۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

از سیر تا پیاز تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی در یک نگاه!

The Colossus



 تمایل دارم در فرصتی که پیش آمده این بحث "تغییر شکلی" نظام سیاسی در ایران از جمهوری اسلامی فعلی به جمهوری اسلامی محبوب تر آیت الله خامنه ای را کمی مفصل و با جزییات شرح بدهم. تا خوانندگانی که علاقه مند هستند استفاده کنند. پس طولانی بودن مطلب را تحمل کنند.

الف- شروع ماجرا:

1- سیاست در همه جا یک حوزۀ رسمی و عمومی و علنی دارد و یک حوزۀ غیر رسمی و خصوصی و غیرعلنی. هر چقدر این دو حوزه همپوشان باشند به این معنی که حوزۀ رسمی و غیر رسمی سیاست بهم دیگر نزدیکتر باشند شفافیت بیشتر خواهد بود و نشانه ایست بر حکمرانی خوب. و بر عکس آن هرچه این دو حوزۀ علنی و غیرعلنی سیاست از همدیگر فاصله داشته باشند؛ آن حکومت حکمرانی بد و بدتر بحساب خواهد آمد. ولی اگر این دو حوزه در تنافر و تضاد بنیادین و همیشگی و دایمی باشند؛ دیگر به آن سازوکار نمی توان نام حکومت داد و اطلاق کرد: مثل حکومت جمهوری اسلامی ایران. بعبارت دقیق تر در  جمهوری اسلامی فعلی از رهبر تا رهرو و از سردار تا سرباز هر آنچه در جلسات خصوصی و حوزۀ غیر رسمی گفته می شود کمترین شباهتی با هر آنچه در علن و حوزۀ رسمی برای ملت و افکار عمومی  بیان می شود نه تنها کمترین شباهتی نیست بلکه 180 درجه با هم متفاوت و متنافر است.

2- بعد از آن که مجلس هشتم با حداکثر تمهیدات فراقانونی با دست چینی از اصولگرایان "بسیارخودی" شکل گرفت؛ آیت الله خامنه ای توانست افسار کامل نمایندگان را در دست بگیرد و هر آنچه از دخالت و تحقیر وتهدید بود نسبت به نمایندگان بشدت دستچین شده اعمال نماید. تا اینکه مجلس بردگان شکل گرفت و سه سال اول عمر مجلس هشتم را سپری کرد. از ابتدای سال چهارم اما چند فاکتور مهم این تعادل "ارباب ونوکر"ی را بهم زد. که مهمترین آن ها یکی اتفاقات مهم اوایل سال جاری بین خامنه ای و احمدی نژاد بود. و دیگری نزدیک شدن به انتخابات مجلس نهم و نیاز نمایندگان برای انتخاب شدن دوباره و رأی مردم.

3- بخش مهمی از نمایندگان مجلس فعلی اختلاف بین رییس جمهور و رهبر را بفال نیک گرفتند و چنین پنداشتند که از بردگی "دوفاکتو" شدن در برابر احمدی نژاد رها شده اند. و حالا وقتش است که به حمایت از ارباب اصلی (آیت الله خامنه ای) برخاسته و دمار از روزگار دشمن جدیداً مشترک شده شان با خامنه ای (احمدی نژاد) در خواهند آورد. لذا بخش مهمی از نارضایتی ها و تحقیر های قابل بازگویی در خفا (حوزۀ غیررسمی) را فعال کرده و به حوزۀ رسمی انتقال دادند. اما در کمال ناباوری و شگفتی دیدند که نه تنها رهبر از این کمک و فرجام اندیشی آنان در زدن دشمن مشترک (احمدی نژاد) استقبال نکرد؛ که بدتر نمایندگان و مجلس را تحت فشار و تحقیر بیشتری هم قرار داد. تا جاییکه در جریان "دو دو کردن احمدی نژاد در مجلس" خامنه ای هیئت رییسه را خواست و نمایندگان را با صفت رذل و رذالت نواخت.

4- نمایندگان که از این واکنش ارباب خامنه ای کاملاً شوکه شده بودند، با عصبانیت و افسردگی دیگری برگشتند به حوزۀ غیررسمی سیاست و غرولند هایشان را به اشتراک گذاشتند. بحث های خصوصی نمایندگان در بین خودشان به اینجا انجامید که گروه سرآمد و چند نفره ای از نمایندگان شامل علی مطهری و علی لاریجانی و احمد توکلی و حمید رضا کاتوزیان و چند نفر دیگر به گزاره ای رسیدند بنام "مجلس شعبۀ دون پایه ای از دفتر رهبری شده است". همان که علی مطهری در یکی از مصاحبه هایش به آن اشاره کرده است. 

5- یکی از نتایجی که این گروه پیشرو اصولگرا از آن گزارۀ "مجلس شعبه ای از دفتر رهبر" به طنز تلخ استنتاج کردند؛ این بود که در چنین حالتی بهتر است که "شکل" نظام جمهوری اسلامی هم به نظام پارلمانی تغییر کند تا حالا که رهبر همۀ سرنخ های قدرت قوا را در انحصار خودش می خواهد به حداقل مسئولیت هم تن بدهد تا مردم هم بدانند که نباید کمترین انتظار تحرک و کارآمدی را از قوای کشور و فارغ از دخالت مستقیم رهبر داشته باشند. و اگر دنبال مقصر وضع خود می گردند بتوانند این مقصر مطلق القدرت را که رهبر است بشناسند.

6- کار به اینجا که رسید حمید رضا کاتوزیان آنرا رسانه ای کرد و گفت که در برخی محافل شایع است که تغییر نظام سیاسی ایران از "ریاستی" فعلی به نظام پارلمانی باعث کارآمدتر شدن نظام و شفافیت بیشتر خواهد شد. این گروه پیشرو اصولگرا مطمئن بودند که با طرح تعویض شکل نظام از ریاستی به پارلمانی همه مخالفت خواهند کرد و در رأس همه رهبر ضمن مخالفت تشر خواهد زد که جمهوری اسلامی فعلی میراث امام خمینی است و چون طبق نص قانون اساسی موضوع جمهوریت نظام غیرقابل تغییر است؛ لذا طرح تغییر شکل نظام به پارلمانی - حتی در حد شایعه نیز - امری مذموم و مردود است. و کاتوزیان وشرکا فکر کردند که اصولگرایان معترض فرصتی خواهند یافت که مجدداً قدرت مانور محدود خود در برابر رهبری را بجریان بیاندازند.

7- اما - مثل همیشۀ جمهوری اسلامی بلاتکلیف - از قضا سرکنگبین صفرا فزود. و خامنه ای نه تنها از چنین پیشنهاد و شایعه ای برنیاشفت که با آغوش باز هم از آن استقبال بسیار عجولانه ای کرد. و در یک دیدار عمومی غیرمرتبط در کرمانشاه تمایل خودش را به  این تغییر برملا کرد. به این ترتیب بود که نه تنها  مجدداً گروه پیشرو اصولگرایان را شوکه کرد؛ بلکۀ همۀ نخبگان مهم کشور را هم به محاق برد. تا جائیکه هاشمی رفسنجانی بسیار محافظه کار و منفعل عملی را هم واداشت که بلافاصله مصاحبه کند و آن را خلاف نص قانون اساسی اعلام کند. در سوی دیگر اما به هدایت خامنه ای گروه کاسه لیسان الیگارشی خامنه ای با تمام نیرو به صحنه آمده اند که وعدۀ نسیۀ خامنه ای را هر چه زودتر نقد کنند و کلید "ایران کلون انداخته بنام نامی آیت الله العظمی خامنه ای" را بدست های ناپاکش برسانند.

ب- شرح مختصر ماجرا:

1- همانطور که می دانید عمدۀ رژیم های موجود در کشورهای مختلف جهان و در زمانۀ کنونی از دوبخش تشکیل می شوند. اول یک بخش حاکمیتی سمبولیک و غیر مرتبط و دخیل در ادارۀ کشور که در قالب رییس جمهور یا پادشاه تعریف شده و ظاهر می شوند و می توانند موروثی یا انتخابی باشند. این پادشاه موروثی یا رییس جمهور انتخابی نماد وحدت کشور بوده و نقشی کاملاً تشریفاتی و غیر مؤثر در سیاست های جاری کشور متبوع خویش دارد. دوم بخشی که سیاست فعال و عملی کشور را در اختیار دارد و این بخش است که مسئول و مختار هر بد و خوبی است که برای کشور متبوعش رقم می زند.

2- بر مبنای تقسیم بندی بالا حکومت های موجود در جهان؛ سه قالب و صورت بندی مختلف از حکومت ها تشکیل شده است و می شود:

الف- حکومت پارلمانی: در این قالب از حکومت دو بخش سمبولیک و مسئول کاملاً از هم منفک هستند و پادشاه موروثی و یا رییس جمهور تشریفاتی منتخب پارلمان کمترین دخالتی در حوزۀ اختیارات و مسئولیت دولت و نخست وزیر که او نیز از سوی پارلمان های متشکل از احزاب برگزیده می شود ندارد.

ب- حکومت ریاستی: در این قالب از حکومت دو بخش سمبولیک و مسئول از هم تفکیک کامل نشده اند. لذا همان ریاست جمهوری که سمبل وحدت است مسئول ادارۀ کشور هم خودش است و دیگر نفر دومی بنام رییس جمهور یا پادشاه تشریفاتی را در بالای کشورش نمی بیند. البته این نظام های ریاستی هم انواع متنوعی دارد که کامل ترین آن سیستم سیاسی ایالات متحدۀ امریکاست که رییس جمهور مطلقاً قدرت نهایی را در اختیار دارد و مسئول هم است. تا فرانسه که کمی فشل تر از امریکا ولی در همان ژانر است و ....

پ- حکومت استبدادی دیکتاتوری و نهایتاً فاشیستی: در این قالب از حکومت که حتی قالبی بسیار سیال و گونه گون دارد. پادشاهی موروثی، یا رییس جمهوری مادام العمر، یا پیشوایی کاریزماتیک، یا رهبر انقلابی در گذشته و... خودش یا اجدادش یا هم حزبی هایش و یا... قدرت سیاسی را از طریق انقلاب، کودتا، جنگ و ... بدست آورده اند و حالا با استناد به مقبولیت حاکمیت خودش یا اجدادش یا حزبش در گذشته های دور و بی زمان؛ همۀ مقدرات کشور را هم در بخش اول (نقش سمبولیک) و هم در بخش دوم (نقش سیاستگذار و مجری) بعهده دارد و بدون اینکه عنایتی به سازوکار اندیشیده شده در قوانین اساسی و موضوعۀ کشور داشته باشد کشور را بر مبنای میل فردی و غیر پاسخگوی خودش اداره می کند. به این عبارت دقیق تر که: "کمترین فرقی نمی کند که چنین نطام هایی پارلمان داشته باشند یا نداشته باشند و همینطور است در مورد هر جور تمهیدات شکلی دیگری که تعریف شده باشد یا نشده باشد. چون حاکم مطلق همۀ این سازوکارهای تعریف شده در زمانی دور را بمیل و ارادۀ خودش صحنه آرایی می کند و از این تمهیدات، بر علیه کارکرد اصلی آن ها و بیشتر برای توجیه یکه سالاری خودش بهره برداری می کند. رژیم های پهلوی ها در ایران و رژیم های پادشاهی و رییس جمهورهای مادام العمر همۀ کشورهای مسلمان تا کنون نمونه های کم و بیش قابل ارجاعی است از این نوع حکومت ها.

3- با توجه به اینکه سازوکار دونوع رژیم پارلمانی و ریاستی فوق الذکر را همه می دانید دیگر شرحش را تکرار نمی کنم و در این بخش این نتیجه را بیان می کنم که اگر سؤال این باشد که حکومت های ریاستی و پارلمانی چه فرق عمده ای با حکومت نوع سوم (فاشیستی) دارند این خلاصه را می گویم که اگر از حاکم دو نوع  اول پرسش شود که مشروعیت سیاست های متخذه ات را از کجا می آوری. می گوید " از قانون جاری و روز" که بر مبنای آن مسئولیت و اختیار ادرۀ کشور را در دست گرفته ام. ولی اگر همین سؤال را از حاکم فاشیست بپرسی. او پاسخ می دهد که من مشروعیت اقداماتم را از "قانون گذشته" که پدرم یا انقلاب یا کودتا و... مسبب ایجادش بوده است حق خودم می دانم. بعبارت دیگر حاکم مسئول به قانون امروز اشاره می کند و حاکم فاشیست به بی قانونی گذشته که پدرش یا انقلابش یا کودتایش یا حزبش و ... به او داده است.

پ- پایان ماجرا:

1- در شروع رژیم منحوس جمهوری اسلامی؛ رژیم ایران از نوع ریاستی و مأخوذ از سیستم ریاستی کشور فرانسه طراحی شد. و قانون اساسی ایران با این ساده نگری که ولایت فقیه هیچگونه نقشی (چه در بخش سمبولیک و چه در بخش اجرایی) برای خودش - بدلیل شاکلۀ معنایی داشتن فقیه - قائل  نخواهد شد و در امور دخالت نخواهد کرد. و نقش ولی فقیه را در حوزۀ نظارت عام بر روند کلی امور که از شریعت فقه اسلامی تخطی ضد دین نشود یقین داشت. زیرا این تعریف را رهبر انقلاب (خمینی) تصریح کرده بود و به ایمان روحانیان و خبرگان ارتقاء داده بود.  اما عملاً این سیستم نتوانست کار کند زیرا که کشور در حالت سیال و انقلابی و بی نظمی بود و عدم دخالت امام خمینی  در امور باعث فروپاشی ابتدایی سیستم شکل نگرفته می شد . - ولی از حق نباید گذشت که تا حد مقدور در شرایط آن روز ایران عمل هم کرده بود و جز در موارد ارجاعی و بسیار حساس از دخالت روزمره در امور کشور پرهیز کرده بود. و نشانۀ بارزش اینکه دفتر امام خمینی کمتر از 30 نفر مساوی با یک صدو بیستم دفتر خامنه ای پرسنل نداشت -. ضمن اینکه قانون اساسی قبلی در تدوین نظام ریاستی هم به سازوکار قوانین منسجم مشابه وفادار نمانده بود و نوعی نظام پارلمانی را هم همراه با نظام ریاستی وارد قانون اساسی کرده بود. و در حالیکه رییس جمهور توسط آرای مستقیم مردم انتخاب می شد (نظام ریاستی) ولی عملاً فقط نقش سمبولیک را(نظام پارلمانی) یدک می کشید. و نخست وزیر قدرت اجرایی را در دست داشت. بهمین خاطر هم آیت الله خامنه ای بر علیه امام خمینی شورش کرد. زیرا که منتخب مردم بود ولی هیچکاره. چون حتی همان نقش سمبولیک نظام های پارلمانی هم به او داده نمی شد و این خود امام خمینی بود که این نقش را بجبر شرایط روز بعهده گرفته بود.


2- مشکل به اینجا که رسید و جنگ هم تمام شد امام خمینی دستور بازنگری در قانون اساسی را داد. و این بار قانون اساسی جدید با الگو گرفتن از قانون اساسی امریکا نوشته شد. به این معنا که مجدداً با فرض اینکه ولی فقیه نقش سیاسی نخواهد داشت و نه بعنوان سمبل و نه در نقش مجری در سیاست ها و ادارۀ جامعه بعهده اش نخواهد بود و اختیاراتش را فقط صرف صلاح اندیشی و گره گشایی ایدئولژیک از نظام سیاسی خواهد کرد حوزۀ اختیاراتش را تا مطلقیت فرامین و صلاح اندیشی های مکتبی توسعه دادند. و ریاست جمهور را هم بعنوان سمبل و هم در نقش مجری - مثل امریکا - پررنگ کردند.

3- تجدید نظر کنندگان در قانون اساسی در سال 68 کمترین تصویری از "لویاتان"ی بنام خامنه ای در نقش رهبر را نداشتند و گمان می کردند که با تمرکز قدرت های دو گانۀ "سمبولیک و اجرا" در دستان رییس جمهور دیگر کمترین تنشی بوجود نخواهد آمد و کشور با اقتادار رییس جمهور و نظارت بدون مداخلۀ رهبر ایدئولوژیک انسجام سیاسی و ثبات حکومتی خواهد یافت. بعبارت دیگر آنان با تصویر ذهنی - هنوز معصوم از خود روحانی شان - گمان داشتند که رهبر بازوی رفع موانع ایدئولژیک سیاست های اجرایی رییس جمهور و مجلس خواهد بود و بس.

4- و بهمین دلیل هم است که هاشمی رفسنجانی رییس جمهور شد و در غیاب خامنه ای که مشغول طراحی و سازماندهی دفتر 4000 نفرۀ مخوفش بود، سه سال با همین تصویر شلتاق کرد و کشور را بجلو برد. اما هنگامی که خامنه ای همۀ اهرم های غصب قدرت مطلقۀ سیاسی را طراحی کرد و به صحنه بازگشت؛ تازه هم هاشمی فهمید و هم همۀ دیگرانی که هنوز خوش خیال و خوش باور بودند که این غول از چراغ جادوی قانون اساسی مبتنی بر "انشاءالله گربه است" در آمده در مورد رهبر؛ آبستن چه لویاتان وحشتناکی بوده است. ولی دیگر بسیار دیر شده بود و علاوه بر اینکه خامنه ای ستادی بسیار مقتدر و بی رحم را تمهید کرده بود؛ تنها عنصر قادر به دخالت پیش گیرنده از آیندۀ تاریک (هاشمی رفسنجانی) هم نه اراده و نه منفعت لازم را داشت در متوقف کردن لویاتان (خامنه ای) در بدو حرکت بسوی قبضۀ هست ونیست ملت.

5- هاشمی رفسنجانی تسلیم شد و دورۀ دوم ریاستش را به ساز خامنه ای رقصید و تمام کرد. محمد خاتمی هم که عمراً تسلیم است و با اینکه با گرد وخاک بلندی هجوم آورد و خامنه ای را بوحشتی تجربه نکرده دچار کرد؛ اما خیلی زود وا داد و خیال خامنه ای را راحت کرد که قانون اساسی فعلی نقصی ندارد و همه را خاشع و نوکر می کند. تا اینکه این رویگرزادۀ پیامبر آمد و چوپان و فقیر و یک لا قبا در مقطعی گفت "لا". احمدی نژاد فارغ از اینکه کیست و چگونه رییس جمهور شد و چکار کرد؛ یک نکته را دقیق و مطابق با روح قانون اساسی هم خوب فهمید و هم صدایش را بلند کرد. او به خامنه ای خطاب کرد که طبق قانون اساسی مرد "قدرقدرت سیاسی و شماره یک کشور" منم و تو جز کمک بمن و کشور در رفع موانع ایدئولوژی و نظارت اخلاقی؛ نقش و قدرت و سیاستی نباید داشته باشی مغایر اولاً، و مداخله گر ثانیاً. و لویاتان فهمید که هردو رییس جمهور هم صنف و هم عمامه اش آدرس عوضی نشان داده اند به او با تسلیم محض در برابر دخالت های او. لذا به این فکر افتاد که: "اگر روز دیگری یک آدم موجه تر از احمدی نژاد منفور در بین نخبگان بخواهد همین روش سرکشی و فهم دقیق قانون اساسی را برخش بکشد و لشکری قابل بسیج کردن هم داشته باشد کارش زار است و ساخته". پس باید فکری کرد!

6- لذا بفکر تغییر در قانون اساسی افتاد و شایعۀ بی ارزش و معترض کاتوزیان را سریع گرفت و مال خود کرد و جامعه را به واکنش واداشت. اینک بنظر می رسد که "احتمال آیندۀ دور" او در سخنرانی کرمانشاه طولی درازتر از دو سال آینده را بیشتر نشان نمی دهد. و آیت الله خامنه ای اگر بتواند برای "رفراندوم" بعد از تغییرات یک فکری بکند و بتواند آن را هم حذف کند. بدون شک همین فردا آدم هایش را می چید و دستور بازنگری قانون اساسی را صادر می کرد. او می ترسد و تقریباً مطمئن است که اگر رفراندومی حتی کنترل شده هم بگذارد در ایران امروز احتمال جواب نه و شکستش بیشتر از بلی و بردش است. و این تنها دغدغۀ او برای شروع این "کلون اندازی نهایی" ایران نازنین است برای فبرستانی بنام جمهوری اسلامی با قوارۀ کرۀ شمالی.

7- و فرجام بازنگری قانون اساسی دیگر هیچ گونه شباهتی ظاهری هم به نظام های دوگانۀ "ریاستی" و "پارلمانی" نخواهد داشت. و تغییر قانون اساسی فقط منجر به حذف انتخاب مستقیم رییس جمهور از سوی مردم خواهد شد و دادن اختیار آن به مجلس و تمایل رهبری. یعنی شبیه نظام های پارلمانی که بجای نخست وزیر لیدر حزب اکثریت که رییس جمهور یا پادشاه تشریفاتی معرفی می کند. شورای مشورتی رهبر در قالب و تعریف مجلس شورای اسلامی رییس جمهوری را برخواهد گزید که از نظر شکلی همان نخست وزیر نظام های پارلمانی را تداعی کند و چون ایران حزب هم ندارد و در همان کرمانشاه مخالفت صریح خامنه ای با تحزب رقیب را هم شنیدیم لذا مجلس هم اکثریت و اقلیتی نخواهد داشت و این فقط ارداۀ شخص فاشیست (خامنه ای) خواهد بود که یکی از وفادارترین نوکرانش را به این سمت معرفی و منصوب کند. این ریاست جمهور بجا و در نقش نخست وزیر هم همان تمهید کلاه گذاری به اصل لایتغیر "جمهوریت" در قانون اساسی را پوشش می دهد که زمزمه هایش هم شروع شده و کیهان ضمن حملۀ شدید به هاشمی رفسنجانی از همین کلاه برداری پرده برداشت و گفت: که تغییر نظام به سیستم پارلمانی منافاتی با جمهورین ندارد.

ت- تکملۀ دلقک:

1- من این مطالب را بسیار فشرده نوشتم به این خاطر که می بینم باز هم همۀ روشنفکران و کارشناسان و دلسوزان دارند در مورد این حقه و نیرنگ جدید خامنه ای مطلب می نویسند و متأسفانه و مثل همیشه چون با ادبیات و گفتمان و فکر حکومت مدرن و غیر همسنخ با موضوع بحث (جمهوری اسلامی) شروع به تحلیل و تفسیر می کنند؛ لذا در همان محدودۀ گفتمان سیاست روز و مدرن جاری در دنیا دور باطل می زنند و متوجه این موضوع نیستند که لزوماً نمی شود اتفاقات مبتنی بر یک گفتمان کهنۀ پیشاتاریخی مثل جمهوری اسلامی را با ادبیات مدرن و روز و با تکیه بر داده های سیاست مدرن توضیح و علت یابی و عیب یابی کرد. و هر گفتمانی در حوزۀ ادبیات مخصوص زمانه اش است که بهترین توضیح و شیرفهمی مخاطب را بهمراه می آورد.

2- و دو دیگر اینکه خود من بشخصه باور دارم که خامنه ای و شرکای رذلش این آرزو را بگور خواهند برد و عمر سیاسی خامنه ای قطعاً و عمر طبیعی او احتمالاً مجالی برای این فاشیسم اندیشیده را به او نخواهند داد. یا...هو

۲ نظر:

ناشناس گفت...

پیشنهدرود بر شما

پیشنهاد داده بودم که نام وبلاگ را به تحلیلگر ایرانی تغییر دهید.

لازم می دانم تجربه ای نقل کنم. مدتها پیش یکی از مطالب شما را با ذکر ماخذ "دلقک ایرانی" در یکی از شبکه های اجتماعی منتشر کردم. متاسفانه همانگنه که پیش بینی می کردم با هجوم تمسخرآمیز ولایتمداران مواجه شدم.

از آن پس چند بار دیگر مطلب شما را گاه با تغییرات منتشر کرده ام اما بدون ذکر ماخذ!

چاره ای نیست. تقصیر از شماست!

این مطلب را برای این نوشتم که در فیسبوک همین الان دیدم که در صفحه "من در انتخابات شرکت نمی کنم" این مطلب شما نقل شده اما بدون ذکر ماخذ. احتمالا به دلیل مشابه!

ناشناس گفت...

dear dalghak, thanks for blogs
i would like to say i also thoght about this idea that khamenei came up with witch is deleting the president.may be i am wrong but i think it is clever plot by khamenei.
by coming with this idea first he want to make people intersted in majlis election which president can come.
it can force the reformer who want to bycote the next election to have a second thought. like rafsanjani. reformer always go for bad so they do not get worse.
another aspect is referandum which can make a hype in iran. even if people go out in force and even if they reject the vote they can cheat again but they show all the world people still come to election. the only way to defeat this is by active bycote
so the whole referandum is invalid.
thanks