۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

قصۀ نمادین جمهوری اسلامی در قالب یک حانواده؛ و چرا احمدی آری و خاتمی نه!

Young Sick Bacchus



1- ایران را بمثابه یک خانوادۀ بزرگ در نظر بگیریم که تشکیل شده از پدر بزرگ، پدر و مادر و فرزندان. و چون در جمهوری اسلامی زن بعنوان یک موجود مستقل و قادر به تصمیم گیری و اظهار وجود نیست لذا با حذف مادر که تابعی است از نظر و عقیده و تصمیمات مردان خانواده خلاصه می شود در پدر بزرگ و پدر و فرزندان!

2- حالا بیاییم شخصیت های حقوقی جمهوری اسلامی را بجای شخصیت های حقیقی این خانواده جایگزین کنیم. در نتیجه رهبر و ولی فقیه می شود پدر بزرگ. رییس جمهور می شود پدر. ملت هم می شود فرزندان. الیگارشی روحانیت هم اگر در جایگاه عمو بزرگ ها و عمو ها فرض شوند مدل ما کامل می شود.

3- ماجرا اینطور پیش می رود که پدر بزرگ با هرگونه بازی بچه ها مخالف است و می گوید بچه باید کار مفید انجام بدهد و بازی لهو و لغو است. ما بچه ها اما به اقتضای سنمان و زمانه مان و مشاهدۀ بازی بچه های همسایه مان دلمان می خواهد بازی کنیم. و شروع می کنیم بازی کردن.

4- در مدل پدری سید محمد خاتمی بعنوان پدر خانواده که با بازی ما مخالف نیست ما فرزندان شروع می کردیم به بازی کردن. آیت الله خامنه ای از سر و صدای ما و جفتک چارگش های ما متوجه می شد ما داریم بازی می کنیم. لذا بابامان سید محمد خاتمی را می خواست و به او می توپید و می گفت این ابتذال بازی کردن را چرا اجازه داده است. پدر مهربان و مؤدب و نجیب ما هم جواب می داد که بچه اند و کمی دست و پا بزنند بد نیست. ولی حریف پدر خودش و پدر بزرگ ما نمی شد و می آمد بما می گفت که بچه های نازنین و خوب و مؤدب؛ اولاً دور از چشم پدر بزرگتان بازی کنید و ثانیاً طوری آهسته بازی کنید که او و عموبزرگ هایتان متوجه نشوند. و الا ناچارم بگویم بازی بی بازی و شرمنده ام. و چون همۀ خانه پر از بچه ها بود عملاً این تدبیر قابل پیاده کردن نبود. و رییس جمهور خاتمی (پدر ما) حریف پدر بزرگ نمی شد و چارۀ کار تعطیلی بازی ما بود.

5- در مدل پدری احمدی نژاد فعلی اما وضعیت فرق می کند. آیت الله خامنه ای پدر سرتق و بی چشم و رو و نانجیب! ما را صدا می کند و همان اهن و تلپی را که سر سید محمد خاتمی در آورده بود سر ایشان هم در می آورد. و دستور تعطیلی بازی (بخوان زندگی شاد ومدرن ولذت و هیجان و موسیقی و فوتبال و رقص و....) بچه ها را می دهد. پدر ما که از این کهنه پرستی پدر بزرگ بستوه است چشم غره ای می رود و جواب می دهد باشد به بچه ها می گویم کمی آهسته بازی کنند شما هم زیاد بیرون نمان می چایی خدای ناکرده و می افتی روی دستمان این سیاه زمستانی. اما آیت الله خامنه ای  وعمو روحانی های الاماشاءالله ول کن معامله نیستند. و رهبر برای بار دوم رییس جمهور را می خواهد و تشر می زند که ملت دارند تفریح و خنده و لهو ولعب می کنند برو هرجوری هست خفه شان بکن. رییس جمهور احمدی نژاد هم نه بر می دارد و نه می گذارد و توی روی پدر خودش و پدر بزرگ ما می ایستد و می گوید: "چرا زر بیخود می زنید شما روحانیون؛ مگر می شود جلو زندگی ملت را گرفت. اگر خیلی اذیت می شوید بروید توی اتاقتان و گوشهایتان را هم بگیرید. تو یک نفری و با برادرهای پیرت می شوید  حد اکثر چند نفر ولی بچه ها یک ملت 70 ملیونی هستند و باید با نشاط باشند."

6- ما بچه ها که قدر بابای نجیب و روشنفکر و خوش پوش و خنده رو یمان سید محمد خاتمی را می دانستیم؛ مجبور بودیم یا دست از بازی بکشیم و یا با هزار بدبختی وبپا گذاشتن برای پدر بزرگ و عمو ها یک دست و پایی تکان می دادیم. ولی دست خودمان نبود با نشاط نبودیم چون هرلحظه ممکن بود آیت الله خامنه ای مثل میرغضب برسد و بساط شادیمان را پرت کند تو برهوت عزا. اما حالا که خداوند آن پدر نازنین را برد و این پدر نا مأکول را آورد. بازی می کنیم و وقتی هم میر غضب های پدر بزرگ مزاحم می شوند براق می شویم برویشان که: "چیه رییس جمهور گفته می توانم زندگی کنم. حرفیه!" البته که این پدر جدید ما که می گویند اصلاً پدر ما نبوده و خودش را الکی جازده بجای کس دیگری که پدر ما قرار بود باشد؛ و با همۀ زشتی و ادا و اطوارش و غذاهای نا مأکولی که می پزد و دهانش بوی بد می دهد و...! را ما می خواهیم. چون بما گفته بچه ها کوتاه نیایید اینقدر پر سر و صدا بازی کنید که پدر بزرگ و عمو بزرگ ها قهر کنند بروند توی حجره هایشان. ما هم که از خدا خواسته می گوییم چشم. 

7- البته که سیاست و قدرت به این سادگی نیست و اگر مقاومت کنیم ممکن است سرمان هم بشکند ولی سرِ شکسته و برگشتن به بازی (زندگی و شادی) را ترجیح می دهیم هم به سرشکستگی و هم عزا! پدر بزرگ ما اهل دوران نوسنگی است با توضیح و تشریح و ادب و خواهش و تمنا و التماس قانع نمی شود برای آزادی زندگی (می خوانَد ابتذال) باید با سر و صدا و خنده های بلند و خواندن و نواختن بیرونش کنیم به حجره ها! یا...هو

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
خيلي خوشايند است اين مدل شما. اما مگر قرار نيست مدل وجهي از واقعيت راهم نشان بدهد؟
مثلاً اين باباي جديد كي گفته بچه‌ها بريد بازي كنيد هر كي هم حرفي زد بگيد بابا گفته؟
اشتباه شما اين است سيستم پيچيده ايران را آنقدر با حذف جزئيات مهم ساده مي كنيد كه به باورتان منطبق شود و هر كي هم اشتباه را نشان مي دهد متلك بارش مي كنيد.
به قول خودتان ياهو! ما رفتيم
آقا يا خانم خواننده

ناشناس گفت...

میبینم که تو هم تحت تاثیر خود بزرگ بینی خاص ایرانی جماعت قرار گرفته ای بس که رفتی در "بالاترین" پرسه زدی!

Dalghak.Irani گفت...

سلام به آقا یا خانم خواننده.
ناراحت می شوم از این جور رفتن و خدا حافظی مکدر. پس خیلی سریع آمدم بگویم که لطفاً نروید و من اگر حرف درشت و برخورنده ای زده ام پوزش می خواهم. و نهایتاً اینکه من با این برخلاف جریان غالب شنا کردن بیشتر این قصد را دارم که نشان بدهم مشکلات بزرگ ما مشکلات کلان سیاسی نیست و مشکلات کوچک اجتماعی است که جامعۀ ما را رنج می دهد و باید این کوچک ها را خل کنیم و تثبیت کنیم تا معضلات سیاسی در ثبات نسبی قابل پی گیری باشد. دلم می خواهد کما کان لطف بکنید و وبلاگم را بخوانید و نظر بدهید. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس محترم سلام
خطاب پند آمیز و پدر بزرگ گونه ات بدلم نشست. زیرا که همیشه از این می ترسم که در خودم گیر بیفتم و خودم را اینقدر تکرار کنم که دیگر نتوانم برگردم. با اینکه من خیلی در بالاترین پرسه نمی زنم و بغیر از لینک نوشته های خودم هیچگونه فعالیت و وقت گذاری ندارم ولی با این همه منکر این نیستم که باید همیشه بترسم و مواظب باشم از تک بعدی شدن و هیجان کاذب گرفتن و اصرار بر مجاز ها بجای حقیقت و واقعیت. لذا از شما خواهش می کنم فاصلۀ این "می بینم"ی که نوشته ای برایم پرکنی. و بگویی که منظورت مقایسۀ کی و چه موقع است با الان که این داوری "می بینم" بشما دست داده. و البته با یک توضیح کوچک راجع به اینکه چرا فکر می کنید خود بزرگ بین شده ام. البته شما زحمت می کشید و این لطف را می کنید ولی در عوض خدمتی که بمن و وبلاگم می کنید بسیار ارزشمند خواهد بود. پس قبلاً از شما تشکر می کنم. و مجدد خواهش می کنم. دریغ نفرمائید. یا...هو

همان ناشناس گفت...

"ما" اگر از احمدی نژاد خوشمان نمی آید و اینکه ناسزاگویی او را به مثابه اجازه ورود می دانیم به گود پروپاگاندیستهای اینترنتی، به چه دلیلی باید از او انتظار داشته باشیم به نفع "ما" عمل کند؟! بر این به غیر از توهم یا خودخواهی چه معنای دیگری مترتب می شود؟ این را گفتم چون عده ای خارج نشین به طرز ابلهانه ای منتظرند در دعوای احمدی و آخوندها این دو بزنند هم را ناکار کنند بعد به اپوزیسیون بگویند بفرمایید "شما" تحویل بگیرید.