۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

بازی آب پاشی و حجاب و ماهواره را رها نکنیم اگر می خواهیم آزادی!

Portrait of Père Tanguy



1- این خوب است که دو نفر طرف دعوا تصمیم بگیرند که در یک مورد تا آخر خط بروند تا اینکه همۀ دعوا ها را مزمن و درصحنه نگاه دارند بدون نتیجه ای بنفع یکی از طرفین. اصلاً موجودیت جمهوری اسلامی به این دلیل بدیهی تا اینجا طولانی شده است که هیچگاه تن به  بازی قطعی نداده است و همیشه بازی ها را نصفه و نیمه و بین دایر بودن و برچیده شدن حفظ کرده است. علت هم مشخص است: زیرا که زور بردن نداشته و تحمل باختن. زور بردن نداشته به این دلیل بدیهی که حکومت کردن امری مدرن است و جمهوری اسلامی نه آن را بلد است و نه قواعدش را قبول دارد. و تحمل باخت را نداشته است به این دلیل همگانی که اولاً هیچکس باخت را دوست ندارد و ثانیاً که بازی این بار اما بر سر کم جایزه ای نیست به ارزش بی ارزشی انسان با ثروت های ناشمرده ای در ایران. بعد از 1400 سال سماق مکیدن!

2- آیت الله حائری شیرازی گفته است: 
"مبارزه با بی حجابی پر کردن صندوق ضد اصولگرا و خالی کردن صندوق اصولگراها، سابقه متعدد و تاریخی دارد. باید حواس اصولگراها جمع باشد."
و این را در دفاع از مصاحبۀ منتشر شده اش در نشریۀ "خاتون" گفته است. و معنای تحت اللفظی این فرمایش درست ایشان این است که بی حجابی و جاذبه هایش فراگیرتر و جامع تر از ا آن است که اصولگرایان بتوانند در جلو آن مقاومت کنند. و اگر بخواهند بازی را ادامه بدهند باخت شان حتمی است. لذا توصیه کرده که خیلی هم احساساتی نشوند در گرم نگاه داشتن تنور این "بازی-جنگ" جدید. و بهتر است همانطور نیمه تمام رهایش کنند مثل همۀ سی سال گذشته. حالا که در آستانۀ انتخابات هم هستیم و علفخوار مجلس شورای بیچاره!

3- سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی که گویا باجناق رییس جمهور هم است مدتی است غیبت کرده از اذهان عمومی با آن جانشینش سردار مخوف رادان. ولی طرح خوبی را در انداخته در بازی کهنۀ جمع آوری ماهواره. اینکه جوانان تحت امرش را به هم ذات پنداری قهرمانانه رساند با مرد عنکبوتی در صعود از ارتفاعات بلند و سیخکی برج های تهران؛ تا آنان به عشق فتح قله های خانه های مردم و چیرگی قطعی به دشمن غدار دیش ها و ال ان بی های ماهواره؛ انگیزه پیدا کنند برای قهرمان بازی. و همچنین دادن اطمینان به اینکه اجازه نخواهد داد تصاویرشان پخش شود برای جلوگیری از شرمندگی شان در جامعه و بین خانواده و در و همسایه؛ می خواهد این بازی را هم به سرانجامی برساند از بی نهایت بازی های ناتمام!

4- فرقی نمی کند که این تصمیم به اتمام بازی در زمین ماهواره از شخصیت حقوقی سردار باشد و بدستور فرمانده کل قوا یا از شخصیت حقیقی باجناق احمدی نژاد باشد به تحریک معکوس مشایی. آنچه که هست این است که تصمیم به تعقیب بازی تا پایان آن بنفع مشایی تمام خواهد شد و زندگی در ایران. زیرا که این بازی برد ندارد برای نیروی انتظامی در مقابله با موضوعی بیست ساله و دربردارندگی 60الی70 در صد ملت ایران دارای ماهواره. لذا اگر اصولگرایان نصیحت درست حائری شیرازی را جدی بگیرند در رها کردن جنگ حجاب به ناتمامی وبلاتکلیفی همواره. باید به نیت نهایی نیروی انتظامی هم گردن بگذارند در تعیین تکلیف "یکبار برای همیشۀ معضل ماهواره". قدغن کردن که ناممکن است. پس یک تدبیری باید اندیشید برای این قانون ضد ماهواره. که استراتژی و هم تاکتیک نیروی انتظامی هم بر این دست آورد امید وار است تا غلبه بر ملت برای عدم استفاده از ماهواره. و درحقیقت احمدی نژاد و باجناقش سرنا را از سر درستش فوت کرده اند هر دو بر علیه اصولگرایان متفرق و مستأصل. اولی در بی خیالی به قانون و دومی در اصرار کماندویی بر قانونی که زمینۀ اجتماعی ندارد.

5- بازی آب پاشی و حجاب و ماهواره را رها نکنیم اگر می خواهیم آزادی! اجازه ندهید حریف باز هم بازی را نیمه کاره رها کند مثل سی سال گذشته. قطعی است که برندۀ این میدان مدنی و کم خطر و کم هزینه جمهوری اسلامی نخواهد بود بتعریف آیت الله مکارم شیرازی! البته که هزینه هایی خواهیم داد ولی نه چندان پرهزینه مثل بازی بی برندۀ سیاسی. اما در نظر داشته باشید که نابرده رنج گنج میسر نمی شود ... سروده است حکیم ابوالقاسم فردوسی. ما تازه راه درست را پیدا کرده ایم برای مبارزه در مدنیتی که برتری با ماست بجای سیاستی که سرکوب دست آن هاست. و هنوز خیلی فرصت می خواهیم در تاراندن عبوسی سی ساله. نه قضا وقت و امکانات دارد برای عملی کردن تهدیدات تو خالی. و نه میدان میدان امنیت است و تهدید عریان قدرت سیاسی برای آن داغ و درفش قرون وسطایی! ماهواره ها و ال ان بی های جدید نصب کنیم و موهای زیبایمان را افشان کنیم حد اقل در بیرون کردن سرهایمان از پنجره های رو به روشنایی!

6- معترضه: سکوت تقریباً مطلق شما در مقابل پست های اخیر وبلاگ دلقک را نشان از بوی کهنگی من می دهد ناراحت شدم. نه دیگر از آن تیترهای تعلیقی جنگ و جدل ها و نفس کشیدن طلبیدن ها خبری است و نه حتی از آن حسی نوشتن های "خبر از پشت پرده". و وبلاگ دلقک منحصر شده یا در نوشته های "سخت خوان" چرا خوشحال باشیم و یا تیترهای حماسی "همه چیز خوب است". و تلاشی که دلقک می کند برای ارتباط دادن گودرز به شقایق تحت عنوان "استحصال امید". در حالیکه در جامعۀ عینی و دور از چشم انداز مجازی دلقک همه چیز رو به وخامت است و نا امیدی از گشایشی حداقل در این نزدیکی! و ... 

7- پس حالا منطقم را لخت کردم در چشم اندازتان که بدانید. قصدم نعل وارونه زدن نیست و سفید نمایی. دیدن جوانان آلا مد شیشه شور در زیر پل پارک وی چطور می تواند بی تفاوت نگاهمان دارد به انکار اینکه: "در شهر خبرهای زیادی است" از جنس ناب مهربانی و همیاری. ایده ها را گسترش بدهیم. در دنیای مجازی به اشتراک بگذاریم. همدیگر را پشتیبانی کنیم. به پهنای صورت و به عمق زندگی خدادای بخندیم. فضای شهری را که پرازپلیس بی رغبت و بدون انگیزه و ذله است لذا خالی؛ اشغال کنیم و پاپس نکشیم از شادی و مهربانی! و با تأکید هزار باره به این شاه بیت راهگشا: جا خالی ندهیم دیگر با رضایت به ناتمام ماندن بازی بنفع حریف گیر افتاده! یا...هو

۱۷ نظر:

من و داداش گفت...

دلقک عزیز! ما پستهایت را از طریق گوگل ریدر میخوانیم و زیاد هم کیف می کنیم و هر روز هم اول چیزی که چک می کنیم پستهای جالب انگیز توست.

Ali گفت...

دلقک جان خسته نباشید

پستها را مرتب میخوانم منتها چون بدون گوشه و کنایه هستند پستهای جدیدت و سر راست مقصودت را توضیح میدهی دیگر مزاحم کامنت دونی نمیشوم .
البته اگر دوباره به بال و پر "میر" ما دوباره بپیچی کامنتی میگذارم .
قربانت

ناشناس گفت...

دلقک جان این که کامنت نمی گذاریم دلیلی بر این نمی شود که مطالبت را بااشتیاق نمی خوانیم.
آن قدر مطالبت منطقی و متین است که جایی برای تایید اضافی نمی گذارد.
هر وقت هم دیر به دیر می نویسی مثل همین یک روز و نصفی واقعا ناراحت می شویم!
در حال حاضر تنها سایت محبوب سیاسی ام همین است به اضافه ی نوشته های اکبر گنجی که منطق حاکم برشان را دوست می دارم.
یکی از معدود افرادی هستی که در حال حاضر درست تحلیل می کنند...
عقایدت مستدام باددلقک جان!
یک جوان 21 ساله

Amir گفت...

بنویس آقای دلقک! بنویس! من هم جنبش تک نفره را شروع کردم به پیروی از خط فکری شما که خیلی وقت است به نتیجه رسیدم تنها کور سوی امید باقی مانده همین است که فضای جامعه را به اشغال خود در بیاوریم. با آب بازی ، با شیشه شوری ، با گل کاری و هر راه و روشی که امکان اعلام موجودیت نسل " بی آرمان " ماست.
کهنه نشدی! شاید ما خیلی شیرفهم شدیم که : برادر من! خواهر من! عزیزم! جانم! ما در سیاست خیلی باشیم سربازانی بی نام و نشانیم ، اما می توانیم بخندیم و کل سیاسیون را به ریشخند بگیریم.ما جنبش خود را راه می اندازیم. جنبشی که تحلیلش برای سیاسیون مقدور نباشد. جنبش شادی مدنی که البته کیست نداند که دل ما خون است برای شادی ،اما راه دیگری نیست"
بنویس دلقک جان! بنویس! جنبش های تک نفره زیادی به موازات جنبش تک نفره شما شروع شده است.
ممنون از قلم گیرایت که نمی دانم چه سحری در کارست که روزانه حداقل ده بار وبلاگت را باز می کنم بلکه مطلبی جدید بیابم.

مهتا گفت...

دوستت داریم دلقک خان ولی این دلیل نمیشه که هر چی خواستی بارمون کنی داش! نظر ندادن ما هیچ عیبی نداره و بهتره باهاش کنار بیای!

ناشناس گفت...

دلقکا!
با این که اصلا خوش ندارم از احمدی نژاد و مشایی خوشت هم بیاید چه برسد به طرفداری، نوشته هایت را می خوانم و از عملگرایی جهانبینی ات می آموزم. من هم مثل دیگر دوستان از گوگل ریدر نوشته هایت را می خوانم و اگر از فید وبلاگت هم آمار بگیری از کثرت خواننده های آن‌وری ذوق خواهی کرد.
در باب احمدی نژاد و شرکا (من جمله خر اعظم) علاوه بر مخالفت و انزجار فکری این را هم فراموش نکنی که آنها هیچ میلی به ارتقای زندگی مردم نداشته و نخواهند داشت. اگر بپنداری به فکر بهتر زندگی کردن مردم هستند حتی برای رای آوردن، خودت هم تایید خواهی کرد که این قماش به رای مردم احتیاج ندارند. به محبوبیت؟ شاید! و در میان طبقه متوسط هیچ وقت محبوبیت نخواهند یافت. در تظاهرات بعد از انتخابات بیشتر حجم سرکوب کنندگان (بخوان عمله ظلم) مزدورانی بودند که برای پنجاه تا دویست هزار تومان حق ماموریت چماق به دست می گرفتند. شاید بهترین لحظه های عمر احمدی نژاد کشاندن سیل مردم نامه به دست به دنبال کاروان خود بود که بیشترشان تقاضای پول دستی و وام و امکانات ساده زندگی داشتند. اگر مردم داشته باشند و بتوانند بدون کاسه لیسی (و ... مالی) زندگی خودشان را بگردانند هیچ وقت پشت هیچ امام جماعت عمامه دار و بی عمامه ای نماز نمی خوانند. برای همین، قماش خر اعظم و احمدی نژاد و شرکا هرگز این افسار را رها نخواهند کرد که "بروید حالش را ببرید". در نظر آنها ایرانیان گرسنه بهترین باربر ها هستند.
بگذار بگویم که همین اجمدی نژاد بود که سپاه و قرارگاه خاتم را همه کاره نفت و همه شرکت های مشاور را با انبوه مهندسان کارکشته آنها خوار و ذلیل کرد. حالا عملیاتی های بی سواد و بی تجربه با استاندارهای مهندسی "علی اصغری" و ژست های توخالی "ما می توانیم" شده اند کارفرما و مشاور و پیمانکار و بهره بردار. این از حیاتی ترین بخش مهندسی ایران. تو خود بخوان حدیث بخش های اقتصادی را که نه استانداردهای لازم و کافی مهندسی را دارند، نه این قماش به سازوکار آنها احترام می‌گذارند و نه چیزی از آن می‌دانند. احمدی نژاد و شرکا "علی اصغری" بار آمده اند و نمی توانی از آنها انتظار داشته باشی که جان من بیا و آقایی کن ما را هم به نوایی برسان!
نمی‌گویم که بقیه طراز اول بودند، ولی در طیف گسترده و مغشوش اصلاح طلبان کسانی هم بودند که مدیر بودند و با سواد بودند و تازه خطاها را آزموده بودند که اتوبوس "تیم" احمدی نژاد آمد (عین همان عکس هایی که از شب مناظره با موسوی از احمدی نژاد وانت سوار دیده ای) و همه را تاراندند و گفت که همه از کوروش بگیر تا خاتمی دزد بوده ند و ما آمده ایم که درست کار کنیم و لیست همه دزدها هم در جیب من است. خلاصه که با دیده‌های که من در صنایع بزرگ و کوچک در همه ایران دیده ام و طرز فکری که امثال این‌ها دارند نباید توقع داشته باشی که کشتی را حتی درست به گل بنشانند؛ توقع نشاندن مردم در این لنج و گذراندن از دهان تمساح و کوسه که دیگر عقیده ای است که من ندارم و توی دلقک هم بعید می‌دانم داشته باشی!

تماشاچی

ناشناس گفت...

سلام
خواستم نظربدهم ديدم حرف دل مرا آقا يا خانم تماشاچي زده است. به قول مولوي شما خوب ورد آورده اي/ليك سوراخ دعا گم كرده اي. ايده شما براي گسترش حركات مدني بسيار خوب است كما اينكه سايت الف هم نوشته بجاي چكشي برخورد كردن، شهرداري امكاناتي براي شادي بي ضرر فراهم كند نظيز كاري كه زمان خاتمي نيروي انتظامي براي چهارشنبه سوري ميكرد. اما وصل هر موضوعي به مشايي و احمدي نژاد است كه مرا پكر مي كند و چند بار هم گفته ام گوياي بي خبري شما از واقعيت اين دو است.
رنجي كه طبقه متوسط تكنوكرات از اين تيم كشيده اند و هنوز مي كشند، جايي براي باور اعتماد بي حد شما به آنها نمي گذارد. اين خيال شما كه آنها را شير مي كنم و بجان خامنه اي مي اندازم هم خيال خامي بيش نيست.
جمعيت جوان ايران با چند ميليون دانشجو چندين ميليون فارغ التحصيل تشنه ايجاد فضايي براي زندگي مدرن، خودبخود پتانسيل بزرگي است براي پيشبرد جنبش، لازم نيست جسد موش مشايي را براي گفتن حاجي انا شريك داخل اين پتانسيل كنيم.
يك نكته ديگر كه به اشاره مي گذرم و يكي از دگمهاي شماست، برداشت بشدت منفي شما در باره اصلاح طلبان است كه راه را براي هجوم اشتباهات اطلاعاتي وتحليلي در ذهن شما باز مي كند. دوره هشت ساله خاتمي زمينه سازي بود براي ايجاد اين پتانسيل، چه در زمينه مديريتي كه حتي متخصصين دين ناباور نيز در آن دستگاه جاي خود را يافته بودند، چه در زمينه فرهنگي كه توليد صدها عنوان كتاب فاخر و موسيقي ناب و...گوياي آن است، چه در زمينه مدني با تشكيل و فعال شده تعداد بسيار زياد سازمانهاي مردم نهاد نويد حركت بسوي زندگي مدرن را مي داد و چه حتي در نيروي انتظامي (مقايسه كنيد قاليباف را با احمدي مقدم و رادان را با طلايي). ناديده گرفتن اين خدمات، شكاف فهم مردم طبقه متوسط را با تحليلهاي شما بيشتر مي كند.
آقا يا خانم خواننده

mohammad1360 گفت...

سلام دلقک عزیز نظر ندادن دلیل بر نخوندن نظراتت نیست باور کن روزی 3 بار وبلاگتو باز میکنم ولی حسی برای کامنت گذاشتن نیست البته این روهم بگم که فاصله زیادی بین نگاه وجهان بینی زیبات با ماها وجو داره این نگاهت باعث میشه که به نوعی از اکثر خوانندگان وبلاگت فاصله بگیری مثلا وقتی مینویسی که چه میکنه این اسفندیار رحیم مشایی که من یکی عاشقشم واز گفتنش خجالت هم نمیکشم و یا ومقتی از کوچکترین تغییرات مثبت به بزرگی یاد میکنی این شکاف وگسل بیشتر میشه فراموش نکن که ما منظور مای جمعی ایرانیه سیگنال ها وعلامت های قویتری میخاد به هر حال نا امید نشو که تو مسیر درست داری حرکت میکنی در میخانه ببستند خدایا مگذار که در خانه زهد وریا بگشایند

احسان گفت...

چه رژیم مقتدری !
می توان با تفنگ آب پاش اقتدارش را نشانه گرفت .

ناشناس گفت...

مطالب ویژه نامه خاتون 1 از اینجا قابل دسترسیه:
http://khatoonmag.ir

ناشناس گفت...

مدتی پیش از نقش جدید ناطق نوری در برابر احمدی نژاد سخن گفته بودید. وضعیت فعلی وی را به چه صورت می بینید؟ همینطور هاشمی شاهرودی در نقش سپر نظام.

mohammad1360 گفت...

سلام جناب اقای ناشناس که از انتساب هر موضوعی به احمدی نژاد ومشایی ناراحت میشی این که گفتی وجود چهار میلیون دانشجو یه پتانسیل عظیم برای پیشبرد جنبشه چه ارتباطی داره به نفی یه قول شما جسد مشایی البته با عرض معذرت از شما ناراحت نمیشم چون اگر من هم زیرعلم سید خندان وچپ مذهبی سینه میزدم و از اون طرف میدیدم که با هر تشر یارو جناب گفتگوی تمدنها میخزیدن تو یه سوراخ موش والبته امروز هم یه دستمال ابریشمی خوشگل تو هوا میچرخونن واز اون طرف ایستادگی همین به قول شما ادمهای بی مقدار جلوی کانون های قدرت رو میدیدم من هم همین طور کنترلمو از دست میدادم بد نبود اخر سر برای تکمیل عریضه یه یا حسین میر حسین هم میگفتی ببخشید که کمی تند بود ولی بعضی وقت کمی تواضع هم چیز خوبیه

Dalghak.Irani گفت...

سلام و ممنون از لطف همه. کلی ششم حال اومد.
1- من و داداش. مخلصیم.
2- Ali مرسی که پاییدی. با وفا.
3- جوان 21 ساله. این جوان ترین اکسیژنی بود که به سلول های فرتوتم وزید در این اواخر. مرسی. وخیلی زیاد خوشحالم.
4- Amir سلام و مرسی و برو بریم.
5- مهتا. من هم شما هارا دوست دارم. و ببخشید شعبون خان شب بود نشناختم. ومرسی.
6- تماشاچی سلام. خیلی مشرف فرمودید بقول اگر بخواهم مؤدب هم باشم. من با شما هم عقیده ام و حرف های شما را تکذیب نمی کنم. ولی یک حرفی هم من دارم که کمی طول می کشد. بر می گردم خصوصی وبزودی.
مرسی.
7- رو نوشت تماشاچی سلام و مرسی. من هم یک فتوکپی هم برای شما می فرستم از پاسخ بزودی تماشاچی. منتظر باشید.
8-mohammad1360 سلام و مرسی. بیشتر نوستالوژی عدم پایداری خوانندگانی را دارم که پایه بودند حسابی و خیلی وقت است نیستند. وبلاگ من جزو معدودی است که نسبت به سنش کامنت گزارهایش بسیار متنوع و متغییر و فصلی و ... هستند. و من می خواهم همه را بتوانم پابند بزنم پای منبرم و نمی توانم. البته که بیشترین حوانندگان ثابت را هم من دارم ولی بازهم برای تک تک کسانی که اینجا می آیند دلتنگ می شوم. شاید هم زیادی تنها هستم لابد. ممنون از لطفت و پاینده باشی.
9- احسان جان سلام. و دقیقاً از آب پاش بیشتر از آرپی جی می ترسند. زیرا که فلسفۀ عبوسی شان و مرگ اندیشی شان را نشانه می رود. واین یعنی پایان همه چیز.
10- ناشناس قبل از ناشناس آخر سلام و مرسی بخاطر لینک. ولطف.
11- و بالاخره سلام بروی ماه ناشناس یازدهم. پاسخ شما هم بسیار طولانی خواهد بود مختصرش هم. بر می گردم بزودی انشاءالله.
بدرود به همه. و گاهی اعلان موجودیت مرا تقویت کنید با لطف دو کلمه حرف حساب! یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

با سلام به تماشاچی عزیز. پرینت برای خانم یا آقای خوانندۀ سابق و هم رأی آقا یا خانم تماشاچی لاحق.

می خواستم پاسخ شما را در یک پست جدید بنویسم و یکبار دیگر توضیح بدهم که برای من اشخاص و احزاب و هر عامل دیگری موضوعیت ندارند بلکه فقط طریقیت دارند در راهی که فکر می کنم درست است و به حکومت مدرن و عرفی در ایران می انجامد. اما بلاگرم در بخش نوشتن مطلب دچار مشکل است و تا اشکالش بر طرف شود نمی توانم مطلب بعدی را منتشر کنم. لذا از فرصت استفاده کردم و آمدم اینجا و چند کلمه محدود می گویم.
1- مطلقاً ادبیات بکار برده ات را نمی پسندم در بخش اعظم و اول کامنت تان. آدم را یاد قران خوان های قدیم دو تومانی سر قبر ها می اندازد در شب های پنج شنبه که همه شان بخشی از سورۀ یاسین را حفظ بودند غلط غلوط و با صدای گوش آزاری بناله یا بخراشیدن می خواندند. از همۀ آن حرف ها فقط یک علامت تعجب در می آید و آن اینکه چرا احمدی نژاد و علی اصغری های همراهش یاران غار و گرمابه و گلستان "خر اعظم" محاسبه اند و لی خاتمی و هاشمی و یاران آخوند جزو دار ودسته حساب نمی شوند. مگر درسیاست تقسیم بندی ها بر مبنای حماقت و هوشمندی انجام می گیرد که اتهام شما را قبول کنیم و بگوییم چون احمدی نژاد هم مثل خامنه ای احمق است پس آن ها یک گروهند ولی خاتمی و هاشمی چون روشنفکر وغیر احمق هستند نمی توانند در گروه خامنه ای باشند هر چند که هر سه آخوند هستند و زیر بنای فکری و منافع صنفی و خاستگاه طبقاتی شان همپوشانی کامل هم داشته باشد که دارد.
2- مورد دوم این است که فتوا صادر می کنی بدون اینکه اسناد حدیث و قرآن و لا اقل قال الباقر قال الصادق اش را بگویی. می گویی بمن که مطمئن باشم که احمدی نژاد و یاران مطلقاً دنبال سعادتی برای هیچکس نیستند و حقنه می کنی که حد اقل خاتمی و موسوی و یاران بفکر ملت ایران هستند. وسندت هم این است که احمدی نامه جمع می کند و مثل گداها مردم را بدنبال خودش می کشاند و این بدیهی جامعه شناختی را هم قاطی می کنی که مردم اگر نیاز نداشته باشند که اینقدر دریوزه نمی شوند. بعد یک معضل فرهنگی جوامع عقب مانده را در عملکرد احمدی نژاد خلاصه می کنی.
3- و مهمتر از همه اینکه شما و آن دیگر خوانندۀ محترم به این مطلب ابداً اشاره نمی کنید که خاتمی و اصلاح طلبان شکست خوردند. نه تنها شکست خوردند که پتانسیل سرمایۀ اجتماعی برخاسته در سال 76 را بکلی سوزاندند و در اوایل دهۀ 80 خورشیدی جامعه ای منفعل افسرده نا امید و بی خیال ایجاد کردند. و الا امروز لازم به این همه آوارگی مجدد و بحث و جدل لازم نبود اگر آقایان نقشۀ راهی حد اقلی داشتند و بر روی آن حد اقل ها یک لنگه پا می ایستادند.
4- قبول دارم فرمایش شما را در مورد برخی دست آورد های دورۀ اصلاحات. ولی اصرار دارم که بگویم آن دست آورد ها همانطور که بدرستی اشاره کرده اید حاصل فشار پتانسیل موجود در طبقات مدرن جامعه بود با موافقت ضمنی و در برخی موارد تحمیلی به اصلاح طلبان . اما- واین اما همۀ زرت و زورت مرا هم حمل می کند- مشکل اینجا بود که نه خاتمی و نه هیچ اصلاح طلب دیگری نخواست یا نتوانست یا اعتقاد نداشت که: در علن و در پیشگاه مردم بایستد و از آزادی های لیبرال فردی و اجتماعی (فردیت انسان و حق انتخاب طبیعی او) دفاع کند. نه تنها دفاع کند حداقل اعلان موضع رسمی کند. نه تنها آن موقع که در قدرت بودند حاضر به چنین کاری نشدند بلکه همین امروز هم نمی توانند در مورد امر اجتماعی موضع بگیرند و تا بحث آزادی های موسوم به ولنگاری! پیش می آید خودشان را می زنند به کوچۀ علی چپ و از جامعۀ مدنی و حقوق بشر و آزادی بیان و تعریف زندانی سیاسی و تشکیل هیئت منصفه و این قبیل مفاهیم کشدار اما فاخر صحبت می کنند. در حالیکه سؤال جامعه مشخص است: من می خواهم در کنار دریای خزر خودمان در شمال کشورم تفریح کنم بجای خرج کردن پول هایم در سواحل آنتالیا. ونه ادعای بشریت دارد ونه می خواهد مقاله بنویسد و نه دوست دارد بهشت برود و نه ... او فقط می خواهد زندگی کند مثل همۀ ابناء موجودات. مثل حیوانات حتی. چرا نه! آیا گله ای را سراغ داری که نر وماده در دو گله تقسیم شده باشند بطور طبیعی!
ادامه دارد

ناشناس گفت...

نمی دونم جهت شوخی نوشتید یا اشتباهاً. جهت اطلاع عرض می کنم احمدی مقدم باجناق دکتر احمدی نژاد نیست. البته اصولاً به زور چسباندن همه شخصیت های بد و آنتاگونیست به دکتر احمدی نژاد، خصوصاً اگر منفور ملت باشند، توسط هر کس و ناکسی تبدیل به عادت شده ولی از شما که به نظر می آید از قشر فرهیخته هستید انتظار می رود در این مورد دقت بیشتری کنید.

Dalghak.Irani گفت...

ادامه برای تماشاچی ورفقا!
حرف در مورد خرابکاری ها یا عملکرد های اقتصادی و اداری احمدی نژاد و تیمش بسیار گفته اند و می گویند و من هم خودم بسیار انتقاد و مخالفت و مسخره کرده ام. و نمی خواهم برگردم به آن وادی و کار را به مقایسه و مسابقه بکشم چون اصلاً من حرف دیگری می زنم الان. و راجع به احمدی نژاد جدید. والا می توانم نکات روشن بسیاری هم در برخی عملکرد های احمدی نژاد بشما نشان بدهم و از شما بخواهم که این اعتماد و اطمینان و کمالی که برای اصلاح طلبان اکثریت چپ قائل هستی از کجا می آید. چپ هایی که کشور را ان ها بدست روحانیت دادند و آن ها همۀ خون ها و مصادره ها و ده ها وصد ها کار نامربوط دیگر هم کردند وبدون حتی یک آخ و یک عذر خواهی ساده و اعتراف به برداشت های مارکسیستی از قران و اقرار به اشتباهات وحشتناک، شدند منادی اصلاح و آن شد که دیدیم. و چرا نگاه نمی کنی که همین احمدی نژاد و یاران اگر هم عرضه ای از آن نوع که تکنوکرات های بخش مربوط به کارگزاران نداشتند عوضش دست شان هم به هیچ خون و خیانتی آلوده نبود در بره کشون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دانشجویان پیرو خط امام. یا اگر این ها ضرر هایی بار آوردند حداقل این دست آورد را هم داشتند یک شأنیتی بدهند به کار گزار دولت از رییس جمهور تا وزیر و استاندار که تا قبل از احمدی نژاد هر استانداری اول صبح باید تخم امام جمعه را می بوسید تا به دفترش برود و هر وزیری روزی به ده ها روحانی ریز ودرشت و آقا زاده هایشان بازخواست پس می داد برای کمترین تصمیم و طرحی که منافع آن ها بکمال درش دیده نشده بود. اگر کسی را از نزدیک می شناسی بپرس من این هارا از تخیلم نقل نمی کنم. ودیده ام که مدیران قبل از احمدی نژاد چطور سه چهارم وقت شان را در زیاده خواهی ها و دخالت های روحانیان و وابستگان شان تلف می کردند.

تازه من که اصلاً مدافع عملکرد احمدی نژاد در همۀ حوزه ها نیستم. من می گویم تا مشکل پذیرش حداقلی از نرم افزار و فلسفۀ مدرنیته حل نشود نه خدای مدیریت ونه شیطان خرابکاری قادر به تأثیر مثبتی در پیشرفت ایران نخواهند بود. و حالا که همۀ خرابکاری های -بقول تو- احمدی نژاد را تحمل کرده ایم بیاییم و از این جسارت روحانی تارانی او هم یک استفادۀ خیری بکنیم بنفع نهادینه کردن زندگی مدرن تر تا نشاط بازی برگردد به رگ های جامعه و مردم بتوانند با کمی خلاص شدن از این عدم امنیت روانی سی ساله ناشی از دخالت روحانیان در امور شخصی شان بهره وری بالا برود و بتوانیم در گام بعدی ایران را بسازیم. ضمن اینکه نشان داده ام و کاملاً هم معلوم است که احمدی نژاد حاضر است اگر بتواند سیاست خارجی را از خامنه ای بگیرد و در رویکرد لیبرال جدیدش روابط ایران با غرب را هم بازسازی کند. و آیا شما مطمئنی که همین طرح گام بگام روس ها حاصل توافق قبلی دولت ایران نباشد با غرب که تصمیم گرفته اند برای دور زدن خامنه ای آنرا در ناشناس ماندن و یک به یک پیش ببرند. وقتی که سرمایه گذار خارجی همه در تحریم هستند بالاخره کاچی به از هیچ چی بوده قرار گاه سپاه. البته که بسیار مضر بوده از نظزر سیاسی. و ممکن است توطئه ای مشترک چیده باشند در این کار. ولی در مقابل های شماست که من هم به هوی متوسل می شوم.
وتمام کنم اینرا که من از مواضع ضد روحانیت متحجر و شادی کش احمدی نژاد فقط حمایت می کنم آن هم بشرطی که مرتب بر مواضع خویش بماند و روحانیت را از سیاست به دین عقب براند. و تا کنون خوب بوده و در دوسال باقی مانده خیلی کارها می تواند بکند. وبه این دلیل بدیهی سهم مهمی می خواهم به او بدهیم در این ماجرا که اگر مدرنیتۀ حداقلی یک نماینده مثل احمدی-مشایی در حاکمیت داشته باشد وبا استفاده از استناد به مواضع او راحت تر می توانیم نماد های مدرن را جا بیاندازیم و غیر قابل برگشت کنیم. همانطور که بعلت عدم باقی ماندن خاتمی بر دست آورد های این چنینی. همۀ حاصل کم و بیش دورۀ اصلاحات هم با یک فوت مصباح به محاق رفت.
در ضمن احمدی نژاد قولی از این بابت نداده و یک اصولگرای رادیکال لمپن بحساب ما بوده است بر عکس خاتمی که نماینده و منتخب ما بود و قول هم داده بود. لذاست که در هنگام داوری من خاتمی را اصلاح طلب روشنفکر به ترازو می گذارم و نقد بی رحمانه می کنم درحالیکه احمدی نژاد هر چه از این بابت به جامعه مدرن بدهد نوعی برنده بودن شانسی است و من دربست قبول می کنم و تشکر می کنم. در حالیکه خاتمی اگر گوشه اش هم ساییده بود انتقاد می کنم. چون او خودش گفته به او رأی بدهیم تا مدرن مان کند. و یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

و سلام به ناشناسی ه از نقش ناطق و شاهرودی پرسیده بودی. داستان خیلی باید مفصل باشد و مجالش اینجا نیست مگر در پست جدیدی بنویسم. ولی اجمالاً می گویم که آن تحلیل من زیاد هم پرت نبود ولی اتفاقی که افتاد این بود که ایت الله خامنه ای بهر دلیل بر توافق اولیه نماند و وسط راه برگشت به حفظ احمدی نژادبهر ترفند. لذا ناطق هم که با اختیار رفتن تا آخر خط که لاجرم برخورد حتمی با احمدی نژاد تا حذف او مأموریت گرفته بود برگشت سر جایش و فکر نمی کنم در حال حاضر نقش درجه یک داشته باشد. در ابتدای ماجرای احمدی نژاد و خامنه ای خامنه ای حاضر شده بود تا حذف احمدی نژاد هم پابرجا بماند که گفتم تو زد و بعد از مدتی تصمیم گرفت احمدی نژادحذف نشود و همۀ تصمیمات را وتو کرد. از آن ببعد است که مهدوی کنی بیشتر فعال شد از سوی الیگارشی که یک انسجامی بدهد برای روز مبادا که ممکن است خامنه ای نتواند پروژۀ حفظ احمدی نژاد را عملی کند و نقش شاهرودی هم در این ظرف می تواند دیده شود که هم یک تمرینی باشد برایش و هم خامنه ای را کمک کند در عدم رویارویی مستقیم و تند با احمدی نژاد بلکه بتوانند بحران را مدیریت کنند. البته خود خامنه ای هم به این ترتیبات توافق کرده منتها کار خودش را هم با سازماندهی مصباح و خوشوقت می خواهد از طریق جبهۀ پایداری که بنطر می رسد فدائیان او باشند پیش ببرد. بلکه هم منسجم تر ازاین در تحلیل میز انتخابات بزودی بهتر و با جزئیات بنویسم. فعلاً که همه فقط اسیر غافلگیر نشدن در مقابل حرکات غیر قابل پیش بینی احمدی نژاد هستند و چهار چشمی دست به دعا هستند که خدا کند بتوانند با او ادامه بدهند تا پایان ریاستش. البته من بعید می دانم با توجه به سرعت حوادث کار راحت باشد. باید صبر کرد ودید. یا...هو