ نیروی زمینی ارتش ایران و .... و البته کارنامه ای هم برایش تعریف می کردند در کردستان. بویژه اینکه در هنگام ترور شدنش از اسب هم افتاده بود و مغضوب خامنه ای و سپاه بود در گوشه ای از ستاد کل نیروهای مسلح: "یعنی اخراج محترمانه!" بنابراین انتظار سازماندهی حکومتی هم منتفی بود از هرجهت. اما براستی تهران تکان خورد. موج جمعیت بود که از هر سو سر می رسید و جمعیتی از تشییع کنندگان را تشکیل می داد که تا چشم کارمی کرد سیاهی آدم عزادار بود که برای وداع .با سرباز وطن سر از پا نمی شناختند.
2- دومین بار هم امروز شوکه شدم. وقتی که دیدم جماعتی براستی تُنُک باسربازان وظفیه ای چند تنها مشایعت کنندگان پیکرهای شهیدان حادثۀ ملارد بودند در سه راه کلاهدوز خیابان پیروزی. چندین بار چشمانم را مالیدم و از این سایت به دیگر خبرگزاری رفتم و گشتم و جستم و هر آنچه مخابره شده بود از عکس و فیلم و گزارش دیدم. اما واقعاً حیرت انگیز بود این بی تفاوتی مردم تهران. در حالیکه همه چیز برای یک تشییع جنازۀ باشکوه و میلیونی آماده می نمود به نشانۀ تابلوی زیر:
الف- هنوز تهران از صدای انفجار داغ بود. ب- سپاه رسماً اعلامیه داده و دعوت کرده بود. پ- آیت الله خامنه ای در مراسم حاضر بود حتی اگر با اطلاع عمومی نبوده باشد حلقه های خودی خبر دار بود. ت- ستاد سپاه بعنوان محل تشییع؛ در دسترس ترین مکان بود برای شرق و جنوب تهران که مرکز عمدۀ جمعیت هواداران رژیم است. ث- در آستانۀ یک عید بزرگ مذهبی شیعه بنام غدیر بود که سمبلی از بیعت مذهبی هم است. ج- شهیدان نه گم نام و کم نام که همه پر آوازه بودند و نه یک شهید که چندین و چند بود. چ- شهیدان نه جوانان کم سن و سال و مجرد که همه در آستانۀ 50 و بیشتر سال بودند. ح- موضوع شهادت نه مربوط به گروه و دسته و جناح که مربوط به کل کشور بود.خ- انفجار بسیار ترسناک و مهیب بود و مرگ های فجیع و دلخراش و اشکبار. ر- شهیدان نه پاسداران سرکوبگر و اطلاعاتی و دزد و چپاولگر و قاچاقچی و امنیتی و اطلاعاتی و... که اندیشمندان دفاعی و جنگاوران صنعت و افتخار بودند. ز- جمهوری اسلامی در بالاترین خطر تبلیغی جنگ از سوی بیگانه بود. د- موضوع حادثه نه تنها به جمهوری اسلامی و مذهب که به ایران و ملیت هم تسری داشت. ذ- حادثه بوی ترور و خرابکاری و موساد و اسراییل هم می داد بشامۀ تیز مردم. و ... ی- حتی مخالفان رژیم را هم در داخل و خارج تحت تأثیر و تأسف قرار داده بود.
3- ترسیدم. می ترسم. همیشه می ترسیدم از ملتی که چنان بی تفاوت و بی انگیزه باشد که بخودش هم پشت بکند. امروز اما بمن چنین حسی داد. آیا خامنه ای سرمای استخوان سوز دخمه ای را که دارد آماده می کند برای بیرون کشیده شدنش از آنجا در ایرانی ویران؛ بالاخره حس خواهد کرد قبل از اینکه کار از کار بگذرد. دعا می کنم. ولی امیدوار نیستم. سرمایۀ اجتماعی شادمان مان سی سال است که روز بروز مضمحل شده در مسخره و عزا. و اینک سرمایۀ شیون و عزای تحفۀ آخوند های سیاسی هم به انتها رسیده است در "بمن چه و بما چه". و خطاب به حاکمان از سوی ملت: This is your problem. و چه نا مبارک. یا...هو
۸ نظر:
- "حتی مخالفان رژیم را هم در داخل و خارج تحت تأثیر و تأسف قرار داده بود."
"- ترسیدم. می ترسم. همیشه می ترسیدم از ملتی که چنان بی تفاوت و بی انگیزه باشد که بخودش هم پشت بکند. امروز اما بمن چنین حسی داد."
این چه فرمایشاتی است که می فرمایید قربان ،سندروم احمدی نژاد زدگی کار دستت داد ،با ترک آن خوب درمان نشدی وهنوز حرف های محیر العقولت ادامه دارد گاهگاهی !
سلام عمو دلقک. چند روزی رفته بودم شهرستان. انگار رفته بودم یه سیاره دیگه. مردم اصلا خبر ندارن اطرافشون چی می گذره. تنها چیزی که می شنیدم دعا به جون احمدی نژاد بود و بس! دایی و خاله ها که به کل طرفدارش شده بودن و از مردم روستاها که نگو. اما همه بی خیال مملکت و اوضاع مملکتن. می گن بذارید زندگیمونو بکنیم. بابام می گفت به زندگیت فکر کن و با سیاست کاری نداشته باش. آخه ما چه کنیم عمو؟ این چند روزه باورت نمیشه از هیچ چیز و هیچ جا خبر نداشتم! انگار تو یه جزیره بودم. بابا ملت اینقدر بی خیال!!!!
سلام ناشناس ، ببخشید من نفهمیدم منظور شما رو میشه بی زحمات روشن تر بگین منظورتون چی هست . خفه شدیم تو این مملکت از بس که در لفافه حرف زدیم و شنیدیم . همش هم مال اینه که بازار تفسیر و تشریح و اینجور چیزا داغ بشه . همه میخان یه جوری حرف بزنن که اگه هر طوری شد ، باز هم بشه از حرفاشون نتیجه گرفت که یارو راست گفته .حاضر نیستیم مسولیت حرفامون رو قبول کنیم. ناشناس ممکنه شما بگی "عاقلان را اشاره " ولی اینم از اون حرفاست که از بچگی انداختن تو مغزمون ، طوری که طرف منظور طرف مقابه رو نمیفهمه والی از ترس اینکه در سلامت عقلش شک کنن میگه فهمیدم.کشت مارو این عقلی که هیچوقت نداشتیم دربیشترطول تاریخ ،والا الان از ما بهتر نبود روی این کره خاکی . باز هم منو ببخش ولی نظرم رو گفتم چون هیچ چی از توی کامنتت نفهمیدم . مرسی
حتی مخالفان رژیم را هم در داخل و خارج تحت تأثیر و تأسف قرار داده بود.
با اين جمله شما چندان موافق نيستم. نام سپاه در بسياري از ما تداعي كننده قتل و جنايت است(نميدانم تصور درستي است يا نه) بنابراين اعتراف ميكنم كه اين انفجار هيچ حس تاثري در من ايجاد نكرد (ميدانم كه بايد از كشته شدن هموطنم بايد متاثر باشم ولي اين احساس در من مدتهاست كه مرده) در ميان دوستانم هم همان بي تفاوتي و حتي بعضا خوشحالي نمايان بود
تو به این قاتلان سهرابها ومتجاوزین به ترانه ها می گویی شهید !!!
ان اتش که بر جان این ادمخوران ولایت افتاده اه مادران داغدار ازان همه جنایت است که بر ملت ما رفته ومیرود......
من کی به قاتلان گفته ام شهید. اولاً آنانی که در این حادثه کشته شده اند مقتول بوده اند و نه قاتل. ثانیاً شهیدان بیشتر بر می گردد به ضمیر خامنه ای که او هم طبیعتاً آنان را شهید می داند. ثالثاً یک مشت متخصص که در کارخانه ای موشک استراتژیک دفاعی می ساختند که بدون تردید نمی توان بسوی هیچ سهراب و ندایی شلیک کرد با آن. و رابعاً اگر قرار است مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیرند. و ما همه از بقال تا ژنرال کمی تا قسمتی با حکومتی که یا تحملش می کنیم و یا در داخلش کار می کنیم نمی توانیم که هر اسمی از سپاه و ارتش و ایکس و ایگرگ را بجرم ناکرده حذف و نفرین و لعن و جدا ببینیم. اگر من برای کشته ای از اطلاعات و امنیت داخلی لقب شهید می اوردم حق با شما بود. ولی اینان سرباز ایران هم بودند و برای وطن جنگیده اند. کمی منصف و خود دار باشیم و خودمان را دستی دستی شرحه شرحه و قطعه قطعه نکنیم. ما نیازی به تولید نفرت بیش از این که داریم نداریم. پس تا مطمئن نباشیم که کسی بر علیه ما و نه برای "کار موظف" کاری کرده نباید به قصاص قبل از جنایت دست بزنیم. من اینطور فکر می کنم. هرچند که شهید یا غیر شهید برای من جان انسانی که مردم آزار نباشد مهم است. و من قطعاً این کشته ها را در عداد دژخیمان و لاشخوران چه اطلاعاتی و چه سپاهی نمی دانم. یا...هو
سلام دلقک جان
من متاثر شدم، زیرا افرادی که کشته شده اند جمعی از متخصصان این سرزمین بودند، اما متاسفانه خوشحالی من بیش از اندوهم است.
علت شلوغی تشییع صیاد نه خود صیاد که شرایط آب و هوایی سیاست در آن روزها بود. بچه های حزب اللهی (که من نیز خود را از آن قماش می دیدم) در افکار عمومی و حتی نزد خودشان خیلی یتیم افتاده بودند در فضای رسانه ای آن روز. حس مظلومیت شدید داشتیم. تشییع جنازه ی صیاد برای ما روح دوباره شد. دیدم انگار تنها نیستیم. یه چهار تا حزب اللهی هنوز باقی هستند. اتفاقا هر از چندی یاد آن روز م یکنیم که فضا سنگین دوم خرداد علیه حزب اللهی ها را تشییع جنازه ی صیاد شکست.
ارسال یک نظر