The Second of May 1808 |
1- دیروز گفتم که روز بسیار مهمی بود. با ورود مهدی هاشمی به ایران امروز نیز تکمیل کننده شد و بنظر می رسد آن پیچ مبارکی که باید گفتمان واقعگرای هاشمی مدل 91 را بر مقدرات وطن ِ "در خطر همه جانبه" حاکم کند فرارسیده است. اینکه فائزه را بزندان بردند و مهدی بی محابا از تهدید های سه ساله در فرودگاه امام خمینی برزمین نشست نشانه های آشکاری است که توازن قدرت سیاسی در رأس هرم جمهوری اسلامی با چربش و چرخش سریع از گفتمان "دین شرعی" آیت الله خامنه ای بسمت گفتمان "دین عرفی" هاشمی رفسنجانی در حرکت است. اگر تا کنون فرزند دختر هاشمی را بزندان نمی بردند از سر لطف و تحقیرشان نسبت به پدرش بود. و اینک که او را بزندان برده اند از ترس و هراس از محبوبیت و دست بالاتر جدید و پیش روندۀ پدرش است. بعبارت دیگر تا فائزه را بزندان نبرده بودند آنان فعال بودند و هاشمی منفعل. در حالیکه حالا که فائزه به زندان برده شده آنان مستأصل و منفعلند و هاشمی فعال و شاداب. همینطور است در مورد مهدی هاشمی. که اگر تا کنون برنمی گشت نه بخاطر محاکمه و زندان که بخاطر سیطرۀ ترسناک تندروان پیرو خامنه ای بر فضای کشور بود. ولی حالا صرف بازگشت مهدی نشان از در حضیض بودن نیروهای رادیکال و بنیادگراست.
2- اکبر هاشمی رفسنجانی اگر بتواند بازی را با همین درایتی که از سه سال پیش تاکنون انجام داده پیش ببرد و نهایتاً گفتمان معتدل و نیمه مدرنش را پیروز کند نه تنها نزدیک ترین و ممکن ترین "گزینه ها"ی ممکن به پیروزی خواهد رسید بلکه مفید ترین گزینۀ ممکن برای ایران نیز فقط پیروزی گفتمان اوست. زیرا:
الف- مردم بالفعل در داخل ایران بسیار خسته و پریشان هستند و یک جامعۀ فرسوده و در آستانۀ فروپاشی مهمترین مشخصۀ آنان است. لذا نه تنها قدرتی برای تغییرات رادیکال ندارند بلکه بنا بتجربه هایشان میلی هم به این تغییرات نشان نمی دهند. و چه خوب. چون یکی از بدترین راه های محتمل برای تغییرات برای عامۀ کشورها در همه جای جهان و بویژه در شرایط فعلی ایران راه افتادن شورش های کور و انقلابی است.
ب- جامعۀ امروز ایران و در سطح نخبگان نیز تمایلی بفروپاشی یکبارۀ قدرت مرکزی در ایران ندارد زیرا فروپاشی سیستم نیمه جان فعلی حداقل یکی از اولویت های فکری و دغدغه ای نخبگان مثل تجزیۀ ایران، راه افتادن جنگ های داخلی، کشت و کشتار های شهری وروستایی فقیر و غنی، انتقام جویی های قومی و منطقه ای و شهری و حتی خانوادگی بخشی از آن نگرانی هاست. این موضوع بدلیل وجود نمونه های عینی ترسناک در منطقه اعم از در افغانستان و پاکستان و عراق هم مزید بر علت این هراس واقعی شده است. و جنگی تمام عیار و بسیار ویرانگر دو باره که تنها راه باقی مانده برای براندازی رژیم در حال حاضر است از همه بدتر.
3- پیروزی گفتمان هاشمی مدل 91 نه تنها همۀ دغده های فوق را پاسخ مثبت می دهد بلکه بنفع همۀ ایرانیان - مطلق - است و بضرر هیچ کس نیست. محتمل یقینی است که گفتمان هاشمی نتواند پاسخ دموکراسی خواهان سکولار حداکثری (بخوان آرمانگرایان متوهم بیفکر و بی درد یا جاهل) و معدود مخالفان کلاسیک سی و سه سالۀ جمهوری اسلامی را ندهد ولی بطور قطع و یقین جواب دغدغه های فعلی اکثریت مطلق ایرانیان را می دهد:
الف- بخش مدرن و محذوف جامعه را که بیشترین نخبگان را هم شامل می شود وارد متن ادارۀ جامعه می کند و از تحقیر مدام می رهاند.
ب- به جوانان مدرن و تحصیلکردۀ طبقۀ متوسط فرهنگی که دغدغه های شدید سبک زندگی و فرهنگ و هنر و ورزش و زیست آزادتر و با ثبات تر دارند را در حد استانداردهای جهان سوم و مسلمان نظیر ترکیه و مالزی تأمین می کند.
پ- تولید و کار و کسب و تجارت و سازندگی را احیاء می کند و در کمتر از یک دورۀ ده ساله مشکلات بالادستی صنایع مادر مثل نفت و پتروشیمی و زیر بناهای آسیب دیده یا فراموش شده سایر حوزه های اقتصادی را ترمیم و بازسازی می کند.
ت- آزادی های مدنی و سیاسی نسبی را پذیرفته و تثبیت می کند و سیاست را از زیر دست و پای توده جمع و به معدود اهل بازیگر آن در حوزه های نخبگانی فکری و سیاسی می دهد.
ث- از همه مهمتر با آشتی با دنیا خطر جنگ را برای همیشه از سفرۀ ایرانیان بیرون می کند. و گفتم که تجزیه و جنگ داخلی و انتقام و فروپاشی اجتماعی و ده ها ترس بالقوه را نیز درمان می کند.
4- البته که پیروزی گفتمان هاشمی به راحتی اولاً و یکباره ثانیاً اتفاق نمی تواند بیفتد - من فقط مژدۀ آغاز را دادم در این دو روز - بلکه فرمول های زیادی ممکن است مورد استفاده و چانه زنی در بین مقامات جمهوری اسلامی و بویژه الیگارشی روحانیت و سپاه قرار بگیرد و ذره ذره اما روز بروز پیشرفت کند. باید هشیار باشیم و فیل مان یاد هندوستان نکند تا بمحض کمترین روزنۀ تنفسی رادیکال های ظاهرالصلاح و فریبا - این بار بنام سکولاریسم و مدرنیته - مارا ملعبۀ دستشان بکنند و سوراخ دعا را گم کنیم مجدداً. من اطمینان کامل دارم که خواهندگان سربلندی ایران به پیروزی گفتمان هاشمی کمک خواهند کرد و از آن مراقبت خواهند نمود. زیرا که در چنین گفتمان مدرن نسبی است که همه فرصت های حداقلی خواهند داشت برای طرح ایده ها و نظریات خود و بستر یابی در توده ها با ایجاد نهادهای مدنی برای افکارشان. بعنوان مثال من شک ندارم که شورای ملی ایران و رضا پهلوی از چنین پیشرفتی حمایت رسمی نکنند مخالفت ضمنی هم نخواهند کرد. زیرا انتشار منشور آنان نشان از یک فکر مدنی و مردم نهاد اجتماعی دارد و کمتر بوی سیاست محض (بمعنای دستیابی به قدرت بهر طریق) می دهد.
5- با اینکه من شخصاً شاهد بوده ام که هاشمی از ابتدای انقلاب هم یک سر وگردن از همۀ روحانیان - بویزه مربع مؤثر بهشتی و باهنر و خامنه ای و خود هاشمی - مدرن تر و مداراگرتر بود اما اصرار دارم که بگویم هاشمی مدل 91. زیرا هاشمی هم مثل همۀ انسان ها و از جمله خود ما تغییرات فکری و نگرشی بسیاری کرده است. این تغییر هرچقدر در خامنه ای بسمت منفی بوده است در هاشمی بسوی فلش مثبت بُردار پذیرش زیست مدرن انجام پذیرفته است. او سعی بسیار کرد که در شش ماهۀ گذشته و در قالب های کتبی و شفاهی بسیاری افکار ویرایش شده اش را مجدداً اعلام کند و کرد. که آخرین نمونه اش تازه ترین گفته اش به بهانۀ خاطرات شروع جنگ بوده است و اصرارش برای خطر کردن سیاستمدار بنفع مصلحت ملتش است و پرهیز از یکدندگی.
6- این پست را با قصد هاشمی نامه شروع نکرده بودم و می خواستم فقط تحلیل بکنم که هاشمی در حال آمدن است با احتیاط و نشانه ها را بشمارم و اطلاع بدهم. اما قلمم اینطور نوشت که می بینید و لاجرم این سؤال رابی پاسخ گذاشت که "مگر هاشمی دارد می آید؟" بچه دلیل؟ در اینجا فقط می توانم بگویم که بلی هاشمی در حال قدرت گرفتن دوباره است و جمهوری اسلامی چاره ای ندارد جز رقصیدن بساز کوک هاشمی بزودی! انشاءالله. دلایل امروزش را زندان و محاکمۀ فرزندانش بدانید تا فرصت کنم و بمناسبت نشانه های بیشتری را هم نشان بدهم بزودی! یا...هو
۸ نظر:
دلقک عزیز کاملا با تو در مورد مفید بودن هاشمی موافقم. اما در خصوص پیش بینی آمدن و قدرت گرفتن دوباره تردید دارم. ما نیروهای سیاسی اصلاح طلب در حق هاشمی ظلم کردیم. خیلی تند رفتیم در حالی که پشتوانه نداشتیم. آرزو میکنم بیاید. برون رفت از این مخمصه هولناک و احتمال جنگ و ویرانی تنها با درایت هاشمی ممکن است. از یاد نبریم که او نقشی کلیدی در خاتمه جنگ داشت.
من به عنوان یک دموکراسی خواه سکولار حداکثری (یا به قول دلقک واقعگرا: یک آرمانگرای متوهم بیفکر بی درد جاهل) عقیده دارم که اگر هم چنین شود، باز هم (بار اول ظهور خاتمی بود) خواسته های حداکثری در جدال با تندروی های موقتن به حاشیه رفته توسط هاشمی، فضا را رادیکال خواهد کرد....پس چه بهتر که به جای شرط بندی روی اسب هاشمی، ایرانی سکولار را مژده دهیم که در آن، حتی دلقک هم بتواند سیرک خصوصی خودش را (بدون ترس از ظهور دوباره احمدی نژادها) برپا کند.
شهریار
شهریار عزیز.
توی سیرک که جاهل پیدا نمی شود. ما همه دسته جمعی عاقلیم که عوض رفتن به صومعه های ترسناک به سیرک طربناک امده ایم. منظور عصبانی من از آن تعبیر کوه قاف نشینان بهتر از ما هستند که هیچگاه هم اینقدر خاکی نیستند مثل خودت و من که بیایند در سیرک و نمایش تماشا کنند. و الا ما همه دنبال همان معشوقی هستیم که دل از شما هم برده است. داریم به راه فکر می کنیم و مرکوب تا رسیدن به معشوق. مطلقاً قصدی برای خطاب به خود خواننده های نازنین را نداشتم. مرسی از نظرت. یا...هو
بدجوری از دنیا عقب افتاده ای دلقک جان. مفت خورهای فریبکار در آینده هیچ نقشی ندارند...بخواهی یا نخواهی مدتهاست دوره شان تمام شده
پسندیدم.
در تایید پیش بینی دلقک :
http://www.drkhazali.com/index.php/1388-11-13-14-14-13/231/2020.html?phpMyAdmin=bUkIpBM7-6bduKU--HB1XjejWR7
با سلام. دلقك عزيز.
نگراني ناشناس اول نگراني بسياري از ماست كه اين جاييم و از نزديك تندروي هاي گروه هاي خودجوش را ديده ايم و خودتان هم زمان خاتمي بوديد و ديديد. اگر حسي بود درباره زمان پس از حال اي بنويسيد كه چه بايد كرد و چه مي تواند بكند دربرابر اين جماعت تندرو رخنه كرده در سپاه و قضاييه و اقتصاد و... هركسي كه باشد و بيايد چه هاشمي چه هركس ديگر كه به گفته خودتان با شيطان هم به جهنم برويم خوش تر داريم از اكنوني كه در آن هستيم
امید وارم چنین شود
ولی هنوز پاسخ خود را در یافت نکرده ام ایا حضور مستقیم هاشمی در انتخابات هم لازم است آیا اصلا چنین احتمالی می رود؟یا انتخابات نقش تعیین کننده ندارد؟
در این باره چیزی نمینگاری؟
ارسال یک نظر