La rencontre |
1- در حالی که غرب شدید ترین مواضع تمام سی سال گذشته را نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرده و ابایی حتی از تهدید های مستقیم و غیرمستقیم پی در پی ندارد. و هر روز سناریوی جدیدی را طراحی می کند. دولت بریتانیا بعد از دوسال تقلیل روابط فی مابین به سطح کاردار؛ اخیراً سفیر کبیر جدیدش را راهی تهران کرده است. اگر تصور کنیم که این حرکت می تواند بعنوان آب شدن فولادهای! کدروت و دشمنی بین غرب و جمهوری اسلامی تلقی شود اشتباهی فاحش و ساده لوحی خواهد بود. لذا چنین بنظر می رسد که بریتانیا با فرستادن دیپلماتی کارکشته به تهران می خواهد چشم بازتر و خوانا تری داشته باشد بر آنچه که در ایران اکنون می گذرد تا غرب بهتر بتواند بر اقدامات پشیمان کننده اش متمرکز و مسلط باشد.
2- در سوی دوم اما شاهزاده نایف در عربستان بعنوان ولیعهد انتخاب شده و دیر نیست در کمتر از یک سال دیگر که ملک عبدالله دوام نخواهد آورد پادشاه عربستان سعودی شود. البته هم اینک هم عملاً عربستان را ولیعهد نایف اداره می کند و شاه بیمار فقط زنده است که بمیرد بزودی. طبق روایت های مستند شاهزاده نایف روحیه ای محافظه کار و نظامی و خشن و بشدت ضد ایران دارد. - ملک عبدالله نسبت به همۀ شاهان خاندان سعودی گذشته آدمی روشنفکرتر و لیبرال تر است - اگر به این تحول مهم در بزرگترین کشور صادر کنندۀ نفت جهان؛ این را هم اضافه کنیم که روابط ایران و عربستان در بدترین شرایط کمتر تجربه شده تا کنون قرار گرفته است.- منظورم از سوی عربستان است و الا جمهوری اسلامی با حد اکثر خفت در حال گدایی روابط بهتر است و عربستان راه نمی دهد. و البته برای ما ایرانیان بسیار دردناک است که حاکمان نالایق چنین حقارت تاریخی را رقم زده اند - به این نتیجه می رسیم که جمهوری اسلامی در حال فرورفتن در یک وضعیت استثنایی خطرناک است.
3- در سوی سوم اما تحولات منطقه معروف به بهار عربی بشدت به ضرر قطعی جمهوری اسلامی سمت و سوی گرفته و پیش می رود. چون جمهوری اسلامی با تنها حکومت مبتنی بر شریعت مذهب شیعه و تا کنون؛ دارای یک هژمونی جذاب بود در بین توده های عرب مسلمان. زیرا که حاکمان سکولار و طرفدار آشکار غرب در کشورهای عمده ای مثل مصر و تونس و یمن - وحتی لیبی - سقوط کرده اند و اعراب مسلمان در حال جایگزین کردن اسلام معتدل سنی در حاکمیت کشورهایشان هستند و الگوی ایران را هم بدلیل ناکارآمدی و هم بدلیل مذهب شیعه از هیجانات و احساسات سابق خود می زدایند. بعبارت دیگر اگر غرب و اسرائیل باید نگران قدرت گرفتن اسلام گراها در کشورهای متحول شده باشند و حق دارند. - غرب کمتر و اسرائیل بیشتر: چون هر مسلمانی هرچقدر هم ملایم با اسرائیل و مظلومیت انسانی فلسطینی ها براحتی کنار نمی آید - این تنها ایرانیان هستند که باید خوشحال باشند از جایگزین شدن اسلام ترکیه در حکومت ها و کنار رفتن برای همیشۀ ایران از ذهن ها و از انتخاب ها.
4- مهم اما سوی چهارم قضیه است که ما باید چکار کنیم در داخل ایران. زیرا که با بیگانه و غرب حرف زدن و انرژی مصرف کردن چه بمخالفت و چه بموافقت فایده ای ندارد چونکه آنان منافع جهانی خودشان را اولویت سیاست ورزیشان انتخاب کرده اند و حرف ما تغییری در خط مشی شان نمی دهد. بنابراین ما باید خودمان با داخل صحبت کنیم و کاری بکنیم در این وضعیت اضطراری. امروز علی مطهری گفته است که برداشت های متعدد و متخالف و متضادی هست از ولایت فقیه بین اصحاب جمهوری اسلامی. و بدیهی است که منظورش این است که باید به یک تعریف روشن برسند از مفهوم ولایت فقیه. اول می گویم خوب است همین مقدار هم از زبان مطهری. بعد می گویم دیر آمده ای همولایتی. چرا که جمهوری اسلامی در همۀ زمینه ها مبانی متعدد و متعارضی داشته در همۀ عمرش. و دنبال سوزن می گردی در کاهدان. اما - و این اما مهم است - جمهوری اسلامی خودش را و ایران را دارد می برد بسمت پرتگاه نهایی. اوضاع خارج را که مختصر گفتم و اوضاع داخل هم بسیار وخیم است با سیمای همۀ حوزه ها و ازجمله دلار و سکه و ارز قیمت مهارنشدنی بعنوان ملموس ترین و جدیدترین بلایا.
5- ما که خیلی دوست داریم جمهوری اسلامی فلج شود و سقوط کند و راه تنفس ایرانیان باز شود. ولی از خسارت های فروپاشی هم هراسانیم. لذا تنها چاره را در این می دانم که همۀ آنانی که کمترین دین و مهر وطن دارند ونفوذی و نفسی و عرقی دارند به امام خمینی هنوز؛ مثل هاشمی رفسنجانی و خاتمی و مراجع پاک نهاد و مؤثر؛ بیایند و تدبیری بکنند و دستی شفابخش در ساختار حقیقی جمهوری اسلامی ببرند حالا که دگرگون کردن ساختار حقوقی را گردن نمی گذارند. واقعیت قضیه این است که اوضاع پیش آمده برای ایران در این برهه اگر 50 در صدش ذاتی خود جمهوری اسلامی باشد که است و شرحش زمان بر است وبارها گفته شده. 50 درصد دوم به این فلاکت افتادن وطن جز به تخطی آیت الله خامنه ای از همۀ موازین قرار داد شده و در رآس آن عنصر عدالت وتدبیر و سیاست دانی ملحوظ شده در صفات رهبری نیست. لذا زمان آن است که حالا که اجماعی هم است بین علمای معتبر که خامنه ای کشور را بنابودی و جنگ و بی حاصلی رهنمون است. بزرگانی جمع شوند دور هم و تدبیری برای عزل آیت الله خامنه ای بیندیشند و عمل کنند. که شدنی است و می توانند با توجه به آمادگی افکار عمومی ایرانیان. تا بلکه با پشت سر گذاشتن احتمال فروپاشی قطعی بتوانیم با عقلانیت و تدبیر این مرحله را بگذاری آرام طی کنیم. تاریخ در چنین بزنگاه هایی است که دردانه های خدمتگزار خود را انتخاب و در سینه اش ثبت می کند. فاعتبرو یا اولی الالباب. یا...هو
۷ نظر:
قول میدهم خامنه ای بدست یکی از محافظانش کشته خواهد شد.
دیگر اینقدر خسته و پریشانیم که از خیلی ها می شنوم بهتر است آمریکا بیاید و اینها را هم بردارد تا تکلیفمان روشن شود. عموجان مردم پی درد خودشان اند و هیچ به حکومت فکر نمی کنند! گنگ و گیج اند نمی دانند چه کنند و من واقعن درک می کنم چون من هم گاهی آنقدر جوش می آورم که دوست دارم تفنگی بردارم و هر چه هست و نیست را نابود کنم تا تکلیفمان روشن شود!! همه تعارف تکه پاره می کنند از صغیر و کبیر. من از این فرهنگ این فارس زبان ها ذله شده ام!!! از پایین ترین سطح تا بالاترین تعارفات پوچ و مسخره. آقا بگو چی می خوای؟ چرا اینقدر بلاتکلیف می کنی خودت رو. گیجی رو سر چارراه ولی عصر راحت می تونی ببینی!!!! خوب معلومه ایتطوری یه نفر می آد و می خواد تکلیف ما رو مشخص کنه! وقتی عقلای قوم با هم تعرف دارن این بدیهیه.
خامنه ایی همه سوراخ را بسته و با خود نظام استبدادی و شعیهگری ایرانی و خرافات را یک جا به گور خواهد برد تا زنده هست همین هست چون پول نفت دارد مگر اینکه اسکندری پیدا شود یا در ایران قحطعی پیش اید یا از این قبیل
درسال پیش و در دوران تظاهرات اعتراضی در کامنتی برای دوستی که از احتمال بروز خشونت توسط حکومت بر علیه تظاهر کنندگان نگران بود نوشتم::" دوست عزیزم من ضمن تشکر از شما باید بگویم من نیز با سخن شما هم عقیده ام ولی...این را نوشتم تا ترس مردم بریزد! و نیز به مرگ بگیریم تا به تب راضی شویم و تصور نکنیم که حالا با دو تا کشته در روز 25 بهمن خیلی خین و خین ریزی کردیم! و مردم اگر یکروز حکومت 10 نفر را کشت مردم فوری مردم بترسند و بخاطر پرهیز از خشونت تسلیم شوند!(از مردم لیبی یاد بگیریم) شما متوجه باش که ما با مشتی دیوانه طرف هستیم! که شاید بدشان نیاید یک کشتاری از مردم بکنند. همان گونه که آقای عزت الله سحابی گفت ما با آدم هایی طرف هستیم که از کشتن یک میلیون نفر هم ابایی ندارند! برخی آنها حتی از قذافی هم دیوانه تر هستند! چون قذافی هر چه هست ادعای نیابت امام زمانی و پیامبری ندارد. از طرف دیگر این امری مسلم است که در صورت سرکوب مردم ایران خطر حمله به ایران صد در صد است و در اینصورت دامنه کشتاری که من و شما از آن وحشت داریم صد ها برابر بیشتر از چیزی است که فکر می کنیم. لازم به یاد آوری نیست که در جریان حمله به عراق فقط 500 هزار کودک عراقی جان خود را از دست دادند. حال اگر قرار باشد بین یک سقوط خونین حکومت و خطر جنگ یکی را انتخاب کند کدام راه بصرفه خواهد بود" و ترسم از همین روز بود! ملتی که بی تفاوتی پیشه سازد و هر کسی با بهانه ای مثل بما چه؟ ما ترک هستیم و این دعوای فارس هاست! می زنند می کشن!شهرستان ما کوچیکه!بابا ول کن سیاستو! سیاست پدر و مادر نداره! از حضور در صحنه اجتماعی سرباز زند, بعدا باید بهایی 1000 برابر پردازد! ما خامنه ای را ادب نکردیم و حالا گردش روزگار باید او را ادب کند! حالا باید جامعه جهانی با بمب و موشک او را ادب کند!(هر که را ام و اب ادب نکندی - گردش روزگار او را ادب کندی). وقتی ما مانند مردم عراق مثل موشی هراسان در زیر بمباران اینور و آنوربدویم آنگاه عقل ما سر جایش خواهد آمد و حساب کار دستمان خواهد رسید که نه بابا "باتون خوردن در تظاهرات" , از بمباران و مو شک های کروز و کشته شدن و معلول شدن و خیلی بهتر بود! بعد از این اگه تظاهراتی شد مطمئنا همه با "کله" خواهند دوید! حاضر نبودیم یک هفته اعتصاب کنیم حالا با نابودی کارخانه ها قطع برق و آب گاز و تلفن و بنزین و....باید بیکاری های چند ساله را تحمل کنیم! بعد از این اگر دعوت به اعتصاب شد, با جان و دل در آن شرکت خواهیم کرد! وقتی شهرستان ها هم طعم تلخ جنگ را شنیدند, آنگاه یادمان خواهد بود که ایران فقط تهران نیست و شهرستانی ها هم باید در جنبش اعتراضی شرکت کنند! ما مانند بیماری بودیم که از ترس نیش سوزن ,آمپول خود را به موقع نزد و حالا باید بهای عفونت خود را باید با قطع دست و پا بدهد! ما فراموش کردیم که بهایی که مردم ایران خرده خرده می پردازند از یک جنگ تمام عیار بیشتر خواهد بود. یاد خواهیم گرفت دنیا جایی برای بی تفاوتی نیست! شما به سیاست کار ندارید ولی سیاست به شما کار خواهد داشت! و خواهید دانست که آن همه سینه دردیدن ها برای اصلاحات, برای پرهیز از چنین روز شومی بود.( سرچشمه شاید گرفتن به بیل – چو پر شد نشاید گذشتن به پیل!) و حالا کاری از دست ما بر نمی آید! تاریخ بی رحمانه تصمیم خود را گرفته است و خشک و تر را با هم خواهد سوزاند.پس نوش باد!تاریخ جایی برای بی تفاوتی نیست!
سرنوشت ایران جدای از سرنوشت سرمایه داری جهانی نیست. حمایت بی دریغ غرب از نظام پلید اسلامی در کشورمان در سه دهه ی نخست خود نشان می دهد تا زمانی که نظام غارت بر جهان حاکم است پایین کشیدن نظام های همدست غارتگران جهانی در کشورهای جهان سوم سخت و حتی ناممکن است. بهار عرب حاصل آشفتگی سرمایه داری جهانی است. همچنان که دیدیم درآمریکای لاتین موج به قدرت رسیدن حاکمیت های مردم گرا زمانی بود که ایالات متحده به واسطه ی بحران اقتصادی خویش ضعیف و ناتوان شده بود. تا زمانی که سرمایه داری نفس دارد چپاول می کند و برای این منظور هیچ گزینه ای بهتر از مثلث آخوند- بازاری- پاسدار برای ایران سراغ ندارد. این در دوره ی نفس بریدگی سرمایه داری جهانی است که ما مردم ایران، به سان ملت های تونس و مصر و یمن و سوریه، می توانیم رژیم همدست سرمایه داری را در ایران پایین بکشیم. دل به فحش و تهدیدهای غرب و رژیم به یکدیگر خوش نکنیم، به این نگاه کنیم که جمهوری اسلامی در طول سی و دو سال گذشته بالغ بر هزار میلیارد دلار از ثروت های ما را راهی بازارهای جهانی سرمایه داری کرده است. این رقم است که برای آمریکا و آلمان و انگلستان و فرانسه و ژاپن مهم است نه رقم اعدام شدگان تابستان ۶۷٫
جمهوری اسلامی به عنوان تفاله ی نظام سرمایه داری می تواند در این آشفته سالاری جهانی زیر دست و پا له شود. اگر نیروهای مخالف رژیم هشیار باشند هم به گسترش حرکت های اعتراضی در کشورهای سرمایه داری یاری می رسانند و هم به تدارک می پردازند تا، با استفاده از فرصت بی مانندی که در راهست، ضربه ای کارآمد به رژیم بزنند و آن را پایین بکشند. بحران عمیقی در انتظار ایران است که در اینجا از شرح آن می گذریم وفقط به این نکته اکتفاء می کنیم که فروپاشی ساختار اقتصادی ایران به زودی فروپاشی اجتماعی و به دنبال آن فروپاشی ساختار سیاسی را به دنبال خواهد داشت. اما این روند مکانیکی نیست، خودبخودی نیست، هدفمند نیست، سرعت و شکل آن و نیز مسیر و آینده ی آن به حضور سازمان یافته ی نیروهای مخالف نیازمند است. پس، سازماندهی کنیم.
تلخک خوب و نازنین.
سلام
تلخک معادل دلقک است و نه حق دارد و نه به اسمش می آید که روی صحنه تلخ و کلافه باشد. چون تماشاگران پول می دهند و وقت می گذارند که همان کلافگی روزمره شان را در خنده ها و مسخره بازی های تلخک یا دلقک فراموش کنند و بی خیال شوند. پس اولین وظیفه ات با دیدن خط من این است که در حال لبخند و تازگی که داری نفس عمیق بکشی و بگویی خدارا شکر!
این حرف هایی که من اینجا می زنم و جمهوری اسلامی را در سراشیب عنقریب تغییر بنیادی تا حد نهایی سقوط معرفی می کنم کمترین ارتباط قابل شناسایی و نشان دادن در سطح جامعه ای (طبقۀ متوسط) که تو بیشترین تماس را با آن ها داری نیست.
این سقوط یک سقوط فلسفی غیر قابل شناسایی آسان با چشمان غیر مسلح است اولاً که نشانه هایش را در ترکیه و تونس و مصر و دنیای جدید کشورهای اسلامی بارها نشان داده ام و فقط برای تو تأکید می کنم که رژیم های ایدئولوژیک اگر فقط بخواهند در محدودۀ مرزهای یک کشور بمانند و مقبولیت توده های همفکر و هم ایدئولوژی در خارج از مرز ها نیابند قطعاً نابود می شوند و نمی توانند به حیات خود ادامه بدهند.
دومین عنصر هم که یک عنصر سیاسی و کاملاً مادی است مربوط به کارآمدی نظام های سیاسی است که آن نیز در حضیض کامل است و دعواهای سخت و پایان ناپذیر تشدید شده در یک سال گذشته در داخل الیگارشی حاکم علامت های قوی مؤید ان است؛ ضمن اینکه خیلی ساده نیست برای دیده شدن عمق "بکجا خواهد انجامید آن" ضمناً بیشترین ضربۀ فوریش را هم به طبقۀ متوسط می زند و زده است و هم آنان را در هرچه بیشتر گرفتارشدن در روزمرگی های سخت تر خودشان بمحاق و کلافگی و گیجی و بی تفاوتی می کشاند و کشانده است. اما این عدم توجه و فهم توده و بی تفاوتی آنان کمکی به حل مشکل نا کار آمدی به دعوا انجامیده در حاکمیت نه تنها کمکی به حاکمان نمی کند هیچ. بلکه باعث تشدید و تعمیق آن هم می شود. زیرا بویژه در مورد جمهوری اسلامی اگر این دعوای در گرفته در بین حاکمان توسط گروهی از مردم بطرفداری ایکس و گروه دومی به هواداری ایگرگ بیانجامد خامنه ای و شرکای برده اش بلافاصله با بحرانی خواندن و سیاسی کردن این اختلافات و به بهانۀ وحدت فضا را امنیتی تر می کنند و از عمیق تر شدن نزاع جلو می گیرند.
در بعد سوم تغییرات که آن هم از جنس سیاست محض است؛ اوضاع سیاست روز بین المللی به فرماندهی غرب را داریم که با تشدید تحریم ها و تهدید ها به عمیق تر شدن دعوا بین حاکمیت دامن می زند و نمی گذارد موضوع را حل نشده و با اقدامات امنیتی کردن صحنۀ داخلی از روی میز فعال جمع کند.
لذا در فاز کنونی نیاز خاصی هم به واکنش توده ها نداریم و بهتر اینکه اجازه بدهیم این سه گانۀ خانمان برانداز برای رژیم خامنه ای عملکرد بین نخبگانی خودش را حفظ کند و تعمیق شود تا تغییرات در بالا اتفاق بیفتد و نیازی به حرکات توده ای که همراه با خسارت هم است لاجرم نشود. و یا اگر چنین نشد و در روز نهایی نتیجه گیری به فشار توده ای نیاز بود مردم در یک فشار یکپارچه و تعیین تکلیف کن و "همۀ پتانسیل در یکجا" وارد عمل شده و نتیجه بگیرند.
و این طنز تلخ که سی وسه سال مردم همیشه سیاسی بوده اند و فحش داده اند و بحث کرده اند و خودشان را فرسوده اند و عملاً دست آوردی نداشته اند بلکه این بار از سکوت و بی تفاوتی محض شان کاری بر آید کارستان.
کار در سه سطحی که گفتم (تضعیف شدید گفتمان "اسلام رادیکال" جمهوری اسلامی در جهان. دوم دعوای شدید و مؤثر حاکمان بر سر ناکارآمدی جمهوری اسلامی و سوم اوضاع بین المللی و سیاست های استراتژیک غرب برای رام کردن انقلاب جمهوری اسلامی ایران) کاملاً فعال است و باید کمی صبور باشیم و به مردم اعتماد کنیم که خودشان حس می کنند که چه موقع باید وارد صحنه بشوند یا نشوند. مختصر و انشاءالله مفید هم! یا...هو
مثل همیشه مفید عموجان. گاهی روزمرگی می زنه به سرم اما لبخند رو هیچوقت فراموش نمی کنم. مطمئن باش. خدا یارت عمو
ارسال یک نظر