۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

خامنه ای؛ رسته از دام کشتۀ فرزند رهبر انقلاب؛ گیرافتاده در دام زندۀ فرزند معلم انقلاب!

The Wedding at Cana



1- آیت الله خامنه ای سه سال وقت لازم داشت که دفتر سه نفرۀ امام خمینی در حاشیۀ شمالی تهران را به دفتر 3000 نفرۀ مقام معظم رهبری در قلب پایتخت در خیابان پاستور سازمانی آهنین بدهد. هاشمی رفسنجانی که از این سه سال فترت آماده سازی تشکیلات خامنه ای و عدم سیطرۀ فولادین و همه جانبۀ او به امور حکومت سرخوشانه استفاده کرد و جمهوری اسلامی را در راه حکومت "با مدد عرف ولی بنام دین" راه بری کرد. و جواب هم گرفت. و ایران شروع کرد به عبور از انقلاب و ورود به حکومت، و بلافاصله در بدترین شرایط اقتصادی و در آمدی کشور شاخص ها روز بروز پیشرفت سریع را نشان داد. اما هاشمی اشتباه کرده بود در مورد یار دیرین و هم حزبی اش. زیرا که خامنه ای بمحض فراغت از چینش ستاد مخوف خود برگشت و دو کار مهم کرد که دومی قفل کردن سیاست های هاشمی بود.

2- گفتم قفل کردن هاشمی کار دوم خامنه ای بود پس از سوار شدن مطمئن به کالسکۀ قدرت. پس اولین کار او یک کار واجب و پیچیدۀ اطلاعاتی امنیتی بود. کشتن سید احمد خمینی که دیگر رفتنش واجب بود با آن سینۀ مالامال از رنجی که داشت در وادار شدن بکارهایی بنام امام خمینی در دوسال حیات مریض و کم طاقت وی. قصه اش طولانی است که بگویم چگونه خامنه ای توانسته بود پسر دردانۀ خمینی را وادار به همکاری کند در سال های فترت جسم خمینی. ولی هرچه بود باید گویاترین شاهد وقایع سال های 66 و 67 از بین می رفت، حالا که دیگر نشانه هایی برای خسته شدن هم نشان داده بود از سه سال چله نشینی در کوشک نصرت قم و زبان دراز کرده بود.

3- امروز که متن نامۀ استعفای علی مطهری منتشر شد؛ نفسی براحتی کشیدم از بیم جان او. زیرا که بسیار هراسان بودم از کشته شدنش در یک پیشدستی آشکار از سوی خامنه ای. ولی حالا که او نامه اش را رسانه ای کرده است و مشخصاً مهر تأیید زده است بر نوشتۀ قبلی ام (اینجا) در مخاطب قرار دادن خامنه ای که: "یا دخالت نکن در اموری که بتو مربوط نیست و یا اگر دخالت می کنی مثل امام خمینی آشکارا بگو و مسئولیت بپذیر. و مثل پیرزن های جادوگر مرتب نمایندگان مردم را تهدید و ارعاب نکن" خیالم راحت شد که خود این افشاگری می تواند ضامن جان مطهری باشد با سمت گیری دقیق "هر اتفاقی برای مطهری بیافتد" به سوی دستان بی رحم خامنه ای.

4- اینک آیت الله در هنگامه ای از کرمانشاه برخواهد گشت بمرکز فرمانروایی دفتر آهنین، که دندان های یک سیاهپوست افریقایی تبار امریکایی بر تنش است و دست های یک فرزند دیگر انقلاب بر بستن راه تنفسش. آیا دفتر آهنین اینک 4000 نفری اش خواهد توانست مجدداً اورا به اورنگ یکه اش در 20 سال گذشته برگرداند. آینده ای نزدیک پاسخ این سؤال را خواهد داد. اما به باور من راه خروج خامنه ای از کاخ رهبری دقیق نشانه گذاری شده است این بار. چگونگی اش را زمان نزدیک تعیین خواهد کرد. آیا خامنه ای با جستن از دام فرزند کشتۀ رهبر انقلاب این بار در دام فرزند زندۀ معلم انقلاب، دیکتاتوری نزدیک به تکامل نهایی اش را بگور خواهد برد. من چنین می اندیشم. یا...هو

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

در نبود موسوی عزیز و کروبی دلاور، رضا پهلوی تنها گزینه قابل اعتماد و تنها فرصت خیزش و رهائی ایران عزیز است، حاملان اختیارات نا محدود در مقابل عزم، اتحاد و اهداف عالی مردم ایران کاری از پیش نبرده اختیاری نخواهند داشت، انان مجبور به تمکین در مقابل امر ملت خواهند شد، ما مشکلات را در کنار هم و با هم بر طرف کرده، هر مانعی را از سر راه برداشته، درهای سعادت را در مقابل ایران خواهیم گشود. برگ برنده ما اتحاد است.

مختوم قلی گفت...

استعفای مطهری با هماهنگی کامل لاریجانی بوده و مطهری حرفهایی را زده که لاریجانی در دل داشته و به صلاح خود ندیده بیان کند. سیگنال طیف لاریجانی را رهبر باید گرفته باشد.

ناشناس گفت...

جناب دلقک
من مدتی است که پستهای سایت شما را دنبال می کنم . با توجه به اطلاعات و تحلیلهایی که جنابعالی دارید و دانسته های نه چندان بنده به نظرم مقرون به واقع می باشند . زاویه دید و تحلیلهای شما به نظرم کمی چاشنی درد و رنج احساسی دارند که امیدوارم تاثیری بر بینش عمیق شما نگذارد .

ناشناس گفت...

اگر روزی قرار باشد کسی به خاطر جنایات جمهوری اسلامی محاکمه شود متهم ردیف اول بدون هیچ شک و شبهه ای هاشمی رفسنجانی است که ردپایش در همه اسرار مخوف جمهوری اسلامی از جمله همان موردی که شما فرمودید وجود دارد و سالها خاندانش ایران را به تاراج برده اند. البته خامنه ای هم جای خود دارد ولی تعجب می کنم که کمتر کسی به قدرت پنهان او که همه این اتفاقات را رقم زده است اشاره می کند. یکی از دلایل شکست اصلاحات و جنبش سبز هم همین وامدار بودن به هاشمی است.

Dalghak.Irani گفت...

سلام مختوم قلی.
البته با نظر شما موافقم و اینان یک طیفی اظ اصولگرایان میانه رو و لی انحصار طلب هستند که جسورترین شان مطهری است. فعلاً! یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام آقای ناشناس
خیلی ممنون از اظهار لطف شما. هرنویسنده ای بخشی از شخصیت خودشان در داخل نوشته شان جا می گذارند. غیر از تحلیلگران و آکادمیسین های حرفه ای که یا تحقیقی می نویسند و یا سفارشی و کارفرما دارند. من بویژه وبلاگ را انتخاب کردم برای نوشتن که فقط بندۀ درد ورنج خودم باشم و حسم بمن کمک می کند و چیز بدی نیست. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام ناشناس. اشتباه کردم بالایی را آقا صدا کردم. اینقدر ناشناس هستید که آدم نمی داند چه بکند با نامیدنتان. و اما بعد.

من چون در داخل سیستم این ها نیستم و از نزدیک کسی را رصد نکرده ام مثل شما نمی توانم با قاطعیت در مورد چاپیدن و دزدی و تاراج شخصی آدم ها و از جمله هاشمی نظر بدهم و چون اولویتی برایم ندارد پاکی سیاستمدار در مقابل مدیریت کلان او. لذا اصولاً علاقه ای برای ورود به زندگی شخصی افراد ندارم مگر اینکه در محکمه ای حاضر شده باشند و محکوم شده باشند. چون هاشمی قبل از انقلاب هم کار اقتصادی کلان می کرده و ساختمان می ساخته و بساز بفروش بوده و از راه دین فروشی تغزیه نمی کرده نوعی احترام هم نسبت به اکثریت روحانیان طفیلی پیش من دارد پس وارد نمی شوم. مرسی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

در ضمن بهتر است یک نکته ای را هم در مورد کامنت ناشناسی که احساساتم را ترسیده در داوری های تحلیلیم اینجا بگویم که خیلی وقت است می خواهم بگویم و فرصت پست درد دل شخصی دست نمی دهد.
اول اینکه اصولاً نثر من از نطر ادبی نثر شلاقی و قاطع است و خیلی دنبال بنظر من و از این جور کلیشه ها که دموکرات های مستبد خودشان را پشتش قایم می کنند نیستم.
دوم اینکه من با اینکه نثرم ادیب و فاخر است و پاک. ولی گاهی در پست های سیاسی ام از برخی کلماتی که خودم خیلی نمی پسندم بعنوان صفت استفاده می کنم. و همین طور است در انتخاب تیترها با اینکه خودم تیترهای هنری و کنایی را بشدت دوست دارم ولی در هر دو مورد کمی زرد می نویسم که بتوانم خواننده های هیجانی وآدم های کمتر عمیق و سیاسی را هم به وبلاگم بکشانم و آنان را علاقه مند به خواندن مطالب جدی بکنم. که این مورد از موقعی که همۀ پست ها را در بالاترین باشتراک می گذارم تشدید هم شده است. هرچند هنوز هم نتوانسته ام کاربران بالاترین را متقاعد کنم که ارتباط بگیرند و مطالب را داغ کنند. ولی یکی از معدود وبلاگ های جدی و سیاسی نویس هستم که اغلب پست هایم بدون داغ شدن در همان 15 دقیقه تا نیم ساعت و حداکثر یک ساعتی که در خلوت ترین ساعات شب لینک می دهم بین 100 تا 400 بازدید از وبلاگم دارم که این برایم مهم است خوانندۀ عادی داشتن. این را از این جهت گفتم که برخی صفت ها و تیترها را ببخشید اگر خیلی تبلیغی و موجد کنتراست است. یا...هو

apathetic گفت...

دلقک
من که با نوشته هات حال میکنم اگرچه 100درصد موافق نیستم. حتی اگر به واقعیت هم نپیوندند همین خوندن یک مطلب توی یک وبلاگ از زاویه دید متفاوت از سیستم خبرگذاریها لذتبخشه.
به قول خودت هم تو وبلاگ مینویسی دیگه اختیارش دست خودته.

Dalghak.Irani گفت...

apathetic سلام و مرسی.
شعار سیرک دلقک این است.
"هدف از زندگی لذت بردن است. راه در عین راه بودن همان هدف است. پس بی وضوی شادی و لذت وارد این سیرک نشوید. ضمن اینکه تنها راه غلبه بر تاریکی و ترشرویی نور و خنده و شادی است. و البته با منطق قوی و مولای درزش نرو می نویسم از امید به رهایی. یا...هو