Reptiles |
"پروسه" یا "پروژه"! مسأله اینست!
1- هم آیت الله خامنه ای وهم دکتر احمدی نژاد به این نتیجه واقف شده اند که دیگر جامعۀ ایران بیش از این توان تحمل بلا تکلیفی ونا کارآمدی حاکمیت انقلابی را ندارد واگر امروز برای تشکیل یک حکومت با – حتی- حداقل معیارهای "حکومت به ماهو حکومت"اقدام نشود فردایی وجود نخواهد داشت. در این میان البته دست احمدی نژاد بسیار بازتر از آیت الله خامنه ای است چرا که دکتر احمدی نژاد در ناکارآمدی و بلاتکلیفی 26 ساله نقشی ومسئولیتی نداشته است. درحالیکه آیت الله خامنه ای 16 سال از این 26 سال را رهبر مطلقه بوده است.
2- هر دو آقایان به نوعی از حکومت فاشیستی اعتقاد دارند با این تفاوت که آیت الله خامنه ای یک حکومت تک حزبی وتوتالیتر مثل حکومت استالین در شوروی سابق را مرجح وموجه می داند در حالیکه احمدی نژاد نوع حکومت خلقی شبیه حکومت هیتلر درآلمان نازی راالگوی ذهنی دارد.
3- اما از حکومت های موجود در جهان آیت الله خامنه ای مدل حکومت کیم جونگ ایل در کرۀ شمالی را بهترین نوع حکومت می داند چرا که اورا قادر می سازد همۀ خلاء های تئوریک فقه اسلامی در حکومت مدرن رابا قطع ارتباط ایران با جهان خارج وسرکوب پوشش بدهد. ولی دکتر احمدی نژاد مدل حکومت معمر قذافی لیبیایی را بهترین می داند چرا که احمدی نژاد دغدغه ومسئولیت دین وفقه را ندارد وآماده وراغب است که تئوری های توده ای خودش را جایگزین همۀ عرصه های مورد نیاز در جامعۀ تحت حاکمیت خودش بکند.
4- هردو این آقایان شناخت متقابل خوبی از یکدیگر دارند ولی هر دو امید وارند که با استفاده از اتحاد لاجرم وتاکتیکی با یکدیگرابتدا موانع دشمن مشترک(دگر اندیشان ودگر باشان) را تاجای ممکن ازمیان بردارند وهردومطمئن هستند که در"روز واقعه" برای چیرگی نهایی بر دوست مقطعی مشکلی نخواهند داشت. دقیقاً مثل اتحادی که هیتلر واستالین در شروع جنگ جهانی دوم باهم داشتند.
5- هردو آقایان البته به داشته هایی می نازند وامید به پیروزی نهایی را در این قوت خود می جویند: آیت الله خامنه ای علاوه بر قدرت قانونی وفقهی خود به مرجعیت دینی وروحانی بودنش امید وار است والبته مهمتر از همه به دستگاه سرکوبی که بطور ویژه در سپاه پاسداران سازمان داده است. ولی احمدی نژاد به بسیج کنندگی توده ایش متکی است ودرآمد نفتی که باهر ترفند به میل وارادۀ او هزینه خواهد شد.
6- آیت الله خامنه ای چون خودش را طرف باچپ پرتر می داند اجازه می دهد تا احمدی نژاد شلتاق هایی غیر مرسوم در گذشته ودر مخالفت آشکاربارهبر رابکند با این اطمینان که این هزینه ها به فایده ای که قرار است احمدی نژاد برای حاکمیت بلامنازع اوفراهم کند می ارزد. چون که آیت الله خامنه ای می گوید که عمر شلتاق های احمدی نژاد در پایان دومین چهار سال ریاست جمهوریش تمام خواهد شد درحالیکه برکات اقدامات مخرب احمدی نژاد برای پروزۀ نهایی او( ایران به مثابه کرۀ شمالی مستعد برای جهش به جایگاه شوروی سابق) سخت کارساز خواهد بود.
7- ولی احمدی نژاد هم بدون سلاح نیست. او که کل روحانیت دین را آدمهایی کودن وبا ضریب هوشی پایین می داند. سلاحی کارساز راهیچ وقت کند نکرده است. وآن سلاح مؤثر حوزۀ زنان وجوانان ولیبرالیسم اجتماعی است. او که می داند دین اسلام روحانیت رسمی با موضوع زن وجوانی وهیجان نسبت جن وبسم الله را دارد ؛ به این امید است که هر زمان احساس کرد آیت الله خامنه ای وشرکا قصد دور زدن اورا دارند اماده خواهد بود بلافاصله از این سلاح موثرش استفاده کند. والبته این سلاح بالقوه مانع از آن نیست که احمدی نژاد سعی کرده، می کند وخواهد کرد که در حوزۀ امنیتی چه با تسلط کامل به وزارت اطلاعات وچه از طریق یارگیری های نفتی در سپاه پاسداران ذخیرۀ آخرتش را پروپیمان کرده وآمادۀ رودررویی نگه دارد.
8- احمدی نژاد امیدوار است که می تواند در پایان عمر چهار سالۀ ریاست جمهوریش یکی ازاصحاب وحواریون خودش را به آیت الله خامنه ای تحمیل کند ودر فرصت وموقعیتی مناسب وبا استفاده از نفرت توده از حاکمیت روحانیون در یک کودتای سفید یا نارنجی رهبری خودش را بنام ملت ایران اعلام کند.
9- مشکل آیت الله خامنه ای دررسیدن به مدینه فاضله اش روحانیان ارشد مخالفش هستند که ازحیظ انتفاع ساقط کردن آنان را از رقیبش احمدی نژاد انتظار دارد وازپیشرفت در این زمینه رضایت دارد. وچقدر خوشحال است که به تدبیر احمدی نژاد بالاخره توانست بعداز بیست سال بلاتکلیفی "عید فطر" را حکم حکومتی کند وبه تقویم ایرانیان ثباتی بدهد.
10-مشکل احمدی نژاد اما به سادگی مشکل رقیبش قابل دسترسی نیست چون که گزینۀ"محمدباقر قالی باف " بعنوان هول آورترین رقیب احمدی نژاد براحتی قابل روفتن نیست. چون که قالیباف علاوه برقابلیت های کم نظیر شخصی وشخصیتی قسمت ناپیدای کوه یخ سپاهیان پاسدار آرمان باخته را هم پشتوانه دارد ومعلوم نیست روزی که این فرزندان پاک امام خمینی(ره) بجنبند چه نیرویی می تواند جلودارشان باشد. ودکتر احمدی نژاد این مأ موریت مشکل را از آیت الله خامنه ای انتطار دارد. وآیت الله خامنه ای فعلاً باچشم پوشی برفساد عظیم قلۀ مصادره شدۀ کوه یخ سپاه؛ در حال خوف ورجاء است.
البته من یک کتاب را جویده جویده و در چند خط گفتم ومنظوری غیر از اعلان خطر وطرح موضوع نداشتم. امیدوارم که هم آیت الله خامنه ای وهم دکتر احمدی نژاد هرچه زودتر ازاین دوگانۀ مالیخولیایی بسیار ویرانگرپشیمان بشوند. والا می ترسم چنان درجذبه شیرین ایران شریعت خامنه ای یا ایران طریقت احمدی نژادی غرق مراقبت از حرکات همدیگر شوند که ایران قبل از رسیدن به کیم جونگ ایل یا معمر قذافی زیر بمبارانهای ناتو ویران شود. و البته به روشن فکران هشدار می دهم که دست از سر بلاهت دکتر احمدی نژاد وفحاشی به آیت الله بشویند وراهی برای" ایران در خطرنهایی" بجویند.
بعد ازتحریر:
ومژده بدهم که کمی هم شاد باشیم:
1 – مجید انتظامی سمفونی دفاع مقدس را در حضور صحنه ای رییس جمهور اجرا کرده وحتی با احمدی نژاد راجع به موسیقی حرف زده وقول گرفته وناباورترین قسمت اینکه: سیمای جمهوری اسلامی چندتا" ساز" را در نمای بسته نشان داده است. من صد در هزار با انتظامی پسرنازنین موافقم که:" این یعنی اصلاحات واقعی وبدرد بخور" بعد از سی سال:" ساز در سیما"
2 – و دختران عربستانی با پسران هموطن شان در دانشگاه امیر عبدالله رقصیده اند. بهتر از این خبری شنیده اید در جهان اسلام در سی سال گذشته؟
***********************
بدلیل اهمیت کلیدی این تحلیل مادرمجدداً منتشر می کنم. والبته برای جلب اعتمادشما بخودم که من دوسال پیش حرفی رازده ام که تازه امروزجامعۀ روشنفکری وسیاسی تحلیلی زمزمه اش راشروع کرده است. تاریخ های انتشارقبلی 4 نوامبر2009 و18 ژانویۀ 2010
۳ نظر:
با درود فراوان
در ابتدا سپاس از تحلیل منطقی و واقعگرایانه شما
من اگر چه اعتقاد دارم که چنین نزاعی برای تصاحب کامل و مطلق قدرت بین خامنه ای و احمدی نژاد وجود دارد ولی هیچ جای نگرانی نمی بینم چراکه امکان تصاحب کامل قدرت توسط هیچ شخص یا حزب یا ارگان با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه ایران برای من قابل تصور نیست ( من 31 ساله هستم یعنی بعد از انقلاب 57 به دنیا آمده ام و ساکن یکی از شهرهای بزرگ ایرانم)
در این بین برتری خامنه ای و ایجاد یک حکومت توتالیتر اسلامی را تقریبا غیر عملی می دانم چرا که طرفداران این تز در بین مردم ایران را در اقلیت مطلق می بینم و دارای پایگاه اجتماعی بسیار ضعیفی دارد ( دلیل :بر طبق آمار انتخابات دوره های قبلی و نیز اگر آمار ارایه شده از سوی دولت نهم در انتخابات 88 را صحیح فرض کنیم {که هنوز برای من جای شبهه دارد من پیروزی احمدی نژاد را مسجل می دانستم ولی با اختلاف کمتر و یا در دور دوم} ازمجموع 46 میلیون فرد دارای حق رای-24 میلیون احمدی نژاد-13 میلیون موسوی-1 میلیون کروبی و رضایی و 6 میلیون عدم شرکت -
از بین آرای احمدی نژاد 15-17 میلیون آن فقط به خاطر شخص احمدی نژاد و افکار پوپولیستی آن از طرف توده های مردم بود که دغدغه اصلی آنها فقط و فقط اقتصاد است ودر بهترین حالت اگر بخواهیم علت دیگری برای انتخاب این افراد پیدا کنیم مخالفت احمدی نژاد با نظم و هنجارهای اجتماعی (حکومت بلبشو) است و تنها 7-8 میلیون به خاطر خامنه ای و ولایت پذیر بودن آن به احمدی نژاد رای دادند. بنابراین من پایگاه اجتماعی فرد پوپولیستی مثل احمدی نژاد را بسیار بالاتر از فردی که جانشین خدا بر روی زمین است مثل خامنه ای در جامعه ایران امروز می دانم .
در سوی دیگر مساله 12 میلیون از رای دهندگان به موسوی ( ا میلیون بقیه از اصولگرایان معتدل طرفداران دوران خمینی ) ا میلیون رای های باطله و رای دهندگان به کروبی و 6 میلیون افراد شرکت نکرده در انتخابات طبقه متوسط جامعه ایران و طرفداران تغیرات اجتماعی و سیاسی را تشکیل می دهند. پس طرفداران 7-8 میلیون خامنه ای در جدال با مجموع طبقه متوسط (طرفداران تغییر) و شخص احمدی نژاد (توده مردم) بسیار در اقلیتند. {به نظر من در بین توده های مردم اگر چه %70در بهترین حالت با توجه به جامعه ستنی و مذهبی ایران با محدودیت اجتماعی از قبیل حجاب اجباری و ... موافقند ولی کمتر از 20% آنها در برخورد با این مسائل حاضر به challenge هستند و در زمان اجرایی شدن آن حاضرند مخالفت عملی کنند.} برای نمونه پس از انتخابات در سال گذشته و در هیاهوی اعتراضات در شهر ما - می خواستند از علایق مذهبی مردم سو استفاده کنند و بر علیه بد حجابی تظاهراتی راه بیاندازند تا در این شرایط خاص بانوان را در محدودیت بیشتری قراردهند از چند روز قبل از زمان تظاهرات تبلیغهای گسترده ای در تلویزیون و رادیو و ارسال sms به تلفن همراه و پخش اعلامیه در نماز جمعه و بنرهای تبلیغاتی در سطح شهر و اتوبوس و ... انجام دادند و زمان تظاهرات را در 10 صبح پنجشنبه (روز غیر تعطیل) قرار داده بودند و از ادارات دولتی(با توجه به پلاکاردهای موجود) و شهرهای اطراف ( با توجه با اتوبوسهای اطراف محل ) نیز نیرو آورده بودند از شهری که بر طبق اعلام وزارت کشور بیش از 1 میلیون نفر به احمدی نژاد رای داده بودند در خوشبینانه ترین حالت 7 هزار نفر تجمع کردند.
دلیل دیگر من برای عدم پایگاه اجتماعی شخص آقای خامنه ای اینست که خامنه ای از ابتدا در بین دگراندیشان و روشنفکران جامعه ایران هیچ جایگاه اجتماعی و معنوی نداشت با مخالفت این شخص با روند اصلاحات در دوران خاتمی جایگاه خود را در بین بخش گسترده ای از طبقه متوسط از دست داد با پشتیبانی از شیوه پوپولیستی احمدی نژاد جایگاه خود را در بین بقیه طبقه متوسط از دست داد و با سرکوب اعتراضات مردمی در سال گذشته با پشتیبانی خامنه ای بخش بزرگی از توده های مردم نیز دیگر برای او جایگاه معنوی و فصل الخطابی قایل نیستند و اگر وارد دعوا با احمدی نژاد شود با توجه به اینکه توده ها ی مردم شخص احمدی نژاد را نماد عدالت گستری ساده زیستی مبارزه با فساد و ... می دانند جایگاه خود را بین بقیه توده های مردم هم از دست می دهد و جایگاهش بیش از بیش از تضعیف می شود در نبرد احمدی نژاد و خامنه ای در حال حاضر به نظر من دست پیش با احمدی نژاد است او در جایگاه قویتری قراردارد.
اگر شما بگویید خامنه ای نه با پشتیبانی مردم بلکه با زور می خواهد چنین حکومتی ایجاد کند من می گویم مگر در این 32 سال این سیستم نمی خواست (حتی توسط خمینی چنین کند) چنین کند و در این دوران نه تنها پیشرفتی نکرد بلکه عقب نشینی های زیادی کرده ( در زمینه بانوان و موسیقی و جشن های ایرانی و... ) و خواهد کرد.( در 1-2 سال گذشته بانوان شجاعی در شهر ما دوچرخه سواری می کنند و بر تعداد آنها هم افزوده می شود)
نکات پایانی:
می بخشید که پر حرفی کردم
اگر می بینید اینقدر من من و یا به نظر من می کنم برای بیان این موضوع است که این گفته های بالا تنها تحلیل من از وضع موجود ایران است و هیچ قطعیتی نیست با استدلال درست نظر من هم تغییر می کند.
در فرصتی دیگردلایلم در مورد عدم امکان استیلا احمدی نژاد بر جامعه ایران عنوان می کنم
شاد باشید
سلام به mehsad نازنین وجوان مرد.
زیاد مصدع نمی شوم. ضمن تأیید کلیات تحلیل شما وبویژه درمورد آرای پوپولیستی احمدی نژاد وکاریزمای فقیرنوازایشان این نکته را تأکید می کنم که:
1- من این تحلیل را بایک مقدمۀ کوتاه در15 آبان 1388 نوشته ام ومنتشر کرده ام. ودوباره منتشرش کردم که خوانندگان بیشتری ببینند وبیشترین قصدم هم این بود واست که بخوانندۀ تیزهوش وامّی! یادآوری کنم:
الف: "ثبات بی عملی درجمهوری اسلامی" را. به این معنی که ایران درست است 32 سال درجمهوری اسلامی تلف کرده است ولی مسایل ومشکلاتش کمترین فرقی با سی ودوسال پیش(روز تأسیس اش) نکرده است.
ب: "بی ثباتی درعمل" را. به این معنی که هرچقدر درانفعال ثابت ومتوقف بودیم درفعل اما بی ثبات وروزمره بودیم. این یک گزارۀ فلسفی نشان دهندۀ هم اوج وهم عمق بدبختی ماسبوده است تحت بلاتکلیفی جمهوری اسلامی.
2-برمی گردم دوباره می نویسم ادامه را...
ارسال یک نظر