Dora Maar au Chat |
1- با اینکه "مزدور" در ابتدای ورود به محاورات و از آنجا به ادبیات فارسی واژۀ بد و توهین آمیزی نبوده است. اما در گذر زمان مفهوم - ونه معنای آن - به کلمه ای موهن تبدیل شده است. و منظور از آن در مفهوم جدید عبارت از مزدی است که یک فعله یا کارگزار من غیر حق و بتعبیر امروزی بصورت "رانت" از دولتی یا سازمانی یا شخصی می گیرد؛ بدون اینکه کاری انجام بدهد یا کاری به ارزش مزدی که می گیرد در توانش باشد. و متأسفانه در گذر از ادبیات سیاسی دشمنانه و انتقام جویانه چنان دستمالی شده است که امروزه هرکسی از دیگری خوشش نیاید بلافاصله او را مزدور و نوکر خطاب می کند و تحقیر می کند. در حالیکه منطبق کردن مزدور به یک شخص حقیقی کار بسیار سخت و در عین حال ظریفی است. مثلاً کسی که در خدمت یک رژیم سیاسی و یا یک فکر وجریان نادلخواه ما کار و خدمت و حتی جانفشانی می کند نمی تواند مزدور بمفهوم مصطلح آن باشد. و تنها کسانی استحقاق دریافت عنوان مزدور را دارند که اولاً به گروه یا دسته و شخص مخدوم خود کمترین تعلق خاطر باورمند نداشته باشند. و ثانیاً نان مزدوری خودشان را در تنور تخریب پایگاه و جایگاه اندیشه ای و طبقاتی خود بپزند. و قابل اثبات است که احمد نجفی در این راه مزدوری می کند.
2- ماجرا بسادگی این است که خانۀ سینما بر سر حداقل استقلال صنفی خود ایستاده و با دولت درگیر شده و کار به تهدید به انحلال این نهاد مردمی - چه مردمی با هزاران ترس و تهدید روزانه - رسیده است. و احمد نجفی در کنار و جلوتر از کسانی مثل شمقدری و شورجه و سلحشور و حتی الماسی و طالب زاده خواستار انحلال خانۀ سینما شده است. احمد نجفی بعد از این افاضه ای که فرموده و با واکنش تند افکار عمومی هنرمندان مواجه شده آمده ابرو را درست کند زده چشم را هم کور کرده است. او گفته است که بدلیل مشغلۀ زیادی که در شورایعالی سینما دارد برای تدوین "طرح جامع سینمای ایران" اصلاً وقت سرخاراندن ندارد و منظور از گفته اش این بوده که اگر خانۀ سینما منحل شود جای نگرانی نیست برای سرپرستی صنوف سینمایی و شورای عالی سینما می تواند اینکار را انجام بدهد. و حالا بهتر معلوم می شود که این آتش افتاده بجان هنرمندان کشور از گور چه تفکری برخاسته است. به این موضوع برخواهم گشت اما قبل از آن یکبار دیگر برگردم بسراغ مصداق مزدور. از کسانی که بالا نام بردم و کمتر از چند نام دیگر هم می شود به آنان اضافه کردهیچکدام مزدور نیستند زیرا که اغلب بر تفکر خویش و بر بستر "هنرمند مدرن" نبودن خویش و هنر سینما را ابزاری برای معرفی هر فکری اعم از مدرن یا سنتی فهمیده اند و بر این باطل خویش جزمند. اما احمد نجفی هم مدرن است و هم سینما را بعنوان یک امر مدرن که خودش هم مثل همۀ پدیده های مدرن هم پیام و هم پیام رسان است می شناسد و باور دارد. چه او هم در مدت اقامتش در خارج از کشور و هم بعنوان هنرپیشه و فیلم ساز در داخل کشور نشان داده است که سینما حرفه اش است و آنرا می شناسد.
3- ماجرا از آنجا اغاز شد که احمدی نژاد به توصیۀ رحیم مشایی از بدو ورود به چرخۀ قدرت رده اول در جمهوری اسلامی طمع بدام انداختن هنر مدرن و هنرمندان را در تیم خود کرد. و با وارد کردن "مهدی کلهر" دمب اسبی! به کارزار تبلیغاتی خویش پروژه اش را کلید زد. بعد از آن است که ما هرچه سراغ داریم از مصاحبه های کلهر در جلب و جذب هنرمندان لس انجلسی یا نشست و برخاست های خود مشایی با هنرمندانی مثل هدیه تهرانی و غیره. و حتی وادار وزارت ارشاد برای رفع توقیف از برخی فیلم های ممنوع شدۀ قبلی و مجوز به تعدادی تئاتر های آوانگارد یا کنسرت های پاپ؛ نشانه های آشکار اشتیاق مشایی برای استفاده از هنر مدرن در تضاد با روحانیان است. تا اینکه کار تا جایی بالا گرفت که در بهار و اوایل تابستان سال 90 که اوج بره کشان تفکر مشائیه بود او دستوری برای فعال شدن "شورای عالی سینما" داد و هم خودش دست بکار شد و به جلسه ای مخفیانه با "خانۀ سینما" رفت تا با وعده و وعید، هنرمندان را متقاعد کند که "کشتیبان را سیاستی دگر آمده است" تا آنان ترغیب بشوند به شورای عالی سینما در حضور رییس جمهور احمدی نژاد بپیوندند. زیرا که شورای عالی سینمایی که اعضایش مهدی کلهر و سلحشور و شورجه و شمقدری و ده نمکی و امثالهم باشند نمی توانست نام هنر سینما را یدک بکشد. در ابتدای کار چنین بنظر می رسید که حتی سینما گران هم فریب خورده اند مثل من و دارند مزه مزه می کنند که آیا می شود با طناب مشایی به حیات بخشی مجدد سینمای مستقل رفت بعد از سی سال ممنوعیت و بلاتکلیفی یا نه. اما در همین کش و قوس بود که تشت رسوایی مشایی و احمدی نژاد از بام روحانیان و جناح راست بزمین افتاد و معلوم شد طناب پیشنهادی مشایی قلابی و پوسیده بوده است و خانۀ سینما قبل از آلودگی خودش را کنار کشید.
4- کار به اینجا که رسید، احمد نجفی که به بوی کباب تنبلی و مزدوری فریب خورده و توی تور احمدی نژاد افتاده بود تنها ماند مثل آن پادشاه لخت در وسط معرکه. لذا دست اتحاد و مزدوری در دست شورجه و طالب زاده و شمقدری نهاد تا بهر ترتیب و ترفند است هنرمندان هنرمند را وادار به پیوستن به "شورای عالی سینما" بکند؛ حتی اگر مجبور شود همۀ موجودیت لرزان تشکل های هنرمندان و در رأس آن خانۀ سینما را تخریب و نابود کند. او احمد نجفی فعلاً در راه این تخریب است بویژه به آنجایی متمرکز باشیم که گفته است: "درخواست ما فقط این است که هنرمندان بیایند و به شورای عالی سینما کمک کنند در تدوین طرح جامع هنر سینمای ایران". و بعمد و از روی آگاهی اعتراف نمی کند که این بازی سی و سه سالۀ جمهوری اسلامی با سینمایی که از بیخ و بن قبولش ندارد نه بدست او و نه بدست هیچ رستمی قابل رفع حصر نیست. زیرا که سینما طرح جامع و غیر جامع نیاز ندارد. سینما فقط سینماست و کافی است به هنرمند اجازه داده شود هنرش را با ساختن فیلم بنمایش بگذارد. احمد نجفی به این دلیل مزدور پلشتی است که بهتر از همه می داند سینما و هنر بخشنامه بردار و دینی شدنی و غیردینی شدنی و هیچ نوع قید و بند ایدئولوژیک بردار نیست. و می خواهد مزدوری خودش را با نابودی همین مختصر سینمای اکل میته ای که از دست آخوندها در رفته بپوشاند. و او نباید. از من گفتن. بی حب و بغض شخصی نسبت به احمد نجفی و آن بازی درخشانش در "دندان مار" کیمیایی نازنین! یا...هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر