The Dream |
1- راست وحسینی بدجوری هنگ کرده بودم وتوکارم وامانده بودم. منی که این وبلاگ را باشعار"خنده برهردردبی درمانی دواست" شروع کرده بودم. حالا که عید نوروزشده است وتوده ها با پول نفتی که احمدی نژاد لمپن به آن ها داده دارد می خندد وبرای تکمیل وزیاد وبلند خندیدن هایش به سالن های سینمای اخراجی های 3 مسعود ده نمکی لمپن هجوم می برد- آدم غمگین به سینما پناه نمی برد که بخندد. بلکه آدم غمگین خودش را حبس می کند درخودش وپنهان می شود که بتواند بیشترغصه بخورد- وبا رسوایی که این واژۀ "لمپن" درادبیات روشنفکر الا مد ومتجدد دارد چگونه وارد موضوع وموضع بشوم که هم وجهۀ روشنفکریم آسیب نبیند وهم ازخندۀ ایرانیان دراثراقدامات همپوشان یک سیاستمدارلمپن با یک فیلمساز لمپن تولید شده است دفاع کنم.
2- خب با هزار تمهید مقدمه ومؤخره گاهی دست به انتحار روشنفکری زده ام واز احمدی نژاد ومشایی لمپن قدردانی کرده ام ولی اگرقرارباشد که این بار ازمسعود ده نمکی لمپن هم دفاع کنم باید دیگربساطم را بکل جمع کنم وبروم پی کارم. ازخدا پنهان نیست ازشما چه پنهان که چه زجری می کشیدم ازاین موضع غیرقابل دفاعی که راجع به خنده درمانی گرفته بودم وداشتم به این نتیجه می رسیدم که باید راهی روشنفکرانه پیدا کنم تا بتوانم بگویم هرخنده ای که با نشان دادن دندان ها وبرخی اصوات بلند و کوتاه ونخودی وقهقهه همراه باشد نامش خنده نیست وخنده مورد نظرمن آن خنده ایست که روشنفکران تأیید کنند ودرسینمای کیا رستمی ومهرجویی وفرهادی و... تولید بشود. اما این دیگرخیلی مسخره بود که من بعدازتقسیم بندی آدم ها وافکار و شخصیت ها وازاین قبیل بیایم وخنده وگریه وغم وشادی را هم تقسیم بندی کنم به خندۀ فاخروخندۀ جاهل! وآنچه گفتم ازخدا پنهان نیست وبشما هم می گویم این بود که سرگیجه ام تاآنجا بالا گرفت که تا "کمدی الهی" جناب "دانته" هم بجستجو پرداخت.
3- دریادآوری ذهنی شاهکاردانته وقتی رسیدم به سه گانۀ بهشت وبرزخ ودوزخ. مثل اینکه یکباره نفسم آزاد شده باشد بسان ارشمیدس مرحوم وشجاع لخت ازرختخواب پریدم بیرون وآمدم توی سرما نشستم پشت کیبورد که برای شما بنویسم: "دوستان هربهشتی لاجرم جهنمی باید داشته باشد ودارد. وهربهشت وجهنمی بدون یک برزخ پروپیمان کامل نمی شود." چرا؟ برای اینکه بهشت وجهنم دووضعیت، یاموقعیت، یا مکان، یا زمان و یا هرچی که شما باورذهنی دارید یاندارید کاملاً متضاد مطلق هستند بهشت خیر وزیبایی ولذت مطلق وجهنم زشتی وعذاب وشرمطلق. ولذا این دو نمی توانند دیواربدیوارهم وبدون فاصله ازهم قرارگرفته باشند. چون حرارتی که درآتش جهنم است وشنیده ایم اگرپشت دیواربهشت روشن باشد خودبهشت هم درحرارت جهنم ذوب می شود. پس لازم است که بین این دودشمن خونی ومتخالف ومتنافر فاصله ای باشد. این فاصله را دانته اسمش را گذاشته برزخ. به این معنای ساده که انسان برای رسیدن اززیبایی به زشتی، ازآتش به حوری و... یا بالعکس مجبوراز پیمودن فاصلۀ این دواست که نامش "برزخ" است وما درآنجا وضع متعینی نداریم ونه معلوم است بهشتی هستیم ونه مشخص است جهنمی بودن مان.
4- وبه این خاطر خوشحال شدم که نتیجۀ منطقی بگیریم که "لمپنیسم" بعنوان پدیده ای جامعه شناختی یک ایستگاه دیرپا مثل سنت یا مدرنیته نیست بلکه مسیری است برای حرکت ازسنت به مدرنیته. بنابراین لمپنیسم پدیده ای قابل فهم وقابل دفاع ومرحله ای پیشرفته ترازسنت متحجر ومتصلب است. لذا حالا دیگرنه تنها ازاحمدی نژاد لمپن در مقابل الیگارشی روحانی متحجربا سرفرازی دفاع می کنم بلکه تمام قد می ایستم و ضمن احترام به مسعود ده نمکی لمپن برای خنده هایی که تولید می کند؛ ومی گویم جناب فیلمساز خسته نباشید. یادآوری می کنم که همین مخملباف کارگردان مورچه ها با استعاذه وتوبۀ نستوه شروع کرد تا با گذشتن ازبرزخ عروسی خوبان به شبهای زاینده رود برسد.
5- ودروجهی دیگر ازفیلم مسعودده نمکی دفاع می کنم به این خاطر که همان سینمایی است که برادران لومیر اختراع کردند وبغیراز ظبط تصاویرمتحرکی از باشندگی معمولی آدم های معمولی وبرای نشان دادن خودانسان بخود انسان وایجاد سرگرمی منظوروهدفی روشنفکرانه وفیلسوفانه وتربیتی واطلاع رسانی وآموزشی و... نداشتند. چون هرکدام ازاین مواردی که گفتم قبلاً محمل خودش را دروسیله یا وسایلی تعریف وایحاد کرده بود مثل خط وکتاب برای آموزش وروزنامه ورادیوبرای اطلاع رسانی و... اگربرخی ازاین مفاهیم هم بعداً به سینما منضم وجزو شناسنامه اش قرار گرفت حسن نیت یا سوء نیت انسان های فرهیختۀ بعدی بود که گفتند حالا که مردم برای سرگرمی به سینما می روند ما هم کلاهی ازسیاست یا تجارت یا سفاهت برسرشان بگذاریم یا برداریم. والا رسالت تعریف شدۀ سینما "تفریح وسرگرمی دنیای مدرن بودن" است وبس.
6- پس درود برخنده. درود برهرکس که تولیدخنده رسالت وبالاترشغلش است. ودرود به روشنفکران وهنرمندانی که درجهان اسلام عبوس خنده تولید می کنند. ودرود به همۀ آنانی که درایران وبرای مردمان شادی که گیریک طاعون عبوسی تاریخی افتاده اند خنده به ارمغان می آورند.
7- این اشتباه من هم البته بگردن اصلاح طلبان مذهبی وروشنفکران دینی بوده است که تاکنون فکرمی کردم آدم لمپن ولمپنیسم بداست. چون آنان همیشه بمن می گفتند که اگرمارا پشتت سوارکنی ما یک راهی بلد هستیم ازآن پشت که ازتحجرمذهبی تورا می پراند می برد به بهشت پست مدرن ودیگرلازم هم نیست که این مدرنیتۀ فجیع وبی ناموس غرب را تحمل کنی. ولی ما هرچه سواری دادیم -تا پشتمان زخم تشک گرفت وازبوی تعفن مان ازپشتمان پیاده شدند- بیابان برهوت آیت الله های رنگارنگی بود که خودشان عشق بازی می کردند ولی به حلال ماهم حداکثرمی گفتند جماع. بعداً فهمیدیم که اصلاح طلبان مذهبی فکرمی کردند که نه که ما سواری دهندگانشان مسلمانیم اگر بما بگویند بیا باهم برویم سینما وکمی بخندیم ازسواری دادن منصرف می شویم و برمی گردیم به طویله!
8- هرانسان متحجردیروزی مثل ده نمکی اگربخواهد وبتواند ازتحجرچماق داری دست وپانشسته بپرد به هنرمندی مدرن اگرهم شدنی باشد که نیست، معلوم است که هزارجورانگ می خورد وازکارش جلوگیری می کنند ومجبورش می کنند یا چماقش را باقوت بیشترفرود بیاورد ویا ازموطنش کوچ کند وآواره بشود ودرغیراین صورت برود دردانشگاه اوین نوبت بایستد. درحالیکه آقای لمپن با فیلم سازی کمدی هم خودش را جلو می کشد وهم به مردم گیرافتاده کمک می کند کمی بخندند وهم بسیاری ازآنان را با سینما آشتی می دهد. سینمایی که به دلیل هنربودنش اولاً وهنرمدرن بودنش ثانیاً وهنرهشتم بودنش ثالثاً پدیده ای مدرن است چه جدایی نادرازسیمین اصغرفرهادی مؤلف باشد وچه اخراجی های مسعود ده نمکی لمپن! یا...هو
۱۴ نظر:
جمعه داشتم به دوستان می گفتم اساسا مقایسه ی این دو فیلم(مال ده نمکی و فرهادی)کار درستی نیست.دو ژانر متفاوت هستند و از قضا در نوروز که فرصت تمدد اعصاب است دیدن فیلم فرهادی خیلی مطلوب نیست.اگرچه هیچ گاه این زمان نایابی را که به دست آورده ام برای دیدن ده نمکی هدر نمی کنم ولی می توانم حدس بزنم که فروش خوبی می کند..ولی با نطر شما که می فرمایید:مردم چون شادند به دیدن ده نمکی می روند مخالفم....نه خیر،عید است و آدم عیال وار که امسال خیلی هم توان رفتن مسافرت نداشته ترجیح می دهد بچه ها را به تفریح ببرد و چه بهتر که به یک فیلم مهمانشان کند چه بهتر که فیلمی باشد که به غم های آدم چیزی اضافه نکند ... در ضمن وقتی که فقر خنده باشد با هر پقی زیر خنده خواهی زد که الزامن ممکن است پق خنده داری نباشد... اما با استدلال و مقایسه ای که بین مخملباف و ده نمکی انجام دادید موافقم کاش امثال ده نمکی ها که معلوم است که دلیل پرخاش گری هاشان حس حقارت و فقدان توجه است با چنین روش هایی مورد توجه قرار بگیرند بلکه شرشان کمتر برسد....
با همه ی مخالفتی که با سینما و هنروری افرادی مثل ده نمکی دارم،انکار نمی کنم که بخش بزرگی از جامعه بدون آگاهی از تفاوت هزل و طنز به دیدنشان می رود و این یک واقعیت ملموس و انکارناپذیر است و نمی شود مخاطبین را به خاطر دیدنشان سرزنش نمود...فقط آرزو می کنم آثاری مثل مارمولک(با این که تقلیدی و تا حدودی سرقتی هستند)هم اجازه ی ساخت و پخش پیدا کنند....
امید خوب وعزیز
سلام
بالحن تلخ وتحقیرکنندۀ شما من نه تنها آشتی نیستم بلکه بشدت قهرم. حس حقارت وفقدان توجه را ازکجا احرازکردی واگرهم معاینۀ میدانی کرده باشی شخص را؛ آیا رودرروی آدم ایستادن واورا تحقیرکردن باعث چه تحولی درشخص مخاطب می شود. شمارا ارجاع می دهم به دونوشته ازخانم مهرانگیز کاردرروزنت وخطاب به خانم ها رهنورد وکروبی. اودرآنجا اول اعتراف می کند که تا همین چندی پیش او ومن وامثال من تصورقطعی مان این بود که کسی که پوشش چادرومقنعه وازاین قبیل دارد اگرهم آدم باشد حداکثرشکل آدم است وازفکروانسان بودن و... بویی نبرده است. وایشان اعتراف می کند که چه نگاه غلطی داشتیم وداریم ما به آدم ها وهمه را ازموضع بالا ودانای کل ارزیابی می کنیم درحالیکه اینک معلوم شده است که نه همین لباس زیباست نشان آدمیت. این را کسی بشما می گوید(من) که بشدت فرمال وشکل گراست درمسایل اجتماعی. من بسختی با خودم کنارمی آیم وازترس شماهاست که ازدستتان ندهم می توانم با هزارظرایف کلمه ای مثل لمپن را بنویسم چون واژه ای منفی است وشما کاررا تمام می کنید وده نمکی رابیماری تصویرمی کنید که خدا شفایش بدهد. متأسفم.
2- درمورد خنده های عید هم باشما موافق نیست چرا که هم امارهای رسمی وغیررسمی وهم مشاهدات میدانی درتهران وشهرستان ها وجاده ها گویای مسافرت نوروزی بیشتری است امسال نسبت به هرسال. ضمناً این را دیگر قطعی می دانم که آدم غمگین بهربهانه ای پقی زیرخنده نمی زند بلکه با جرثقیل هم نمی شود اورا بخنده واداشت. چون خوشحالی وشادی مثل هرحس دیگری درانسان درحالت دیاپازنی عمل می کند وشادی ابتدایی است که بشادی ثانوی وازانجا به دیگری منجرمی شود. کمی باید ازذهنیات ملکه کرده برای خودمان فاصله بگیریم تا ببینیم همان هایی که مرادسبز هاجناب مهندس موسوی سفارش به آگاه کردنشان کرده چه جوری جذب می شوند. وآن راه احترام به سلیقه هایشان وهمراهی با ایده هایشان است والا روشنفکر کونش را هم جربدهد تودۀ تحقیرشده اورا بشمبولش هم حساب نمی کند صحبت ازدوانسان برابر وبا غریزۀ حرمت خواهی است. با امید به امید. یا...هو
سلام
صحیح فرمودید قربان.شاید نباید به این صراحت و قطعیت راجع به امثال ده نمکی و احمدی نژاد سخن گفت و قضاوت کردزیرا از اخلاق به دور است ولی به هر حال این نکات را هم نباید از نظر دور داشت....البته صحبت بی پرده و رک راجع به ماتحت روشنفکر و اصلاح طلب نه تنها مذموم نیست بلک واجب هم هست چون احتمالن حقشان است
درست است روشنفکرنه تنها حقش است باید به صلابه کشیده شود. چون او ادعای راه نمایی وپیشرو بودن می کند وباید با الفاظ چارواداری چنان به اویورش برد تا یا متنبه شود ودرست آدرس بدهد وتوده هارا سرگردان نکند تا حداقل خودشان یک خاکی بریزند سربدبختی هایشان. ویا دست ازادعای من انم که رستم بود پهلوان بودن واین منم طاووس علیین شده بردارد وبرود توی سوراخ خودش وزندگی اش را بکند. والبته اصلاح طلبان مذهبی خودشان راروشنفکرهم معرفی می کنند وما دنبال جذب انها نیستیم ولی به این پز می دهیم که می خواهیم نا اگاهانی مثل ده نمکی هارا جذب کنیم. بعبارت دیگر تنبه درحد بدترین دشنام ها بخودمان واشتباهات مان وکمترین تعرض بدیگرانی که مدعی هستیم فهم! ندارند ومی خواهیم هشیارشان کنیم به گیری که ازنادنسته هایشان برسرشان نازل شده است. پس دراینجا کاملاً موافقم وحیف که قلمم یاری نمی کند چندتا فحش آبدار به روشنفکرترین های خود معلق وبا آرای درتعلیق بدهم. یا...هو
چیزی که دهنمکی را از هم پالکی هاش متفاوت میکنه در یافتن روح زمانه است، اینکه بخندون و سرگرم کن تا بفروشی، و اینکه فروختن و برگشت سرمایه مهمه. بر عکس عقب موندههای بی استعدادی مثل شورجه که پول مردم میبرن فیلمجنگی دهه شصتی و در پیت در مورد لبنان میسازند که هیچکی حوصله دیدنشو نداره. حالا یه عده شاکی هستن که دهنمکی رانتی فیلم میسازه و همه کارش شریفی نیا است و غیره. ببخشید اینایی که از حوزه هنری کارگردون شدن خیلی مستقل و متکی به بخش خصوصی بودند؟ اصلا مگه تهیه کننده مستقلی جرات میکرد مثلا مارمولک و لیلی با من است بسازه؟ انصاف هم خوب چیزیه! همین مخملبافش زمانی که حوزه بود میگفت فاحشهها (منظورش زنهای مانتو پوش بود) را اینجا راه ندید! جریان اون نامه خشونت آمیز و افتضاحش در مورد مهرجویی تو سروش را هم که همه یادشونه! البته منکه تا حالا یه قرون بابت فیلم دهنمکی پول ندادم و پیامهای اتحاد وحدت ملی زورکی فیلماش حالمو به هم میزنه، ولی فیلمهای حاتمی کیا هم با اون نگاه شاعرانه و تائید کننده به جنگ و آدمکشی همین طور! دلم میخواست جعفر پناهی را میگذاشتند در مورد جنگ فیلم بسازه، یا اون کتاب حسین آبکنار، از این قطار خون میچکه، که توش سرباز گوبلن دوز 'گی' داره، تبدیل به فیلم یا حداقل تجدید چاپ میشد. به قول وبلاگ آقای کمالی: بلی به امید آان روز!
سلام بر دلقک دلربا انار الله برهانه!
به یاد دارم روزی بهنود در بنگاه سخن پراکنی مشهور- به مطلبی از وبلاگ حضرتت اشاره میکرد و من بی آنکه پی مطلب باشم دو دستی لپ تاپ از روی میز تحریر قاپیدم و سرچت کردم.الغرض- چند ماهیست صبحها قبل از فرو دادن دود لذیذ چپق به حضرتت سری میزنم و مشتاقم بدانم ذهن سیالت آنروز کجاست. با این حال گاهی اشتیاق به سیالی نیکوتین درون رگهایم به اشتیاق دانستن جا و مکان روح سیال دلقک میچربد و مرا از خواندن کل نوشته ات باز میدارد.فی الحال ترا به اسما متبرک همه ی دلقک های جهان قسم میدهم که یا راه و رسم ترک چپق بر من اشکار سازی و یا ترک طولانی نویسی کنی.
همین و والسلام. نخوان و کی بخوان و اصلا نخوان و الباقی توجیهات از دلقکیت به دور است لاجرم پاسخی دلقک منشانه ام نثار دار!
ناکجاآبادی
من البلاد الانجلیزیه
Nik عزیز سلام وهمینطوراست به امید آنروز!
سلام ناشناس مذکر!
این یک چپق نیست. فوکو چه غشی رفته بود اول انقلاب برای آیت الله خمینی. خداکند دربرزخ باهم محشورشده باشند.
درمان تو به یک چیزاست وآن یک نشانی الکترونیکی است که برای میل من سوارنمایی تارسیدگی کنم توبا آن چپقت چگونه از انجلیزیا سردراورده ای که چنین بی تابی. من که هرزوری می زنم کش نیاد کش میاد بلکه هم یک معاملۀ تهاتری کردیم با هم درتبادل فوت آخرکوزه گری. چپق ئرمقابل تپق! یا...هو
سلام پیامبرفرهادجعفری.
اوزخمی است وگاهی زخمی می نویسد برای روبرو. البته که انتظارم این است که فرهاد زخمه بزند کافی است. اویک هنرمند است وباید سینه ای ستبرداشته باشد. مرسی. یا...هو
سلام بر حجت الحق انار الله برهانه!
معامله ی تهاتری بماند تا آنروز که نقاب از چهره برداری!
مرا میل بر میل نیست-لااقل امروز. اما از آنجا که میدانم در پیکادلی سیرکس مستتر و مستقری- روزی برای دیدنت خواهم آمد تا هم تو شارع درمانم نشان دهی و هم من داستان با چپق اندرون شدنم به بلاد انجلیزیارا بر تو بازگویم!
راستی - احتمال همنشینی کفار(آن هم از نوع همجنسگرایش) بااعظم علمای شیعه(آن هم از نوع ولی فقیهش) در برزخ بسیار اندک است-با این حال جای هیچ بحثی در همنشینی و بر همنشینیشان در دوزخ نیست(به قول دوستی :اگر جایی با این اسم باشد)!
ناکجا آبادی
الی المهرج الایرانی
جناب دلقک عزیزباسلام شما قطعن خوب میدانید نیازهای اولیه انسان خوراک وپوشاک مسکن وغرایز جنسی است(قانون مازلو)جوامع درگیر بااین مشکلات نابالغ هستند(ازاستثنا بگذرید)خوب حالا ملت ایران دراین شرایط مانده است این ملت چطور میتواند شاد باشد؟چگونه شاد شود اندرون غمگینم/به اختیار که زاختیار بیرون است(حافظ) (نشان افسردگی) جناب دلقک مسافرت ملت درسال جدید نسبت به سال قبل خیلی خیلی کمتر است به تبلیغات رسانه های ایران توجه نکنید راقم این سطور درمنطقه متوسط نشین تا مرفه نشین زندگی میکند که هرفرد خانواده یک ماشین شخصی دارد ماشینها درپارکینگ ودرکوچه ها امسال پارک بود اماراجع به فیلم ده نمکی بقول فردوسی بزرگ چوشیران برفتند زین مرغزار/کند روبه لنگ اینجا شکار میخواستم ازعبید زاکانی چیزی دراین ارتباط بنویسم که فعلن منصرف شدم پاینده باشید
فرداد نکته سنج ونازک بین خوبم!
سلام
خیلی کامنت خوبی داده ای وکیف کردم وبه بهانه اش یک پست یا کامنت مفصل خواهم نوشت. ولی اینک که وقت ندارم. این مطلب را ازخبر انلاین با تیتر"همه چیز دربارۀ لبخند" کپی پیست می کنم اینجا تا خوانندگان بی نصیب نمانند ونوشته خودم را هم بزودی تقدیم خواهم کرد. این مطلب درضمن اولین لینک خارج ازنوشته های خودم است که بعد ازدوماه به بالاترین هم لینک کردم. تابعد. یا...هو
"همه چیز دربارۀ لبخند":
. همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم.
. لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد.
دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند.
. لبخند مسری است.
لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید.
. لبخند زدن استرس را از بین می برد.
وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.
. لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند.
به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.
. لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد.
وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.
. لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند.
تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.
. لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد.
عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید.
. لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید.
به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند.
. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید.
لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.
پس....همیشه لبخند بزنید...
امیدوارم دوستم ازانجلیزیا
سلام
راستش درپیشنهاد معاملۀ تهاتری بیشتر بنفع خودم فکرکرده بودم وکمتربه ضررشما. البته که من درمیدان پیکادلی بدون نقاب خواهم آمد. راستش خیلی وقت است که دنبال خودم می گردم کمی خل وچل. گفتم ممکن است شما آن آدم باشید وچه کسی است که ازیافتن خودش ذوق نکند ویاری نطلبد. باری اگرصلاح نمی دانید کماکان خواهیم ماند به امید انروز. ومرسی ویا...هو
فرداد خوب سلام مجدد.
درست می فرمائید قانون مازلو را. ولی من با امید به اینکه مخاطبان هدفم قشرمتوسط فرهنگی درشرایط اقتصادی وفهمی نزدیک به نیازمندیهای ثانویه باشند ازآنان طلب شادی ولبخند می کنم تا بلکه بتوانم درعبوسی عصبی فعلی آنان تغییری بدهم وازانجا لبخندی که انان به خیابان می آورند سرایت کند به طبقات محرومی که گمان می کنم دارند شرایط لبخند زدن پیدا می کنند وایران با یک لبخند کمرنگ هم تصمیمات شاداب تروراه حل های صائب تری بگیرد وپیدا کند برای مشکلات سی ودوساله.
عزیزترین ومحبوب ترین متفکرمرجعم جناب فیلسوف مردیها سال 88چندروز بعد ازانتخابات منجربه اعتراضات سبز دست بقلم شد ومقالۀ کوتاهی نوشت. تیترمقالۀ ایشان که یک تیتر استفهامی بود این بود:
"اتفاق جدیدی افتاده است؟"
ودرآن بسادگی توضیح داده بودند که آنچه اتفاق افتاده درانتخابات وغیرآن یک روش جاری 30 ساله بوده است ولذا اتفاق جدیدی که منجربه این اعتراضات شده کدام است؟
آن اتفاق اما آهسته آهسته چنان بزرگ وبزرگ ترشد که طبقۀ متوسط وناراضی شهری تهران راواردیک پروسۀ مبارزاتی سیاسی متصلب وعبوس وقهرآمیز کرد که قبل ازاینکه قادربه زدودن عبوسی حاکم ومزمن سی ساله دین بشود خودش درعبوسی خودش گیرافتاد. وبخشی ازجامعه را بشعار یا مرگ یا پیروزی جنبش سبزرساند. اما من چون اعتقاد داشتم ودارم که حرف مردیها گزارۀ درستی است کمترهیجان زده شدم که این راه بشدت سیاسی وبهمین خاطر بسرعت خشن بعید است بتواند قاتق جان جامعۀ دچاریآس فلسفی ما بشود. پس همۀ توانم را بکار گرفتم ومی گیرم که اولاً این جوانان سبز را ازنا امیدی جدید دراثر به پیروزی نرسیدن جنبشی که خیلی هم اصیل نبود باز بدارم وبگویم که "مگراتفاق جدیدی افتاده است" وتشویق کنم که به لبخند زورکی قبل ازجنبش هم شده برگردند. تا مغزشان شکوفاتر وتصمیاتشان درست تر وروزمرگی شان قابل تحمل ترشود.
2- درمورد امارها هم شما دقیق می فرمائید وممکن است من اگزجره کرده باشم. ولی بیشتر منظورم طبقاتی بودند که مسافرت سال ها ازسبد زندگی شان حذف شده بود وطبیعتاً اینان بعلاوۀ تعدادی ازماشین شخصی داران ازوسایل عمومی استفاده کرده باشند برای مسافرت. ولی اصراری ندارم وازبزرگنمایی خودم عذرمی خواهم.
نکته ای که دوست دارم درپایان بگویم این است که این سیاست هدفمندی یارانه های احمدی نژاد که تقریباً همان برنامۀ اعلام شدۀ مهدی کروبی است درمورد پرداخت پول نفت به مردم ونهایتاً تکمیل خواهد شد وبرعکس پیش بینی ها نه تنها شکست نخواهد خورد که موفق هم خواهد شد؛ خیلی برکات مبارکی برای آیندۀ تغییرات درجامعۀ مارا رقم خواهد زد. زیرا که بخش بزرگی ازمردم محروم وحاشیه نشین مارا به مرز نیازهای ثانویه خواهد رساند وانان فرصت خواهند کرد هم لبخند بزنند وهم ازحاکمان لبخند وخنده وتفریح بخواهند واین تفریح خواستن از حاکمان "جماع تفریح" همان نقطۀ کلیدی است که به مدرن شدن جامعه وعقب نشینی طبیعی وقهری روحانیان خواهد انجامید.
بارها گفته ام وبازتأکید می کنم که ما بعنوان مردم ایران نباید دراسم ها وشکل ها ولبخند ها وتیپ های آدم ها گیرکنیم وداوری مان را درمورد یکی ازرقیبش فقط قبول کنیم. بلکه باید ببینیم هراقدامی چه سمت وسوی کلانی را خواسته یا ناخواستۀ اقدام کننده اش نشانه رفته وهدف گرفته است. همان "خدا یا شیطان" معروف خودم که باید فرقی برای ما نداشته باشد. بلکه عنلکرد واقدامش درکلان مدنظرمان قرار بگیرد. درمورد ده نمکی هم می توانم چیزی بگویم ولی من هم مثل انصراف توازعبید ازده نمکی عبور می کنم تا بعد. یا...هو
ارسال یک نظر