Renaissance |
1- عرف سیاست در دنیا چنین بوده و است و خواهد بود که پارلمان ها و مجالس قانون گزاری و نمایندگان و رؤسای آن ها به صبغۀ مدنی بیشتر شهره هستند تا به شهرت سیاسی. و بهمین خاطر هم است که نه اهمیت درجه یک سیاسی دارند و نه در سطح اول سیاست های بین المللی مطرح. اهمیت پارلمان ها بیشتر آنجایی نمود دارد در داخل کشور ها و در ارتباط با سیاست ها که می توانند با قانون گزاری ها و بازرسی و نظارت ها و توضیح و استیضاح ها و از این قبیل سیاستمداران اجرایی ایستاده در ویترین سیاست کشور را به این یا آن سیاست وادار کنند. و اگر روزی دیدیم که مثلاً رییس کنگرۀ امریکا یا بریتانیا یا فرانسه و یا حتی دوست مهم مان بورکینافاسوی نازنین در مورد اتفاق و رویدادی سیاسی اعلامیه و بیانیه صادر کنند؛و این اعلامیۀ غیر مرسوم قبل از دولتمردان و متولیان اجرایی و مسئول سیاست خارجی مثل رؤسای جمهور و وزیران خارجه و در کشوری مثل ایران رهبر حتی؛ هم صادر شده باشد؛ بدون شک شاخک های هم جامعۀ خودشان و هم جامعۀ بین المللی را بحرکت در می آورند که: "چه خبر است که علی لاریجانی رییس شورای مشورتی ولی فقیه و در سکوت سیاستمداران موظف دست به انتشار بیانیۀ سیاسی می زند در حمایت از سقوط قذافی!"
2- واقعیت قضیه این است که علی لاریجانی خیلی تلاش می کند که بگوید آدم مهمی است. درحالیکه خودش هم می داند که ابداً آدم مهمی نیست. و با صدور بیانیۀ نامربوط و غیر منتظره در استقبال از سقوط برادر معمر که تا دیروز رفیق ضد امپریالیست ما بود و در شش ماه گذشته حتی یک کلمه -ونه یک جمله- در رابطه با حوادث لیبی و بضرر قذافی از سوی لاریجانی ها (امتیاز دادم تا سطح خانواده و فامیل) موضع گیری زبانی هم نشده؛ خواسته است چه پیامی را منتقل کند.
3- بنظرم می آید که علی لاریجانی دچار عدم تعادل شده است. ایشان بعد از اینکه آن شوک عظیم یک میلیون رأی را دریافت کرد در 84 و در حالیکه همۀ موجودیت جناح راست و الیگارشی مؤثر روحانیان در پی اش و مؤیدش بودند؛ اینقدر خودش را باخته بود که خودش را پنهان کند زیر عبای رهبر و بیاید زیر دست احمدی نژاد در شورای امنیت ملی. بعد از مدتی باز احساساتی شد و با خودش گفت: "خفت هم حدی دارد هر چقدر هم که آدم بی شخصیت و معامله گر باشد" . بعد خودش را بست به آخور تبار آخوندش و نمایندگی مراجع تقلید را بعهده گرفت و آمد به شورای مشورتی منصوب رهبری! توی مجلسی که نه خودش سر وته دارد و نه نمایندگانش، ریاست بردگان به او رسید و باز لاریجانی یادش رفت که لولهنگش چقدر آب بر می دارد.
4- این روز ها که بنظر می رسد عمر سیاسی او نیز مثل همۀ ژنرال های جناح متبوعش و از جمله توکلی و محسن رضایی و باهنر و بزرگان مؤتلقه و جامعتین و... تمام شده است می خواهد با تکیه بر شانه های دهاتی برادر خانمش یک سر و دمی تکان بدهند در مقابل یزرگ برده داران حضرت آیت العظمی سید علی حسینی خامنه ای؛ و بگویند که تحقیر و تخفیف هم حدی دارد و خدا را خوش نمی آید به هیچ گرفتن 290 نفر از نفوس در تصرف ولایت امر! و خلاصه فرستادن این پالس که زنده اند و نفس می کشند. بنظرم اما این موضع گیری نچسب هم از نظر جایگاه غیر سیاسی لاریجانی و هم از جهت ریاکارانه بودن نیز نخواهد توانست بر سراشیبی لاجرم عمر سیاسی لاریجانی و شرکاء مکثی ایجاد کند. زیرا که سیاستمداران نیز فبل از هر چیز آدم هستند و باید بر معیار های کلی و مقبول انسانیت روراست بودن و کلک نزدن وفادار باشند اگر دنبال رأی و اقبال مردم هستند. بعبارت دیگر مردم قبل از اینکه بنوع گفتار و رفتار کسی متمرکز بشوند به ثبات شخصیت حقیقی او بها می دهند. فارغ از خوب وبد آن! و جناح راست سنتی دیر زمانی است که در کفن ریای خویش پیچیده و آمادۀ دفن است! یا...هو
۲ نظر:
این لاریجانی از همین حالا رییس جمهوری را به قالیباف باخته و فقط دست و پا میزند.
البته من قاليباف را هم آدمي مثل لاريجاني ميدانم با كمي وجهه اجتماعي بيشتر. به اين دو البته بايد محسن رضايي و احمد توكلي را هم اضافه كرد. حلقه ذوب در ولايتي كه بدون اجازه رهبر آب هم نمينوشند. بهرحال از اين پست بسيار لذت بردم... زيرا از برادران لاري (جاني) متنفرم.
ارسال یک نظر