۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

تنانگی ممنوع زنان "بیوۀ شهید"؛ کشته در سیاست رژیم. و ادعای مضحک خامنه ای!

http://img.irna.ir/1390/13901028/30772158/30772158-2187006.jpg
همسر جوان مصطفی احمدی روشن


1- 23 سال از پایان جنگ عراق و جمهوری اسلامی - ایران - می گذرد؛ و یکی از بزرگترین آرزوهای "تحقق نا ممکن" من این بوده است که روزی برسد تا یکی از فیلم سازان بنام کشورم مثل کمال تبریزی یا اصغر فرهادی یا داریوش مهرجویی یا ابراهیم حاتمی کیا - بعد از رفع بلا و رویش جسارت حقیقت مقدم بر مصلحت در دل او - یا بهمن فرمان آرا یا استاد بیضایی و ... فیلمی بسازند با عنوان "بیوۀ یک شهید" - همسر شهید پارادوکسیکال و کلاهبرداری جمهوری اسلامی است از قالب مدرن در نامیدن محتوای سنت - و در آن فیلم به تباهی زندگی شخصی و غریزی زنان جوان شوهر مرده در معرکه های قلابی حکومت دینی می پرداختند؛ که چگونه با مرگ شوهران شان و در عنفوان جوانی و تمناهای طبیعی تنانگی شان یا زیر بار عناوین "همسر شهید" برای سوء استفادۀ رژیم مدفون شدند و می شوند و یا در بدترین حالت تن به رختخواب کثیف یک آخوند هاف هافو باید بدهند در قالب حکم شرعی صیغه. - قابل توجه 12 سردار دورۀ سعادت و معنویت -

2- دیشب که خبر رفتن خامنه ای به منزل جوان ناکام ایران احمدی روشن را دیدم و صدور دست خط برای داریوش رضایی قبلاً کشته شده بدست دشمنان خامنه ای، که نشان از الاهم و فی الاهم کردن هم بود در توجه به خدمت گزاران و جان باختگان، به بی سیاستی رژیم - چون رضایی ماه ها پیش ترور شده و خامنه ای اگر می خواست از او تجلیل ظاهری و همسان هم بکند باید همانموقع بدیدار خانواده اش می رفت و نه در حاشیۀ تازه قربانیش احمدی روشن - با خودم گفتم حالا که فیلم میسر نیست بردارم خودم بنویسم این تباه شدگی زندگی در بعد غریزه و تنانگی زنان جوان شوی از دست داده در دستان رذالت جلاد زمانه! اما منصرف شدم به این دلیل که نتوانم هیبت مرثیه ای چنین سوگوار و جان فرسا را به اهمیت لازم بپرورانم. و دو دیگر اینکه تنانگی و زنانگی زنان در اسلام و بتبع ایران چنان کثیف و حلال؛ و  در عین حال شرم آور و حرام تبلیغ و باور شده است که نام رختخواب مقدس عشقبازی زنان و مردان جوان دلبسته بهم همان و "وا بی ناموسی" همان! و...

3- لذا گفتم مطلب دومی را که در این کشته سازی برای شهید بازی هم خیلی رایج و ابلهانه تکرار می شود را با شما در میان بگذارم. مدعای همیشه در بوق رژیم در مورد ترورها - بویژه دانشمندان هسته ای - این گزارۀ ابلهانه است که مجامع مرتبط بین المللی با پروژۀ هسته ای ایران اسامی دانشمندان و دست اندرکاران هسته ای جمهوری اسلامی را افشاء می کنند و سرویس های جاسوسی دشمن و رقیب از این راه است که آنان را شناسایی و ترور می کنند. اینان که مثل همیشه می خواهند بی عرضگی و بی لیاقتی خود و دستگاه های عریض و طویل چند شمار اطلاعاتی و امنیتی شان در کشف و جلوگیری و حفاظت از جان این استعداد های بی بدیل را پوشش بدهند و ذهن ملت عزادار همیشگی را از این بی لیاقتی ناشی از سیاست های غلط خود را منحرف کنند؛ به این سؤال ساده و بدیهی پاسخ نمی دهند که: "چطور ممکن است دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی دشمن و رقیب این توانایی را داشته باشد که چهار ترور با آن دقت تکنیکی بالا و منحصر بفرد را در قلب ام القرای مسلمین! انجام بدهد آن هم با آدرس های معنی دار زمانی - در یک ماه و یک ماه گرد سالانه و تروری با زمان قابل پیش بینی برای هر کور و بی دانشی هم در مسایل اطلاعاتی و جاسوسی - ولی از شناسایی نام ها و افراد سوژۀ خود عاجز بوده و منتظر انتشار گزارش آمانو بماند که اسامی را اعلان کند تا دست بکار ترور شود". واقعاً ابلهانه تر از این ادعا می توان در تاریخ بشر سراغ گرفت؟! که قطعاً نمی توان.

4- و نکتۀ آخر در مورد ترور اخیر مصطفای مظلوم ایران اینست که در پیام های منتشره از سوی مقامات رسمی و مسئول سیاست در جمهوری اسلامی حتی برای نمونه یک مورد اشارۀ تلویحی هم نمی توان یافت در خطاب قرار دادن ضعف و کوتاهی و بی عرضگی پیش گیرانۀ دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی و حفاظتی. اگر هم کسی با ترس و لرز به این مهمترین بخش هم اشاره ای کرده امام جمعۀ در یوزه ای از دولقوز آباد بوده است و والسلام. در حالیکه حتی امام خمینی هم - بدون ارزش داوری رفتار عام او-  در چنین صحنه هایی با نهایت سخت گیری و خشم در علن، مقامات را مورد بازخواست و تنبیه قرار می دادند. فاعتبرو یا اولی الالباب! یا...هو

۵ نظر:

ناشناس گفت...

این روزها بیشتر بنویس که تشنه و منتظرانیم همه
ناکجا...

ناشناس گفت...

با تشکر فراوان از شما واقعا از تحلیل و نگاه شما به جامعه ایران لذت مبرم

Dalghak.Irani گفت...

مرسی به شما. ولی خودم خیلی حال نکردم با عدم واکنش خوانندگان به این موضوع. تصورم این بود که بخش اصلی مطلب که در تیتر هم آمده عکس العمل در اظهار نظر های متنوعی از اهالی سیرک را برانگیزد. تازه در این پشت و کامنت ها بود که می خواستم ابعاد وحشتناک و بشدت تراژیک این تابو را بشکافم تا از آنجا برسم به تابو بودن تنانگی زنان بطور عام و بگویم در دنیا از هیچ چیز به اندازۀ دیدن یا شنیدن "دوشیزه خانم 60 ساله" ناراحت و متنفر و مترحم و خشمگین نمی شوم. بهرحال انتظارم برآورده نشد و معلوم شد که خیلی هم نمی شناسم ته فکر ایرانیان را. یا...هو

ناشناس گفت...

چه بگویم ناموس شهدا ناموس همه ماست .ولی من چند بیوه مغرور میشناختم که انگاری بدجوری با خودشان ور رفته بودند . بیست سال پیش بود و.....یکبار کارشان به اورژانس رسید کناهشان فقط غیرتشان بود واین تنانگی و....اصلن گم بود .تازه این درباره دخترها وپسرها الان هم صدق میکنه تا سرخیابان برسم هی باید سربندازم پایین تا این جوانها حرفی باهم بزنند ....بدبختیم بدبخت خدا نگهدارت .بیشتر بنویس .یاهو

ناشناس گفت...

متن بسیار مزخرفی بود و نشان از عقد ها و کینه ای بودن نویسنده به نظام مقدس جمهوری اسلامی و خانواده معظم و معزز شهداء بالاخص همسران با وقار و متدین و با غیرت شهداء است که تن به ذلت و خفت و خواری که سالیان سال شما در آن غوطه ور هستید ندادند