۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

در ستایش مسیح علی نژاد و سلامی دوباره به رضا پهلوی!

http://3.bp.blogspot.com/-Pc_-Emimlik/TwWYujZmvLI/AAAAAAAAA7g/sMTrbvSdIjY/s1600/videoplayback_28%255B15-51-23%255D.JPG


1-شیفتۀ شخصیت خودساخته اش هستم؛ و زیرکی اش؛ و غملگرا بودنش؛ و پویایی اش؛ و پشتکارش. خانم مسیح علی نژاد را می گویم. یک دختر رشد یافته در یک خانواده و محیط کوچک و مذهبی در روستایی در مازندران که پدری حزب اللهی و سرسپردۀ رژیم هم مزید بر علت بوده در محدودیت های عام زنان اولاً، خانواده های مذهبی ثانیاً، روستاهای کوچک ثالثاً و... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. حالا این خانم جوان در کمتر از ده سال همۀ آن محدودیت ها را - به ارادۀ شخصی خویش و بدون هیچگونه رانت - پشت سر گذاشته سهل است بلکه در بهترین دانشگاه های جهان در بریتانیا تحصیل می کند و در همان حال لحظه ای را هم تلف نمی کند در پرداختن به حرفه اش خبرنگاری. و تازه همیشه هم سوژه های گُنده و بکر شکار می کند در چهار گوشۀ جهان. پس نقداً و ابتدا درود به او.

2- مسیح علی نژاد یک نابغۀ خبرنگاری و یک استعداد نویسندگی فوق العاده نیست و اگر هم باشد هنوز راه بسیار دارد برای طراز جهانی شدن در این حرفه. اما گفتم که او بلد است فعل خواستن را چگونه صرف کند و رؤیاهایش را از قوه بفعل تبدیل کند و چه الگوی خوبی است برای زنان و بویژه مردان ایرانی که باید حرکت کرد. باید تغییر کرد. باید هدف را تعقیب کرد. باید تلاش کرد و پشتکار داشت و خستگی ناپذیر بود و البته باید رؤیای موفقیت بزرگ داشت. از نگاه روزنامه نگار "سیاسی - حزبی"اش یکبار انتقاد کرده بودم در هنگامی که با نیک آهنگ کوثر در تلویزیون بی بی سی چالش می کرد. و آن زمانی بود که مسیح هنوز در حال و هوای روزنامه های سیاسی اصلاح طلبان مذهبی در داخل ایران بود و جنبش سبز هنوز تنفسی زنده تر و عینی تر داشت و علی نژاد در محدودۀ سایت هایی مثل جرس منجمد شده بود. راستش نگران بودم که مثل خیل دیگر روزنامه نگاران ناموفق در اینطرف آب چنان دیر بپاید بپای "سیاسی - مذهبی" بودن که ظرفیت هایش حرام شود. کما اینکه مدتی نزدیک یکسال را هم در همین حال و هوا فقط وبلاگ نویس شد در مصاحبه و خاطره از بچه های مظلوم سبز شهید و زندانی که البته مأجور بود و است ولی منافاتی با فعالیت های حرفه ایش نباید داشت و ندارد؛ و او باید خودش را زندانی یک تفکر نمی کرد. که نکرد.

3- مصاحبۀ مسیح علی نژاد با رضا پهلوی محتوای خوبی هم دارد هم از سوی خبرنگار و هم از سوی رضا پهلوی. که می شود چند مورد برجسته اش را شرح و بسط بیشتری داد و بچشم آورد. اما من بدلیل کمسویی چشمانم و کهولت سنم و ذائقۀ اجتماعیم خیلی راغب نیستم در این مطلب روی محتوای مصاحبه زوم کنم و بازکاوی. برای من اما ناب ترین لحظۀ مصاحبه یک لحظۀ شکلی و در پایان مصاحبه بود. خانم خبرنگار جوان دست دراز می کند و از شاهزادۀ میانسال تشکر می کند و رضا پهلوی دست مسیح را به گرمی می فشارد و او را مورد تکریم قرار می دهد. یک مسیح علی نژاد "به قطعیت رسیده در مورد شخصیت خودش" (انتخاب بدون حجاب بودن) و سبز و معتقد به روزنامه نگاری سیاسی در چهارچوب اصلاح طلبان مذهبی با شاهزاده ای که تاج و تخت بر زمین نهاده و آماده برای تشکیل یک آلترناتیو حکومت عرفی در وطنش ایران است بهم گره می خورند. و این بسیار بسیار مبارک است. دست مسیح علی نژاد علاوه بر دست مقدس یک خانم جوان ایرانی در حقیقت دست شکستن تابوی مرزبندی های کاذب و ساختگی و منیتی و قدرت طلبی و سیاسی چنبره زده بر سر راه جوانان و مردان و زنان زندگی خواه ایرانی هم بود. و این پیوندی بسیار مبارک است از این جهت که کار معنویت و آخرت را به جایگاه یگانه اش در قلب برگردانیم و در مغز فقط کار سیاست را و زندگی را و دنیا را سامان بدهیم همه با هم؛ دست در دست. این حرکت علی نژاد ممکن است اولین از این نوع نبود. ولی بدلیل هم سابقه و لاحقۀ خبرنگار مصاحبه کننده و هم سابقه و لاحقۀ شخصیت سیاسی مصاحبه شونده یک حرکت "گل درشت" و نقطۀ عطف بود و بسیار برکات خواهد داشت.

4- یک جمله هم در مورد مصاحبه بگویم که چنین داوری می کنم که رضا پهلوی دارد به پختگی لازم می رسد و حرکت جدیدش چه در زمینۀ معرفی خودش و چه تشکیلاتی که در حال تدارک دیدن است رو به پیشرفتی سریع دارد و می تواند امید های بسیاری را بارور کند. زیرا که در حال حاضر از شخصیت های شناخته شدۀ خارج از کشور هیچکس به اندازۀ رضا پهلوی زمینۀ آلترناتیو سازی اولاً و توان جذب جوانان و توده های داخل ایران ثانیاً را ندارد. خیلی به می گویند ها توجه نکنیم که در داخل کشور تنها اسمی که نیست اسم رضا پهلوی است. چون که "پهلوی" هم در ایران شناخته شده است مثل کفر ابلیس - برای مخالفان پهلوی ها نوشتم که دلشان خنک بشود - و هم خاطرات دور ونزدیک بسیاری است از حکومت پدرش چه به بدی یا نیکی در نزد توده های مردم. و سیاستمداری خوب نیست که فقط هواداران خوبی داشته باشد. بلکه سیاستمدار خوب قطعاً باید مخالفان پروپاقرصی هم داشته باشد. مهم مرزبندی های شفاف است و نه در میانه و بلاتکلیف ماندن. نشانۀ موفقیت رضا پهلوی هم اینکه فعلاً کیهان تخریب بیشتر اورا سر انداخته و بزودی شاهد فیلم های آرشیوی سیمای رژیم هم خواهیم بود از کاباره ها و عرق فروشی ها و فیلمفارسی های زمان شاه برای ترساند مؤمنین! یا...هو

۱۹ نظر:

nik گفت...

مثل اینکه بوی کباب فعلا از سمت رضا پهلوی میاد، که جماعت تبعیدی سعی‌ دارند خودشونو بهش بچسبونند. این سر برهنه کردن‌ها و دست دادن‌ها هم در همان راستا است، والّا این خانم تا همین چندی پیش هم با اون کلاه بوقی مسخره و بلا تکلیف جلو دوربینها ظاهر میشد. با کمال بد بینی‌ و سؤ ظنّ به تمام این وقایع و تحول‌ها نگاه می‌کنم.

ناشناس گفت...

دیگر از بدبینی خسته شدم
امیدوارم همه بد بین ها سکوت کنند و مجال را به خوش بین ها بدهند که روایت من میدونستم( گلوم در گالیور) تا حالا راهی از پیش نبرده
این مصاحبه یک شانس خوب بود برای رضا پهلوی تا القاب رو از خودش دور کنه از این شانس خوب استفاده کرد

Dalghak.Irani گفت...

سلام خانم نیک. خیلی ممنون که تشریف دارید و مرا از الطاف خود بهره مند. ببخشید اگر همیشه فرصت یا بهانۀ ادب متقابل فراهم نیست. اما در مورد نظر مبارک تان راجع به بدبینانه دیدن قضیه و انگیزه خوانی و از این قبیل ادبیاتی که دنیای جدید سه طلاقه اش کرده است موافق نیستم و فقط خوشبینانه به نتیچه و روی صحنۀ کارها توجه می کنم. البته اگر منظورتان از بوی کباب نفع مادی مسیح علی نژاد را منظور داشتید. من می گویم چه بهتر. مگر این بچه با این همه مخارج زندگی اش از دیوار که باید برود بالا اگر از ادم های معروف مصاحبه نگیرد. ضمن اینکه من و شما هم کم کم تغییر کرده ایم خیلی کند تر از بچه های امروز. سخت نگیرید و فعالین تحت هر عنوانی را تشویق بفرمایید. ما که انتظار نداریم یک فرشتۀ دیگر از نوع خامنه ای از اسمان بیاید و مارا نجات بدهد. آدم های زمینی هم همین ها هستند با کلی خوبی و بدی توأمان مثل من و حضرت عالی! یا...هو

ناشناس گفت...

رضا پهلوی تا لحظه آخر نگفت پدرش با همه کارهای پایه ای که انجام داد, به خاطر عرض اندام زیادی و بی موقع در مقابل کشورهای غربی(به اصطلاح جو گیر شدن), حکومت آخوندی را برای ایران به میراث گذاشت. دوم اینکه, حتی در جواب دادن به خبرنگار, مثل از خود راضی ها سعی دارد با تشر زدن حرفش را به کرسی بنشاند (هر چند دلایلش تا حدی منطقی بود ولی بعضا عامرانه صحبت کرد که نکته قابل تعمل است). سوم اینکه, برای یک مصاحبه با خبرنگار معمولی, آمادگی لازم برای تاثیر گذاری حداکثر را نداشت, منظورم این است که برای بعضی از شرایط (مثل مخفی بودن اسم همکاران به خاطر فشار احتمالی بر آنها), راه حل مردم پسندی نداشت و تنها مثل بقیه آدمهای حکومت آخوندی و اصولا جهان سومی, سعی در تحمیل شرایط به خبرنگار را دارد.

در کل, پهلوی آدمی است با نیتی سالم و ناگفته تلاش دارد که خطاهای پدرانش را با خدماتش جبران کند. ولی هنوز سیاستمدار پخته برای ملت ایران نیست, چرا که فرمول تاثیر گذاری بر مردم ایران را نمیداند. یک راه بدست آوردنش, تعامل با گروهی است که از دورن حکومت اسلامی به اپوزوسیون تبدیل شده اند.
به عنوان یک وزنه قبولش ندارم ولی همیشه کاملا رفتار و گفتارش را بررسی میکنم. امید به پیشرفت همه مردم ایران و آینده ای آرام و شاد برای ایران.

صبح گفت...

از نگاه نویسنده وبلاگ که پیوند دو جریان فکری حسی را به زیبایی دیده لذت بردم . شاید زمان ان رسیده که تفکرات یا ذهنیات ارمانگرایانه راکنار گذاشته و اندکی واقعگرا گردیم در حال حاضر چه الترناتیوی بهتر از رضا پهلوی سراغ داریم که هم در اقشار مختلف جامعه پایگاه داشته باشد وهم وجهه وپشتوانه بین المللی وهم دارای یک تشکیلات منسجم وقوی با رهبری مشخص همراه با نگاه سیاسی شفاف باشد. طرح اینکه او به واسطه پدرش چنین موقعیتی دارد در این موقعیت شاید بجا نبوده و انحرافی باشد .اگر با نظام دمکراتیک سکولار موافق باشیم کدام الترناتیو امکان تحقق داشته و شفافتراست.

nik گفت...

ممنون از پاسختان. راستش من هم دنبال نیت خوانی نیستم، که نیت قابل اندازه گیری نیست و اهمیتی هم ندارد (این نیت پاک بودن شاه علیرغم عملکرد هم یکی‌ از سوتی‌های رضا پهلوی بود در مصاحبه ضمنا) اما همانطور که بعد از انقلاب به ضرورت امثال مثلا خانم پوران درخشنده روسری سر کردند که تو تلویزیون بمانند، بر خلاف یکی‌ مثل جمیله ندائی که شلوغ کردند و زیر بار نرفتند، این دفعه هم یه عده جهت وزش باد را خوب تشخیص داده اند. خوب البته اینکه خارج از ایران هستند هم این کشف حجاب و ریش تراشیدن و کراوات زدنشان را آسان می‌کند. سؤ ظنّ من به خاطر این است. والّا یکی‌ مثل خانم فاطمه صادقی‌، استاد دانشگاه، دختر خلخالی، ۴ سال پیش از داخل ایران با اسم و رسم چنان حجاب را نقد می‌کند و از تجربه شخصی‌ خودش میگوید که آدم حظّ می‌کند. من دارم به آینده‌ای فکر می‌کنم که ما میتونیم رای بدهیم و رایمان زبونم لال شمرده میشود. بغضی هم نه با اصلاح طلبان مذهبی‌ و نه با طرفداران رضا پهلوی دارم، اما ما ملت یک بار گول ظاهر و ریش و چادر را خوردیم، این به سرمان آمد. حق داریم پاچه‌هایمان را محکم بچسبیم و چار چشمکی رصد کنیم. در ضمن بر این باورم که رضا پهلوی پایگاه مردمی مقبول تاری نسبت به دیگران در بین عموم مردم دارد، بوی کباب هم میتواند حاکی‌ از این باشد که شخص او به عنوان الترنتیو جدی از طرف آمریکا برسی‌ میشود، و خوب زرنگ اونه که در رکاب برنده و فاتح باشه. امیدوارم این دفعه هم رجاله‌ها صاحب همه چی‌ نشوند. هر چند با کثافتی که جمهوری اسلامی زده و یک تپه سالم نگذاشته بعید میدونم رجاله تر از کمیته چی‌‌ها و خلخالی و هادی غفاری و لاجوردی و خامنه‌ای و احمدی‌نژاد دوباره رو کار بیایند.

بهروز گفت...

سلام دلقک عزیز ، من نمیدونم چه اصراری دارند بعضی ها که این آقا بیاید اول اشتباهات پدرش روقبول کنه بعدش حرفاشو گوش میدن ، اصلان چه ربطی داره ؟ اون یه نفر بوده این یکی یه نفر دیگه ، تازه شاه پدر هم حد اقل یک خاصیت بارز داشت که وطن پرست بود ( که الان فعلا برای نجات کشور این Option بیش از همه راه گشاست )، به نظر من باید اجازه بدیم همه پتانسیل خودشونو امتحان کنند ،شاید فرجی بشه ، مگر اینکه خود راهکار بهتری داشته باشند ، این بدبینی ها هم حاصل بلبشوی ذهنی است که آقایان توی این ۳۰ سال بر روح و ذهن مردم حاکم کرده اند ، اینکه مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه . قبل از هر چیزی باید فکرمونو سامون بدیم . مرسی

ناشناس گفت...

مسیح علینژاد مثل رهبر مچالش خیلی زرنگ تشریف داره ! بیدست میگوزه.راستی میبینم بهش اجازه دادان اون کلاه کذایش را هم از سرش برداره ! به احتمال زیاد میخوان سر یکی دیگه بگذارنش !لیاقتش همان است که با کروبی و امثال او مصاحبه کنه ! خلایق هر چه لایق .دلقک جان این دستمال یزدی چقدر بهت میاد!!

Dalghak.Irani گفت...

با تشکر از بزرگان و شرکت شان در اعلام نظر. پرحرفی نمی کنم فقط به عزیز ناشناس آخرین که از دستمال یزدیم خوشش آمده بود بر گردنم بگویم که متوجه نشدم دستمال یزدی برای علی نژاد منظورش است یا رضا پهلوی. اگر برای خانم علی نژاد باشد که دستمال یزدی توصیف مناسبی نیست از یک دلقک پیر به یک حبرنگار جوان. ولی اگر منظور پهن کردن دستمال یزدی برای رضا پهلوی بود هم تا اینجا مقصدم نبوده ولی هیچ بعید هم نیست که اگر اوضاع بسمتی برود که بوی کباب من در اجاق زندگی دلخوش برای ایرانیان پخته شود با کبریت کم خطر پهلوی بروم و یک ششلیک استخوانی هم برای لذت خودم بار بگذارم. و البته در سیرک همه چیز شفاف است و روی صحنه و بدون اعلان صریح و مفتخر نخواهد بود این انتخاب. یا...هو

بهروز گفت...

دلقک جان ، این کامنت هارو که میبینم به این نتیجه میرسم که این زرنگی و تیزی و حواس جمع ما ایرانیا هم شده دردسر برای همه مون ، من وقتی این جماعت خنگ خارجیارو تو خیابونا میبینم اینجا ، تعجب میکنم که خنگی هم مگه رفاه میاره که اینا داران مثل آدم زندگی میکنند و ما جماعت تیز مثل چاقو با این همه زرنگی و هوش !! باز هم همیشه یه چیزی تو پاچمونه . یکی از علائم هوش همین با اسم ناشناس کامنت گذاشتنه ،اون هم با توانایی خواندن سر ضمیراز راه دور اون هم از روی نوشته های تو.این نسخه پیچی های ناشناس اون هم با نیت اینکه یه جوری آب رو گل آلود کنند برای ادامه شرایط موجود ، شایسته نیست . یه کم ساده تر فکر کنیم مثل خنگ ها شاید به یک نتیجه ای برسیم برای همه عمرمون . مردیم از بس همه مسائل ساده رو پیچیده کردیم و با هزار جور راه های عجیب و غریب رفتیم به جنگ اونا و عمرمون رو تباه کردیم . بابا یه کم شک و تردید رو از خودمون دور کنیم ، شاید جواب کنار دستمونه و داریم بیخودی اون دور دورا دنبال جواب میگردیم .

Dalghak.Irani گفت...

بهروز جان؛ فوق العاده بود. یا..........هو

sahar گفت...

اگه ما بتونیم از این تصفیه حسابهای بی معنی وبیهوده دست برداریم خیلی از مسائل حل میشه. رضا از اول تا به حال توضیحاتی رو که باید در مورد گذشته بده داده. وانگهی سیاست شاه در آن مقطع زمان و با توجه به جهت گیری و سیاست غرب در قبال ایران و همینطور سطح شعور و آگاهی ملت قهرمان ایران زیاد هم بد نبوده. کسی چه میدونه اگر شاه سیاست های بگیر و ببند گروهک های مارکسیستی رو بکار نمی گرفت الان ما ایرانستان نمیشدیم. حرفی که خود بنده خدا شاه میزد. پس مسائل گذشته رو نباید اینطور نگاه کرد.
خب همین جناب موسوی با سروش متفکران و آرشیتکت های انقلاب فرهنگی در دانشگاه بودند. من ترم آخرم تو دانشگاه تهران بود. شبانه پاسدار ها به دفاتر دانشجویی حمله کردند و فرداش که ما آمدیم دانشگاه چه غوغایی بود بایست خودتون میدید. اما میخوام اینو بگم این جریانات مال اون مقطع بود. هر چند من هیچوقت طرفدار موسوی یا ما بقی نبودم چون اصلا متعلق به نسل دیگه ای هستم ولی با اینحال فکر میکنم در این مقطع حتی مطرح کردن این قضایا فقط وقت تلف کردن باشه و خاله زنک بازی. الان اتحاد نیروهای معترض لازمه برای بیرون آمدن از مشکل این مقطع.مابقی چرت و پرت گویی که به درد روضه ها و سفره های نذری میخوره.

Dalghak.Irani گفت...

sahar جان! wow
تحلیل پدیده ها در ظرف زمان و مکان اتفاق افتاده اشان. یا...هو

ناشناس گفت...

انتقادهایی بیجا مانع از تشکیلاتی واحد خواهد شد. بیائید موضوع را از این مصاحبه و چگونگی آن خارج کنیم و تمرکز روی اصل مساله یعنی‌( اتحاد سیاسی همه گروههی فکری) داشته باشیم . چرا که تنها راه رهایی از ۳۲ سال خفت و خاری فقط متحد شدن است.

صادق گفت...

۱- با بهروز موافقم که تیزی زیاد از حد مون کار دستمون داده وقتی جوونتر بودیم می گفتیم " خیلی تیزی، بپا دستتو نبری!"
اما صرف نظر از شوخی ، این امر شاید به سو،ظن زیادی بر می گردد که نسبت به هر نوع آرمان گرائی از نوع اینکه ما به دنبال نظام سکولار هستیم و یا ما بدنبال مشروط بودن قدرت هستیم آنهم وقتی از زبان میراث دار نظام پادشاهی گفته میشود.
در جائی میخوندم که وقتی به تالیران ، وزیر خارجه ناپلئون ، خبر دادند که سفیر عثمانی در پاریس درگذشته است با بدگمانی پرسید " منظورش از این کار چیست ؟"
به هر حال ما زخم خورده سی سال بظاهر ایدال گرائی ،عدالت خواهی ، مردم دوستی و جانفشانی گروهی هستیم که پس از اینهمه سال که از عمرمان تلف کردند جز خشونت ، انزوا ، فقر،فحشا ،چیزی بر جا نگذاشتند . خوکانی که حال به هیات انسان روی دو پا راه میروند.
۳- طنز قضیه این است که ملتی که پدری را به زیر کشیدند (دانسته یا ندانسته) حال برای رهائی از شر این اختاپوس هزار پا و هزاران نیرنگ باید دست به دامن پسر همان پدر شوند ! و این نیست جز پلشتی و خباثت نظامی که هیچ سری را افراشته نگذاشت و پشت سرش هم میخواهد شهر(شهر که نه کشور ) سوخته بر جا گذارد. هاشمی اش که دزد و قاتل است ، خاتمی اش که تدارکاتچی وشاه سلطان حسین ، موسوی اش هم دست کم متهم است که در کشتار مخالفان ساکت بوده اگر دست نداشته و کروبی اش هم که امام امام از دهانش نمیافتد و شتیل بگیر است ، اصلاح طلبان اش که همه دگم ترین ها بودند درابتدا و با قلع و قمع مخالفان از بازرگان تا رجوی و بالا رفتن از سفارت و انسداد کامل، هر صدائی را خفه کردند در سالهای شوم شصت . از مخالفانش (کمونیستها و مجاهدین و بنی صدر ) که دیگر نگو و نپرس . خلاصه ...ون همه شان گهی است .

ناشناس گفت...

این بچه روستایی با اون همه محدودیت خودش رسوند به بریتانیا و بهترین دانشگاه بدون رانت ؟؟؟ مگه میشه ؟؟ حتما ارثیه کت و کلفتی گیرش اومده .. وگرنه بدون کمکهای خاص ین غیر ممکن هست !!!!! حالا ما که بخیل نیستیم امیدواریم باز پیشرفت کنه !!!!! و البته معروفتر هم شه

ناشناس گفت...

صرف اطلاع دوستان
ایشان دز آکسفرد بروک درس میخوانند واین اون آکسفوردی نیست که همه میشناسیم.ضمنا ایشان انگلیسی بلد نیستند. و
و اینکه ایشان از رانت جنبش سبز بهره برده و میبرند
و کما اینکه دلقک از رانت روشنفکری:)

ناشناس گفت...

سلام بنظر من اول از هر چیز ما باید ممنون خامنه ای باشیم چون اگر تقلب نمیشد و موسوی انتخاب میشد دوباره باید 8سال دوران خاتمی را میچشیدیم و همین حکومت اخوندی و قانون اساسی را تحمل میکردیم (البته من مثل اکثریت مردم به موسوی رای دادام)اما با احترامی که برایشان قایلم باید بگوییم با امدن ایشان اتفاق خاصی نمیفتاداما امروز ما میتوانیم بوی الرحمن جمهوری اسلامی را احساس کنیم ضمنا تا چند وقت پیش من هنوز فکر میکردم موسوی یا کروبی اما امروز تا حد زیادی دل به اقای پهلوی بستم و فکر مینکم از هرچیزی که بوی جمهوری اسلامی میدهد متنفرم البته هنوز اعتماد کلیم نسبت به ایشان جلب نشده چون دقیقا نمیدانم ایا باانتخاب ایشان یک گام به عقب برداشتیم یا خیر چون با اقای موسوی به دوران طلایی امام میرفتیم ایا امروز که ظاهرا چاره ای غیر ایشان نیست باید دویاره دیکتاتوری پهلویها را تحمل کنیم شما به اطافیان ایشان نگاه کنید چطور کوتادای 28 مردادرا اساسا تکذیب میکنندهمینطور که حزب الهی نقش مصدق را در ملی شدن نفت .

Dalghak.Irani گفت...

من هنوز از هیچ رانتی بهره نبرده ام. و روشنفکر هم نیستم. البته اگر در دیگی که برای آیندۀ عرفی ایران در حال آش بهم زدن هستم استخوانی هم بمن چشمک بزند آنرا به نیش خواهم کشید. و در اینجا هم بشما خواهم گفت. من نقاب را انتخاب کردم که بی نقاب باشم. عزیزم. یا...هو