۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

هیلاری عریان روبروی خامنه ای لرزان و سه پیش نهاده اش!

The Feast in the House of Levi



1- غرب به رهبری امریکا و سیاست گذاری بریتانیا در حال ترک عراق هستند. البته که این ترک عراق از سوی امریکا بمعنای خروج هژمونی و نرم افزار غرب از عراق نیست و بیشتر شامل خروج سخت افزار جنگی از عراق خواهد بود. این اتفاق در مدتی نه چندان دور در افغانستان نیز اتفاق خواهد افتاد.

2- دیگر این راز پوشیده ای نیست که گفته شود جنگ طولانی غرب در دو کشور عراق و افغانستان اگر نگوییم - بغیر از جنگ های جهانی دوگانه - تنها عملیات، حد اقل می توانیم بجد مدعی باشیم که یکی از پرهزینه ترین جنگ های سال های معاصر دنیای غرب و بویژه برای امریکائی ها بود. هزینه های هزاران میلیارد ها دلاری که نه تنها در کوتاه مدت بلکه در بلند مدت نیز امکان جبران این سرمایه های از دست رفته با تاراج و چپاول و بردن نفت و... هر چه که دوست دارید نام بگذارید توسط مستکبران! شانس کمی دارد.

3- هزینه های غرب بر سر این دو جنگ چنان سنگین و دهشت آور و تأثیر گذار بوده است که یکی از اصلی ترین مؤلفه های بزرگترن و عمیق ترین و طولانی مدت ترین بحران های اقتصادی غرب و جهان را بعد از رکود و بحران اقتصادی پس از پایان جنگ جهانی اول در 1920 را باعث شده است. از سال 2007 تا کنون و ادامه دارد و بسیاری از فاکتورهای بالش و افتخار امریکا را زیر سؤال برده و نابود کرده است.

4- ساده لوحانه است اگر گمان کنیم که غرب بعد از تحمل این همه خسارت جانی و مالی که دستاوردش تنها دو رژیم نیم بند و متزلزل شبه دموکراتیک در عراق و افغانستان است را یکباره رها کند در حوزۀ نفوذ جمهور اسلامی و فرار را بر قرار ترجیح بدهد. بنابراین استراتژیست های غربی هر تفکری اعم از لیبرال و محافظه کار و نئو کان و ... داشته باشند باید به این نتیجۀ بدیهی می رسیدند و رسیده اند که بدون تعیین تکلیف سازمان مدرن "تروریست پرور" سازمان جاسوسی و اطلاعاتی ارتش پاکستان در شاخۀ سلفی های سنی از سویی؛ و جمهوری اسلامی ایدئولوژیک رادیکال و بنیاد گرای شیعی از جانب دیگر؛ ترک منطقه از سوی نیروی نظامی غرب مثال گوشت لخم را در منظر گربه رها کردن است و روز از نو وروزی از نو.

5- لذا غرب نه تنها تمایل دارد برای منافع کوتاه مدت خود نیز رژیم ایران را به مسئولیت وادارد؛ بلکه مهمتر از آن؛ می داند که اگر رژیم فعلی حاکم بر ایران - منظور از فعلی نوع تفکر است ونه شکل و نام حکومت - ایران بر همین پایۀ "نه خود خورم نه کَس دهم / گَنده کنم به سگ دهم" بماند - یعنی نه مردمان تحت حکومتش را راضی و خشنود و ماندگار در وطن و زندگی شاد و... بکند و نه منافع جامعۀ جهانی با محوریت غرب را ملحوظ کند - چوب دوسر مصیبت خواهد بود. کشوری در راه یک مینی بلوک شرق شدن نظیر مصیبت 70 سالۀ کمونیستها و این بار تحت عنوان بلوک اسلامی. و نه تنها عراق و افغانستان را تحت تأثیر قرار خواهد داد بلکه همۀ منطقه و بویژه اسرائیل راتهدید خواهد کرد و جهان آزاد را با چالشی - هرچند ناموفق نهایی مثل الگوی شوروی - ولی بسیار پر هزینه رو در رو خواهد نمود.

6- لذا غرب و به فرماندهی امریکا لخت و عریان به صحنۀ نهایی آمده اند تا قبل از خارج کردن کامل ماشین جنگی خود از منطقه تکلیف خود و جهان را با این دو عنصر تهدید گر کوچک (ISR ارتش پاکستان) و بزرگ (جمهوری اسلامی تحت رهبری آیت الله خامنه ای) یک سره کنند. اقدامات قبلی را که جابجا دیده ام و گزارش کرده ام. و اینک آخرین نمونۀ اینتهدید شفاف لخت و عریان را که شرکت وزیر امور خارجۀ امریکا خانم کلینتون در برنامۀ نوبت شمای تلویزیون فارسی بی بی سی و دعوت رسمی ایشان از ایرانیان به شورش و اعتراض مجدد به رژیم خامنه ای است را معرفی می کنم. 

7- و چون اینک دیگر سناریوی پیشنهادی غرب برای جمهوری اسلامی از سویی و برای ایرانیان از طرف دیگر پیام پنهانی ندارد. پس فقط به پیشنهادات سه گانۀ غرب که در رفتار های تا کنونش شفاف گفته است می پردازم:

الف- جمهوری اسلامی انقلاب را تمام شده فرض و وارد فاز تشکیل حکومت مدرن و مسئول شود. تا نه زحمت جامعۀ جهانی را زیاد کند و نه ملت ایران را بزحمت بیندازد در شکنجه و زندان و کشتار و تبعید و آوارگی. و به این خیمه شب بازی دردناک سی ساله پایان دهد.

ب- اگر جمهوری اسلامی به گزینۀ اول تن نداد؛ ایرانیان بر علیه رژیم حاکم شورش کنند و این بار مطمئن باشند که ما تا آخر پشتیبانی و دخالت خواهیم کرد تا جاییکه از لیبیائیزه کردن ایران هم دریغ نخواهیم کرد حتی اگر این کار به نابودی بخش مهمی از داشته های زیربنایی ایران بینجامد. مثل آنچه که در لیبی کردیم و موفق بودیم.

پ- اگر ایرانیان گزینۀ دوم را انتخاب نکردند [ کماکان در حال دشنام دادن به صغیر و کبیر روحانیان حاکم وعقب مانده و خودشان و رفیق شان و خانواده شان و زمین و زمان ] و در عین حال مشغول روزمرگی های خود هم بودند و اعتراض مؤثری نکردند؛ دیگر نباید انتظار داشته باشند که جامعۀ جهانی (غرب) از تنگ تر کردن حلقۀ محاصرۀ اقتصادی - تا حد محاصرۀ دریایی - و جلوگیری از هرگونه تحرک اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی در بدست آوردن در آمدهای نفت و غیر نفت اجتناب کند. فقط به این دلیل که مردم عادی و نه فقط حکومت از تحریم های فلج کننده در رنج خواهند بود.

8- و ما ملت ایران در چه گُه در گُهی گیر افتاده ایم بین حکومت خامنه ای که آب حیات مدرن و توسعه و پیشرفت را برویمان سد کرده و غربی که برایش مهم نیست که کشور ایران و زیر ساخت های آن سالم بماند یا نماند در فردای ایران بدون فاندمنتالیسم مذهبی. و چرا باید ما بخاطر لجاجت و "جنون عظمت" یک آخوند متوهم بنام خامنه ای مجبور از پذیرش دو سر نابودی باشیم. کافی است فقط خامنه ای و یاران اراذل و اوباش باقی مانده اش؛ خنده را آزاد کنند. بازی را حلال کنند. انقلاب سیال و بی ثبات را به حکومت و ثبات ترفیع بدهند و اجازه بدهند ما با عرف غالب جامعه مان زندگی کنیم و آنان نیز مادام العمر حکومت کنند. آیا این خواستۀ زیادی است!؟ در خواست یک "خنده"! یا...هو

۳ نظر:

ناشناس گفت...

چشم من از این ابرقدرت که حتی بتونه در جهت منافع خودشم تغییر اساسی در شرایط سیاسی ایران ایجاد کنه آب نمی خوره
این ابرقدرت که من می بینم گام به گام داره افول خودشو قدم بر می داره
بد روزگار اینه که منافع ما مردم ایران در جهت زندگی با آزادیهای اجتماعی و رفاه نسبی اقتصادی به این ابرقدرت بند شده و افولش به محاق رفتن آزادیهای ما منجر می شه

پيام امروز گفت...

به نظر ميرسد در كوتاه مدت همان گزينه پ واقعگرايانه تر باشد...
هرچند فشارها باعث سختي مردم شده است، ولي وقتي كسي به اين سختي و فشار معترض نميشود، بايد انتظار تغيير رفتار در حكومت را داشته باشيم؟

ناشناس گفت...

نظر دلقک راجع به این نظریه چیه؟

http://tanhatarinneveshtar.blogspot.com/2011/10/blog-post_27.html