1- من پیش بینی کرده بودم که ایران کرۀ جنوبی را می برد. وامیدواربودم که تک عامل تحت فشارایدئولوژی ورسالت های فرامادی نبودن تیم ملی دراین دوره وراحت بودن ازحواشی اعصاب خردکن ِ نمایندگان لاشخورِآخوندهای سیاسی دراردوی تیم، بتواند اینقدرکارآمدی باربیاورد که - درتلفیق با غیرت وتعصب ایرانی ازسویی و پادزهر عقده ها وحفره های ایحادشده ازسوگواری های مدام سی ودوساله درروان جامعۀ ایرانی ازجانب دیگر- بتواند هم براثرات منفی جامعه شناسی آگاه وناخودآگاه بازیکنان غلبه کند، وهم برتری فنی تیم کره نسبت به ایران را خنثی نماید. ولی دیدیم که تک عامل بهبود روانشناسی فردی بازیکنان نتوانست درمقابل کرۀ جنوبی هم مثل مقابل عراق وکرۀ شمالی وامارات جواب بدهد وتیم ملی باخت. باختی که ازیک جنبه پیروزی بود وآن زمانی بود که تیم ملی بعدازحذف؛ مثل اکثریت قریب به اتفاق تیم های بازنده؛ نای ورمق اززمین بلند شدن را نداشت واین بار اتفاقاً هربازیکنی بیشتر خراب کرده بود با اشک ها وسوزبیشتری خودش را مجازات می کرد. مثل مسعود شجاعی. بنظرم این دست آورد خوبی بود که بچه ها توانستند برای باخت همانقدرگریه کنند که اگرجام را می بردند همانقدرمی خندیدند.
2- تیم ملی با سرمربی گری علی پروین وفورواردنوکی فرشادپیوس درهیروشیمای ژاپن درهمان دورمقدماتی باخت وحذف شد. وهمه بجان همه افتاده بودیم ودنبال روانشناس می گشتیم. من اما طی یادداشت کوتاهی درصفحۀ جوامع الحکایات هفته نامۀ ورزشی هدف به مهندس هاشمی طبا توصیه کردم که بجای روانشناس به جامعه شناس رجوع کند زودترنتیجه می گیرد. ودلیل آوردم که وقتی ده بیست تماشاگر مسابقه با ژاپن؛ ایرانیان آبرومندی هستند که کارگرمهاجرغیرقانونی اند و کارهای سخت وسیاه می کنند، وارزانترین سکوهای ورزشگاه مدرن هم نصیب آنان است آیا منطقی است که تیم ایران باآن مردمان وفرهنگ "منم وپزی" درآسیا، بتواند خودش را برژاپن تحمیل کند.
3- تیم ملی ایران باروحیۀ فردی وآرامش ورزشی وراحتی روانی؛ توانست خودش را به عراق ویرانه واشغالشده ودشمن! وامارات نیم وجبی! وکرۀ شمالی بدبخت! تحمیل کند. ولی کرۀ جنوبی بابرتری مطلق درهمه وهمۀ زمینه های رقابتی درآسیا وجهان نسبت به جمهوری اسلامی ایران؛ اعتمادبنفس بچه هارا زایل کرد. وقتی درداخل ایران امروز داشتن هربرندی از مصنوعات ساخت کره درمالکیت خود وخانواده نشانه ای ازتفاخر وتجمل وثروتمندی وروشنفکری و... همۀ صفات مادی خوب است. وخودایران یک برند صنعتی ندارد که بتواند درمنطقه وآسیا ودنیا با انگشت افتخار نشان بدهد وتازه این مقایسه درحافظه ای قراربگیرد که یادش باشد سی ودوسال پیش همین کره ای ها درتوسعۀ مخابرات ایران کارگری می کردند. خیلی سخت می شود مانع به این ستبری وبلندی را شکست. مگربه تصادف وشانس!
4- وتیم ملی فوتبال ایران نتوانست سی ودوسال عقب ماندگی ووادادگی همه جانبه را-ازجمله درفوتبال وجنبه های فنی آن- درمقابل کرۀ جنوبی را بابدست آوردن فقط یک عامل مؤثر "راحتی روان وخواست فردی" جبران کند. وازآن اتفاقات نادرفوتبال رقم نخورد وایران با خت. باختی که ازجنبۀ فنی مستحق باختن هم بود. ولی بتعبیرمن این پیشرفت را داشت که توانست متحد ومتفق برباختش گریه کند.
5- هرچنداین باخت خیلی هارا ازورزشی تاسیاسی ودرداخل وخارج ایران خوشحال کرد؛ ولی من علاوه برهم ناراحتی شخصی ام ازحذف ایران و هم بخاطر اشک های صمیمی بازیکنان تیم ملی؛ ازجنبۀ تأثیرات سیاسی واجتماعی این باخت هم خیلی نگرانم وچون معتقدم که فقط خوشحالی وجشن وشادی های جمعی ومختلط ِنجیب می تواند باعث ازبین رفتن تحجر حاکم برایران بشود؛ آرزوداشتم تیم ملی باقهرمانی درآسیا اسباب یک روزِ شاد برای ایرانم را فراهم کند. ولی نشد. اما مؤکد می کنم که همین اشک بچه های تیم ملی هم شادی بخش است درخلوت دل. خیلی وقت بود کسی بخاطر ایران اشکی نریخته بود روی صحنه ازته ِ جان. مبارک است. یا...هو
۴ نظر:
باختیم ،
پدر بیامرزها انگار فلفل خورده بودند که تا آخر بازی یکنفس می دویدند ... خوب دروغ چرا حقشان هم بود ببرند
نه حتی با یک گل ، دیدید حتی یک پاس اشتباه بدهند یا بیخود بزنند زیر توپ؟ ...
این طرف اما ما بازیکنی داشتیم که توپ ساده را هم نمی توانست کنترل کند (یعنی در تمام این مملکت یکی پیدا نمیشد که مثلا از غلامرضا رضایی بهتر بازی کند؟)، اصلا معلوم هست اینها چطور به تیم ملی یک کشور راه پیدا می کنند؟
یا اینکه نه .. شاید توان همه ی مملکت ما از این بیشتر نیست ، به نظرم همین است ، کلا کجای کار درست است که حالا مثلا فوتبالش باشد؟ ...
راستش حالا سالهاست فوتبال نگاه نمی کنم ، از وقتی امیدم از مملکت بریده شد ، ایندفعه از دستم در رفت ، حیف وقت
اگر خونسرد بازی می کردند بازی بهتری انجام میدادند اما از دعا کردن های نکونام قبل از ضربه زدن به توپ می شد خوب فهمید که چقدر فشار را تحمل می کردند.
شما می دانید چرا مسعوت اوزیل در جام جهانی برای تیم ملی آلمان با موفقیت بازی کرد؟چون که اصلیتش ترک بود و بدون تعصب های کورکورانه که تمرکز و توان تو را ازت می گیرد بازی کرد.الان هم که ستاره رئال مادرید است.
باید بفهیمم که داریم بازی می کنیم و قرار است لذت ببریم و با آرامش بازی کنیم.
احسان جان سلام
ببخشیددیرشدسلام بشما، ودرست می فرمائید آنجا که معتقدیم تاایران صاحب زندگی مدرن حلال نشود. فوتبال هم که عین زندگی مدرن است راحت نفس نخواهد کشید حتی اگریک قهرمانی تصادفی هم بیاورد.
اما درست نمی فرمایید آنجائیکه فرموده اید "حیف وقت". چرا حیف. ازوقت تان استفاده کرده وهیجان برد وباخت را تازه کرده اید درزندگی. مگرفلسفۀ خودزندگی غیرازهمین تجربه های تلخ وشیرین پی درپی واغلب تودرتو است. سه بار برنده شدند وهمه مان هیجان شیرینی داشتیم وسعی کردیم بیشترش هم بکنیم که لبخندها تکثیر بشوند. وقتی هم باختیم دچاریک توقف تأملی وعبرت آموز بمشکلات جامعه مان شدیم وسعی کردیم بارروانی باخت را کم کنیم که ناامیدی زودترزایل شود. ببینید چقدرکارمفیدکردیم با این تفریح تلخ وشیرین. پس وقتمان حیف نشد. البته می دانم که فرمایش شما یک اصطلاح مصطلح است وبارمنفی ندارد. خواستم به بهانۀ شما حرفی هم من زده باشم. مرسی که آمدی. ونظردادی یا...هو
وسلام وخوش آمد به آکتورجوان وخوش ذوق بندری ام بهشب نازنین.
البته که دقیق می فرمایید وحفظ خونسردی به بروز حداکثرکیفیت درهرکاری مددرسان قطعی است. والبته خودخونسردی ازاعتمادبنفس فردی وجمعی آبشخورمی گیرد که موضوع ومحور اصلی بحث ونوشته های من هم بود. انسان تحقیرشده از درون خویش بابادکردن ازبیرون وزن وقد وقواره پیدا نمی کند برای استفادۀابزاری ازاوبرای مقاصدشیطانی قدرت وثروت سیاسی. لذا ما فقط مجبوریم بدنبال کارکشیش وکارسلطان منفک ازهم باشیم والا همین آش سی ودوساله است وبس. مرسی که گاهی ملاقاتت می کنم. یا...هو
ارسال یک نظر