Noon - Rest from Work |
1- بگذار راخت باشیم و صدایت کنم حسین جان. چون هم سن و هم نسلیم و هم یک جورهایی هم قلم. من قلم تند و ایدئولوژیک تو را دوست دارم و تو قلم چکشی و لیبرال مرا. زیرا که هم تو و هم من بسیار از نوشته های یکدیگر نقل و تحریف و انتقاد و استناد کرده ایم در همین یکسالی که من وبلاگ می نویسم و در هر 22 سالی که تو روزنامه در میاوری. من قبول دارم که تو بهترین روزنامه نگار ایدئولوژیک آیت الله خامنه ای بوده ای. با همان هتاکی و خشونتی که آیت الله ارباب دارد در شب هایی که به چهرۀ دراکولا در می آید و نه در روزهایی که در هیبت خطیبی توانا و مهربان دست بر سر یتیمان می کشد.
2- حسین جان یادت می آید که همین ده روز پیش نوشته بودم ایرانیان سیاست فردا را در کیهان امروز تو می خوانند و تو ذوق کرده بودی و با چه افتخاری آن تکه از نوشته ام را با حذف نام تقی رحمانی ولی بدون تحریف برای اولین بار در خبرهای ویژه ات آورده بودی. الان هم باز می گویم که تو شم تحلیل وقایع ات هم خوب است و هم خوب می توانی با چیدن پازل ها به نتایج منتظر نزدیک برسی. البته که این را در اثر تداوم در دسترسی ات به همۀ پرونده های ریز و درشت و اطلاعاتی افراد در طول 20 سال حکومت وحشت ارباب خامنه ای کسب کرده ای. اما هرچه هست استعداد یادگیری ات خوب بوده و است. و اینک دیگر برای خودت لیلاجی شده ای در بو کشیدن اتفاقات در پیش.
3- آنچه که تا این تاریخ انجام داده ای بسیار زشت و هولناک بوده است از نظر من و ما. اما هر چه بوده در جهت گیری تخریبی ات صادق بوده ای. در حقیقت می توان گفت که تا کنون کاتب وحی قدرت "بی مانند در تاریخ" ارباب و رهبرت آیت الله خامنه ای بوده ای نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. هتاک و پرده در و خونریز و بی رحم و بی انصاف و بی مروت و .... و از سوی دیگر همۀ آنانی که مورد هتک و توهین و افترای قلم تو قرار گرفته اند یا بکیفرخواست های روزنامۀ تو بزندان و اعدام و تبعید و شکنجه دچار شده اند، آنچه که تا کنون گفته اند گذشت و فراموشی و عدم انتقام و پرهیز از خشونت و معامله بمثل نکردن بوده است در فردای روز واقعه.
4- تا رسیده ایم به نقطۀ تعیین تکلیف در اکنون تاریخ یا همان روز واقعه. بنابراین می توانیم امروز را آن نقطۀ صفری قرار بدهیم که قرار است هیچکس بجرم خیانتی که کرده بنام خدمت و از جمله تو مورد تعقیب و مجازات قرار نگیرد و حبس و اعدام و نفی بلد نشود. ولی آقای شریعتمداری عزیز اینک هم تو می دانی و هم من و هم ارباب بزرگت خامنه ای که ظرف "جنون عظمت خواهی" دیکتاتور کبیر و خونریز آیت الله خامنه ای سرریز کرده و دیگر جایی برای ماندن ایشان بر سریر قدرت متصور نیست. شم تو البته که نیاز به آدرس من ندارد ولی اگر نشانی هم خواستی می گویم کمی در حرف ها و عمل ها و نوشته ها و برائت جویی های دور و اطرافت دقیق شو.
5- نامه ام را خطاب بتو می نویسم به این سبب که در ابتدای مطلب نوشتم تو شامه ای تیز داری و مثل من می توانی حوادث در پیش را بو بکشی و زودتر از دیگران متوجه بیرق های افتاده یا برپا شده بشوی. و بیرق آیت الله تو افتاده است و عنقریب سرنگون خواهد شد. یا حتی - تو بهتر خبر داری که رهبرت دنبال چگونه در رفتن است و موضوعش رفتن یا نرفتن نیست - سرنگون شده است و فعلاً رسانه ای نمی شود مثل مرگ کیم جونگ ایل "رهبر عزیز" کرۀ شمالی.
6- تمام کنم که خودت استادی از فرح زاد خواندن "ف"ای که من گفتم. فقط خواستم این نکته را یاد آوری کنم در عالم رفاقت که بچه ها می گویند تاریخ 22 بهمن امسال پایان مهلت رحمت با خائنان هم است و هر کسی از آن تاریخ به بعد واقعیت سقوط آیت الله خامنه ای را جدی نگیرد و بازهم بسیاق این 22 سال گذشته مشق کند نباید انتظار نه ببخش را داشته باشد و نه فراموش کن را. پس من این اخطار و هشدار را بشما می دهم که زمان هتک و دشنام و تهمت و افتراء به همۀ انسان های بماهو انسان - البته غیر خودت که می توانی هر عنوانی بخودت بدهی در شأن هر چه هستی - تمام شده و از آن روز به بعد هر حرف بدی که نسبت به هر آدمی بزنی جزو پروندۀ مجازاتت خواهد بود در فردای سقوط خامنه ای بزودی. بعبارت بهتر دیگر حق نداری بعد از آن تاریخ هرچه به ذهن و دل بیمارت می رسد بگویی یا بنویسی و عمل کنی فقط به این دلیل که مطمئن هستی مخالفانت چون انسان ولیبرال و دموکرات و مسلمان و آدمند درروز واقعه تورا خواهند بخشید و کاری بکارت نخواهند داشت.
7- رونوشت برای همۀ روحانیان و بازجویان وبازپرسان و قاضیان و سرداران و سربازان و شکنجه گران و اطلاعاتی ها و آدم فروشان. یا...هو
۲ نظر:
جناب دلقک،
اولا، شما از ۱۵ اوت ۲۰۱۰ وبلاگ مینویسید، که میشود یک سال و نیم، نه یک سال.
ثانیا، لطفا بفرمایید تعریف شما از آستانه سقوط چیست؟ یک ماه دیگر؟ سه ماه دیگر؟ شش ماه دیگر؟ یک سال یا دو سال دیگر؟ یک عدد به ما بگوئید و بس.
ثالثاً، بیچاره محمود چه شد؟ یک زمان شما عاشق و کشته مرده ایشان بودید چرا که اعمال ایشان آقای خامنهای را به پرتگاه سقوط نزدیک میکرد. ولی فقط به فاصله چند ماه این پیش بینی شما غلط از آب در آمد. یک بار دیگر میتوانید در آن اسطرلاب نگاه کنید و تاریخ مصرف جمهوری اسلامی و مقام رهبری را بلند و شفاف برای ما تماشاچیان سیرکتان اعلام نمایید؟
ارادت
مسعود
سلام مسعود.
1- من از دوم ژانویۀ 2010 وبلاگ می نویسم که می شود دوسال. اما فقط یک سال است که شریعتمداری هم مرا می شناسد.
2- من بارها و درپست های مختلف زمان و آدرس داده ام. آن هم حد اکثر دوسال و پایان دورۀ احمدی نژاد بوده است. یعنی پدر هم قبل از پسر خواهد رفت. این سقف است و کف زمان می تواند خیلی سریع و غیرمنتظره باشد.
3- محمود هم بیچاره نیست. من ایشان را در راستای برقراری آزادی های اجتماعی و جلوگیری از ورود پلیس بزندگی مردم سوار شدم که متأسفانه نامرد است و پای حرفش نتوانست بایستد و زرتش قمصور شد و حالا یکی می خواهد خودش را نگه دارد. و من هم که عمراً با این تیپ آدم های لمپن مشکل دارم از گرده اش پیاده شدم. اما محمود ساز و کاری چنان دقیق تعبیه کرده است که ذوق کردن من برای سقوط خامنه ای هم مقدار زیادی بستگی به و در اثر عملکرد محمود در این هفت سال بوده است و چنان شخمی زده داخل و خارج را که زمین کاملاً مساعد شده برای رویاندن "خامنه ای رفتنی است". ضمن اینکه یادمان باشد خامنه ای جدید را این احمدی نژاد بود که معرفی کرد و تا قبل از این بسیاری از مردم کوچه و بازار معتقد بودند که شاه خودش خوب است اطرافیانش بدند!
در ضمن این درس خود شریعتمداری است که در نوشته های دروغ و مشکوک و تبلیغاتی و دور از ذهن عامه و... باید زیاد نوشت. زیاد تکرار کرد. خود را مؤمن به هدف هم باور کرد و هم معرفی کرد. و همۀ اینها را تکرار کرد تا چیزی که ابتدا ذهنی شروع شده باشد هم جامۀ عمل بیرونی بپوشد. تازه حرف های من در مورد خامنه ای مستند به نوشته ها و تحلیل هایم هم است. پس تا نوروز 92 باهم توافق کردیم. یا...هو
ارسال یک نظر