۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

محتوای پیام عزیز جعفری به خامنه ای: سپاه پاسداران خسته و ناراضی است!

The Victorious Charge



1- پیام تشکر و بسیار دیر هنگام و بدون دلیل آشکار عزیز جعفری به فرمانده کل قوا بخاطر ملاقات با جانبازان قطع نخاعی جنگ جزو آن دسته از حاشیه هایی است که مهمترین متن اتفاقات درون حاکمیت را بروشنی و میمنت از سایه به آفتاب می آورد. این پیام دارای اشکالات بسیار مهم و آشکار زیر است:

الف - بسیار دیر هنگام و بدون توجیه زمانی است. زیرا که ملاقات با جانبازان در 6 مهر انجام شده است و پیام تشکر امروز 14 مهر و با 8 روز تأخیر صورت گرفته است. و در نوع خود بی سابقه و غیرقابل توجیه است.

ب - درست است که جانبازان در جنگ به این عارضه مبتلا شده اند و از این لحاظ ارتباطی با نیروهای نظامی و ازجمله سپاه پاسداران دارند ولیکن نه همۀ آنان سپاهی یا حتی بسیجی بوده اند در جنگ، و نه در حال حاضر کمترین ارتباط کاری و سازمانی با سپاه پاسداران دارند. لذا اگر لازم به تشکری چاپلوسانه هم بود این نه وظیفۀ فرمانده سپاه که مسئولیت بنیاد رسیدگی کننده و متولی امور جانبازان می باید بود. ویا حداقل در حیطۀ وظایف رییس ستاد کل نیروهای مسلح. - دویست کیلو سرلشکر فیروزآبادی -

پ- تبلیغات رسانه ای این ملاقات همۀ تلاشش بر این بود که این دیدار را از جنس عاطفی و همسطح "بین انسانی" نشان دهد. بویژه اینکه با تکیه بر معلولیت دست رهبر این همانند سازی را تقویت و احساس "رهبر مثل یکی از جانبازها" را در بیننده تثبیت و به رقت ترحم و احترام توأمان ارتقاء دهد. لذا این پیام تشکر می تواند آن تصویر القایی صمیمیت دو همرزم (خامنه ای با هرکدام از جانبازان = رفاقت جانباز با جانباز) را مخدوش کرده و همین دیدار را نیز به سطح یکی از دیدار های "مناسکی - سیاسی" فرو بکاهد.

2- اینک با توجه به اشکالات و ضرر های برشمرده شدۀ بالا چرا سردار جعفری دستور گرفته است که چنین پیامی را منتشر کند:

الف - بارها مستند گفته ام و نشان داده ام و خودتان هم بهتر از من شاهد بوده اید که شکاف ایجاد شده در بدنۀ "هستۀ سخت طرفداران و فدائیان جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خامنه ای" دو سال تمام است که ترک خورده و هر روز بیش از روز پبش بسمت شکاف غیرقابل ترمیم حرکت کرده است. و هیچ تمهیدی هم برای بهم آوردن این رخنه و جلوگیری از گسترش خانمان برانداز آن برای خامنه ای پاسخ مثبت نگرفته؛ و اردوگاه خامنه ای در حال ریزش مدام پیش رفته است.

ب- تنها دلیل اصلی ملاقات خامنه ای با جانبازان قطع نخاعی هم یکی از آخرین تلاش های خامنه ای و سیاست گذاران دفترش در این راستا بوده است. برنامه ریزان چنین تصور داشتند که با به صحنه آوردن رقت بار مطلوم ترین و رنجورترین قربانیان جنگ خواهند توانست احساسات توده های هوادار رژیم را اولاً و حس دلسوزی و تأسف توده های عام ملت را ثانیاً برانگیخته و مشروعیت در حال فروپاشی خامنه ای را ترمیم کنند.

پ- عملاً اما هم بدلیل وضعیت وخیم برخی از این جانبازان عزیز- بسیار بسیار فراتر از تصور مردم و حزب اللهی ها -  و هم بدلیل نمایش تبلیغاتی ابزاری بودن این ملاقات - آن هم برای اولین بار بعد از 22 سال گذشته از رهبری خامنه ای - از تلویزیون نتیجۀ عکس داده است. و نه تنها مردم عادی را بیاد مصیبت های سی سال گذشته انداخته بلکه حزب اللهی های طرفدار آیت الله خامنه ای را هم خشمگین و مسأله دار کرده است.

3- قطعی بنظر می رسد که پیام بعد از 8 روز عزیز جعفری که متنی بسیار بی منطق و سست دارد و معلوم است که مجبور به اینکار شده است؛ به این دلیل بدیهی است که نارضایتی حزب اللهی های بدنه از این نمایش رقت بار و در عین حال مهوع و ابزار کردن جنازه های اسوه های بیست و اندی سال رنج مطلق کشیدۀ مدافعان دین و کشور؛ به میان کادرهای حرفه ای و اصلی سپاه در رده های فرماندهان نیز کشیده شده و باعث بگو مگو های تند و انتقادی زیاد شده است. پیام جعفری به خامنه ای هیچ دلیلی ندارد جز توهم عاجزانه برای ترمیم شکاف جدید ناشی از این نمایش بی رحم و کثیف دربین سپا هی ها اولاً. و تلاشی مجدد در این سرازیری که مشروعیت خامنه ای افتاده است و هرکاری برای متوقف کردن آن پاسخ عکس می گیرد ثانیاً. و این آن نکتۀ بسیار مهم و تعیین کننده است که هماره تلاش می کنم بشما نشان بدهم. این زلزله ای که به ارکان نظام افتاده است و اینک فرمانده سپاه اعتراف می کند که نارضایتی  در بدنۀ حرفه ای سپاه هم تا آنجا آشکار و خطرناک شده است که ترمیم آن غیرقابل انجام می نماید؛ آنقدر تعیین کننده و شیرین است که با هیچ حلوای نقدی قابل مبادله نباشد! یا...هو

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام. البته می دانم نهایت آرزوهای شما برای ایران تشکیل حکومتی سکولار است اما به نظر من این آرزوی بلندپروازانه هیچ وقت در ایران محقق نخواهد شد(نه به خاطر اینکه ناامید باشم به خاطر ویژگی های فرهنگی مردم ایران). ولی نقداً آنچه که به نظر من امروز به مشکل اصلی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است در واقع دین نیست هر چند که دین پیش زمینه آن قرار گرفته است. مشکل اصلی امروز جمهوری اسلامی وجود نقشی است که دارای حقوق است ولی دارای تکالیف نیست. به عبارت دیگر شخصیتی قدسی با اختیارات نامحدود که نظر و خواستش در همه ارکان حکومت از اقتصاد و فرهنگ و سیاست و ... بر هر نظری ارجحیت دارد و ابزار قدرت کامل را برای مدیریت پشت صحنه در اختیار دارد ولی در عین حال با اتکا به همان شخصیت قدسی که برای وی متصور شده اند نه پاسخگو به کسی است نه قابل نقد است نه حتی مسئولیت اشتباهات نظام و تصمیماتش را می پذیرد یعنی در واقع تعریف نقشی که هیچ گونه تعهدی ندارد هیچ اشتباهی ندارد هر چه می گوید درست است و فقط دیگران هستند که دارند کارها را خراب می کنند. معلوم است که این معادله غلط است و در نهایت هم مجبورند همه چیز را به اسم مصلحت نظام محرمانه نگه دارند و در واقع مصلحت نظام چیزی نیست جز حفظ این معادله اشتباه. حتی اگر به همان جمله "ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است" هم پایبند می ماندند باید می فهمیدند که حتی پیامبر خدا و حضرت علی علیهما سلام که حاکم جامعه اسلامی بودند حتی با وجودی که طبق اعتقاد ما معصوم بودند نه تنها وظیفه برقراری عدالت آزادی رفاه و آسایش را در جامعه داشتند (و نه صرفاً یک شخصیت مقدسی که دستور بدهند و همه اطاعت کنند) بلکه پاسخگوی مردم نیز بودند ( طبق آنچه در تاریخ اسلام نوشته شده است). این مطلب را نوشتم که بگویم این سیستم حتی به لحاظ عقلی و تئوریک هم جواب نمی دهد که شما نقشی را در ذیل نقش دیگری تعریف کنید بعد حقوق و شأنش را بگیرید و از زیر تکالیف و وظایفش شانه خالی کنید. چنین سیستم معیوبی حتماً، چه من و شما بخواهیم و چه نخواهیم، بالاخره از کار خواهد افتاد.

Dalghak.Irani گفت...

سلام وخیلی عالی. دست شما درد نکند. همین ط.ر است که فرمودید. یا...هو