۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

خواهش از حزب اللهی ها برای شفاف کردن همین 21 میلیارد تومان مورد توافق رحیمی و پورمحمدی!

undefined

Modern Rome





مقدمه: خدا پدر محمد رضا رحیمی را بیامرزد که بالاخره یک افشاگری کرد که من هم بتوانم اعدادش را هم بفهمم و هم هضم کنم. زیرا که قبلاً نه از 700 میلیارد دلار درآمد ارزی دولت های احمدی نژاد سر در می آوردم و نه از اختلاس 3000 میلیارد تومانی بانکی. و از آنجائیکه من همیشه گفته ام به جزییات کار دارم و از من راجع به کلیات سؤال نکنید هم این عدد 21 میلیارد تومانی که رحیمی گفته پورمحمدی خورده و پورمحمدی گفته نخورده و وام داده به 3000 نفر کارکنان وزارت کشور برایم مثل مائدۀ آسمانی بود که "هلو افتاد توی گلو" شد. خوبی این دعوای مبارک دزدی جدید البته فقط به ریز بودن عدد 21 میلیارد تومان متوقف نیست بلکه حسن بیشترش در این است که هم گوینده (رحیمی متهم به دزدی در پروندۀ بیمه و مجرم پرداخت رشوه برای خرید رأی نمایندگان مجلس هفتم) و هم گیرنده (پورمحمدی متهم به قتل های سال 67 و سال 77 زنجیره ای) هر دو نفر بی کم و کاست بر سر مبلغ 21 میلیارد تومان توافق کرده اند. هرچند که رحیمی خواسته که پورمحمدی سودش را هم بگذارد رویش و 30 میلیارد برگرداند برای وام دادن بدانشجویان. اما من از ایشان انتظار دارم که از سود پول که مطلقاً ربا و حرام است بگذرد فعلاً.


متن: خطاب به مؤمنان هوادار با اولویت  سروران و ولی نعمت های عزیزم حزب اللهی های مؤمن بدنه چه در جنبش های عدالت خواه و بسیج دانشجویی و چه هر آنکس که با ریسمان ایمان شخصی وارد معادلات سیاسی و هواداری از حکومت جمهوری اسلامی برهبری آیت الله خامنه ای می شوند و نه سود و زیان مادی و بده بستان های سیاسی:

الف- مفروضات بدیهی:

1- فرض اول:  21 میلیارد تومان در زمستان سال 86 به وزیر کشور وقت پورمحمدی داده شده است که مورد اختلاف در هزینه کرد است. رحیمی می گوید پورمحمدی آن را بالا کشیده است و برنگردانده است. پورمحمدی می گوید به سه هزار نفر پرسنل وزارت کشور وام داده است. پس در رد وبدل شدن این پول اختلافی نیست.

2- فرض دوم: این پول از پول های بدون حساب و کتاب و خارج از بودجه و وجوه شمول دیوان محاسبات بوده است. بعبارت دیگر این پول را احمدی نژاد از جیب سری و ویژۀ اختیارات حقوقی (همان لیفۀ شلوار قدیم) خودش بوزیرش داده است.

3- فرض سوم: پورمحمدی راست می گوید و پول را گرفته و به قول خودش به سه هزار نفر وام داده است. حالا اگر فرض بگیریم که پورمحمدی با آن عدالت مثال زدنی اش - در پیروی از حضرت علی - این پول را بین این سه هزار نفر از آبدارچی تا استاندار و فرماندار و معاون و مسئول انتخابات و غیره بطور مساوی تقسیم کرده و وام داده باشد؛ بهر کدام از وام گیرندگان 7 میلیون تومان رسیده است.

4- فرض چهارم: 7 میلیون تومان در زمستان سال 86 پول خیلی زیادی بوده است برای کارگر و کارمندی که متوسط حقوقش زیر 400 هزارتومان بوده است. نبوده است!

ب-  سؤالات بدیهی:

1- آیا در آن سال به همۀ کارمندان دولت و حتی کارمندان وزارت کشور 7 میلیون تومان وام داده شده است. و اگر نه چرا فقط به وزیر کشور و به آن سه هزار نفر چنین اعانه ای داده شده است.

2-بهتر نبود مصطفی پور محمدی عجله نمی کرد و یک زنگی می زد به مسئول پروندۀ این وام ها و لیست و چگونگی بازپرداخت ها و وصولی و باقیمانده را هم می گرفت و منتشر می کرد و رحیمی دزد را رسوا می کرد.

3- اصلاً مگر ایشان رییس بازرسی کل کشور نیست که خودش هم گفته بازرس دولت است. لذا او می تواندست و می تواند با استفاده از قدرت شخصیت حقوقی خودش این ماجرا را در طول این 7 سالی که از هزینۀ 21 میلیارد تومان گذشته تعقیب می کرد و بکند و سیاهی را باقی می گذاشت و بگذارد برای زغال زمستان.

 پ- شما فرزندان برومند و مؤمن ایران خودتان خیلی بهتر از من می توانید سؤالات دقیقتری را هم طرح کنید و ادامه بدهید لذا من از شما عزیزان دو تا خواهش دارم:

1- اینبار که پورمحمدی بجمع تان آمد با فراموشی هر آنچه گفتم از او بخواهید که همین الان وضعیت پرداخت این وام ها و لیست بدهکاران و بستانکاران را از وزارت کشور دریافت و در اختیار شما قرار بدهد.

2- و مهمتر اینکه هنگامی که این بار خدمت مقام معظم رهبری تشریف بردید و در خلوت ما اعانه بگیران دولت فخیمۀ انگلیس (حالمان خوب است بلطف شما) با ادب و در کمال خشوع سؤال کنید از ایشان که حضرت آیت الله پس شما بعنوان رهبر چه موقع و راجع به چه موضوعی می خواهی واکنش نشان بدهی. و از قول ما هم بگویید بابا باز صد رحمت به امام خمینی با آن دفتر محقر 20 نفره اش که گاهی می خروشید و برخی مواقع می خندید و خیلی از مواقع عصبانی می شد و اغلب زنهار می داد و با توپ و تشر زخم های ناسور توده ها را بحرف هم شده التیامی می داد. رهبری که نه فتوا می دهد برای گشودن راه حکومت. نه عصبانی می شود از دزدی و حیف و میل اموال عمومی. نه می خندد بریش رعیت و نه هیچ و هیچ حسی از زنده بودن بغیر از زمانی که چوب لای چرخ ادارۀ کشور بگذارد و دشمن شناسی و بصیرت تقسیم کند هیچ عمل مثبتی صادر نمی شود؛ بچه کار این مردم بدبخت می آید که چنین حیران و دیوانه شان کرده است. البته که نمی خواهد برای من و ما معلوم کنید. همین که شما بدانید برای هفت پشت یک ایران فردای روشن بسنده است. یا...هو

۲ نظر:

.بهروز - س گفت...

احسنت دلقک،داری بر میگردی به روزهای اوج....داری زنده تر می‌نویسی ....همیشه می‌خوانم پست‌هایت را، بدون کم و کاست ....

Dalghak.Irani گفت...

سلام بهروز عزیز.
روزی که رفتم کنار تیمز پیتزا خوردم یادم بود آن قهوۀ کنار سن اما گمان می کردم که دیگر نمی آیی و قهوه بی قهوه. خوشحال شدم که تعقیبم می کنی. یا...هو