۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

"اما - و این اما مهم است-" گرته برداریم از نثر فاخر استاد مردیها!

Epicurus bust2.jpg
اپیکور




 می خواهم یک بار دیگر این پست را بگذارم برای تازه آمده ها. برای سومین انتشار.
انتشار قبلی 30 دسامبر 2010تحت عنوان "چرا جمهوری اسلامی حکومت نشد و نیست".
**************
 پیش از"قبل ازمتن":
این یک پست مادر است از نوشته های من و در حقیقت هر آنچه دیگر گفته یا می گویم بسط همین چند خط نوشته در متن اصلی است و بس.
****************

"مبانی اسلام"؛ سی سال تاریخ در یک صفحه!

قبل از متن:
الف- من این نوشته را در تاریخ 10 اردیبهشت 88 در وب سایت عباس عبدی و بصورت کامنت منتشر کرده ام. و به دلایل زیر مجدداً در اینجا منتشر می کنم:
(1)- معدود مراجعه کنندگان به این سخنگاه از ساده نویسی می پرسند و انتظار دارند.
(2)- روشن و دقیق کردن نگاه کلان من به موجود "شترگاوپلنگ"ی بنام جمهوری اسلامی.
(3)- تأکید بر این نکته که جنبش مدنی سبز ایرانیان اگرسیاسی نشود که لاجرم خشن هم خواهد شد! و با تکیه به "آزادی زندگی در ایران"- فقط - هم موفق خواهد شد و هم دست آورد های خودش را به حوزۀ سیاست هم گسترش خواهد داد. لذا لزومی به رادیکالیزه کردن آن بسمت شعارهای سیاسی و برانداز نیست.
(4)- همۀ زور جنبش سبز اگر متمرکز شود بر روی برسمیت شناخته شدن آموزه های نرم افزار مدرنیته (تغییر فلسفۀ سیاسی حاکم بر حاکمان متحجر فعلی و نه بیشتر) خواهیم توانست از تفرقه جلوگیری و از بهانه های سرکوب کم کنیم.
(5)- هیئت حاکمۀ بالفعل جمهوری اسلامی؛ ایران را به دورۀ پیشاتاریخ فروکاسته اند لذامصائب ایران با استناد به داده های جامعه شناسی در مورد"جوامع در حال گذار "منطبق و قابل حل نیست. یا...هو


نفهمی های دلقک:
چون قلم اندازهای من در این"تنگ جای"شبهه ای از سخت خوانی را القاء کرده است و حتی عباس عبدی عزیزهم بر آن خرده گرفته اند؛ لذا بر آن شدم که "ایضاحی برای همیشه" بنگارم تا اگر"لب سوخته هایم"با عنایت اعاظم روبرو شد از دولت بخت من؛ معلوم کرده باشم که "حرف حساب" من چیست! ودلقک چه نگاهی دارد به اوضاع بسیار جدی ایران در این لحظه:

1- پر واضح است که نوشته های من فقط با ارجاعات ذهنی نخبگان مرجع(بخوان توده) قابل خواندن و فهم صواب است ولاغیر.

2- من اعتقاد دارم که همۀ مشکلات امروز ایران ریشه در سیاست به معنای خاص دارد و جزءجزکردن موضوعات بدون ارجاء ضمنی و همیشگی به یک کل"مانع اصلی" آدرس اشتباهی دادن به مخاطب است. و این علت العلل روشنفکری سترون ایران عصر جمهوری اسلامی هم است.

3- من اعتقاد دارم که ما هنوز از دغدغۀ اصلی مرحوم مهندس بازرگان در دولت موقت که می گفت: "انقلاب تمام شد حکومت کنیم" حتی یک گام کوچک هم بجلو بر نداشته ایم. و هر گونه پیشرفت و توسعه و بهره وری و سکنی و آرامشی منوط به جایگزینی انقلاب با حکومت است.

4- ما در طول همۀ سی سال گذشته در سیاست خارجی با یک شبه حکومت و در سیاست داخلی با یک بی حکومتی روبرو بوده ایم. علت ثبات در سیاست خارجی(منقطع از ارزش داوری خوب یابد) تمرکز تصمیم سازی و تصمیم گیری در نهادهای قانونی(رهبر ودولت) بوده است. چرا که سیاست خارجی حوزۀ مشکل و بی ارتباط سطحی با منافع و حساسیت های"هژمونی مسلط "متولیان "یک شهر و چهل قلندر"دین رسمی می باشد.

5- لاجرم است این جا تعریضی وتعریفی به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ره ؛ تا نشان داده شود که چگونه اهداف ایشان به عنوان یک اصلاح طلب رادیکال- ونه انقلابی- در محاق افتاد و ما بعد از سی سال هنوز در همان پلۀ اول تشکیل حکومت در جا زده ایم.

6- عصارۀ خواست امام از انقلاب اسلامی یک گزاره بیشتر نبود:" شاه و هیئت حاکمۀ بسیار نزدیک با او بروند. آدم های پاک و مؤمن و محروم و درد کشیده جای خالی عناصر شاه را بگیرند و با بدنۀ همۀ سازمان بوروکراتیک و تکنوکراتیک بجا مانده از سابق-که امام همۀ این بدنه را ملی و مسلمان و دلسوز می دانستند- کشور اداره شود. مدل اداره هم کاملاً روشن بود: حوزه اجتهاد می کند؛ می دهد به دانشگاه . دانشگاه اجرا می کند و هر جا مشکل پیدا کرد یا سؤال جدیدی داشت؛ از حوزه دینی می پرسد و حوزۀ دینی بلافاصله پاسخ روشن می دهد و کشور با اسلام اداره می شود.

7- انقلاب اسلامی ایران در خیلی از فاکتورها منحصر بفرد بود که شمارش آن هاچه به حسن و چه به قبح در مجال و توان این نوشته نیست و الزام آور هم. ولی اشاره به یک خصیصۀ منحصر بفرد ادعای مرا تثبیت می کند: انقلاب ایران تنها انقلابی در جهان است که قبل از رسیدن به یک سالگی دارای قانون اساسی مدون و مصوب شده است. اگر توجه کنیم که قانون اساسی را برای حکومت می نویسند و نه انقلاب. مشخص می شود که امام چه تعجیل و رغبتی داشتند به عبور از انقلاب و استقرار حکومت قانون.

8- ولی با سوگواری چنین نشد. چرا نشد؟ دلایل عدیده ای دارد مثل تندروی های مارکسیت های مستقیم یا غیر مستقیم. تند روی های هدایت شده بدنۀ اصلی (توده) مردم برای جایگزین سنت های خرافی منسوب به اسلام با شیوه های حکومت مدرن. عبور روحانیون از امام در قبضۀ پست های اجرایی و...و جنگ و جنگ و جنگ! گریه می کنم.

9- اما- و این اما مهم است- هیچ کدام از موانع ریز و درشت برشمرده در بند بالا نمی توانست حکومت اسلامی را زمین گیر کند اگر- و این اگر گیر همۀ گیرها ست- بزرگان حوزۀ دین می توانستند در مورد مسایل متحدثه اولاً به رأی و فتوای راهگشا برای عصر مدرن برسند و ثانیاً بتوانند بر این فتوا و رأی راهگشا اجماع کنند. چنین اتفاقی نه تنها نیافتاد بلکه در معدود مواردی هم که امام رأساً و بعنوان اعلم ترین مرجع زمانه فتاوی چندی- ان هم در موضوعات بسیار حاشیه ای و نه حساس مثل شطرنج و فلس ماهی و...- را صادر کردند مقاومت ها و مخالفت های جانانه ای شد.

10- قانون اساسی امروز ایران صراحت دارد که هرفعل وترک فعلی در ایران وقتی مجاز است که مخل به"مبانی" اسلام نباشد.همۀ گیر سی سالۀ ما در ماندن پا در هوا در گرو همین یک کلمۀ" مبانی اسلام" بوده و است. و تا روز قیامت هم ادامه خواهد داشت اگرمتولی تعیین این مبانی روشن و شفاف اولاً معلوم نشود و ثانیاً شهامت و شجاعت حرف آخر زدن را نداشته باشد.

11- البته که این حرف من نه تازه است و نه کشف الکشاف. این حرف من حرف همۀریز و درشت حاکمان بالفعل و بالقوۀ جمهوری اسلامی ایران در محافل و مجالس خصوصی و نیمه علنی است که ترجمۀ بی خطرآن از سوی روشنفکران شده "تغییر پارادایم" و در زبان آدمی مثل اسدالله بادامچیان شده است" در آرزوی آیت الله دکتر یا دکتر آیت الله"و البته حرف نگران و هموارۀ مجالس و محافل "دغدغۀ ایدئولوژی" که با شهامت ترین آن را آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی بیان می کند؛ درقالب التماس از بزرگان حوزه برای اجماع در فتوا!

12- آن چه که دغدغۀ من است."موضوع روز و علنی کردن" این "گیر اعظم" است در حوزۀ روشنفکری. تا با جلو گیری از آدرس های عوضی دوستان به تودۀ مردم بگوییم چرا این قدر سر درگم و حیران هستند. طرفه این که روشن فکران نه تنها به وظیفۀ ذاتی شان عمل نمی کنند بلکه با وقاحت تمام پنجه در چهرۀ توده می کشند که غیر قابل پیش بینی هستند و چه هستند و چه و چه. که اگر واقعاً منصف باشیم همۀ آن صفات منفی حصۀ روشن فکران است و نه توده!

13- قصه تا حشر دراز است بچه ها! بی خیال!...

14- خوشبختانه بارقه هایی از امید در حال جوانه زدن است.روحانیت سنتی که علاقه ای هم پیدا کرده بود به سیاست و چرب و شیرین این بلا تکلیفی سی ساله در حال سپر انداختن است چه به حکم زمان و چه به حکم زمانه! یا می روند و یا می فهمند که با افکاردرقدیم ماندۀ آنان قاتقی برای قاشقی فراهم نخواهد شد. و بویژه بعداز ظهور احمدی نژاد"نبی!" و دار ودستۀ چماقداران معنوی به یقین بیشتری هم رسیده اند. لذا افق زندگی برای ایرانیان در حال چهره کردن است. اگر از روحانیت جدیدالاحداث یکسره مادی در امان نگاهشان داریم.

15- می دانیم که ورود به جرگۀ روحانیت از قدیم یا موروثی بوده است و یا قربة الی الله. تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و اکثریت ابن الوقت ها به این مردان خدا اضافه شدند. هر کسی که بوی کباب از گوشت تن رنجور مردم را شنید عرقچین بر زمین کوبید و دستار بست. و امروز ما در حال گرفتار شدن در چنگ کسانی هستیم که نه از روی ایمان به دنیای قدیم و جزم اندیشی به نام دین که از روی حساب و کتاب و عقل جزیی نگر و منفعت دنیوی خویش یورش آورده اند برای تاراج ما! و باید هشیار باشیم و نگذاریم.

16- حرکت های رادیکال و شورش و انقلاب نه ممکن است و نه مفید. و ما باید با استفاده از فضای مناسبی که در این خلاء انتقال قدرت از روحانیت متحجر ولی روحانی؛ به روحانیت " با چراع علوم دقیقه و زبان خارجه و دنیای دیجیتال و..." ولی فقط به نام روحانی! استفاده کنیم و با تمسک به معدود روحانیان روشن اندیش و دلسوز قدیمی نگذاریم هستی مان بکلی نابود شود.

17- و این جاست که من می گویم و التماس می کنم که به مهدی کروبی رأی بدهیم. چرا؟ چون کروبی همۀ فاکتورهای توان گذراندن ایران از این گردنه را دارد. فرض محال اگر جمهوری اسلامی خواب نما می شد و می گفت دریک انتخابات صددرصد آزاد همۀ نخبگان صف بکشند و به میدان بیایند هم تغییری در انتخاب اصلح من نمی کرد. چون که فقط یک روحانی با خصوصیات شخصیت حقیقی و حقوقی مهدی کروبی تنها گزینۀ مناسب و ممکن برای عبور از این گردنه است. زیرا درست است که روحانیت جزم اندیش سنتی در حال عقب نشینی جدی است؛ ولی از سوی دیگر اگر با یک آدم رادیکال حتی اورا از تغییر سریع مناسبات بترسانیم ممکن است برگردد. و اگر برگردد دیگر خود ندانم کارش حاکم نخواهد شد بلکه آن دسته روحانیان مادی و خطرناک که شرحش رفت چنان بلایی سر ملک و ملت خواهند آورد که فرار به افغانستان تنها آرزوی بچه های ما بشود.

18- البته که همین نوشته هم به اندازۀ کافی گنگ و سخت خوان شد. ولی چاره ای ندارم وقت تنگ است. بیایید یادی هم از دکتر شریعتی بکنیم وبگوییم ازدعای "تعصب" خواهی برای روشنفکران بنفع دعای "روشنفکر" مانی برای آنان عدول کند تا بلکه بتوانیم با انتخاب شدن یک غیر مدعی بنام مهدی کروبی؛ خودمان، بچه هایمان و وطن مان را از تخریب بیشتر نجات بدهیم. آمین. یا...هو

بعد از تحریر:
a- من از علت تامه گفتم و نمی شود سی سال تاریخ را در یک صفحه نوشت. لذا ذهن مرجع و تحلیل گر می خواهد برای تبیین چگونگی ارتباط حتی روزمرۀ ما به این علت تامه. اینکه استخوان درشت ها نمی آیند اینکه کوتوله ها زیادند اینکه چگونه لاشخورهای خفیه نویس با استفاده از این فضای سیال هم ملت را می دوشند هم مراجع وحاکمان دین را از جیب بازهم ملت. و اینکه در فضای ترس آلود هرکی هرکی باترساندن یکی به بددینی و هراساندن دیگری به اسلام در خطر است. چگونه هم دین را از بین می برند هم ایران را. البته که من با برانداز و بی چاره فرق دارم. من می گویم بپسندی یانه! آش خاله است و در حال تناول. پس باید حتی یک گام به پیش را کوچک نشماریم!

b- ضمناً من به صورت بندی حکومت حساسیتی ندارم. من ابتدا آرزوی یک حکومت را دارم. بجای انقلاب. قطعاً من یک ملا عمر تکلیف روشن با تلویزیون را صدبار ترجیح می دهم به آیت الله... که کار و زندگی اش را ول کرده و با دوربین نشسته رو به تلویزیون که به ضرغامی زنگ بزند و بگوید دختره به پسره چی گفت در پشت تلفن و در فلان سریال! حرام است آقا! و دین خدا در خطر!


بعد از متن:
(1)- آیت الله خامنه ای و احمدی نژاد درحال عبور دادن ایران از وضع سیال و انقلابی سی ساله به یک حکومت هستند. ولی سوگوارانه چه حکومت ایده آل آیت الله خامنه ای (توتالیتر مثال استالین) و چه حکومت مورد آرزوی دکتراحمدی نژاد(دیکتاتوری فردی مثال قذافی) تنها دو نمونۀ فاجعه باری بودند و هستند که نصیب ایران بلاتکلیف فعلی شوند. و ما مأموریت اصلی مان در جنبش سبز جلوگرفتن از این فاجعه است. اینجا همان جایی است که من فریاد می زنم که رفقا دارند "کلون" را می اندازند. و ما چه می کنیم: "نزاع برسر سکولارو مذهبی وسیاست بازی های مهوع وسهم خواهی و تنوع بیانیه و...اف" یا...هو

۳ نظر:

شوفر گفت...

دلقک جان شما چرا نظرت یه دفعه راجع به احمدی و مشایی صد و هشتاد درجه تغییر کرد؟

بهروز گفت...

با اجازه ی دلقک میخواهم جواب شوفر را مختصر و مفید بدهم و آن اینکه حمایت دلقک از احمدی همیشه مشروط به این بود که او کمی هم عمل کند به بعضی از شعار هایش ، که نکرد . حمایت بی قید و شرط و نا محدود که شرط عقل نیست ، در گذر دوران انسان بایستی انتخابش را بالغ کند .به نظر من این گروه ، نقاط قوتی داشتند که نتوانستند از آن استفاده بهینه کنند ( یا نگذاشتند) مثل سید خاتمی که نشد. پس نباید بیش از این وقت را روی اینها تلف کرد و باید دنبال مفری دیگر بود ... در اینجاست که احمدی هم میشود یک مهره سوخته. توضیحات بسیط را خود دلقک احیانا خواهند داد.

آرسین گفت...

دلقک من هم مثل خیلی از خوانندگان کمتر به اینجا می آیم
علت در شما نیست، در شرایط است. خستگی سیاست زدگی روزمره غالب شده. دیگر جسم تحمل نمیکند. شما ببخشید...
در این تحلیل تان نظری داشتم که در قالب سوال بیان می کنم. به نظر شما آیا اسلامی کردن انقلاب توده مردم خیانتی به مردم نبود؟ آیا همان امام خمینیT حداقل رفتار حوزه را با خود و خانواده اش قبل از انقلاب ندیده بود؟
چرا در قانون اساسی رسما جایگاه رهبری با چنان مشخصاتی دیده شد؟ که گفتند تنها برازنده شخص امام است و نه کس دیگر.
آیا به محبوبیت گاندی اضافه میشد اگر جایگاهی قانونی برای خود ایجاد می کرد؟؟
متاسفانه به نظر می رسد که مشکل ما از نام "جمهوری اسلامی" که پارادوکس یا همان شتر گاو پلنگ شماست نشات می گیرد.
جمهوری که اسلامی نمی شود و بالعکس. هرکس هم بگوید یا نادان است یا فریبکار. حداقل هنوز نظریات شیخ فضل الله نوری در مورد جمهوریت وجود دارد.( که هنوز مشکل مجلس نگهبان از همان دیدگاه نشات می گیرد).
حال گیریم مردم نادان بودند نمی دانستند، امام چرا؟ آیا عامدا دست روحانیون اسلام گرا حال به زعم شما متحجر(که من غیر متحجرش را نمی شناسم) باز گذاشته نشد؟
بعد از آن جایگاه رهبری در قانون است که بدلیل انتخابی نبودن بعد از مدتی تبدیل شده به لانه مفسدین و زورگویان و در یک کلام دیکتاتوری تدریجی.
جایگاه روحانیون در ایران هیچگاه چنین چرب و نرم نبوده و حتی امروز بعد از سی و اندی سال از حکومتشان باز هم مردم آزاد شوند روحانیون را به مراکزشان باز می گردانند. زیرا هرکس که گوشه ای از رموز کارشان آگاه باشد می داند که چه هستند و چه می کنند.
بگذریم. ببخشید که کامنت دراز شد. اما نیاز به گفتن داشت زیرا احساسم این است که اندکی در این قسمت اشتباه احساس می کنید و نشانه به غلت می رود. به نظرم می رسد که همچنان گذشته را با احساس می بینید که اگر کمی معقول تر می دیدید موثر تر میبود.
اگر نکته ای جامانده بفرمایید.