۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

شلیک دقیق سردارعلایی بملاج شریعتمداری (خامنه ای)!

David with the Head of Goliath


1- حسین شریعتمداری سرمقالۀ کوتاه و عصبی نوشته در کیهان فردا و علیه حسین علایی. او گفته است که سرمقالۀ کیهان را یکی از گماشتگانش بنام سعد الله زارعی نوشته بوده است ولی بنا بدرخواست عده ای! برای اظهار نظر در مورد نوشتۀ سردار علایی تصمیم گرفته و سرمقاله را خودش نوشته است. او سپس به نوشتۀ سردار علایی وارد شده و ضمن چیدن مقدمه ای از تمثیل "شکار و شکار شده" علایی را صریحاً "شکار شده" از سوی دشمن مفروض قطعی گرفته است و سپس با وارد کردن چند ایراد شکلی و ادبیاتی به نوشتۀ علایی ثابت کرده است که یادداشت علایی متوجه جمهوری اسلامی بوده است و نه رژیم شاه سابق. ازجمله ایرادات او یکی مربوط است به "کشته" و  نه "شهید" نامیدن کشته شدگان و استفاده از لفظ "آیت الله خمینی" بدون هیچ پسوند و پیشوند محترمانه بجای "حضرت امام خمینی ره". شریعتمداری ضمن اشاره به ادبیات انقلاب و جمهوری اسلامی این دو نشانۀ ادبیاتی را ثابت کنندۀ این ادعا دانسته که علایی مخاطبی جز جمهوری اسلامی فعلی را در مغز نداشته است هنگام نوشتن یادداشت. البته شریعتمداری به موارد محتوایی هم اشاره کرده است اما چون من نمی خواهم مقاله را تحلیل کنم لذا از درازی مطلب کوتاه می کنم.

2-چرا شریعتمداری دیروز و در اوج داغ بودن نامۀ علایی چنین سرمقاله ای ننوشته است؟ خودش با تحقیر علایی توجیه کرده است که اهمیتی به او ونوشته اش نداده است. همچنان که تیتری هم که انتخاب کرده با عنوان "قطره دریاست اگر با دریاست" ورنه او قطره و دریا دریاست؛ قصدی از تحقیر و تخفیف است برای علایی. اما - واین اما مهم است - واکنش عصبی شریعتمداری به علایی مربوط به نامۀ دوم علایی که دیروز منتشر شده، است. درست است که شریعتمداری نوشتۀ روزنامۀ اطلاعات را مبنای یادداشت خودش قرار داده ظاهراً؛ اما پرواضح است که عصبیت او بعلت نامۀ دوم علایی است. زیرا نامۀ دوم علایی همۀ آن فاکتورهای ایراد گرفته شده از سوی شریعتمداری را برطرف کرده؛ و علایی در نامۀ توضیحی خودش هم جمهوری اسلامی را ستوده، هم آیت الله خمینی را با لقب حضرت امام خمینی ره نامیده و هم پایبندی خودش را به اصل ولایت فقیه مؤکد کرده است. تنها نکته ای که در نامۀ دوم سردار علایی غایب است نام "خامنه ای"ست. چه بنام شخصیت حقیقی و چه بنام شخصیت حقوقی خامنه ای کمترین اشاره ای به او نشده است. و البته آن جملۀ تأکیدی علایی راجع بمبارزه تا آخر عمر با دیکتاتوری.

3- شریعتمداری بنامۀ اول علایی به این دلیل توجه و واکنش نشان نداد که می خواست نوشتۀ علایی در روزنامۀ اطلاعات بعنوان "علایی ضد کلیت نظام جمهوری اسلامی" تلقی و بی سروصدا از گردونۀ توجه نیروهای انقلابی بدنه خارج شود. زیرا که برای خامنه ای و ایضاً شریعتمداری ضدانقلاب برانداز رسمی (با اولویت اپوزیسیون خارج از کشور) محل توجه و خطر نبوده و نیست. زیرا که بیست سال است این اپوزیسیون کم و زیاد بوده است و خطری را متوجه خامنه ای نکرده است. برای لوطی (خامنه ای) و عنترش (شریعتمداری) موضوع حیاتی و مرگ و زندگی جلوگیری از خطر کسانی است که مهر (داغ) اثباتی جمهوری اسلامی چنان عمیق بر پیشانی و دست و پا و بدن وذهن شان خورده است که هیچکس قادر نیست آنان را ضد انقلاب و ضد جمهوری اسلامی معرفی کند مثل میرحسین و کروبی و همین حسین علایی و فرزندان شهدای جنگ و ... لذا هر گونه ریزشی در این سطح زلزله ای 10 ریشتری خواهد بود برای باقی ماندۀ فرزندان محروم و مؤمنی که تحت عنوان بسیج و حزب اللهی و غیره بسادگی یا با کمترین مزدی بخدمت جلاد کبیر دیکتاتور خامنه ای فریفته شده اند. ریزش از چی؟ ریزش از هواداری از آیت الله خامنه ای بعنوان زعیم و امام و پیشوای دروغین.

4- البته نکات بیشتری هم در کیهان امشب بود از جمله اینکه: شریعتمداری ضمن اینکه استقبال از نوشتۀ اول علایی در خارج و عدم استقبال از نامۀ دوم سردار را نشانه ای از سوء نیت علایی و اثبات فرضیۀ خودش دانسته؛ چند سطر پایین تر و در نوشتۀ جداگانه ای از واکنش منفی دنیای مجازی به نامۀ دوم علایی هلهله کرده است که علایی ضد انقلاب را نا امید کرد. اما من از انتخاب این موضوع برای این پست می خواستم بخودمان یاد آوری کنم که اگر خواهان تغییرات ممکن که در رأس و قبل از همه کنار رفتن خامنه ای از قدرت است هستیم؛ لاجرم باید خامنه ای را چونانی شیطان فرض کنیم در رمی جمرات مراسم حج. و هر کسی بهراندازه ریز و درشت که سنگی و ریگی پرتاب کند بقصد کشتن این نماد شر و ظلم و دیکتاتوری (نماد شیطان)؛ باید و باید از او استقبال کنیم و مقدمش را و کوشش اش را ارج نهیم. بویژه اگر این شخص و گروه از داخل جمهوری اسلامی اولاً، از داخل کشور ثانیاً و شخصیت مؤثر و تراز اول باشد ثالثاً.

5- و برای تشخیص دوغ و دوشاب از هم نیز شریعتمداری منحوس دقیق ترین شاقول است. چون قلمی که در دست شریعتمداری است دقیقاً حرف ها و دیکته های خامنه ای را می نویسد. چه زمانی که می نویسد تنگۀ هرمز را می بندیم و فردایش سیاست رسمی می شود. چه زمانی که می نویسد در خارج از کشور ترور راه بیاندازیم و بلافاصله سیاست رسمی می شود و به تأیید سپاه و حیدر مصلحی می رسد. لذا هر شخص و شخصیتی که از صفحۀ دوم کیهان سر در آورد - غیر از مطالب درپیتی بالاترین و وبلاگ ها - اگر از داخل نظام باشد باید مقدمش را گرامی بداریم و اگر از اپوزیسیون باشد باید نسبت به او تردید کنیم. بنابراین اگر سردار علایی را با احترام وارد پروسۀ رهایی ایران می کنیم، اکبر گنجی را می بریم زیر رادیکال تا بخودش بیاید و علت اینکه از اکبر پونز و اکبر گاف تبدیل به [آقای] اکبر گنجی شده است از سوی برادر حسین تأمل کند. طولانی می شود ولی حیفم می آید که این طنز تلخ تقی رحمانی دردانه را نیاورم بمناسبت. از ایشان پرسیدند کدام روزنامه ها را می خوانی. پاسخ داد برای وقایع در آیندۀ دور جوان را. برای اخبار فردا کیهان را و برای اخبار گذشته و دیروز شرق را. یا...هو

هیچ نظری موجود نیست: