Caspar David Friedrich in his Studio |
روز چنان بد شروع شد در خلوت خودم که پناهی جز آویختن به احترام و خاطرۀ مردی از جنس شجاعت و صراحت - برای الگو گرفتن و پایداری- هیچ مرهم دیگری چاره ساز نبود:
1- خانم فاطمۀ کروبی از تضییقات جدیدی خبر داده برای همسر صریح و شجاع شان مهدی کروبی. و من اعتراف می کنم که نه تنها انتظار محدودیت های جدید را نداشتم برای دو بزرگوار در حصر خط اصلاحات در ایران؛ که حتی گمانم این بود که آنان در خرداد گذشته باید حذف حصر و زندان می شدند و به نزد دوستان و هواداران بر می گشتند. بهانۀ خوش خیالی ام هم به مناسبت های زیاد ماه خرداد بر می گشت و منتفی شدن ترس رژیم از التهابات جدید.
2- و چنین گمان داشتم که اگر کروبی شرط رژیم برای سکوت را بپذیرد فقط در صورتی محقق خواهد شد که کروبی داوطلبانه و طی اعلانی شفاف برای مخاطبانش فعالیت سیاسی را برای همیشه کنار خواهد گذاشت و صحنۀ فعال سیاست را ترک خواهد کرد. چون اگر کروبی شخصاً و بتشخیص فردی راضی به ترک فعالیت سیاسی نشود اهل سکوت و عدم موضع گیری و مماشات نیست. اما شرایط بسمتی رفت که با علنی شدن اختلافات ایدئولوژیک -و نه سلیقه و این خزعبلات رژیم- در جناح راست، حکومت به حرف و پیش بینی اولین بار کروبی نزدیک شد در جایی که گفته بود احمدی نژاد دورۀ چهار سال دومش را بپایان نخواهد رساند. و البته هنوز هم احتمالش قویتر از عدم وقوعش است.
3- اینک دیگر و با برملا شدن خطا و اشتباه استراتژیک آیت الله خامنه ای در برکشیدن و حمایت همه جانبه و علنی از احمدی نژاد؛ رفتار با کروبی بسیار زیاد دشوار شده است. زیرا که او اگر کمترین آزادی بدست بیاورد تنها کسی است در ایران و در بین مخالفان و متنقدان دولت و حاکمیت که نام آیت الله خامنه ای را بعنوان رهبری که مشروعیت قانونی ندارد بر زبان جاری خواهد کرد. او قطعاً با استناد به دو اصل کلیدی عدالت و تدبیر در شاخصه های ماندگاری مشروعیت رهبر به این مهم دست خواهد زد. و این فراتر از تحمل رژیم است. زیرا تا کنون با همۀ انتقاداتی که در بین روحانیون و جرگه های خودی از وقایع می شود؛ سعی می شود بیشترین بار گناه و خطا متوجه احمدی نژاد بشود و اگر نقد ضعیف و کلی هم از رهبر می شود بدون کمترین نامی از ایشان و مقام شان است. و بیشتر بتعارفات مذهبی شبیه است تا انتقادات سیاسی.
4- خنده دارترین حرف اما زمانی زده شد که شایع کردند مهدی کروبی را برای اعترافات تلویزیونی آماده می کنند. اینان البته اگر عملۀ جناح حاکم نباشند حد اکثر آنانی هستند که وقتی می گفتیم بیایید به کروبی رأی بدهید که هواخواهی مثل فیلسوف جواد طباطبایی لیبرال دارد ناله می کردند که کروبی حکم حکومتی پذیرفته است در مجلس ششم. و چون جنس کروبی را نمی شناختند تصویری این هم یک آخوند داشتند از او. کروبی سعی می کند که در موارد منفی به یقین نرسد. لذا زیاد کند وکاو می کند که به عمق و مغز مطلب و حادثه برسد. اما-و این اما همۀ صلابت کروبی هم است- وقتی که در موردی به یقین رسید هیچ مصلحتی از بازگفتن و فاش گفتن و پایداری بر این موضع حق (ازنظر یقین خودش) بازش نمی دارد. و آیت الله خامنه ای بهتر از هرکس سرسختی و پایداری مهدی کروبی را می داند. و بیشتر از هرکس اینک از او می ترسد که با نام بگوید: "طبق نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آیت الله خامنه ای از رهبری ساقط است." وفکرش را بکنیم که چه برد جهانی دارد این حرف از سوی یار غار بنیانگذار رژیم اسلامی! با درود و سلام و سلامتی برای مهدی کروبی که مظهر پایداری است در راه هدف. یا...هو
۲ نظر:
با وجود احترامی که برای تحلیل شما قائلم باید خدمتتان عرض کنم که برای من بسیار تعجب انگیز است که اصولاً در مورد چهره ای مانند کروبی اینطور صحبت شود. کروبی و امثال کروبی که امروز از بد روزگار نماد آزادیخواهی و پایداری لقب گرفته اند .واقعاً برای اهداف ملت ایران چه کار کرده اند؟ مطمئناً اگر احمدی نژاد در راه تغییر ساختارهای پوسیده و آزادی های مدنی از آنها بیشتر تلاش نکرده باشد کمتر هم نبوده همین جناب کروبی آن زمان که قدرت داشتند و در مقام ریاست مجلس هنگامی که حکم حکومتی خامنه ای رسید بدون درنگ و مقاومت حاصل ماه ها زحمت نمایندگان و بودجه مملکت برای تصویب قانون مطبوعات را کنار گذاشتند و مدال ولایتمداری رابر سینه شان چسباندند. جالب و البته تأسف آور است امروز کسانی همه مدعی هستند و خودشان را نماد مردم ایران می دانند که سالها قدرت را در دست داشتند و حتی یک قدم برای احقاق حقوق مردم برنداشتند. مطمئن باشید امثال کروبی اگر گوشت قدرت را جلویشان می انداختند حاضر بودند(و شاید هنوز هم حاضر باشند) تا آخر عمر برای خامنه ای دم تکان دهند. البته این حرف شما را قبول دارم که خامنه ای از کروبی می ترسد. از کروبی از هاشمی و از خیلی های دیگر می ترسد ولی نه به خاطر حمایت از احمدی نژاد به خاطر اینکه اینها شریک جرمهایش در سال های سیاه و تاریک حکومتش بوده اند و حالا که این قمار را باخته اند چرا باید تنها تاوانش را پس بدهند؟ هر لحظه ممکن است او را نیز با خود به قهقرا بکشند. گاهی دلم برای واژه ها می سوزد...پایداری، آزادیخواهی، مردم...
سلام
اگر این چند واژۀ آخر کامنت تان نبود قصدی برای مزاحمت نداشتم و می خواستم نظرتان بعنوان نظریۀ نقد متن مقابل خوانندگان باشد و استفاده کنند. اما آن سوز از ته دلتان در نوشتن مظلومیت واژه های مردم و پایداری و آزادیخواهی و... یقه ام را گرفت که بگویم:
درست می گویی و نه. درست است چون امر واقع است. و درست نیست به این دلیل که نقد ناب و خالص است و کاری به "با چه ابزاری و از چه راهی باید از این مخمصۀ عظیم سی و سه ساله رها شد" را مغفول و مسکوت می گذارد. همۀ ما در موقعیتی که داشتیم تند و کند بودیم و درست و غلط رفتار کردیم و خود خواه و منفعت طلب بودیم و نبودیم. بنابراین نمی توانم فقط بگویم منفی در منفی یک روزی مثبت می شود. لذا سعی می کنم توان بالقوه و مفید هر نیروی سیاسی مؤثر در صحنه را استحصال و با پروپاگاندا معرفی کنم تا بتوانیم با ایجاد شکاف های ریز و گسترش شکاف های قبلی راه تنفسی پیدا کنیم تا پیروزی نهایی. هوای تهران خیلی آلوده است. دیگر مناطق ایران هم وضع خوبی ندارد از فراوانی اکسیژن. مرسی. یا...هو
ارسال یک نظر