۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

درود به فرهادی و ایرانش که "درد مشترک" جدایی انسان را فریاد دارد!

The Night Café


1- اصغر فرهادی سازندۀ فیلم جدایی نادر از سیمین کارگردانی متعلق به بدنۀ هنر سینماست که هم ابزار سینما را خوب می شناسد و هم مغز فوق العاده ای دارد در پرورش درست درام. او یک هنری ساز به تعریف مرسوم و برای تماشاگر خاص نیست. او فیلم را برای تماشاگر عام می سازد و برای سالن های سینمای پر از مردم؛ و نه برای حیرت محفل های خلوت ودُورهم الیت که لایه لایه های فلسفی و جامعه شناختی فیلمش را با تیز بینی و رفتن به پس کله (ضمیرناخودآگاه) فیلم ساز کشف کنند و به به و چه چه راه بیاندازند. فیلم او یک روایت ساده و سرراست است از "دردمشترک" انسان ایرانی که اتفاقاً درد مشترک "انسان جهان"ی هم است ؛ با فرق هایی. حتی می خواهم جسارت کنم و بگویم که خود اصغر فرهادی هم در ابتدای امر ذهنیتی تا این اندازه گسترده برای موضوع فیلمش را نداشت. و مشخص است که او خودش نیز همراه ما دارد با حیرت رشد می کند در کنار فیلمش به این محبوبی. آنجایی را نشان می دهم که فرهادی بعد از دریافت جایزۀ گلدن گلوب از دست مدونا اولین حرفی که زد یک شوخی بود با یکی از عاشقان فیلمش در بین حاضران در جلسۀ جشن و البته دست اندر کار. او گفت: "مثل اینکه شما بیشتر از خود من جدایی نادر از سیمین را دوست داری".

2- هیچ کس در جهان نیست از سوپر مدرن ترین جوامع تا بدوی ترین قبایل که "تکه ای از خودش و جانش" را در فیلم جدایی فرهادی جا نگذاشته باشد. و برای آن تکۀ جامانده اش نوستالوژی، یا شک، یا حسرت، یا آیا "بهتر نبود آن تکه را همراه داشتم" و یا ... نداشته باشد. بنابراین اصغر فرهادی تماشاگر و مخاطب فیلمش را قبل از حتی ورود به سالن سینما و دیدن فیلم؛ همراه خودش و موافق خودش و داستانش کرده است. درست حدس زده اید: نام "جدایی" بر پیشانی فیلم فرهادی آن راز برملایی است که همۀ نسل های انسان معاصر را در محاصرۀ یکسان خود مفتون و مبهوت خویش کرده است. مدرن ها که از سنت عبور کرده اند با حسرت و سنتی ها که در حال "عبورلاجرم" و برسم زمانه هستند از همان سنت با حیرت، خودشان را در قالب یکی از شخصیت های بشدت خوب پرداخته شده توسط اصغر فرهادی تصور و تصویر می کنند.

3- فرهادی از یک زایمان سخت و دردناک و لاجرم حرف می زند. زایمان مدرنیته از سنت. و راز برملای دیگر و شاهکار خودآگاه - و بنظر من بیشتر هم ناخود آگاه تا این حد - فیلم فرهادی در این است که او داوری نمی کند. او نه برای مدرن ها مرثیه می خواند که چرا عبور کرده اید و تکه هایی از خود را جا گذاشته اید که می توانست باعث "آرامش" بیشترتان شود. و نه برای سنتی ها روضه می خواند که چه بهتر در همین جایی که هستید مانده اید و رفته ها (مدرن ها) را ببینید به چه پیسی افتاده اند از درد تنهایی و اتمیزه شدن نهایی. و اینجاست که هیچ بیننده ای فیلم فرهادی را توهین بخودش تلقی نمی کند و بسان معلمی میرغضب که این را نصیحت بکند برای ماندن یا آن را پند بدهد برای برگشتن از راه رفته. او به تماشاگرش می گوید این راهی است که پیش پایت بوده برسم زمان و مکان و این کشمکش درونی طبیعی هر زایمان طبیعی است. پس نه از خودت خجالت بکش و مغبون و نه خودت را بازنده بدان و در حسرت.

4- فیلم جدایی نادر از سیمین مطلقاً فیلم سیاسی نیست. چرا که فیلم سیاسی یا "هنری - فلسفی" غامض است در نوع فاخر آن؛ و یا فیلم "شعاری - عملیاتی" ساده است در نوع مبتذل آن. البته که فیلم اصغر با سیاستمداران حرف دارد. او می گوید این زایمان لاجرم مدرنیته از سنت خودش به اندازۀ کافی دردناک طبیعی است برای نوع بشر، لطفاً شما حاکمان دستکاریش نکنید. نه شما مدرن ها بخواهید سزارین کنید برای تولد بچۀ ناقص. و نه مهمتر شما سنتی ها که کلاً می زنید زیر میز بازی و منکر آبستنی مادر زمانه تان هستید. فرهادی البته این وجه آخر را پررنگ دیده است لاجرم بدلیل شرایط حاکم بر ایران امروز و حاکمان پیش از تاریخش. او می گوید: "آخر مگر کورید که شکم به این بالا آمادگی و گندگی جامعۀ تحت مهمیزتان را نمی بینید در هیبت قشر متراکم و تحصیل کرده و جوان زنان و مردان و دختران و پسران هموطن که می خواهند بدنیا بیایند در عصر زیست خویش". و همین تکه از فیلم اصغر است که ایرانیان جوان را به هورای بلند وا می دارد در آفرین به فرهادی و بستن انگ "فیلم سیاسی" به درام انسان جهانی اصغر فرهادی.

5- فیلم جدایی نادر از سیمین باحتمال 99 در صد اسکار بهترین فیلم خارجی را هم خواهد برد. - آن یک درصد شک ام هم مربوط است به اینکه من یک سینمایی حرفه ای نیستم و رقبای فیلم فرهادی را تعقیب نکرده ام دقیق - و اصغر فرهادی پا بر روی فرش خوشرنگی از هر چه افتخار و جایزه بود در جهان سینما به بام جهان سینما صعود خواهد کرد. به اصغر سلام می کنم. و ضمن اعتراف به اینکه دیشب و پس از دیدن پیروزیش در روی سن مراسم گلدن گلوب با پیمان هنرمند نیم ساعت گریه کردم از شوق ایرانی و هموطن فرهادی بودنم؛ می گویم اصغر فرهادی دوستت داریم که مارا نیز به سالن افتخارت بردی و گفتی فقط از مردمم و از ملت ایران تشکر می کنم که مردمانی بنهایت دوست و جهانی هستند. به امید روزی که سیاستمداران دست از سر انسان سرگشته بردارند تا همه و در پیشانی همه ما ایرانیان نیز بتوانیم خودمان تصمیم بگیریم برای رفتن یا ماندن؛ و چقدر رفتن و تا کجا ماندن. در آن زایمان سخت و دردناک و لاجرم عبور از سنت به مدرنیسم. یا...هو

توضیح: تیتر اولیۀ مطلب ( "جدایی" فیلمی که بیش و قبل از همه کارگردانش را غافلگیر کرده است! چرا؟) زیادی خودخواهانه و "من می دانم" بود عوضش کردم به تیتر فعلی. البته هیچگاه در متن دست نمی برم پس از انتشار.

۶ نظر:

رایان گفت...

truely peace loving people
مردم صلح دوست.

دایی دلقک، تو و فرهادی انگلیستون ضعیفه.
واسه مدرن شدن نمیشه انگلیسی رو از لیست احتیاجات حذف کرد.

Dalghak.Irani گفت...

سلام رایان عزیز که پسر خواهرم هم شده ای و چه خوب. حق باشماست در بخش اول و نتیجه گیری آخر. اما در آن وسط این را فراموش کرده ای که من ترجمۀ لفظی از گفتۀ فرهادی نکرده ام که بار ایدئولوژیک داشته باشد. من برداشت مفهومی کرده ام که برد جهانی بدهم به حرف فرهادی بمنطق کل نوشته ام. و الا آن چهار کلمه را می توانستم بهرجان کندنی بود دقیق ترجمه بنویسم برای در رفتن از دست طنز شیرین شما. مرسی برای یاد آوریت و ممنون از دقتت! یا...هو

جدخی گفت...

نیم ساعت گریه کردی؟ وقت از کجا آوردی برای گریه کردن اگر به چشمهایت اهمیت نمیدهی! من که اصلا گریه نکردم انگار نه انگار چون که اگر به فرهادی جایزه نمیدادند حماقت خودشون را نشون میدادند نه چیز دیگر. اصلا فیلم ایرانی باید برنده شودو نه هم بر نمیدارد!بیشتر فیلمهای آمریکایی و پشت سرش اروپایی یا خشونت محض اند یا عشقی آبکی به خدایی که وجود ندارد قسم شوخی نمیکنم.

مرد مرده گفت...

دل طبقه متوسط اقتصادی و فرهنگی را شاد کردن هنر بزرگی است. ممنونیم ازش.
خوشبحالت که میتونی گریه کنی. نعمت بزرگیه.

Dalghak.Irani گفت...

جدخی سلام و مرد مرده زنده باشی که جواب جدخی را هم داده ای با ارزش گذاری با ارزشت برای توانایی گریه کردن. و من فقط کافی است که به جدخی بگویم اینطور نیست که همۀ سینما در غرب خشونت و سکس باشد. در غرب هم سینمای خوب و متفکر و انسانی کم نیست ضمن اینکه اصغر که قرار نبود و نیست با غرب و سینمای هالیوود مبارزه و مسابقه کند. او رقبایی داشت همه غول که کوچکترینش آنجلینا جولی بود با آن نگاه انسانی بمسایل افریقا و سومالی و... و در سوی دیگر غول های غول مثل آلمادوار و برادران داردن و ژان ییمو چینی. خلاصه که اصغر فرهادی کار فوق العاده ای کرده که جایزه را درحضور این بهترین های جهان برده است. یا...هو

سردار وطن گفت...

دلقك عزيز ، هموطنان به نهايت صلحدوستم

من هم بارها اشك ريختم. اين سردي روح به نهايت بيداري رسيد از شوق ايران .
اصغر دوستت داريم .