The Conversion of Saint Paul |
1- حذف بخش مدرن گفتمان جدید و عریان احمدی نژاد- مشایی (بخوان جریان انحرافی) از عرصۀ رسانه تازه ترین تصمیم الیگارشی روحانیت و بازوهای ریزه خوار چپ و راست اوست. حاکمیت تصمیم گرفته است که بخش های مورد وثوق و مدرن حرف ها و موضع گیری های احمدی نژاد را کنترل و از هرگونه انتشار و تحلیل و تفسیر آن ها جلوگیری کند. و درمقابل دست رسانه ها را کاملاً باز بگذارد تا حرف های کمتر مورد قبول نخبگان مدرن را مثل دادن هزار متر زمین وخانۀ ویلایی یا افزودن تعطیلات و از این قبیل را بزرگنمایی کنند و اگر جایی هم حرف تأیید نشده ای مثل "محمود کبیر" پیدا کردند که فبها. و باید سر مقاله ها و ته مقاله ها و گزارش ها و مصاحبه های حاوی تمسخر و لودگی و اهانت بپردازند در حجم زیاد و نگذارند قشر متوسط ارتباط پیدا کنند با درد هایی که از زبان احمدی نژاد و بصراحت عنوان می شود.
2- حرف های انقلابی و بسیار بسیار مهم و درد اصلی و بنیادین سی و سه سالۀ احمدی نژاد با اهالی تلویزیون در جلسه ای با عنوان "افق رسانه" بغیر از روزنامۀ روزگار و آن هم با هزار ترس و لرز و تیتر "تعجب" در هیچ رسانۀ نوشتاری داخل کشور بازتاب نیافت. نه بعنوان خبر و گزارش و نه بعنوان یادداشت و تحلیل و تفسیر. از رسانه های جناح راست و حکومتی که حتی یک واو هم راجع به آن ننوشتند انتظاری هم نیست که تیشه به ریشه بنویسند از زبان رییس جمهور اصولگرا! ولی از رسانه های مستقل انتظار می رفت و می رود که کمی هم جرأت بخرج بدهند در نوشتن از درد مردم. حالا که همۀ تیراژ و موجودیت شان را برای طنز و فکاهه و هزل و هجو احمدی نژاد به نان می رسانند و آزاد و رها و بی دغدغه هستند.
3- بغیر از همان یک درود غنیمت صادق زیبا کلام در روزگار و برای مخالفت رییس جمهور با تفکیک جنسیتی؛ دیگر حتی یک کلمه هم ندیدم و نخواندم از روشنفکران مستقل که کمی خطر کنند و بگویند که رییس جمهور حرف حقی زده آنجا که گفته: "یارو از تفریح خوشش نمی آید و می گوید تفریح حرام است. مگر می شود جامعه ای اخمو و عبوس و از ریخت افتادۀ شکلی را به بهره وری و رفاه و پیشرفت سوق داد" و... نتیجه اش این می شود که تفریح خود جوش جوانان را به بی بند و باری و ناهنجاری ترجمه می کنند و هجوم می آورند برای بر کندن هرگونه آثار زیست و زندگانی. روشنفکران و روزنامه نگاران باید در حوزه های اجتماعی بایستند در کنار جوانان و الا همان بهتر که تریبون های شان بسته باشد تا ما مستمسکی داشته باشیم از رؤیای "حامعۀ ایران روشنفکر و دردشناس دارد اگر تریبون داشته باشند" و سر نخوریم. وسکوت و بی رمقی متفکران مان را بحساب تعطیلی رسانه هایشان هموار و بهانه کنیم.
4- همین طور است موضوع در بارۀ اسفندیار رحیم مشایی. روزنامه نگاری که قادر نباشد در عرض دو ماه بی خبری از رییس دفتر و مهمترین عضو کابینۀ کشورش یک خط خبر و گزارش و مصاحبه تولید کند بدرد لای جرز هم نمی خورد تا چه رسد بدرد روزنامه نگاری. که اولین خصوصیتش فضولی و پی آیند آن سماجت برای بالفعل کردن این کنجکاوی است. البته این تکلیف لایطاق را به رسانه های وابسته به جریان اصلاح طلب مذهبی بار نمی دانم. زیرا که آنان از ابتدا تکلیف خود را مشخص کرده اند که هر نوع آزادی لیبرال و فردیت اشخاص در حوزۀ اجتماعی را "ولنگاری" ، "غربزدگی" و "بی بند و باری" می دانند و همیشه تأکید کرده و می کنند که می خواهند "جامعۀ بستۀ دموکراتیک اسلامی!" درست کنند. لذا نه بسمت این مهم می روند ونه از ترس شان نسبت به آن موضعی سلبی یا ایجابی اعلام می کنند. ولی شگفتی ام از سایت ها و رسانه های مجازی ظاهراً مستقل و سکولار در خارج کشور هم است که آنان نیز حتی یک سطر از حرف های احمدی نژاد در نشست "افق رسانه" و در "بازار تبریز" را پوشش خبری ندادند. تفسیر و تحلیل و تجلیل پیشکش ترس و خود سانسوری شان!
5- مخلص کلام اینکه: روزنامه ها تا بسته بودند احمدی نژاد را مقصر شماره یک عدم تحمل نقد و آزادی می دانستند. و اینک هم که بازگشایی شده اند بغیر از تمسخر و طنز و فکاهه و مسخرۀ همان احمدی نژاد در ابعاد وحشتناک کار کردی دیگر ندارند. گویی که همۀ مشکلات جمهوری اسلامی نا کارآمد سی وسه ساله را احمدی نژاد تولید کرده و اگر دست در دست حاکمیت الیگارشی او را بزنند و بی آبرو و منفور ومسخره جلوه بدهند ایران به گلستان قبل از احمدی نژاد آراسته خواهد شد و ملت به کامیابی دهه های 60 و70 خورشیدی خواهند رجعت مبارک کرد. فاعتبرو یا اولی الالباب! یا...هو
۴ نظر:
درود
چرا از وزارت نفت نمی نویسید و چمبره سپاه بر آن؟ احمدی نژاد چرا دست به این گزینش زده است؟ آیا این یک پس رفت در برابر جبهه خامنه ای است؟
پاینده و شاد باشید
احتیاط می کنم. قاسمی را درست نمی شناسم. منتظرم مجلس رأی اعتماد بدهد تا بتوانم از نحوۀ مواجهه های آدم هایی که بیشتر می شناسم به مناسبات منجر به انتخاب قاسمی بیشتر شناخت پیدا کنم تا آدرس عوضی ندهم. چون احمدی نژاد با همۀ امیدی که در من ایجاد می کند برای رویارویی با الیگارشی ولی نهایتاً آدم غیر قابل پیش بینی است و باید با تصمیماتش با احتیاط برخورد کنم. مگر در جاییکه حرف هایش و موضع گیری هایش ارزش مستقل ضد تحجر داشته باشد و به درد های اصلی مدیریت نا کار آمد جامعه اشاره بکند. مثل حرف هایی که چند روز پیش زده بود ومنجر به تقدیر و تأیید من شد. خیلی محتاطم که حرفی نزنم که مبنای مورد قبول و مطمئن خودم را نداشته باشد و اعتبار حرفم را از دست بدهم. یا...هو
ظن من این است که مخالفت محض و صد درصد با احمدی نژاد در بین سکولارها دو علت می تواند داشته باشد 1- آنها نگران سلیقه و دائقه مخاطب خود هستند چرا که گفتن کلمه ای در حمایت از احمدی نژاد را به تابو تبدیل کرده اند 2- آنها که به تعبیر امیربختیار از کیسه رفسنجانی(شعب دانشگاه آزاد در خارج کش.ر) و وزارت اطلاعات تغذیه می کنند. والا برای من هم به عنوان سکولار قابل توجیه نیست این همسویی عجیب رسانه ای داخل و خارج.و اگر خوب دقت کنیم هر دو گروه به علاوه خودیهای حکومت حیاتشان وابسته است به تداوم رژیم فعلی. که اگر اوضاع نرمال شود خداییش هر کدامشان چه هنری دارند در عالم سیاست یا تجارت یا صناعت که از آن پول در بیاورند؟
دلقک جان این متن ممکنه چندان ارتباطی به مطلبت نداشته باشه ولی اگر هم منتشرش نکردی بخونیش بد نیست:
http://sobh.blogfa.com/post-539.aspx
ارسال یک نظر