۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

صادق زیبا کلام و رضا شاه: روشنفکری که قاتلش را ستایش می کند!

Delivery of the Keys


1- این دیگر جای شگفتی ندارد که بگویم هر وقت نوشته ای یا مصاحبه ای از صادق زیبا کلام می بینم یا می شنوم؛ خود بخود کلاه از سرم برداشته می شود و تا کمر دولا می شوم بتعظیم در مقابل این روشنفکر مدل و مردمی. و البته نمی توانم بی تفاوت بگذرم و به تبلیغ و تکریمش نپردازم. ایشان در این هفته دوتا حرف زده که یکی راجع به انتخابات و نامزدی اصلاح طلبان بوده است و خیلی خوشمزه که کلی مرا سرکیف اورد. و دیگری با مجله ای در داخل ایران مصاحبه کرده تاریخی؛ و نیم بیشتر مصاحبه اش مربوط به رضا شاه بوده و چه تعریف و تمجیدی.

2- آن حرف بامزه اش با خبرنگار خبرگزاری فارس این بوده که خبرنگار اصرار دارد که فرمول شریعتمداری کیهان را حقنه کند به زیبا کلام که اصلاح طلبان با چراغ خاموش آمده اند و زیاد هم آمده اند و خاکستری و بی تابلو می خواهند مجلس نهم را فنح کنند. زیبا کلام که هرچه قسم آیه و منطق و استدلال می آورد که پدر جان اصلاح طلبان اهل هر دوز و کلکی باشند اهل چراغ خاموش نیستند و بطنز خاتمی را مثال می زند که هیچوقت بدون چراغ جایی نمی تواند برود در تاریکی! خبرنگار گیر سه پیچ می دهد که نه و شما نمی دانی و ما مطئنیم که اینان با کسانی آمده اند که هیچ مشخصۀ ظاهری و تابلو و شهرت و نام و نشان شناخته ای و ... ندارند و می خواهند بگذارند توی کار نظام. زیبا کلام می گوید: "آخر اصلاح طلبی که نه تابلو داشته باشد و نه نام و نشان داشته باشد و نه وزارت اطلاعات بفهمد و نه شورای نگهبان بتواند شناسایی کند و نه هیچ کدام از ده ها ناظر و مجری و ... چطور مردم عادی باید اورا شناسایی کنند اصلاح طلب است و بروند به او رأی بدهند و مجلس را تصرف عدوانی بکنند". (نقل به مضمون).

3- اما حرف زیباتر زیبا کلام بازهم مربوط است به دفاع او از رضا شاه. او دیگر این بار مفصل وارد قضیه شده است و با سند و آدرس و تأکید هم همۀ اتهامات وارده به رضا شاه را از انگلیسی بودن و تا قرار داد 1933 و هم احداث راه آهن بدستور انگلیسی ها از شمال به جنوب و ضد اسلام بودن و ضدیت با حجاب و ... را رد کرده و همه و همۀ اقدامات ریز و درشت رضا شاه از احداث دانشگاه و راه آهن و کشف حجاب و ... را در ارتباط با پیشرفت ایران بسوی مدرنیسم ستوده و تأیید کرده است. و در آخر هم گفته است که البته صادق زیبا کلام مخالف رضا شاه است چون او هم دیکتاتور بود و گفته است که اگر من در زمان رضا شاه بودم ممکن بود ده بار اعدامم کند.

4- من کتمان که نمی کنم بلکه با افتخار هم می گویم که صادق زیبا کلام بعنوان یکی از معدود مردمی ترین (توده ای ترین) روشنفکران ایرانی است که من به هموطن بودن با او افتخار می کنم. روشنفکری که دز صداقت و انصافش آن چنان عیار بالا و زلال است که حتی دژخیمی مثل خامنه ای هم سربسرش نمی گذارد. و البته بخاطر این هم که حرف های زیبا کلام چنان خارق عادت جامعۀ روشنفکری متفرعن ایرانی اولاً و افکار عمومی "دگم تاریخی" برساختۀ آنان ثانیاً است که حرف های زیبا کلام را جدی معرفی نمی کند. روشنفکران و توده های تحصیلکردۀ پیروی را می گویم که انگلیسی بودن رضا شاه را قطعی و خائن بودن او را قبل از دیکتاتوری به یقین علم لدنی خویش غیرقابل خدشه می دانند.

5- من اما ضمن اینکه صد در صد به درستی حرف های زیبا کلام در مورد تاریخ معاصر ایران ایمان دارم؛ خودم هم یک تقسیم بندی شوربختانه ای دارم از یکصد سال تاریخ از مشروطه تا کنون ایران. من می گویم تاریخ معاصر و عصر مدرن ایران تا قبل از انقلاب اسلامی به چهار دورۀ مشخص عزا و عروسی تودگان و روشنفکران تقسیم شده است. از 1285 تا 1300 و بر آمدن رضاشاه بمدت 15 سال عروسی روشنفکران بوده است و عزای تودگان. از 1300 تا 1320 طول سلطنت رضاشاه عروسی تودگان بوده است و عزای روشنفکران. از 1320 تا 1335 بمدت 15 سال بازهم عروسی روشنفکران بوده است و عزای تودگان. و از 1335 تا 1355 بازهم بمدت 20 سال عروسی تودگان بوده است و عزای روشنفکران. بعد از انقلاب هم که همۀ 33 سال عزای عمومی بوده است قطعاً. در مقاطعی که عروسی روشنفکران بوده است دوران هرج و مرج و هرکسی ساز خودش است و دعوا و لغزهای ادبی و اداهای  کافه های پاریس. و در مقاطع عروسی تودگان دوران انضباط بوده است و ساختن و آباد کردن و پیشرفت مادی و آرامش زندگی.

6- و البته به این خشونتی که من تاریخ را خط کشیدم قطعاً مورد مناقشه است ولی دریک پاراگراف یک تاریخ صد ساله را گفتن جزیی تر از این نمی شود. لذا فقط آدرس می دهم که به زیربناهای توسعه ای ایران امروز نگاه کنیم و تاریخ ها را بخوانیم تا ببینیم که تاریخ های کارهای اساسی توسعه ای انجام شده هیچکدام - یا بندرت - تاریخی مطابق با دوره های عروسی روشنفکران را دارد و اغلب آن ها در همان تاریخ های عزای روشنفکران بانجام رسیده است. و مگر نه اینست که هر خشتی روی خشتی بسوی دنیای مدرن و پیشرفته بالفعل عروسی تودگان را فریاد می زند! البته که ممکن است حتی تودگان ندانند و یا نفهمند و یا نخواهند و یا حتی مقاومت کنند مثل همین آموزش و پرورش و دادگستری مدرن و مشارکت زنان و .... و نهایت می خواهم نتیجه بگیرم که لقب روشنفکر آن آدمی را لایق است که به پیشرفت و سازندگی با نتیجۀ قطعی عروسی تودگان (بخوان منفعت عامه) را مقدم بداند بر هیاهوی خویش در هرج و مرج زمان! و از این جا جلوتر بیایم و بگویم که دهاتی های لندن نشین و لس آنجلسی به آبادی ایران باید اندیشید و تودگان. قبل از آزادی سیاسی در ایران و روشنفکران! من در این زمان دیکتاتوری را نمی پسندم اما هنوز هم باور دارم که باید هدایت شود جامعه با انضباط علمی و مدرن برای روز عروسی همگان: دموکراسی پایدار. یا...هو

۵ نظر:

هومان گفت...

دلقک جان نمیخواهم حالت را بگیرم با این شوق و ذوقی که از خواندن مصاحبه زیبا کلام نشان میدهی دلم نمیاید که توی ذوقت بزنم.فقط اینرا بگویم که در مورد راه آهن دارد شعبده بازی در میاورد که انگلستان راه آهن را نخواسته, لازم نداشته چون آن زمان هنوز هیتلر حمله را شروع نکرده بوده نمیخواهد راست بگوید که راه آهن را نه برای مقابله با هیتلر که برای حمله به شوروی ساختند پیش از آنکه هیتلر به شوروی حمله کند نقشه این بود که خودشان به شوروی حمله کنند واز کابوس کمونیسم که بر سر اروپا سایه انداخته بود رها شوندو هیتلر پیشدستی یاحماقت کرد و خودش به اروپا وسپس شوروی حمله کرد .نمیدانم براستی نمیدانم که این روشنفکران خصوصا مذهبی هایش کی میخواهند راست بگویند ؟ کی ؟ هرکدام یک سازی میزنند و حالا مد شده که رضا شاه بکشند وسط و ستایشش کنند وبه مردم بقبولانند که همیشه یک دیکتاتور بهتر است از یک دموکرات و بفهمی نفهمی رضاخان را الگو کنند مبادا که مردم باز هم سراغ مصدق را بگیرند بازهم به آزادی فکر کنند و آزادی بخواهندوگمان کنند که سرنوشتشان میتواند بدون دیکتاتور هم باشد یک روزی.
زنده و شاد باشی.

Dalghak.Irani گفت...

این کامنت رد و بدل شده دربالاترین است که اینجا می گذارم و بخشی از هومان نازنین را هم پوشش می دهد. برای بقیه اش هم فقط می گویم که هم دموکرات بودن شخص دکتر مصدق و هم پیامد های محتمل دموکراسی قبل از توسعه - آن هم در 1330 - به سعادت ملت ایران می انجامید و یا فاجعۀ بازگشت به عقب در همان سال ها شروع می شد می توان گفتگوی تاریخی کرد. حالا که دیگر خوشبختانه بسیاری از تابوها و توهم های عدالت محور هم از طریق دین جدید مارکسیسم و هم از راه دین قدیم اسلام از بین رفته و معلوم شده است که دنیا را با دست ساخته اند و فکر. و نه با حرف روشنفکران جلو رفته در چپ و روضه های روحانیان عقب مانده در راست. یا...هو

dariushi گفت:

دلقک عزیز،جای شگفتی ندارد که نا آگاهی بلای جان مردم است . من هم البته نه چون شما اما دوستدار زیبا کلام بودم اما پس از گذشت مدتی مثل بسیارانی دیگر فهمیدم که ایشان هم مدافع خمینی پلید و خواهان ماندگاری رژیم کثیف اسلامی میباشد. در گوگل مصاحبه ایشان را با الهه بقراط در برنامه صدای آمریکا ببینید که چگونه برای خمینی شیاد یقه میدراند.خدا را شکر روشنفکرانی راستین و ایرانی مانند بقراط هستند که این حقه بازان را رسوا کنند. بدتر از آن ،سخنرانی زیبا کلام در همدان بود که گفت من یک تار موی محمد پیامبر را به صد کورش بزرگ عوض نمیکنم. آیا پس از شنیدن جفنگیات زیبا کلام باز هم کلاه از سر برداشتید؟

binam گفت:

سلام و درست است حدس شما. من زیبا کلام را همینطور که هست ستایش می کنم. نه بخاطر اپوزیسیون و پوزیسیون بودنش. و نه بخاطر طرفدار خمینی یا شاه یا کورش یا حسین یا... بودنش. من زیبا کلام را بخاطر روشنفکریش، انصافش، فدا نکردن حقیقت کلی در پای مصلحت جزیی و زلالی اش در داوری های مطالعه شده اش در تاریخ و ... دوست دارم. حرف ترجیح امام حسین و محمد به کورش را دیده ام ولی مصاحبه یا مناظره اش با خانم بقراط را ندیده ام. البته که ببینم هم تأثیری در قضاوت عام من تمی کند. چرا که خود من در بین انتخاب هرکدام از شخصیت های تاریخی اسطوره شده برای ایران چه باستانی یا اسلامی موضع ترجیح و مرجح ندارم و کلاً تبار سازی های تاریخی برای سیاست مدرن را نمی پسندم. ولی در مورد آیت الله خمینی ممکن است از بسیاری از مواضع او دفاع هم بکنم. مخلص کلام اینکه متر اندازه گیری من از جنس "بدون هرگونه ایدئولوژی" است. و مثل خود دکتر زیبا کلام یک "لیبرالیسم ناب".

sahar گفت...

استاد
میدونم که چنین درخواستی خیلی بی موقع است. چون معتقدم باید به موضوعات مهم روز پرداخت. اما دلم میخواد اینو بدونم. من خودم از نسل درس خونده دانشگاهی قدیم هستم. بخوام یا نخوام تاریخ رو دیدم . در طول زندگیم تو دانشگاه تو کشت و کشتارهای سال60 یا دستگیری کمونیست ها یا بقول شاه { خرابکارها} در زمان قبل از انقلاب خلاصه خیلی جریاناتی که نسل من دید منهم دیدم. حرف هیچ جریان سیاسی هم تو کتم نرفت و فعال سیاسی نشدم. چون سعی میکردم با عقل خودم تحلیل کنم و فقط جزوه ها رو نخونم و برای شعور خودم فهم جریانات برام مهم بود نه تغییر دنیا. میخوام یه نکته رو بگم. در تمام جریاناتی که دیدم و خوندم و قضاوت کردم یکنفر برای من نفهمیده باقی موند. "خمینی ".چون اولا زبانش رو نمی فهمیدم. دوم اینکه ابدا از میان آنهمه مغلطه فکری و زبانی نمیفهمیدم چه نتیجه باید بگیرم.مثبت ؟ منفی؟ پرت ؟ چرت؟
میخوام بپرسم اگه فرصت مناسب شد فقط و فقط مثبتهای خمینی را بگویید.منفی ها را نمیخواهم.ضمنا یک مقاله قبلا در مورد خمینی شما نوشتید که حوصله ام شدیدا سر رفت چون اصلا و ابدا قانع کننده نبود . خیلی دلم میخواهد اینرا یاد بگیرم.البته هر وقت حوصله داشتید و زمان مناسب بود.متشکرم.

پيام امروز گفت...

دلقك عزيز
من هم زيباكلام را ستايش ميكنم همانطور كه نوريزاد و خزعلي را تحسين ميكنم البته نه به اينجهت كه انديشه من با آنان يكسان است كه نيست بلكه به اينجهت كه در راه رسيدن به آنچه بدان باور دارند، در تلاشند و صادقانه آنرا بازگو ميكنند و بسياري رنجها را از اين بابت خريده اند و بسياري منافع را هم بكناري نهاده اند.
البته من دليل علاقه بي حد و حصر زيباكلام به هاشمي را درك نميكنم ولي قرار نيست همه مشابه هم فكر كنند.
ديگر اينكه زيباكلام برادري دارد در جناح اصولگرايان كه بسيار هم تندرو است. دو برادر و اينچنين اختلاف عقيده واقعا جالب است

Dalghak.Irani گفت...

پیام عزیز پیامت گوارا و زلال است ولُبّ کلام. من هم دقیقاً مثل شما می اندیشم حتی آن بخش ویژۀ هاشمی رفسنجانی اش هم. سپاسگزارم. و البته پاسخ سحر نازنین هم با کمی تأخیر و احتمالاً در روی صفحه خواهد آمد. هرچند که قانع کننده نخواهد بود! یا...هو