۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

مادر احمدی روشن فقط بدستور خامنه ای گریه کرد. دروغ که حناق نیست!

The Adoration of the Golden Calf


1- مطلب مهمی نیست اما نتوانستم از مسخرگی اش بگذرم. بعد از 48 ساعت از رفتن خامنه ای به دیدن خانوادۀ احمدی روشن و دیدن نکته سنجی های من و ما - چرا که نه! فقط من بودم که ریا و شارلاتانیسم را در پست "تنانگی ممنوع زنان بیوۀ شهید..." برملا کرده بودم - دستور داده اند یک آدم بی سواد و بی احساس و بی قلمی بنام "مهدی قزلی" حاشیه نگاری کند برای این دیدار و دستور داده اند به اجبار منتشر شود.

2- چنان متن بیهوده و سست و بی احساس و دروغی نوشته این کاتب دربار که آدم فقط باید بخندد اگر مرگ این جوان دانشمند بهانۀ نوشتنش نبود. خبرنگار قلابی یک سری لاطائلات سرهم می کند تا برسد بمنزل احمدی روشن و می نویسد که خانه نبودند و مأموران مجبور می شوند در امام زاده چیذر به آن ها اطلاع بدهند که مهمان دارند تا برگردند خانه. ولی چون خامنه ای سرزده قرار بود بیاید نمی توانستند نام مهمان را بگویند. خلاصه خانواده می آیند و همه هم جمع می آیند و حتی تا جمع کردن موبایل ها هم کسی خبر نداشت مهمان حضرت آقاست. دروغی از این بزرگتر و فاش تر سراغ دارید که خامنه ای بخواهد جایی برود و حداقل از یک روز قبل دل و رودۀ خانه و کوچه و محله را جستجوی امنیتی نقطه به نقطه نکرده باشند و بازرسی نکنند.

3- بعد خامنه ای می آید و خبرنگار قلابی یک سری حرف های "اولین بار بود" و "من ندیده بودم" و از این مزخرفات می بندد به ناف تعریف از آقا؛  تا می رسد به آنجا که مادر شهید می گوید من گریه نکرده ام و نمی کنم چون دشمنان خوشحال می شوند از گریه کردن من برای مصطفی فرزندم! خامنه ای هم برمی گردد می گوید غلط می کنند خوشحال بشوند دشمنان، و شما گریه کن. گریه کردن حق مادر است. و در اینجاست که مادر احمدی روشن شروع می کند گریه کردن. آخر دروغ به این گندگی را چگونه می شود باور کرد که مادری دلسوخته و پسر جوانش مرده گریه اش "بنابدستور" باشد.

4- لینکش را گذاشتم ولی اگرخواندید و بمن لعنت فرستادید تقصیر من نیست. و من فقط از این جهت این مطلب را اینجا نوشتم که بگویم اولاً ببینید که با چه حساسیتی همۀ رسانه های ریز و درشت را رصد می کنند. و ثانیاً وقتی می گویم خامنه ای دستش خالی است از آدم حسابی. مطمئن باشید که چنین است و الا هر درباری باید چندتا کاتب حداقل درجه دو مثل من داشته باشد که اگر هم خواست بعد از 48 ساعت قصه بنویسد؛ کمی احساس و ایدئولوژی و ادبیات داشته باشد برای پروراندن قابل باور موضوع. نا سلامتی این ها حقوق های خوبی هم می گیرند. نمی شد نوباوه یا حداقل نجف زاده را با خودش می برد و یا به چنین آدم هایی مأموریت حاشیه نویسی می داد دفترش برای پوشش دادن نمایش کشتن و افتخار کردن بکشتن فرزندان ایرانی! منتظرم علی رضا پسر احمدی روشن بزرگ بشود و ببینم چقدر کمتر از فرزند پورپیرعلی خشم ونفرت خواهد نوشت برای قاتل پدرش. البته آن موقع خامنه ای نخواهد بود - محتمل من هم - از جنبۀ قیاسی گفتم. یا...هو

توضیح و پوزش: در متن اولیه این پست رفتن رهبر به خانۀ رضایی نژاد انکار شده بود که اشتباه بود و من خطا کرده بودم. اما در اینکه خامنه ای به رضایی نژاد اهمیت تهرانی مقدم و احمدی روشن را نداد و همانموقع ترور به خانه اش نرفت تردیدی نیست. لذا برای یکی از معدود دفعات در متن پس از اتشار دست بردم و بخش خطا را حذف کردم. از خوانندگان تا کنون این پست هم بخاطر سهل انگاریم عذرخواهی می کنم.

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

درجه دو مثل تو!
ناکجاآبادی

ناشناس گفت...

تازه مادر شهید به امام کج و کوله گفته که برای اینکه دشمن خوشحال نشود من رقص هم کردم بشکن هم زدم و امام مسلمین هم فرموده آورین آورین

ناشناس گفت...

علی کوچولو هنوز از شهادت پدرش خبر ندارد/فیلمی درباره فرزند ۴ساله شهید احمدی‌روشن
- واحد مرکزی خبر منتشر کرد:

http://khabaronline.ir/detail/195162/politics/parties

پیام امروز گفت...

بهرحال در حکومت امام! خامنه ای اولا هدف وسیله را توجیه میکند و ثانیا بقول عبید زاکانی این قلم بدستان ندیم آقا هستند نه ندیم بادمجان

ناشناس گفت...

سلام دوست گرامی
نوشته های شما از هرحیث پسندیده و کارشناسانه است. اما کمی ناسزایش فراوان است. آن را که کم یا بزدایید نوشته های شما کم نظیر و حتما خواندنی تر و ماندنی تر خواهد شد
بازهم تشکر

Dalghak.Irani گفت...

سلام به جمع سروران؛ خانم ها و آقایان. دست شما درد نکند. و یک قول مجدد به آخرین آشنا!
بسیار خوب. من دیگر از کلمات درشت و خشن برای نامیدن دشمن و مخالف استفاده نخواهم کرد. علت سه چهار پنج تاست که هر سه چهار پنج علت را کنترل می کنم. و الا من نثرم فاخر است هر چند رهاست. و خشمم بیناست هر چند جگرسوز و برانداز. وآن سه چهار پنج دلیل و علت این ها بودند تا کنون.
1- پلشتی بیش از قابل تحمل برخی از مسئولان یا حاشیه سازان.
2- نقاب و پوشیدگی روی من که مأخوذ به حیا نباشم.

3- تشفی دل خوانندگان رنجور و جلب و جذب خوانندگان دلپریش و جوانان پیر تا بهوای خنک دل بیایند و من پابندشان کنم به سودای فکر. البته بودنم در سایت بالاترین هم راهنمای این نزول کیفی بود. هرچند برکاتش بیشتر بود .

4- تند و یکبار می نویسم و معمولاً در هنگام نوشتن هیجان دارم (جوگیرمی شوم!) وقت و حوصله و اعتقاد و نیازی به ویرایش محتوایی و حتی شکلی ندارم و نمی کنم جدی. پس برخی دشنام های بحق باقی می مانند در برخی پست ها.

بیشتر رعایت می کنم بعد از این. یا...هو

بهروز گفت...

سلام دلقک، قلم تو که درجه دو نیست و بلکه درجه یک است ،پس شکسته نفسی نکن ، ثانیا اینکه نویسنده گی یکی از معدود کارهایی است که باید از دل براید ،والا گندش در اید، اینکه این کاتب این مزخرفات را سر هم کرده مال این است که اصلا ندیده چیز ملموسی که مغزش چیزی تراوش کند ، قوه تخیل خوبی هم نداشته بیچاره . اینجا رو باید زنگ میزدن یا به استیون اسپیلبرگ یا جیمز کامرون که یک سناریو سوزناک سراسر تخیل بده بیرون براش .در عجبم از مردمی که تحت تاثیراین چیزها قرار میگیرند حتی بعد از ۳۳ سال . مرسی

Dalghak.Irani گفت...

آخیش چه خوب شد آمدی بهروز خوب و نازنین. این نکته ای که بزیبایی فوق العاده گفتی؛ حسرتی بود که داشتم که چرا ننوشتم در آخرین بند مطلب که این همه مشکل از همین جایی است که تو گفتی. آدمی که جنس ماده از مفرغ دارد رفته بمراسمی که جنسی از سنگ خارا و ننگ خاریدن دارد و مأمور شده شعری از ترمه و دیبا و معنویت ببافد. چنین آدمی اگر "خود ِجنس" نباشد قطعاً باید تخیلی قابل خریدن داشته باشد. البته که من درجه دو هم نیستم. منتها چنان ارزان کرده این جمهوری اسلامی نکبت درجه ها را که سردار قاسمی ژنرال باشد و احمدی نژاد رییس جمهور و بقول آخوندی خودشان و قس علیهذا. و الا من چگونه می توانستم بخودم حتی درجه دو بگویم در مقابل نام هایی که می دانی و می دانیم. خیلی زیاد چسبید این "تکمله" یا در حقیقت عصاره و روح مطلب من که بزیبایی برملایش گفتی. مرسی بهروز. سن یا تیمز یادت نره! یا...هو

ناشناس گفت...

http://www.youtube.com/watch?v=E-U8MgbDYqk&feature=related
این را هم ببین تا این به کنه این دروغ به این گندگی پی که برده ای - یقین پیدا کنی

قاصدک گفت...

به شهید رضایی نژاد کمتر اهمیت نداده بلکه اگر یادتان باشد ترور ایشان مصادف بود با بحث های داغ در مورد وزیر اطلاعات مورد علاقه آقا، و در مورد این ترور کمترین خبررسانی شد و حتی از ترس متهم شدن وزارت اطلاعات در آن شرایط ایشان را یک فرد کاملا معمولی معرفی می کردند که اصولا نیازی به حفاظت نداشته. خلاصه اینکه به خاطر موقعیت زمانی در هنگام ترور ایشان کاری کردند که کمترین توجه به این قضیه معطوف شود.

میثم امیری گفت...

سلام.
لطفا متن من را هم بخوانید و اگر فرصت داشتید، دروغ‌هایش را بر ملا کنید.
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=26313
با سپاس.