۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

خامنه ای در "اینک آخرالزمان"! همه زنجیر پاره می کنند: چه مثبت و چه منفی!

Massacre in Korea


1- اول این خبر را بدهم که تا چند روز دیگر و ورود به دهۀ فجر (بخوان زجر) می خواهم یک عنوان عمومی و رسمی خودم را معرفی کنم. البته فقط عنوان و نه شناسنامۀ قبل از دلقکی ام را. چون احساس می کنم که یک عنوان غیر از دلقک برای دیده شدن بیشترم مؤثر است. و دیگر اینکه حیف است حالا که همۀ عناوین در صحنه اند عنوان من از صحنه غایب باشد.

2- دوم اینکه دکتر زیباکلام معروف چند روز پیش در مناظره با امینی نامی به او حرف نغزی زده و گفته است: "نخبه که طرفدار احمدی نژاد نمی شود". من در خلوت خودم خیلی با این حرف زیبا کلام خندیده ام و کیف کرده ام. البته نه فقط بخاطر حرفش بلکه بیشتر بخاطر حالتی که زیبا کلام گیر افتاده کلافه و حرف آخر را زده است. حتماً برای همۀ شما هم پیش آمده که با آدم پوچ و پررو و سرتقی بحث کرده باشید و او به هیچ صراطی حاضر به تعقیب عقلانی موضوع نشده باشد و مرتب خودش را تکرار کرده باشد. واکنش مؤدب هر کدام از ما به چنین تحفۀ سرتق و بی منطقی معمولاً "بابا تو دیگه کی هستی!" است. زیبا کلام به امینی گفته تو نخبه نیستی. و امینی گفته که من تحصیل کرده ام و دو تا کتاب نوشته ام. زیبا کلام پاسخ داده که تو اگر دویست جلد کتاب هم نوشته باشی نخبه نیستی چون تو را کسی قبول ندارد و نخبه منم که جامعه هم قبولم دارد. یکی بدو ادامه یافته و امینی از رو نرفته. تا اینکه زیبا کلام از کلافگی زنجیر پاره کرده و گفته بگذار دلیلی بگویم که مو لا درزش نرود در عدم نخبگی تو. و در حالیکه خون خونش را می خورده گفته ببین پسر جان "نخبه که از احمدی نژاد حمایت نمی کند!". و یک آخیش گفته و تکیه داده به صندلیش و افق دوری که بسیار نزدیک است را تماشا کرده است.

3- در جای دیگر اما احمد توکلی زنجیر پاره کرده؛ و در مصاحبه ای گفته است که رحیمی معاون احمدی نژاد رییس دزد هایی است که گذاشته اند مسئول پی گیری مفاسد اقتصادی. و حداقل جرم ثابت شده اش تقلب و دروغ در مدرک تحصیلی اوست. ضمن اینکه یکبار هم که بخاطر فساد در پروندۀ بیمه احضار شده رفته نشسته توی دفتر وزیر دادگستری تا بازپرس شرفیاب بشود و پرونده اش را رسیدگی کند. وتوکلی خندیده تلخ. توکلی به این هم بسنده نکرده و در چندین نوبت متوالی شفاهی و کتبی خیانت احمدی نژاد و بحث عدم کفایتش را مطرح کرده است و حسابی روی دُور احمدی نژاد بگیری افتاده و کار می کند. احمدی نژاد هم البته در کرمان یک گریزی بدون نام زده به توکلی و گفته که برای ورود به مجلس اینقدر جوش و جلا نزن که من تا یک سال دیگر هستم و باید تحملم کنید. از این دعوای حالا دیگر اوج گرفتۀ توکلی با احمدی نژاد دو نکتۀ عبرت و طنز بنظرم رسید که بگویم. عبرتش اینکه: توکلی مبدع اصطلاح "دولت پاک" یا "دست های پاک" است که احمدی نژاد هم از همین زاویه وارد، و فاسد ترین دولت را تشکیل داده است. لذا توکلی هم از نظر بار روانی شخصی و هم از جهت متلک ها و کنایه های دیگران خودش را مقصر می داند در انداختن مسخره ترین و کهنه ترین مفهوم اخلاق فردی به حوزۀ سیاست مدرن. دست های پاک یعنی سیستم بی سیستم و فقط کافی است حاکم آدم خوب و غیر دزدی باشد؛ تا همۀ امور در حد ایده ال اداره شود. اما طنزش مهمتر است و آن اینکه زیباکلام و توکلی نزدیکترین فامیل سببی با هم هستند و دور ترین مخالف فکری هم. ببینید احمدی نژاد چه جانور مفیدی است که توانسته این دو متضاد فکری "یکی لیبرال و دیگری ایدئولوژیک دینی" را با هم آشتی داده و بر علیه خودش متحد کند. مطمئنم که پسر توکلی و دختر زیباکلام که زن و شوهرند بیشترین دعا را می کنند بجان احمدی نژاد در این آشتی فامیلی.

4- زنجیر پاره کردن ها همه جا پر است از خطبه های نماز جمعه بگیر تا روزنامه های اصولگرا و در اختیار جناح های مختلف مثل جمهوری اسلامی و اطلاعات و کیهان و رسالت و ایران که تاخت و تازی می کنند در بی حیثیت کردن همدیگر و رقیب و رفیق که بی سابقه است. تازه به این هم بسنده نمی شود و بولتن های شبانه منتشر می کنند بر علیه همدیگر و نه خرده پاها و خس و خزف. که علیه الماس های دیروزشان که از شدت قدمت در حال مفرغ شدن هستند؛ مثل رییس حبرگان و جامعۀ روحانیت و مالک امام صادق و رییس جبهۀ متحد و ... مهدوی کنی. نامه ها هم ادامه دارد چه مستقیم ودر دنیای مجازی و چه به کنایه و در مطبوعات کاغذی. در جبهۀ منفی اما زنجیر پاره کردن ها بیشتر حالت آه و ناله و التماس دارد که "جان مادرتان بگذارید خامنه ای بماند که این آب خوش خون ملت از گلوی ما قطع نشود". اینرا از این جهت هم مطمئنم که نظامیان و سپاهیان 15 روزی است صحنه را کاملاً خالی کرده اند و دریغ از یک کلمه بعد از آن اره گوز پرسر و صدایی که راه انداخته بودند بر سر هرمز. حتی فعلاً از مانور نیروی دریایی سپاه که طبق وعده قرار بود تا حالا انجام شده باشد خبری نیست. تنها عمل خشن و از روی ضعف و در ماندگی؛ زنجیر پاره کردن پاسداران اطلاعاتی است در یورش به جوانان وبلاگ نویس و غیر سیاسی و روزنامه نگار باقیمانده و دستگیری و شکنجه و حبس و تهدید. با این امید که حالا که خودی ها را چاره ای نیست؛ شکار "نخودی"ها غنیمتند در این وانفسای همه بی تدبیر. یا...هو

۱۵ نظر:

آرزو گفت...

سلام، ببخشید چون پاسخ شما رو تازه دیدم توی این پست جواب می نویسم که البته چندان هم بی ربط نیست با مطلب قبلی. سفسطه گر خوبی هستید برای اثبات عقایدتان به هر حال همه ما برای عقایدمان می نویسیم اما استدلال با کینه ورزی فرق می کند من احساس می کنم پشت نوشته های شما نوعی کینه عمیق به احمدی نژاد است که از ارزش مطالبتان می کاهد. البته این ویژگی بسیاری از کسانی است که مخالف احمدی نژاد هستند بر فرض محال هم که احمدی نژاد در عرض شش سال با این قدرت نصفه و نیمه ای که نظام مقدس برای رئیس جمهور قائل است چنان بلایی سر ایران آورده باشد که نه آغا محمد خان قاجار آورده است نه چنگیز خان و نه حتی آخوندها، شما واقعا دلتان به حال ثروتمندان می سوزد که روز به روز پولدارتر می شوند یا به حال محرومان که طرفدارش هستند؟اگر احمدی نژاد تیشه به ریشه ای زده باشد آن ریشه نظام مقدس است که در آستانه فروریختن قرار گرفته انتظار نداشته باشید مخاطبتان اینگونه متن ها را به حساب عشقتان به ایران بگذارد. البته ایران سهم همه ماست از این زندگی اما معیار سنجش عشق آدم ها به کشورشان در عمل مشخص می شود و اینطور که پیداست این نخبگان (که اکثرشان حکومتی هستند تا مستقل) هیچ گاه حاضر نیستند از خودشان مایه بگذارند و بزرگترین افتخار اکثرشان فقط این است که احمدی نژادی نیستند! بسیار خوب مبارکتان باشد این نخبگی.

Dalghak.Irani گفت...

نه فقط اینطور نیست آرزو. که مطلقاً اینطور نیست. من یک جان سوخته هستم که مطلقاً نه عشق و نه نفرت را نمی شناسد. و کینه ای هم درکار نیست. البته نثر من برخاسته از جان من و هنر من بسیار گزنده و شکافنده و چسبنده است. و هیچکس در هنگام نوشته ام لم نمی تواند بدهد و نفس راحت نمی کشد. اما شیرین و اثر گذار هم است اگر خواننده اش اهل باشد و با حس من ارتباط برقرار کند و از آن مهمتر با خوانشی که من می نویسم بخواند متن را. این خصلت نثر من است و الا خودم توانایی عشق ورزیدن و نفرت داشتن را مدت هاست از دست داده ام. در ضمن اگر چیزی به صفت غالب رسید باید یک احتمال قوی هم داد که درست هم باشد. چون مردم و بویژه نخبگان خیلی راحت به توافق همه مثل هم نمی رسند. اگر همۀ نخبگان کینه توزند نسبت به احمدی نژاد بهتر است عیب را در محبوبت دنبال کنی و نه "همۀ نخبگان". در مورد سفسطه هم درست می فرمائید ولی من با استدلال سفسطه می کنم ولی شما فله ای فقط می گویی "سفسطه" کرده ام. بدون اینکه موردی را مثال بزنی. در بارۀ مسایل اقتصادی و طرفدار فقیر و غنی هم اشتباه کرده ای و کارهای احمدی نژاد قبل از همه بزیان فقرا تمام شده و در آینده هم بیشتر خواهد شد. و بالاخره اینکه در مورد تخریب جمهوری اسلامی از راه توأمان تخریب بیشتر ایران توسط احمدی نژاد با شما کاملاً همسو و همنظرم و اگر این تخریب به پایان جمهوری خامنه ای هم - حتی نه پایان جمهوری اسلامی - بیانجامد که خواهد انجامید برای احمدی نژاد بعنوان "بدمن"ی که اشتباهی باعث کار خوب شد یک صفحۀ خوب از تاریخ را رزرو خواهم کرد. چون این حکومت نکبت خامنه ای چنان مضر و زندگی سوز بوده است که باهرقیمتی که برود باید استقبال کرد. من برای احمدی نژاد هوراها کشیده ام در این وبلاگ و تمسخر ها شده ام و نیش ها تحمل کرده ام. اما چه کنم که جنسش از مفرغ در آمد و مرا نیز سرافکنده و شرمنده کرد. با آرزوی روزهای خوب برای همۀ مردم با آرزو! یا...هو

ناشناس گفت...

سلام

به آرزو: پاسخت بسیار شبیه شعارهای عوام گول زنی هست که البته احمدی نژاد استاد این شعارهاس
این جناب رئیس نیم بندی که شما می فرمایید توانسته که 300 میلیارد دلار، همون دلار عزیز جانی که امروز به 20000 ریال هم نمی دنش رو چنان حیف و میل کنه و البته بچاپه که عقلا درمانده شدن از این توانایی.
سرکار خانم آرزو،به نظرت کسی که در اختلاس 3 میلیارد دلاری داره واجد اون دفاع و احترام شعار گونه هست که براش لفظ به فرض محال! به کار ببرید؟

بهروز گفت...

سلام دلقک ، اول اینکه چشم ما روشن به عنوان جدیدت که به زودی خواهی گفت ، دوم اینکه الحق بدل همه ادعاهایت را خوب بلدی و به عبارت دیگر همان که آرزو گفت سفسطه گر خوبی هستی که البته این ناشی از هوش زیاد به کار نگرفته ات است که خوب به درد سیاست می خورده ولی هدر رفته است . این را بگویم که من مشتری وبلاگ تو هستم نه از باب مسائل سیاسی ( که از سیاست متنفرم به اندازه بینهایت ) که بیشتر شیفته نثرپیچیده و در عین حال سهل الوصول توهستم که در متنی نسبتا کوتاه به اندازه یک باب از کتاب مفهوم منتقل میکنی و این استعداد ذاتی توست پس از بابت ان زیاد مغرور نشو . از باب مطالبی که می نویسی هم تا حدودی افکارت را می شناسم که به دنبال محملی هستی که بار این مملکت را به منزل برسانی . ملاک وطن پرستی هیچ کس قابل اندازه گیری نیست مگر در صحنه جنگ و نبرد و در حالتی که بین جان و وطن قرار باشد یکی را برگزیند پس توی وبلاگ نمی توان اینجور چیزها را محک زد و تو هم الحق ادعا نکرده ای هیچ گاه یعنی من ندیده ام حد اقل . در مورد شرایط امروز کشورمان هم به نظرم همه چیز سیر طبیعی دارد یعنی یک عده ای که یک روزی در رکاب احمدی نژاد بودند که منافع آنها ایجاب می کرد حالا که این آقا شرایط خوبی ندارد از اردوی او بیرون آماده اند و جالب است که اردوی قابل اعتماد دیگری هم نمی یابند پس ترجیح می دهند که فعلا تنهایی قدم بزنند تا شرایط کمی فرق کند به نفع یک طرف ، والا احمدی نژاد از اول هم آدمی نبود در حد و اندازه تاثیرگزار فقط در یک زمینه الحق ماهر بود ان هم گند زدن که انجام وظیفه کرد در حد اعلا ، حالا ممکن است دست بر قضا به قول شاعر" عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ". ببخش که طولانی شد . مرسی

سحر گفت...

حالا که همه نظرشون رو گفتند دلم خواست منم یه چیزی بگم.
راستش دلقک نازنین منم اینجا رو نه بخاطر نقطه نظر های سیاسی شما که به خاطر طنز دلنشین نوشته هاتون میخونم.سیاست خونی اونم وبلاگیش حوصله سر بر ه و نوشته های شما حداقلش این نکته را رعایت میکنه.وانگهی شامورتی بازیهای این هله هوله های حکومت اسلامی رو اگه بتونی اسمش رو سیاست بذاری و جدی بگیری که اینهم در توان من نیست. هم از سیاست بیزارم و هم از سر تا ته این حکومت.من خواننده ثابت و علاقه مند به نوشته هاتون هستم ومیخواستم بدونید که دلیلش فقط طنز قلم شما است و زیاد مابقی جنگولک بازیهای این آخوندا وعاقبت کارشون و ما بقی قضایا رو نباید جدی گرفت و شما هم نگیرید!
اسمم رو فارسی مینویسم که اشکال نگیرید.

Dalghak.Irani گفت...

آری و نه بهروز. من اگر گدا هم می شدم که برای خدمت به ایران دریوزگی هم کرده ام. ولی همیشه قلدر و از موضع بالا حرکت کرده ام و در مرامم ننه من غریبم بازی و تواضع ریاکار سنتی و اینجور ادا و اطوارها نبوده هرگز. من یک آدم عمیقاً مدرن و شفاف هستم و از منم گفتن توانایی های استعدادی یا اکتسابی ام مطلقاً لکنتی ندارم. اینجا هم که آمدم مثل آدم حسابی ها و نخواستن نزدیک به نتوانستن برای بازگشت پاگیرم شد بمانم در ایکی ثانیه با فلدری و از موضع بالا ماندم و همه که می گفتند با این قلدری عمراً بتوانی انگلیسی ها را راضی کنی ایول آوردند که بابا تو دیگه کی هستی. در مورد میهن پرستی هم می توانم با هر مدعی دیگری مسابقه بدهم و برنده بشوم. کم آوردن توی کارم نیست. ضمن اینکه من اصلاً بدرد سیاست نمی خورم. ممکن است توی ستاد یک حرفی بتوانم بزنم ولی توی اجرا و صف نه. علاقه ام هم بخش هنر و ادبیات است و فانتزی زندگی را بیشتر از اصل زندگی دوست دارم. و مرسی که مرا می شناسی و بمن اطمینان داری. یا...هو

ادوارد البی دوم گفت...

درسته ساکت تر از من اینجا نیست، ولی تا حالا کسی اندازه من تو رو جدی نگرفته. قاطع دارم می گم اینو. :|

تبریزی گفت...

سلام دلقک جان
من هم از نوشته ها وطرز فکرت خوشم میاید .ولی بدان که اکثر پرسنل سیرک زنجیر پاره میکنند.ولی مردم فقط تماشا میکنند وگاها کف میزنند یاکف میکنند .زیبا کلام واقعا زیبا کلام است ولی زیبا بیان نیست .وتوکلی سر شناس خوبی است (چون قبلا آرایشگربوده درشمال)ولی چون دستش به گوشت نمیرسد وه...میکند.اما سوال من این است .کی مردم به صدا در میآیند.ودرنهایت چه میگویند.

Dalghak.Irani گفت...

سحر سلام.
مرسی که از من تعریف کردی. خیلی منتظر می مانم برای آنانی که شکل مرا هم دوست دارند. چون خود من هم یک فرمالیست هستم و غذایی را که از شکلش خوشم نیاید معجون دو عالم هم باشد لب نمی زنم. اینکه چرا با من همراهی و می مانی مهم است اما مهمتر از آن کمی لذت است که حتماً باید در سیرک من نصیب هر مهمانی بشود. مگر زندگی غیراز لحظه های بهم پیوسته یا گسستۀ دلخوشی نیست. اگر هست که هست پس بهانه اش چرا باید مهمتر از خودش باشد. من می خواهم هر انسانی با اولویت ایرانی لحظه های خوب و دلپذیر بیشتری داشته باشد. این تنها هدف نهایی من است در "لعنت به خامنه ای". پس مطلقاً بخودم اجازه نمی دهم که کسی را بی لبخند رضایت فرم یا محتوا یا خود مسخره ام یا تیتر تخلیه گرم یا متن بی سر وتهم یا... از سیرک بافته شده از تارپود جان غمگینم راهی نا امیدی و غمگساری بکنم. البته که حرف هایم از نظر خودم بن و پی قابل استنادی هم دارد اما اصل هدف من زیبایی فروختن مجانی بجان های عاشق انسان هاست برای لختی شادی و امیدواری. برای اینکه تا فردا نتوانستم دوام بیاورم از حوشحالی. گفتم که همین آشفته ای که بذهنم رسید در خواب نزدیک به بیداری. بنویسم و بگویم مرسی سحر. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ادوارد عزیز.
من لطف شما را که هم قدیمی است و هم پایدار و هم جدی می نوشم و سرمست می شوم و توان می افزایم که اگر نه همۀ آن "حالا دیگر هزاران نفر در گوشه و کنار" هم مرا جدی نگیرند و نبودم هم نبودم باشد برایشان یک کلیک کمتر. اما یاد تو و انتظار جدی تو در همراهی بامن مرا به مسئولیت بمانم و بنویسم و ... این بختک 22 سالۀ خامنه ای را بروبم و بیایم بغل دستت بنشینم در یکی از تئاتر های معدود وطن و کافه ای و گپی و اداهای روشنفکران کافه نادری دهۀ 30 و40 و ...؛ برپا می کند هر روز و توان می دهد هر لحظه. مطمئن باش در راهیم ما لطفاً یک صندلی هم برای من رزرو کن. ویک قهوۀ ترک. مرسی. یا...هو

صادق گفت...

سلام دلقک عزیز
مثل اینکه بازار تعریف و تمجید دوستان داغ است گفتیم ما هم عقب نمانیم!
ماکه معتاد شدیم رفت!
اماراستش را بخواهی ، آنموقع ها که در پستهایت از احمدی نژاد و عملکردش تعریف می کردی خیلی از دستت عصبانی می شدم چون همانطور هم که گفتی از قول زیبا کلام"نخبه طرفداراحمدی نژاد نمی شود" همیشه با خودم می گفتم صبرکن خیلی زود پته این آقا (احمدی نژاد) روی آب می ریزد و دلقک ما هم به سر عقل می آید. همین حس و حال را درمورد صاحب "گفتم گفت" هم داشتم که بنظرم بی سلیقه ترین نویسنده ای بوده که در عمرم دیده ام. احمدی نژاد از دید من بدترین بختکی بوده که در همه طول قرون می توانسته به جان یک ملتی بیفتد. بخدا اغراق نمی کنم.به هر کس و ناکسی از خارجی ها شرحی از عملکرد مشعشع او دادم با چشم هایی گرد شده چنان مرا نگریست که گویی اورا آنقدر احمق فرض کرده ام که دارم برایش یک چنین قصه ای تعریف می کنم.
و دست آخر اینکه دلقک جان دوستت داریم.

خ.آ گفت...

دلقك جان جايتان خالي ديروز كافه نادري بودم ديوار هايش نصف سنك نصف رنگ كرده بودند و ترو تميز بود ولي من ظاهر درب و داغان قبلي اش رابيشتر دوست داشتم.بشقاب هاو سيني هاي لب پر و گارسون ها همانها بودند.حس خوبي است بودن در جائي كه زماني بزرگان و انديشمنداني در آن فضا بوده اند و نفس كشيده اند .
.. ولي از ازدحام دلالهاي ارز بيرون كافه نادري و توي خيابان بگويم كه ديدني بود.  

ناشناس گفت...

سلام
بی ربط یا باربط آیا فرصتی بوده تا
"هنر همیشه بر حق بودن (۳۸ راه برای پیروزی در هنگامی که شکست خورده اید) / آرتور شوپنهاور/ ترجمۀ: عرفان ثابتی / انتشارات ققنوس) را ببینی و بخوانی؟
در این وبلاگ هم معرفی خوبی شده:
http://cheloketab.blogfa.com/post-9.aspx
البته وبلاگ متعلق به من نیست.
برقرار باشی.

ناشناس گفت...

سلام وبلاگ شمارودوست دارم وازخواندن آن لذت میبرم.پایدارباشید

nik گفت...

از این جمله که در جواب آرزو گفتید خیلی‌ لذت بردم، که اگر آدم‌های حسابی‌ از احمدی‌نژاد خوششون نمیاد، اشکال از اونه نه از نخبه ها! ابلهان کله خشکی هم هستند که هنوز -- "و این هنوز مهم است"! -- تمام حضور مردم علیه احمدی‌نژاد و اعتراض‌های ۸۸ را نتیجه منیپیولیشن -- منظورم فریب و خط دادن و این هاست -- اصلاح طلبها و بی‌‌بی‌سی و صدای آمریکا و رادیو فردا می‌دانند. عجب! یعنی‌ اینقدر اینا قدرت دارند و خودشون هم نمی‌دانند. چقدر خسته کننده است خواندن این خزعبلات که انگار از دهان امام جمعه دولقوز آباد یا مش قاسم در آمده