۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

لیبرالیسم تنها پاد زهرتحجر! وتنها امید ایران.

سال نومیلادی مبارک
The Artist Painting the Comic Muse

من از سیاست مداران چپ وازروشنفکران راست خوشم نمی آید. چرا که سیاستمدار چپ بیشتراندیشه می ورزد بجای سیاست ورزیدن؛ وروشنفکر راست بیشترسیاست می ورزد بجای اندیشه ورزیدن. والبته معتقدم که فیلسوفان فراترازروشنفکرند.

وطبق این فرمول نه هوادار انتخاب شدن اوباما بودم درانتخابات دوسال پیش امریکا ونه اکنون امیدی به سیاست هایش دارم. مگراینکه کلینتون های راست درلباس چپ بکمک اش بیایند.
.................................

این لید مصاحبه ای است که مارینا فورتی روزنامه نگار خوب ایتالیائی با مسعود بهنود دربحبوهۀ جنبش سبزانجام داده و همان موقع نیز درایل مانیفستو چاپ شده است. متن مصاحبه دراینجا(+)

مسعود بهنود، روزنامه نگار و نویسنده در تبعید ایراني معتقد است که گفتگوی مستقیم با رییس دولت ایران در شرایط امروز، آنطور که دولت آمریکا قصدش را دارد، به معناي مشروعیت بخشیدن به محمود احمدي نژاد و ایجاد حلقه های تازه ای به دور جنبش آزادی خواهانه سبز و فشار بیش تر بر معترضان به انتخابات و هواداران کاندیداهاي اصلاح طلب خواهد بود.
 
واین پاسخ مخالف ومختصرمن به همین مصاحبه است:

1- با نظر شما موافق نیستم.

2- نظر شما برمبنای دوقطبی جنبش سبز سیاسی ودیکتاتوری همبستۀ سیاسی آیت الله خامنه ای واحمدی نژاد پایه گذاری شده است. درحالیکه من جنبش سبز را با وجه اجتماعی می شناسم ومی دانم ولذا دو قطبی من ازجنبش سبز اجتماعی در برابرمرگ اندیشی روحانیان سنت گراوسیاسی نشأت می گیرد.

3- من اعتقاد واعتمادی به پرزیدنت اوباما ندارم ولذا نه گمانم او بتواند روابط ایران وامریکا رابه سطح عادی سازی دشمنانه هدایت و به سر انجام برساند ولیکن اگر چنین امر مبارکی قابل اتفاق افتادن باشد فرقی نمی کند بدست وارادۀ کدام شخصیت سیاسی ایرانی انجام شود.

4- ما باید به باشگاه سیاسی جهان برگردیم. واین اولین شرط عبور از وضعیت سیال انقلابی سی ساله به حکومتی مستقر وبا حداقل معیارهای حکومت مدرن است. چون جهان بینی لیبرالیسم نسبت به همۀ سایر جهان بینی های مدعی حکومت(ازجمله مذهب ایدئولوژیک)برتری نرم افزاری قطعی دارد لذا ورود امریکا بعنوان سمبل لیبرالیسم جهانی به مناسبات با ایران باعث عقب نشینی سریعتر وشدیدترتحجر مذهبی می شود. ومن یقین دارم که شاکلۀ جنبش سبز اجتماعی طبقات متجدد ایرانی قبل از هر خواستۀ سیاسی خواستار حداقل آزادی های اجتماعی وتنوع سبک زندگی است.

5- ومن می خواهم مدعی بشوم که احمدی نژاد ویاران استعداد سبز شدنشان بیش از برخی اسم های دیگری است که ما آن ها را سبز معرفی می کنیم ویا گمان داریم که همۀ نامدارهای ضد شادی وموسیقی وهیجان درعرصۀ عمومی وزن وفوتبال و"امر مدرن" اگر فقط با احمدی نژاد مخالف باشند غنیمت است وما می توانیم آنهاراسبزثبت نام کنیم.

6- به اوباما بگویید که با احمدی نژاد مذاکره کند وبداند که فعلاً در ایران احمدی نژاد می تواند تصمیم بگیرد. واگر این فرصت از دست برود بازهم دچار دور باطلی خواهد شد دنیا که با چه کسی در ایران پای میز مذاکره بنشیند. چون تاریخ سی ساله به ما می گوید که تا قبل از احمدی نژاد همۀ سیاستمداران در قدرت خودشان را تصمیم ساز می دانستند ونه تصمیم گیر.

7- روشن فکران ناراحت نشوند که چرا توده ها احمدی نژاد را انتخاب می کنند. بابا ایهالناس بعد از سی سال یکی پیدا شده که"تصمیم" می گیردوهیچ گفته ای را با "ماباید" و"اتاق فکر" و...اف! شروع نمی کند. البته که من هم ترجیح می دهم که ما رهبری، حاکمی، رییس جمهوری، پادشاهی یا چیزی درهمین قواره داشته باشیم که به "تصمیم سازی " هم اهمیت بدهد وتصمیمات مخرب نگیرد. ولی چه کنم که توده ام و"تصمیم گیری" را مقدم می دانم بر "تصمیم سازی" در یک سیاستمدار.

8- من مخالف صریح احمدی نژاد هستم واز اصلاحات او در زمینۀ " من رییس جمهورم وتصمیم می گیرم" حمایت می کنم. یا...هو
***********************
بعدازمتن:
این پست درسپتامبر2009 نوشته شده ودرسپتامبر2010 بازنشرش کرده ام و امروز چنان تازه وزنده وتحلیل کامل است که به امید کامیابی مذاکرات استانبول با گشایش شروع آشتی واجب اندرواجب ایران وامریکا بهترین حرف دیدم برای دعای سال نو میلادی. یا...هو


هیچ نظری موجود نیست: