۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

مشایی زدایی و بازگشت به آغوش پدر عمامه دار تاکتیک انتخاباتی احمدی نژاد! تحلیل صحنه.

A Young Man Being Introduced to the Seven Liberal Arts


1- با رفتن امروزاحمدی نژاد به دست بوس وزیر اطلاعات خامنه ای و در همان حال برکناری احمد زاده از ریاست سازمان فرهنگی اینک دیگر باید پروژۀ "عبور از خامنه ای" احمدی نژاد را شکست خوردۀ قطعی تلقی کرد و منتظر بود که آیا دریوزگی جدید احمدی نژاد از درگاه پدر عمامه دار چقدر مورد قبول و موفق خواهد شد. برای واکاوی این موضوع نگاهی کوتاه کرده ام به صحنۀ انتخابات.

2- اگر از شوخی های بسیار فکاهی مصطفی کواکبیان عبور کنیم که بیشتر شبیه ادعای پادشاهی یک چشم ها در شهر کوران را دارد و بیشتر هم ریشه در سال های عقده های او از خاتمی و اصلاح طلبان احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب؛ که هر چه جزع فزع می کرد به بازیش نگرفتند و در هیچ لیستی اسمش را وارد نکردند، باید انتخابات پیش رو را - اگر به وعده و سرانجام برسد - انتصابات اصولگرایان مختومه بدانیم. زیرا که قطعی است که همین چند نفر اسمی از اصلاح طلبان قلابی هم که ثبت نام کرده اند موفقیتی کسب نخواهند کرد و ممکن است فقط معدودی کمتر از بیست نفر در رقابت های محلی با کمک رأی سازان خامنه ای - برای فریب مردم که اصلاح طلبان هم در مجلس نهم هستند - قادر به صعود به رانت مجدد مجلس بردگان بشوند.

3- اما بنظر می رسد که اصولگرایان بی دغدغه ای از رقیب اصلی در حال صحنه آرایی سه قطبی در داخل خودشان هستند تا با دمیدن بر "تنوع سلیقه ها" گرمایی حداقلی هم شده به تنور رقابت فوت کنند. این سه قطب به شرح زیر خواهند بود.

الف - جبهۀ متحد مهدوی کنی: اینان که محافظه کار ترین و سنتی ترین اصولگرایان هستند و خودشان را تحت لیسانس "روحانیت سیاسی عام به ولایت فقیهی خامنه ای" بازتعریف کرده اند. فهرستی پیرتر از آن دو دستۀ دیگر با تک و توکی جوان ارائه خواهند داد و امیدشان به آرای سرگردان و متفرق مردمی خواهد بود که برای مهر شناسنامه در انتخابات شرکت خواهند کرد.

ب- جبهۀ پایداری مصباح یزدی: اینان هم که تندروترین و هتاک ترین گروه محافظه کاران هستند تحت لیسانس "نوکر بی پرسش خامنه ای" به صحنه خواهند آمد و آن بخشی از روحانیت را هم پوشش خواهند داد که منقاد و مطیع ادبیات 9 دی و رهبری بی چون و چرای خامنه ای - نه بعنوان ولی فقیه و جانشین امام زمان و ... که بعنوان رهبری سیاسی و مطلق شخص خامنه ای - بوده اند و خواهند بود. پایگاه رأی اینان بیشتر متوجه حزب اللهی ها و بسیجی های اراذل و اوباش و رأی ساز و رعب ایجاد کن خواهد بود و می خواهند هم از توان عربده کشی و ترساندن مردم و هم از قدرت پرکردن صندوق های رأی قلابی اینان استفاده کنند.

پ- ائتلاف اصولگران مستقل: اینان که در حال تدارک یک لیست جداگانه هستند با محوریت علی مطهری شکل خواهد گرفت و فهرستی جوان تر خواهند داد از اصولگرایان و اصلاح طلبان حنثایی که داعیه ای برای اظهار وجود مستقل نداشته باشند و بویژه در حوزۀ فرهنگ و جامعه بشدت محافظه کار و وفادار و عامل به احکام اجتماعی و فرهنگی شریعت باشند. اینان نیز رأی خود را در بین همۀ رأی دهندگان جستجو می کنند بغیر از آن اراذل و اوباش ناب پشتیبان جبهۀ پایداری.

تحلیل:

1- احمدی نژاد از روزی که از آخرین سفر نیویورک برگشت و فهمید که قافیه را به آیت الله خامنه ای باخته و بویژه بعد از رسوایی فساد مالی تا بن دندان دولتش در جریان برملا شدن اختلاس تاریخی جهان مقاومت را بی فایده دید؛ تصمیم گرفت بقیۀ راه را این بار با چراغ خاموش و موتور روشن - تعبیر از شریعتمداری برای اصلاح طلبان - حرکت کند. ابتدا موتورش را هم خاموش کرد تا ارزیابی دقیقی از سروصداهای پیرامون انتخابات کسب کند. و در همین زمان بود که آن جلسۀ محرمانه را با هوادارنش ترتیب داد تا آخرین بازخورد محبوبیتش را نظاره کند. نتیجه بکام احمدی نژاد نبود و پیروانش سؤال های بسیاری را پاسخ نگرفتند. احمدی نژاد که سردی فریبکاری شش ساله اش را در آخرین دور سفرهای استانی هم احساس کرده بود شروع کرد به مشایی زدایی نامحسوس از دولتش و ضمن برکناری مشایی از برخی پست های کلیدی در سیاست های فرهنگی و خارجه؛ یار غارش را به صندوق خانۀ بایگانی ناگفته فرستاد، و منتظر ماند تا زمان ثبت نام و ارزیابی نهایی از اردوگاه منهزمش. ثبت نام که تمام شد احمدی نژاد یکبار دیگر هوادارانش را در مجلس سابق جمع کرد تا آخرین استمزاج قبل از تبلیغات انتخاباتی را بشنود. اما نتیجه افتضاح تر از آنی بود که احمدی نژاد بتواند تصور کند. زیرا که با قطعی شدن عدم توان توزیع پول یا مفت در بین محرومان برای خرید رأی که از پولشویی و دور زدن قوانین و دلارهای بی حساب خزانه پرداخت می شد - و حالا دیگر نبود - دیگر کسی نمانده بود که به او امیدواری بدهد که شانسی در انتخابات پیش رو دارد. و تنها صدای مهم همان تبر بود و "بت بزرگ را بشکن" که بیرون آمد و بتی هم نمانده بود برای روفتن! چون از ابتدا هم یک وعدۀ دروغ بود.

2- در سوی دیگر اما جبهۀ پایداری هم بعد از آن که متوجه شد سازمان رأی هتاکان در حدی نخواهد بود که با همۀ تقلب ها و تخلف ها و رعب و وحشت هم بتواند آرای یکپارچه و تضمین شده برای پیروزی نهایی را رقم بزند و نوعی بیم هم از گروهی که مطهری می خواهد به صحنه بیاورد پیدا نمود، شروع کرد به ترمیم واگرایی های تبلیغ کرده اش با جناح اصولگرایان متحد و چنین معلوم کرد که دیگر آن حرارت اولیه را ندارد برای انشقاق از اصولگرایان متحد. و رگه های پررنگی معلوم شد در همگرایی بیشتر این دو تشکل وبحث ها بیشتر رفت بسمت لیست های مشترک و یا با حداقل اختلاف در حوزه های شهرهای بزرگ. احمدی نژاد که اوضاع را چنین دید به یقین رسید که دیگر کمترین شانسی برای ادامۀ خرابکاری های "احمد نژادیسم" در قالب دولت بعدی نخواهد داشت. لذا بسرعت موتورش را روشن کرد و با چراغ خاموش وارد صحنه شد.

3- او احمدی نژاد تصمیم گرفت که بازگشت اعلام نشده اش به زیر عبای مطلق خامنه ای را سرعت ببخشد و مشائیه را برای همیشه - یا حداقل تا جان دوباره بگیرند - از دولتش حذف کند تا با کسب اعتماد مجدد جبهۀ پایداری آنان را اولاً از همگرایی با جبهۀ متحد بازدارد و ثانیاً خودش را هم در جوف این هیئت بد هیبت هتاک جاسازی کند. البته که جبهۀ پایداری هم با این ترفند جدید احمدی نژاد بسیار موافق است زیرا که با یکپارچه کردن جبهۀ هتاکان و متقلبان هر دو دسته (هوادارن احمدی نژاد و هواداران فدایی خامنه ای) در بدنه، و دخالت دولت مجری انتخابات در رأی سازی های متقلبانه دیگر در رأس؛ دغدغه ای از سایر اصولگرایان که تا حدودی دستشان ازاین دو ابزار "فشار بدنه و تقلب رأس" کوتاه است نخواهند داشت؛ و با خیال راحت "رهبر مطلق و رییس جمهور محبوب" را بسمت پیروزی کامل و بستن همۀ روزنه های تنفس مهندسی خواهند کرد.

4- برگردم به ابتدای مقاله و بگویم که رفتن احمدی نژاد به پابوس مصلحی و برکناری آخرین بازماندۀ تیم مشایی از مسئولیت های درشت (رییس میراث فرهنگی) از یک چنین سناریویی نشأت گرفته است. اما جناح متحد اصولگرایان هنوز یک ابزار مهم را در دست دارد و آن پروندۀ اختلاس قرن است که در دست لاریجانی و محسنی اژه ای است. اگر محسنی اژه ای و پورمحمدی هر دو قاتل نیز بسمت جبهۀ پایداری بچرخند؛ بنظر می رسد که پیر و پاتال های سی سالۀ الیگارشی در جبهۀ متحد باید بروند وردست همپالکی های اصلاح طلب شان. اما اگر پروندۀ اختلاس کماکان تحت امر جبهۀ متحد بماند - بعید است - اصولگرایان سنتی ممکن است بتوانند زمینۀ مانور بیشتری فراهم کنند برای خویش. می ماند ائتلاف گروهی علی مطهری که ممکن است بتواند پتانسیل جدیدی از رأی دهندگان میانه رو و مؤمن - حتی برخی مدرن ها - را بصحنه بیاورد. بویژه اگر این ائتلاف جدید بتواند پتانسیل بالقوۀ قالیباف را هم با خودش همراه کند. باید منتظر ماند و دید. و البته اینکه همۀ گفتار من منوط به ادامۀ شرایط موجود (سکون و رکود جامعه) تا 12 اسفند است. و اینکه ایران سرزمین شگفتی هاست و همۀ امید ما به بروز یک شگفتی شوک آور است از ملت خسته! یا...هو

۲ نظر:

آریا گفت...

صحنه ی جالبی رو تصویر کردین. من فقط سوال کوچیکی دارم راجع به "گرمای حداقلی به تنور انتخابات". چه نیازی به این گرما داره حکومت؟

Dalghak.Irani گفت...

آریا سلام.
اینطور می فهمم که هر حکومتی با هر مقدار مشروعیت کم و زیاد و یا قدرت تقلب کم و زیاد هم دوست دارد که اگر بشود مشروعیت خودش را بصورت سالم اخذ کند یا حداقل نشان بدهد که روند امور تا حدودی سالم است. لذا طبیعی می نماید که دوست داشته باشد مشارکت رأی دهندگان بیشتری را خارج از رأی سازی های مصنوعی کسب کند و برای اینکار از همۀ ابزارهای تبلیغی و ترفند های تبلیغات انتخاباتی که یکی از آن ها قطبی کردن جامعه است استفاده کند. چون هرگونه تقلب یا مهندسی آرا تبعات زیان اور بسیاری دارد که هیچ حکومتی ابتدا بساکن نخواهد از آن استفاده کند مگر زمانی که خواستۀ اصلیش که حفظ قدرت در بین خودی های حکومت است مورد تهدید جدی باشد. جمهوری اسلامی هم که یکی از تبلیغات هماره اش بر مبنای پایگاه مشروعیت توده ای بودنش است از این قاعده مستثنی نیست. لذا پاسخ سؤال شما امر کاملاً بدیهی است که بخواهند تنور را اگر باعث سوختن نان نشود مثل 88 تا جایی که می شود گرم کنند. یا...هو