Memory of the Garden at Etten |
1- بارها گفته ام و تکرار کرده ام که نَفَس هر دیکتاتوری به تنفس شاداب هواداران تیفوسی اش بستگی دارد. بویژه آیت الله خامنه ای که خودش را رهبر انقلابی مردمی و مذهبی هم جا زده از این قاعده بیشتر بهره برده و می برد. همچنین تأکید کرده ام که افول آیت الله خامنه ای را باید در کنش واکنش های رهبران و پیشتازان طرفدار تیفوسی اش جستجو کرد. به این معنا که هرگاه علائمی از بریدگی یا مسئله دار شدن و یا دگردیسی ناشی از آگاهی به واقعیت های روز جامعۀ تحت رهبری خامنه ای در این رهبران فکری دیده شد باید یقین کرد که دیکتاتور در سراشیبی افول و سقوط است و پایان عصر او سوخت و سوز که ندارد بلکه زود زود هم دارد. و چون اخیراً راجع به میزگرد افشاگرانۀ دو دانشجوی تیفوسی اش آقایان پهلوان و امیریان مطلب نوشته ام بر آن شدم که بروم ببینم از دوقلوهای جنگ های نرم ایشان در دنیای مجازی که عبارت باشند از آقایان امید حسینی نویسندۀ وبلاگ آهستان و حسین قدیانی نویسندۀ وبلاگ قطعۀ 26 چه خبر.
2- این دو وبلاگ نویس جوان و جوان تر هر چند در مقطعی از زمان و بدلیل پزهایی که حسین قدیانی می داد - در نزدیکی بیشتر به حضرت ماه (لقبی که قدیانی به خامنه ای داده بود) - دچار نوعی چالش هم شدند اما بچه حزب اللهی ها و بچه بسیجی ها قبله ای معتبرتر از نوشته های این دو وبلاگ نمی شناختند تا همین یکسال و نیم پیش. تا جائیکه امید حسینی در دو سال پیش آن شعار معروف "نوادۀ روح الله/سیدحسن نصرالله" را ساخت - قبل از آن هم وبلاگ نویس برتر ایران انتخاب شده بود- تا حسین قدیانی تحت رهبری سردار قاسمی معروف ان را اجرا کند در مراسم 14 خرداد پیرار سال که هو کردن سیدحسن خمینی و قطع سخنرانی او حاصل این همکاری بود.
3- تا اینکه در جریان قهر 11 روزۀ احمدی نژاد این هر دو - امید حسینی بیشتر، حسین قدیانی کمتر - مسأله دار شدند و تا مدت ها گیج می خوردند و نمی توانستند خودشان را پیدا کنند. تا بالاخره امید حسینی تصمیمش را گرفت و در وبلاگش از حمایت احمدی نژاد استغفار کرد و رسماً اعلام کرد که مخالف احمدی نژادیسم است. طوفانی بپا شد و حزب اللهی ها منقسم شدند به پاره های مختلف و تعدادی در همراهی با حسینی تغییر موضع دادند و عده ای هم در مخالفت با حسینی دشنامنامه می نوشتند در کامنت دانی وبلاگ آهستان. اما حسین قدیانی سعی کرد مثل مراد و ارباب و کارفرمایش شریعتمداری در کیهان گیجی اش را طول بدهد و گاهی به نعل بزند و گاهی به میخ تا بلکه گرد و غبار طوفان بخوابد و بتواند دوباره خودش را چهار دست و پا بیاندازد وسط سفرۀ نظام. لذا مدت ها گذشت و قدیانی بغیر از فحش و فضاحت به هاشمی و خاتمی و قالی باف چیزی گیرش نمی آمد برای عرض ارادت. بقیۀ هنرش را هم در ستون های فکاهه و هجو خودش با عنوان خبرنگار چیزنا در صفحۀ 14 کیهان به نمایش می گذاشت.
4- امید حسینی اما دیگر آدم رژیم (خامنه ای) نشد که نشد. و بعد از اینکه نتوانست موضع خامنه ای در مورد احمدی نژاد را تا مدت ها تشخیص بدهد تصمیم گرفت وبلاگ نیمه تعطیل شده اش را مجدداً فعال کند اما دیگر از سیاست و نصرالله و روح الله و رگ گردن خبری نبود و حسینی حزب اللهی سیاسی تندرو شده بود یک وبلاگ نویس اجتماعی -هنری - ورزشی خالص. چند روز پیش که مجدداً به وبلاگش سر زدم دیدم پستی ملایم و معقول نوشته راجع به فیلم جنجالی بی گناهی مسلمانان و کامنت گزاران لیبرال و سکولار و آدم حسابی با نام هایی مثل "انسان" و "بنده" و "غلامعلی یوسفی**" وبلاگش را مدرسه ای کرده اند برای آموزش چون منی مبتدی در اطلاعات و آگاهی و لذت بردم. از کامنت گزاران قدیم تقریباً هیچکس نمانده بود و از حزب اللهی های جدید هم جز چند کامنت یک خطی و ترس خورده از منطق و سواد لیبرال ها چیزدندان گیری - حتی فحش و فضاحت همیشگی - صادر نشده بود.
5- اما اوضاع حسین قدیانی اصلاً تعریفی ندارد زیرا که او بعد از بازی خوردن از جبهۀ پایداری در هدایت دانشجویان برای تسخیر سفارت بریتانیا دیگر آدم نشد که نشد. چون نه تنها اتوریته اش را از دست داد بلکه تا کشیده شدن گوشش از طرف لاریجانی قضا هم پیش رفت. و از همه بدتر که شریعتمداری هم جوابش کرد و ستون چند روز یکبارش را از او باز پس گرفت. آخرین بروز حسین قدیانی در وبلاگش هم یک فحش نامۀ پر و پیمان و آشنا بود برای ناطق نوری بعد از ماجرای شبهای احیای حرم امام رضا در مشهد.
6- امید حسینی مسلمان خوبی است و بر سر عقل و علم آمدنش نوش است و خوش آمد می گوییم. اما از حسین قدیانی چشمم آب نمی خورد که بتواند به این زودی ها تضاد شخصیتش را حل کند. زیرا او کششی عجیب به مدرن بودن و ژیگولویی و هنرمند آوانگارد شدن و موی بلند گذاشتن و احیاناً گوشواره به گوش انداختن دارد و از سوی دیگر بس که هم به رانت ویرانگری از سوی حضرت ماه عادت کرده و هم سفرۀ اسلام چشم نواز تر از رفتن بدنبال دلش است نمی تواند با خودش یکسویه شود و هنوز خطرناک است و باید منتظر بود.
7- این مطلب به این جهت مهم است برای لیبرال ها - ما هستیم و باشیم - که همانطور که در ابتدا گفتم هرچقدر بچه های مؤمن و مسلمان بپوچ بودن و بی تدبیر بودن خامنه ای واقف بشوند ایران چند گام به آزادی و زندگی و شادی و سلامت نزدیک تر می شود. یا...هو
**غلامعلی یوسفی آدم بشدت واقع گرایی است و افکارش را دوست دارم. در همین آخرین پست آهستان کامنتی گذاشته است که به یک لطیفه ختم می شود گفتم روز جمعه ای آن را بگذارم اینجا که یک لبخندی هم بزنیم:
[طرف] به دوست اش می گوید، چرا اسم بچه ات را گذاشتی فرهاد
او فردا از تو پوشک می خواهد، شیر خشک می خواهد، کفش می خواهد، مهد کودک می خواهد، دبستان ، دبیرستان و دانشگاه می خواهد، کامپیوتر می خواهد ….
اسمش را می گذاشتی جاسم تو کوچه ها بزرگ می شد!!
۳ نظر:
تیمسار جان با درود
هر روز هم افشا کنی کم کرده ایی این مالیاخویی ولایت امر مسلمین نکبت زده را که میخواهد ناو بفرستید ساحل امریکا شماکه نطامی هستی هر روز بنویس که چقدر این موضوع مالیاخویی و مسخره هست دوم دورغ گویی ولایت عین اینکه وقتی از غار مادر خارج شد بجایی یا علی یا دورغ آوزا داده همین که ادعا کرده استالین نیست خودش جالب هست البته استالین کجا و این شاکرد کافه همت مشهد کجا
دلقک جان ولایت روی گذشته خود و اینکه زمانی در مشهد در ارزوی یک شکم پیو کافه همت بوده و دو مورد بالا و اینکه رفسنجانی و سید احمد او را کردن شاه حساسیت خاص دارد هر روز در این مورد ها بنویس و کشش بده و اینکه هر کس در سابق به ولی امر مسلمین جهان خدمتی کرده سخت مورد آزار قرار گرفته همه را برجسته کن که راهی گشوده شود به نظامیان هم بگو که ای پاسدار ای ارتشی ببین فرمانده کل شما چه ادم بی سوادی هست روزی خودش میگفت اروزی یک شکم سیر نان و کشمش داشته
با تشکر
سایت محمد نوریزاد مقاله شما در مورد "رمزگشایی از بازار ارز و سکه" را منتشر کرده است. البته آنتی ویروس من اجازه دسترسی به این سایت را نمی دهد!؟ دلقک جان، فکر کنم چشم اسفندیار خزانه سید علی رو نمایان کردی؟....دست مریزاد
http://nurizad.info/?p=19832
شهریار
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز
این پست باعث تجدید خاطره شد... در واقع اولین بار در کامنت های سایت آهستان با شما آشنا شدم و آنجا بود که وبلاگ خود را به من معرفی کردید...
درست میگویید از قدیمیها کسی نمانده البته امیدحسینی خیلی منطقی و شیک مخالفانش را که از دریچه فحش و الفاظ رکیک وارد بحث نمیشوند بلاک میکند و شاید این بخشی از دلایل نبود قدیمیها باشد و شاید هم چون نرود میخ آهنین در سنگ!
اما رمز موفقیت آهستان در همین فضای نیمه گفتمانی و ظاهر تر و تمیز سایتش است وگرنه باور دارم نود درصد کامنتگذارانش حتی مطالبش را نمیخوانند و آماده پستی دیگر هستند تا بتوانند با هم کل کل کنند و از خجالت هم درآیند...
البته در اینکه او دیگر آدم خامنه ای نیست با شما اختلاف نظر جدی دارم. او از قدیم ذوب در خامنه ای بود و اختلافش با احمدی نژاد هم پس از این حادث شد که احمدی نژاد با آقا زاویه پیدا کرد. او بیشتر مرید خامنه ای و احمد توکلی است و بهمین علت پستهای او مهمان همیشگی سایت الف است..
راجع به قدیانی صحبتی ندارم چون هیچگاه نتوانستم حتی یک پستش را تا آخر بخوانم.. هیچ روال منطقی جز الفاظ رکیک در پستهایش نیست و مریدانش هم چون او و جالب اینکه در کامنتهایش حتی یک مخالف هم نمیبینی!
دیگر اینکه بعیدمیدانم این وبلاگ نویس ها برد چندانی در جامعه بسیجیها داشته باشند و اینکه امیدی به اصلاح امید آهستان داشته باشیم
اگر پاسخهای امید حسینی به کامنت گذاران را بخوانید شاید متوجه منظورم بشوید. او همان آدم سابق است
ببخشید که خیلی طولانی شد
ارسال یک نظر