۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

احمدی نژاد؛ عمله ای که توهّم معمار دارد! یا چند سانت لچک:بداقبالی یک ملت!

Olympia


دیباچه: عمله و فعله بیشتر به کارگران کشاورزی گفته می شد در قدیم ولی در فرهنگ شهری نوعی بار منفی دارد اطلاق آن به کسی. هرچه هست اما؛ عمله کارش خراب کردن است تا ساختن. حتی او در جایی که زمین را بیل یا شخم می زند جهت کاشت و آبادی، در ظاهر امر در حال خرابکاری است. زیرا که او با شخم و بیل زدن؛ حالت و وضعیت طبیعی زمین را بهم می زند و خراب می کند. بنابراین است که همواره عمله در مقابل واژۀ معمار که عنصری مثبت و سازنده است بی اهمیت انگاشته می شود. ولی در یک زاویه دید دیگر و کیفی؛ عمله اگر خرابکاریش را با کمترین مزاحمت و بهترین بازدهی انجام بدهد می تواند اهمیت کارش را در حد یک معمار مهم و اساسی بنمایاند و هست.

1- جمهوری اسلامی مثل ساختمان کهنه و فرسوده ای است که شالوده و فونداسیون آن - درمثبت ترین فرض - بر روی عبوسی و مرگ و آخرت محور ِدینی بنا شده که 1400 سال از پی ریزی آن گذشته و در طول این سال های طولانی نه تنها در بنیان و بنیاد تقویت و نوسازی نشده است بلکه هر فقیهی هم که از بغلش رد شده یک خرپشته ای از کاه و گل سست و لرزان به بار این فونداسیون فرسوده اضافه کرده است.  فونداسیون اصلی این ساختمان کلنگی مخروبه اما - طبق برداشت همۀ آخوند ها - چیزی جز یک لچک چند سانتی متری بر روی سر و موهای خانم ها نیست. و هر آنچه آخوند ها راجع به حفظ بیضۀ اسلام (فونداسیون ساختمان فرسوده) گفته اند و می گویند جز به حفاظت از این لچک روی سر زن ها مربوط نمی شود.

2- وقتی احمدی نژاد رو در روی حکم خامنه ای ایستاد. و با توجه به چند موضع گیریش در رابطه با حق انتخاب زنان در حجاب و رفتن به ورزشگاه و وزیر شدن و ... را هم در سابقه داشت. من با خوشحالی زیاد از خرابکاری احمدی نژاد در فونداسیون عبوسی و عزا و ترشرویی بیابانی (خلاصه در همان لچک چند سانتی زنان) شروع کردم به شیهه کشیدن. و هر چه شما داد و بیداد می کردید که دارد خانه مان را خراب می کند و تو دلقک چرا هورا می کشی. من اهمیتی نمی دادم زیرا که حواسم به تزریق ماده منفجرۀ بسیار مخرب "شادی و زندگی و حق انتخاب پوشش و تنوع سبک زندگی" به پی و فونداسیون "اخم و عبوسی و مرگ" جمهوری اسلامی بود. و گمان می کردم که آن گرد و خاکی که دارد شما را از خراب شدن خانه مان ایران خفه می کند. نه تنها اهمیتی ندارد، بلکه به این خاطر هم است که احمدی نژاد می خواهد بدون جلب توجه خامنه ای و سایر آخوند ها تزریق شادی را تمام کند و یکباره "گرومب" و جمهوری اسلامی را ببرد هوا!

3- هر چند خودم هم مشکوک بودم به این همه مهارت در احمدی نژاد عمله. و خودش و یاران عملۀ دیگرش نشانی از آموزش مدرن تخریب ساختمان از بنیان ندیده بودند که بتوانند ساختمان 1400 ساله را طوری تخریب کنند که مثل امروزه در دنیا یکباره ساختمان در خودش فروبریزد بدون حتی کمترین مزاحمتی برای ده متر دور تر از محل تخریب - که مرسوم است و دیده اید - اما از بس که این فونداسیون لچک را خطرناک می دانستم و می دانم و باز از بس که بیچاره بودم و امیدی بغیر از همین عمله در چشم اندازمان نبود؛ بر شک و تردید خودم غلبه می کردم و می گفتم بلکه هم تصادفی شد و ما از دست این کهنگی رها شدیم با هزینه ای گزاف. بویژه اینکه نشانه هایی هم می داد احمدی نژاد که یک مهندس طراح دارد آن پشت بنام مشایی و پشت گرم به او است اگر هم خودش اعتمادی بر نمی انگیزد.

4- اوایل کار داشت خوب پیش می رفت و حتی این اواسط تابستان داشتم وسوسه می شدم که می شود به این عملۀ ماهر امید بست و تخریب جمهوری اسلامی را جایزه گرفت. زیرا که هر از چند گاهی با پا گذاشتن روی دم علما جیغ شان را بهوا می فرستاد و من شاد می شدم. تا اینکه رسیدیم به برخی برنامه های شادی محور و مدنی جوانان مثل آب بازی و سخت گیری ها و راپل های رادان و... منتظر بودم که در هر کدام از این ضدحمله های اهالی "لچک ستا" احمدی نژاد بنفع جوانان و زنان موضع می گرفت. و اگر هم نمی توانست صراحتاً مقابله کند با آن نیش های آبدار و زیرکش در حوزه ای دیگر به آنان علامت عقب نشستن می داد. او اینکار را که نکرد هیچ. بلکه در حوزه های دیگر هم عملاً وارفت و مرتب تهدید به شکستن عنقریب سکوتش کرد. و مثل همیشه سکوتش را هم نشکست. در سوی دیگر اما اوضاع جهان را که نگاه کردم دیدم که این آدم متوهم کم خرد را از معادلات سیاسی جهان حذف کرده اند و اگر هم بخواهد اقدامی بنفع ایران انجام دهد کسی به او اهمیتی نمی دهد. یادتان نرفته که من یک آدم حسی هستم و بیشتر با بویایی ام سراغ اتفاقات در حال وقوع می روم. و رفتم و نا امید برگشتم. و دیگر دلیلی نداشت که بپای عمله ای که تنها کارش تخریب میهنم با گرد وخاک و سرو صدای کر کننده است بمانم و سوهان روح خوانندگان نازنینم بشوم.

5- حالا که دیگر با عدم واکنش حداقلی در فضاحتی که در رقابت با هم رو کردند و پای دولت او بیشتر از هرکسی حقیقی یا حقوقی گیر است؛ احمدی نژاد کاملاً به یک عملۀ خائن تنزل مقام یافته و بزودی این تتمۀ محبوبیت مانده از صدقۀ پول نفت بی حساب را هم از دست خواهد داد، و تبدیل خواهد شد به همان کریم شیره ای دربار خامنه ای که از ابتدا هم بیشتر از آن لیاقت نداشت. - در کنفرانس فلسطین گوشه هایی اش را دیدم و دیدید که چطور مثل جنازه های متحرک با آن لاریجانی ها زیر عبای خامنه ای بال بال می زدند - احمدی نژاد فقط و فقط و فقط یک انتخاب داشت و هنوز هم ممکن است داشته باشد اگر بجنبد و زور آخرش را بزند. و آن حملۀ به لچک فونداسیون حکومت آخوند هاست. که اگر مشکل این چند سانتی متر لچک حل شود هیچ آخوندی دور و بر سیاست نه می ماند و نه می آید. چون زن شهرنشین و مدرن با آخوند دقیقاً نسبت جن و بسم الله را دارد! یا...هو

۱۳ نظر:

jتلخك گفت...

سلام عمو دلقك عزيز و بلا...!!! قربونت اما من زن مدرن تو تهران نديدم چه برسه به شهرستان ها!! باور بفرماييد همين‌ها كه لچكاشون نيم بنده و صورت‌هاشون با بند چنان از درون معتقد به خرافات اصيل اند كه نگوييد و نپرسيد. ما تو دانشگاه و كلاس‌هاي بنش اسلاميمون حيران مي مونديم كه اين جماعت عجيب و به ظاهر مدرن نسوان چه علاقه‌اي به مباحث خرافي دارند. به نظر بنده اين لچك را خود زن‌ها باور دارند و شايد هم بعد سي يال كاملن باورشان شده.

Dalghak.Irani گفت...

درست است تلخک مهربان. من زن مدرن شهری را متسامحاً! بکار بردم و حتماً! دقیق نیست. چون مدرن یک محتواست قبل از شکل بودن. اما-واین اما مهم است- ما در حال حاضر شدیداً به یک انقلاب یا شورش و... فرمال نیازمندیم. که با شکستن قالب ها اجازه ندهند محتوای کهنه و بی ثمر در داخل شان ریخته شود. ممکن است این قالب برای محتوای جدید هم قالب خیلی خوبی نباشد و نتواند کار امدی محتوای مدرن را به صحنه بیاورد ولی چون قالب نو است و تازه درست شده قابلیت انعطاف و دخل و تصرف دارد برای بهتر شدن و اصلاح معایبی که دارد. لذا نگران نباشیم و این را ببینیم که حتی خواهر و مادران و بی سواد یا کم سواد و از روستا آمدۀ به شهر-حتی توی خود روستا- که حجاب تک چشمی داشتند امروز در خیابان مانتو روسری آنچنانی و در اندرونی تاپ و دکولته های این چنینی می پوشند. این دیگر در فامیل خودم هم است و مستند است. در ضمن اینقدر گیر به این خرافات بدبخت ندید بابا جان. خرافات در جامعۀ الله بختکی اداره شو یک مفر فرار از رنج و سازش با محیط است و برخی هم عمری است و مورد نیاز لابد که در همه جای دنیا هست. مرسی تلخک و زود جواب دادم که جوان باشی و خواننده های بعدی مأیوس نشوند از شادی و شیطونی تو. یا...هو

ناشناس گفت...

پارادوکس زنان خرافاتی عقب مانده ایرانی با مردان فوق مدرن ایرانی!!!!!!!!!!!!!!!!(می دونم نشانهءبی سوادی نویسنده اس.راه دیگه ای به نظرم نرسید)

Dalghak.Irani گفت...

نه منظورت را فهمیدم و نه طنز یا جدی بودنت را. فقط همین حساسیت شدید "توکای مقدس"ت را گرفتم در علامت تعجب بیش از یکی برای رساندن شاخ در آوردن لابد. ولی من وتلخک جفتمان مدرنیم و کمی هم سنتی -رسوب کرده خوب میشیم- و پارادوکسی هم نداریم. مرسی. ولی چرا اینقدر ناشناس. و سلام . ویا...هو

بهروز گفت...

سلام، به نظرم خرافه پرستی زنان ایرانی ( هر چند که شاید خیلی هم کم نباشد) از عدم استقلال آنها ناشی میشود،به واسطه خیلی مسائل عرفی و مذهبی و اجتماعی ،زن ایرانی تقریبا قبول کرده موجود شماره ۲ بودن را در مقابل مرد ، و برای توجیه محدودیت های ناشی از همین شماره ۲ بودن است که به خرافه پناه میبرد که لااقل آرامش پیدا کند به چیزی که نتیجه اش روشن نیست بر کسی ، حتی خودش. خیلی از همین خانمهای ایرانی در فرنگ (که من زیاد دیده ام و شما بیشتر ) هم هنوز همان لچک را از سر بر نمیدارند به راحتی که مثلا خجالت میکشند از مردها ،به ویژه مردهای هموطن . والی ۶ ماه بعد کم کم این کارو میکنند ،وقتی که استقلال زن غربی رو میبینند و اون تضاد درونی اونا هم از بین میره. یکی باید بیاد برای زن ایرانی تکلیفشو روشن کنه که بابا اگه اون لچکو برداری از سرت ،هیچ اتفاقی نمی افته و بد نیست. اول باید باور اجتماعی زن عوض بشه و عرف تغییر کنه تا لچک از سرخیلی ازخانوما بیوفته ، چون باورهای مذهبی فقط در مورد بخش کمی از خانومای لچک به سرمصداق داره که اونم خیلی ریشه نداره ...

Dalghak.Irani گفت...

سلام بهروز جان.
شرفیاب شدم محضرتان برای:
1- عرض سلام و خوش آمدید و تشکر که در پست قبلی هم میسر نشد.
2- سپاس ویژه برای این اسم زیبا که با انتخابش مرا هم بپاسخگویی ترغیب کردی.
3- تشکر دیگر بخاطر کمکی که می کنید و موضوعات را بسط می دهید برای بختر جا انداحتن و افتادن منظور و مفهوم.
4- و این تکمله در تإیید و دنبالۀ حرف شما که مشکل ما در بحث حجاب به اجبار حکومتی محدودو و معترض است و نه به مقوله ای فرهنگی یامذهبی یا ... بعبارت دیگر ما از کسی نمی خواهیم حجابش را بردارد. ما به اویی که حجاب انتخاب خودش نیست می گوییم هم خودت جدی باش که مرکز همه گونه اصلاح از تضاد موهای تو با دین اجتماعی مبتنی بر فقه می تواند باشد. و هست. وهم به آن خانم معتقد بحجاب می گوییم که کمک کن من از اجبار راحت بشوم تا حجاب ایمانی تو هم جلوه کند. یا...هو

nik گفت...

اینی که میگم بر پایه هیچ تحقیق و مستنداتی نیست و از مشاهدات شخصی‌ میگم که اکثر زن‌هایی‌ که لچک سر میکنند به زور مردشونه یا برای امتیاز‌های ویژه گرفتن از مرد است که سر میکنند. کمتر زنی‌ از قایم کردن و پیچوندن خودش خوشش میاد، همون حزبل هاش هم مگه خیلی‌ ایکبیری باشند که کسی‌ نگاهشون نکنه و الکی‌ بگن وای حجاب خیلی‌ خوبه! از طرفی‌ خود زن‌ها هم هزار ماشالا بد‌ترین دشمن هم هستند، و مادر‌ها و خاله‌ها اولین کسانی‌ هستند که دختری که بخواد سر نکنه را آزار میدهند. منتهی فکر می‌کنم خیلی‌ هم دست پایین بخوایم حساب کنیم تعداد زن‌هایی‌ که "دوست دارند" یا مجبورند سر کنند، یا میترسند سنگ بشن سوسک بشن با اونایی که نفرت دارند برابر است، من که میگم بیشتر هم هست، والا اینقدر این آخوندا زر زر و شیون نمی‌کردند که دختر میره دانشگاه چادر میذاره زمین! من که به عنوان یک زن هر کی‌ ازم بپرسه بزرگترین مشکل جمهوری اسلامی چیه میگم همین روسری مانتوی اجباری، تا کسی‌ هم زن نباشه عمق تحقیر و کثافت این امر را نمیفهمه. به شدت هم رادیکال هستم در این مورد و از این نسبی‌ گرا‌ها و چپ‌های دماغو و ننر هم که سر ممنوعیت برقع تو فرانسه خودشونو جر میدادند اعصابم میریزه به هم

یک زن مدرن خرافاتی و لچک زورکی به سر گفت...

حالا که همه مردها در باره لچک مانظر میدهند ما هم یک چیزی بگوییم از تجربه خودمان . لچک ما از کودکی به سر ما شد برای توی کوچه فقط دلیلش را نمفهمیدیدم فقظ چشم غره پدربزرگ و دایی بزرگ و دایی وسطی ودایی کوچک مارا زهر ترک میکرد. بابامون کاری نداشت یا اینکه مازیاد ازش نمیترسیدیم. خلاصه نفرت از لچک و دایی ها ( از پدربزرگ هر چه کردیم نتوانستیم متنفربشویم) تا الان ما را رها نکرده. البته الان خیلی کم نزدیک هیچ شده اما قلبا هم دوستشون نداریم.یواش یواش توی دانشگاه لچک را کنار گذاشتیم و چشم غره ها هم کمتر ترسناک شدند, با آمدن بختک آخوندی نفرتمان از لچک دوباره اوج گرفت و هنوز هم ول نکرده. الان فال و خرافات شده تفریح برای گروهی از ما و داروی آرام بخش برای گروهی دیگر. حالا شما آقاین خودتان را خسته کنید که ما مدرن هستیم یا نه ولی کلا زنها از مردها مدرن تر هستند و خواهند بود. بیشتر هم توضیح نمیدهم خودتان بروید شجاعانه یک خودشناسی صادقانه در احوال خودتان بکنید و ببینید که چقدر دو رو تشریف دارید در رابط با زنها و خواهر ها و مادرتان. خیلی وقتها فکر میکنم هر مرد ایرانی یک آخوند درونی دارد در رابظ با خواهر و زن و مادر و بچه خواهر خودش .

ناشناس گفت...

یعنی آقایان فوق مدرن ایرانی چطور زیر یه سقف زندگی می کنن با این لچک به سر های خرافه پرست؟!
یعنی اگر زن ایرانی مدرن نیست مردش هم نیست وگرنه این تناقض تا همین حالا کلی تلفات داده بود.
یعنی چرا فحش می دین؟

ناشناس گفت...

خوب شد بالاخره دیکتاتوری دلقکی را هم دیدیم!

شورا گفت...

خانم لچک به سر چه درست گفته که هر مردی یک آخوند درونی هم دارد. دلقک ما این را خوب ثابت کرد با پاسخ ندادن به آن خانم و خانم های دیگر,این یعنی چی؟ یعنی اینکه ما با خانم ها حرف نمیزنیم؟ جایگاه ما بزرگتر از آن است که با لچک به سر ها یکی به دو کنیم؟ یا اصلا این سایت مخصوص مردهاست خانم ها بروند آن پشت صدایشان هم در نیایدکه ما حواسمان پرت میشود؟.یا اصلا از روی لجبازی نمیخواهیم به خانمها محل بگذاریم؟ چون آخوند درونمان نمیگذارد و کودک درونمان هم خیلی بزرگتر از کودک درون خانمهاست..خانمها را فقط وقتی قبول داریم که بیکینی بپوشند و عکسشان را هم بتوانیم ببینیم و مخصوصا غریبه هم باشند نه فامیل و آشنا و خدا نکرده بد ترکیب یا بد تر از آن باسواد..

Dalghak.Irani گفت...

چه دل پری نصف شبی. سلام خانم بیکینی پوش لچک بسر پرتوقع همینجوری هم ما مردا لنگ انداختیم و اینهمه متلک هم بارمان نکنید تا چشم گشودیم بشما سواری دادیم و بقیه اش همه حرف است. آمدم که بگویم خیلی هم خاطر خانم ها عزیز است توی سیرک و اصلاً سیرک بی خانم مثل دلقک بی دماغ می ماند و فردا مفصل به پاسخ ها خواهم پرداخت بی پیشکی باعث شیشکی. و الان خوابم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

شورا شورش کرده ای یا شورش را در آورده ای و این هر دو از شما علیا مخدرات بدیهی تاریخی است. اتهامی راکه به مردها و نه حتی آقایان محترم -یکباره می گفتی نرها - زده ای پر بی ربط است زیرا که در کل تاریخ بشریت نمونه ای دیده نشده که مردی بتواند بانویی را نادیده بگیرد یا بی اهمیت از کنارش رد شود. علت عدم پاسخ تک تک من به هجوم سازمان یافتۀ لچک بسرها و بیکینی پوش ها علاوه بر ارادتم به حرف هایشان کم وقتی و کم منطقی هم بود. واینک در پاسخ شما می گویم که اگر ما از کودکی ضعیفه شنیده ایم شمارا و ترک عادت مرض است. شما هم از جوانی مردسالار و دیکتاتور تبلیغ کرده اید ما را و وای از این تبلیغات و پروپاگاندای ابزارهای مدرن. ما و شما همین است که هستیم. بهترین تصویر مجازی از خودمان و بدترین تصویر مجازی از جفتمان. ولی در دنیای واقعی جز به مهربانی و عشقبازی با یکدیگر نه چاره ای داریم و نه حاصلی ببار می آوریم. همه هم از مرد و زن قوت هایی داریم و ضعف هایی و داریم با هم راه می رویم در کنار ساحل نجات انشاءالله. دست در دست هم و انشاءالله لخت و هرچه هستیم. نه در پوشش خالی از خود واقعی مان. یا...هو

شورا سلام. و چه سرزنده و دوست!