The Black Brunswicker |
گزارش آمانو منتشر شده است و همانطور که قبلاً هم معلوم شده بود علاوه بر لحنی تند و جدی؛ اسناد بیشتری را هم ضمیمه دارد. لذا نگاهی کوتاه می اندازم به چگونگی ها اولاً و دشواری ها ثانیاً و امیدها ثالثاً:
1- چگونگی ها:
من بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران و کارشناسان وطن پرست و محترم و عزیز ایرانی گزارۀ روایت غرب از پروژۀ هسته ای جمهوری اسلامی را قبول دارم که می گوید: "جمهوری اسلامی بدلیل حکومت غیر مسئول بودن و عدم التزام به قواعد بازی حق دست یابی به مرز توانایی هایی که ممکن است او را قادر به تولید سلاح هسته ای بکند ندارد". در حالیکه می دانم ژاپن بعنوان کشوری از دیرباز و برزیل بعنوان کشوری در حال حاضر هستند که اولی توانایی بالقوۀ تولید سلاح هسته ای را دارد و برزیل عنقریب به مرز این توانایی ها خواهد رسید. کما اینکه اطمینان دارم که در فرض ادامۀ رژیم پادشاهی در ایران محتمل بود ایران قبل از هند و پاکستان بجرگۀ دارندگان بمب اتمی می پیوست. اما هر سه نمونه ای که ذکر کردم دولت های مستقر، غیر ایدئولوژیک و پاسخگویی بودند و هستند که قواعد بازی را هم پذیرفته بودند و هم به آن پایبند بودند. و امکان عمل غیر مترقبه از یک دولت مسئول یا وجود ندارد و یا بسیار دور از ذهن است که جامعۀ بین المللی نتواند آنرا کنترل کند. بنابراین من هم چون حکومت جمهوری اسلامی را بی ثبات و نا حکومت و هرکی هرکی می دانم معتقدم که دنیا نباید به چنین حاکمانی اعتماد کند یا حتی سهل انگاری کند. و این کلیشۀ میهن پرستانه را که ایران در 200 سال گذشته به هیچکس تهاجم نکرده است را گزاره ای صادق برای یک "جنون عظمت ایدئولوژیک" (جمهوری اسلامی خامنه ای) نمی دانم و نمی پذیرم.
2-دشواری ها:
جمهوری اسلامی بهمان دلیلی که در بالا گفتم یعنی نا حکومت بودن، انقلاب بودن، گرایش ایدئولوژیک داشتن، نامستقر بودن، بی نظم و بی انصباط و پرهرج و مرج بودن که نتیجۀ نهایی اش حکومتی بی ثبات و بدون مسئول مشخص است؛ این دشواری بسیار دشوار را هم برای جامعۀ بین المللی و از آن بدتر هم برای دست اندرکاران متنوع قدرت در ساختار ناهمگون خود جمهوری اسلامی ایجاد می کند و کرده است که کسی نتواند بگوید ایران در چه مرحله ای از دستیابی به فن آوری هسته ایست. بعبارت دیگر و بگمان به ضرس قاطع من دشواری جمهوری اسلامی این است که خود دولت و مجلس و سایر دست اندرکاران هرم حکومت شلخته خودشان هم نه می دانند و نه بر دانسته هایشان مطمئن هستند از اطلاعات هسته ای ایران. باز هم اگر روشن تر بگویم می شود اینکه علاوه بر اینکه صنایع هسته ای ایران مثل همه جا طبقه بندی بکلی سری دارد و جز استراتژیست های ملی در سطوح کلان نباید به آن دسترسی داشته باشند. در ایران امروز اما همین رده نیز از سوی خامنه ای دور زده می شوند و بغیر از یک تیم معدود چند نفره در سپاه و صنایع نظامی کسی اعم از دولت و مجلس و از این قبیل اصولاً دسترسی به همۀ اطلاعات مورد اعتراض جامعۀ جهانی را ندارند که اگر هم خواستند پاسخگو باشند؛ بتوانند.
3- امیدها:
من خیلی خوشبینم که فشار جدید و جدی جامعۀ جهانی به جمهوری اسلامی، و قبل از منتهی شدن به یک فاجعۀ نظامی، این دست آورد مبارک را داشته باشد که این عدم هماهنگی در اطلاعات مربوط به برنامۀ هسته ای در بین خامنه ای و بخش هسته ای سپاه از یکسو و دیپلماسی کشور از سوی دیگر منجر به شکاف ها و زد و خورد های بیشتری شود و خواهد شد در بین حاکمان نالایق؛ و از این طریق هم به تضعیف و فروپاشی هیئت حاکمه کمک بیشتر و مؤثرتری خواهد رساند. بقول ضرب المثل محبوب حسین شریعتمداری: "گاوها و اسب های خیش کش هنگام رسیدن به زمین سفت یا سربالایی چون بزحمت می افتند هر اسب و گاوی از گاو واسب شریکش تشخیص می دهد این دشواری را و شروع می کنند به شاخ زدن یا گاز گرفتن همدیگر. بیش باد. یا...هو
۱۱ نظر:
دلقک احمق گدای گدا زاده! تو نمی فهمی که کشورهایی مثل آمریکا و انگلیسی که تو داری "گه" پیرزنهاشو میخوری در پشت پرده در حال زد و بند با رژیم هستند و این دو به هم و به ملتهب کردن اوضاع نیاز دارند؟ ندیدی چطور جنبش سبز را که دیگر میرفت کار این رژیم سیاهکار را تمام کند در بدترین زمان ممکن خائنانه وا گذاشتند و عملا هیچ کاری نکردند؟ وقتی که امثال توی گدا در سال 57 انقلاب کردید ندیدید که چطور غربیها پشت شاه ایران را خالی کردند چرا که فکر می کردند ایران در حال تبدیل به قدرت جهانی است و عنقریب است که با اهرم نفت وارد بازی بزرگان شود؟ فکر کنم توی اون کله پوکت اگر پهن می ریختند بهتر خروجی میداد.
حالا چرا اینقدر بی تربیت و هتاک استاد. بهتر نبود که استادیت را صرف این می کردی که بفهمی منظورت چیست و نتیجۀ حرفت کدام است. یاد همشهری شیرین زبانم می افتم بنام اقای عسجدی شاد روان که معلم جبر و انالیزم بود و من سریسش می گذاشتم سر کلاس و عصبانی می شد از بس که صدایش می کردم استاد. بر می گشت و اسمم را می گفت و یک "چه استادی" را هم اضافه می کرد و می گفت: قلانی "چستادی!" یا...هو
به به چه استادی! چه نثری !چه استدلالی! از دور داد میزند که یک ساواکی به تماشای سیرک دلقک آمده. چشمت روشن دلقک جان! تا حالا توی سیرکت ساواکی ندیده بودم. من همیشه نظرات خوانندگانت را هم میخوانم این یکی نوبر است . ببینم چگونه پاسخش را میدهی .راستش من از این ساواکی ها خیلی میترسم هنوز هم.
از قضا خامنه ایی بسیار ترسو هست اگر بطور جدی غرب فشار مراد کند بقول خودش مطلقه یعنی انعطاف دار میشود در ضمن او فقط زبان زور متوجه میشود و تلزه غربیها متوجه نشده اند که خمینی گفته حفظ نظام از اوجب واجبات هست یعنی اگر فشار باشه هر کاری میکنند هرچند جام زهر یا ادار باشد
حرفهای قابل تأمل استاد در میان بیادبیش گم شد. حیف!
سلام ادوارد عزیز و هنرمند.
من بازهم متوجه آن منظور "حیف شده" نشدم. حرف های استاد عزیز! چون یک توهین سخیف به شخص خودم بود مشکلی با هضمش نداشتم و ندارم اگر به هدفی که ما داریم کمک بکند. اما من براستی متوجه منظور ایشان نشدم. مثلاً اینکه جنبش سبز درحال پیچیدن نهایی نسخۀ رژیم بود و غرب با عدم پشتیبانی از آن جمهوری اسلامی را بیمه کرد. من نمی دانم این کی بود و کجا اتفاق افتاده بود و ایا در ایران جنبشی با مشخصات جنبش های سراسری برانداز یک واقعیت قابل اثبات و نشان دادنی است یا فقط باید چون استاد گفته ما هم قبول کنیم. شما که منظور او را درک می کنی و گم شدن آنرا متأسف می شوی بهتر بود خود شما با ادب و لحن سنجیده تر آن را توضیح می دادی تا هم من از گنگی در بیایم و هم خوانندگان استفاده کنند. اگر جمهوری اسلامی ایجاد شده و حمایت شده و تداوم یافته از سوی حمایت غرب است و دیگر هیچ که دیگر چرا اینقدر زور می زنیم. آن استاد اعظم را من رهگذری می دانم که سنگی از سر بی حوصلگی به هموطن تبعیدیش می زند هر چند این سنگ را به انواع آلودگی ها هم زهراگین می کند ولی چون باری از روی دوش عقدۀ مطرح شدنش برمی دارد و این برای تخلیۀ روانیش و شادابی "احساس موفقیتش" کمک می کند برای من زخمی بهمراه ندارد و الا او اگر انسان در موقعیت تعادل روانی بود می دانست که من بارها اعلام کرده ام که بغیر از هدف ِ رسیدن به یک حکومت عرفی در ایران هیچ چیزی برای من "موضوعیت" ندارد چه جنبش در داخل باشد وچه چینش در خارج که هردو "طریقیت محض" دارند و بمحض عدول یا انحراف از "هدف نهایی من" آنرا رها کرده و می روم سراغ موجود ترین و بروز ترین گزینۀ حاضر بر روی میز. حرف ایشان تا جاییکه قابل فهمیدن است این است که غرب طرفدار جمهوری اسلامی خامنه ای است و کاری از دست کسی هم ساخته نیست کما اینکه می گوید ما جنبش کردیم و در آستانۀ ساقط کردن رژیم بودیم و غرب حمایت نکرد و نشد. منظورش را هم از حمایت نکرد مشخص نمی کند که منظورش حمایت نظامی بود یا حمایت پولی یا رسانه ای و غیره. و مستندی هم نمی اورد. اوخودش را جزو فرهنگ دایی جان ناپلئون ثبت نام کرده که هم از فکر کردن و هم عمل کردن رها شود و پیش وجدان خودش هم شرمنده نباشد. ایشان نه در جنبش سبز و نه در هیچ حرکتی نه مشارکت داشته و نه چنین قصدی دارد و فقط یک شرمندۀ بالفعل از وجود خودش است. همین. یا...هو
گزارش مبارک آمانو مصادف شد با بارش پر برکت برف در تهران. من هم مثل شما احساس خوبی دارم که ختم به خیر برای منافع ملت خواهد شد. از جوابهای ابلهانه و پرت و پلایی هم که ایران تا حالا داده درماندگی و چه کنم چه کنمشون پیداست. سبزاللهیهای متوهم و ساده لوح هم که فکر میکنند اگر اوباما میگفت قربونتون برم از پس گلوله و باطوم سپاه و کهریزک بر میآمدند، یه خرده خودشون بی زحمت رفتار و گفتار دموکراتیک را تمرین و درونی کنند که به درد میخوره زبونم لال اگر قرار شد رقابت کنند
اون میهن پرستان بمب دوست هم که فکر میکنند هستهای شدن تحفهای است، نگاهی به "رجاله آباد پاکستان" بکنند، و البته این واقعیت که "آرتش" شاه هم نتوانست او را از سرنوشتی شبیه پدرش نجات دهد. البته خودمونیم شاه هم خودش حسابی مذهبی و خرافاتی و حزبل بودا!
مقدمه: فکر میکنم قبلا هم عرض کردهام که من نه آدم سیاسی هستم و نه شامه سیاسی دارم و بیشتر یک آدم فعال در زمینه ادبیات و هنر هستم. پس اینکه شما بتوانید استدلالم را مردود بدانید سهل است، و من البته پذیرا.
تصور میکنم غرب از وجود یک ایران بالنده بیشتر متضرر خواهد بود. دنیا دنیای رقابت و جنگل است. و یک همچو ایرانی، با تاریخی کهن و پتانسیلی عظیم، و با حکومت سلطنت مشروطه بسیار قوی تاثیر گذار در جهان، چیزی بود که غرب نمیتوانست بپسندد. و دقیق به یاد ندارم کجا خواندم، اما منبع معتبری بود، که دولت کارتر یک بودجه عظیم را برای کمک به انقلابیون ایران علیه شاه هزینه کرده است.
و این که ایران به دمکراسی برسد هم تقریبا غیرممکن مینماید، لااقل در شرایط امروز. دمکراسی بستر بسیار گستردهای میطلبد که، با دیدی واقعبینانه، ایران امروز فاقد آن است. اساسا دمکراسی در کشوری سنتی، با جمعیتی بسیار، و منابع خدادادی عظیم، اگر نه محال، بعید به نظر میرسد. هر حکومتی در چنین بستری، بیتردید، شکلی از مطلقگرایی خواهد بود. غرب نمیتواند روی چنین پروژهای (دمکراسی خواهی) هزینه کند. بر همین اساس از جنبش سبز، که نام دمکراسی خواهی را یدک میکشید، حمایت نکرد.
به منبعی که عرض کردم یادم نیست، در این مقاله اشاره شده:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/08/110802_l78_bakhtiar_20th_anniv_hooshang_nahavandi.shtml
آفرین بر استاد...(البته منظورم قطعاً لحن بیانشون نیست) ولی باور کنید حقیقتو گفتن...
راستی من نفهمیدم این گزارش آمانوی جشم میخی چه کشف جدیدی کرده. فقط چند نقشه توی کامپیوتر پیدا کرده به قول کیهان؟ یابرنامه ساخت سلاح هسته ای واقعا در کار است. اگر همان نقشه کامپیوتری باشد که این همه سر وصدا لازم نبود, بود؟ این آمانو از آن چشم میخی های چاپلوس های دور و بر غربیهاست که با زرنگی سرغربیها را شیره میمالند و کار خودرااز پیش میبرند. بیخود نیست این چشم میخی ها اینقدر پیشرفت کرده اند و دنیا را بلعیده اند.تازه این جمهور اسلامی اصلا ککش نگزیده , انگاری که بمب هم ساخته و آماده کرده و خیالش راحت است. تازه برای ما مردم چه فرق میکند جمهوری اسلامی بمب اتمی داشته باشد یا نداشته باشد؟اگر بمب داشته باشد دیگر اسراییل یا کشور دیگری نمیتواند به ایران حمله کند ؟ چه بهتر برای ما که بیخود کشته نشویم. عمر جمهوری اسلامی طولانی تر میشود؟ چنین هم نیست , این حکومت دارد خودش را میخورد و میجود و نابود میکند خیلی بهتر و ازهر گونه حمله نظامی و دخالت خارجی و تحمیل چلبی و کزازی به ما مردم فلک زده. خلاصه من نه با آمانو اعتماد دارم نه به هیچ دولت خارجی که به کمک ما بیاید.این اسراییل هم اینقدر سر وصدا میکند که آمریکا را وادار به حمله به ایران کند نه اینکه خودش به تنهایی به جنگ ایران بیایید. به عراق و سوریه هم که حمله کرد خیالش راحت بود که مقابله ای در کار نخواهد بود و کارش آسان خواهد بود.اسراییل دولتی است مانند دولت ایران که از پس کشتن آدمهای بی سلاح و رهگذاران خیابان به خوبی بر میایید.این هارت و پورتی هم که راه انداخته فقط وادار کردن آمریکا و ناتو به جنگ با ایران است واینکه خودش بنشیند و تماشا کند و زمان تقسیم غنایم سر و کله اش پیدا شود. من این اسراییلی ها را میشناسم تک وتک سالها باشون کار کرده ام میدانم چه موشهایی هستند.فقط موقع شمارش پول سر میرسند.
ارسال یک نظر