۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

خیابان خالیست جوانان؛ تسخیرکنید خیابان را با عشق؛ با خنده؛ با نجابت؛ با عرف؛ با موسیقی با شادی!

Charles I Insulted by Cromwell's Soldiers (partial detail)

Charles I Insulted by Cromwell's Soldiers



1- هنگامی که بزرگترین آرزویم برای کامیابی ایران را تثبیت نام تیم فوتبال پرسپولیس اعلام کردم دراین وبلاگ؛ ومعدودخواننده های اتفاقی ام قاه قاه خندیدند وهوُام کردند به بیچاره دلقک، مطمئن نبودم که بتوانم فلسفه ام را به شما آموزش بدهم وبباورانم. زیرا که ادعایی بسیارغریب ودورازعقلانیت ابزاری ومسخره! کرده بودم ازقلم سخت خوان آدم ناشناسی. لذا حد اکثر اگرمسخره نمی شدم احساس خواننده این بود که "یک حرفی دارد این قلم ولی نمی تواند حرفش را درست بیان کند" ومن مغموم وافسرده برخلاف روی سیرکم پناه می بردم به پستویم ومی گفتم ای خدا!


2- اما روزگاربسرعت بنفع زندگی دگرگون شد ومحمود احمدی نژاد قدم های استوار ومردانه اش را گذاشت درهمان راهی که من تازه شروع کرده بودم نقشه اش را روی کاغذ کالک. وامروزروزدیگری است؛ بسیارمتفاوت ازدیروزی که من کلافه بودم از حساب خالی ام وچک هایی ازوعده که بدست شما می دادم ونمی توانستید نقد کنید به عقل تان. احمدی نژاد درحال کوبیدن جاده ایست که قراراست کاروان بازگشت ما به دنیا ازآن عبورکند. وچه می گویم درحال عبوراست. چون جاده وهدف برهم منطبق است ونام زندگی دارند هردو. حسابم سرشارازدست آورد های احمدی نژاد جدید است. کافی است به اولین عقل بانک چشم تان مراجعه کنید وچک های وعده دارمرا نقدکنید وحالش را ببرید.



3- این هایی را که می گویم رازمگوست درمقابل الیگارشی که جزمرگ زندگی هدفی ندارد. نه اینکه بدجنس باشند ونخواهند بلکه مهم این است که می خواهند ولی نمی توانند. چون ابزاردین قدیم برای دنیای جدید بیش ازاندازه کند وکهنه است. اما- واین اما مهم است- چون این موج برخاسته به همت احمدی نژاد درراستای فطرت زندگی انسانی است قابل کنترل وجلوگیری توسط هیچ مرگ اندیشی نیست لذا با صدای بلند می گویم که چه اتفاقی افتاده وچرا امروزبهترین روزهای ایران 32 ساله است:



4- قبل ازاشاره به برخی علایم خوشبختی درپیش ایرانیان این گزارۀ فلسفی را اضافه کنم که: "هرچیزی درطبیعت وازجمله انسان باید درحالت تعادل قراربگیرد تا به آرامش وجوهروجودی خویش برسد. هرعدم تعادلی قطعاً ناپایداراست وهمیشه در کشمکش وجدال خواهد بود برای برگشتن به تعادل. انقلاب یک عدم تعادل لحظه ایست درجامعۀ انسانی حتی اگرگروهی به ضرب وزوروترس ورعب این لحظۀ تاریخی را به 32 سال یا صد سال تقویمی طولانی کنند. راهی جزبرگشتن به تعادل وثبات نیست وگروگان گیران لاجرم باید تسلیم قانون لایتغیر "تعادل" شوند درطبیعت. وامروزما درراه بازگشت به تعادل هستیم وکسی را یارای جلوگرفتن ازآن نیست چه من بگویم یا نه!" پس می گویم:


5- ماجرا ازخیلی وقت پیش سرانداخته شده بود دردولت احمدی نژاد که اوج آن آن جشن های خیابانی مستمریک هفته ای بود درقبل ازانتخابات 88 وما وشما غافلانه وکمی ناجوانمردانه هم همۀ آن جشن وپایکوبی نا متعارف تا آنروزدرجمهوری اسلامی را که دست آورد سیاست ورزی احمدی نژاد بود یکجا واریزکردیم به صندوق ذخیرۀ بلا تکلیفی "اصلاح طلبان مذهبی". ونمی خواهم به گذشته برگردم و کدورتی بردل هایتان بنشانم که امروز روزلذت بردن است ونه دعوا برسرآدم ها!


6- اگربه نقطه عطف برگردم باید ازنوروز90 شروع کنم که شما تعطیلاتی دلپذیرتر از همۀ عمرنوروزی جمهوری اسلامی گذراندید. که نه بخاطر گرانی بنزین بود ونه بعلت صدقه های! (بخوان بخشی ازسهم نفت) احمدی نژاد گدا پروراصلاح طلبان! و نه هیچ عامل مادی مثبت ومنفی دیگر. این آسودگی بی سرخرگذراندن بود که درروان ناخود آگاه شما جاری می شد به ضرب ایستادگی بسیاربسیاربسیارسخت احمدی نژاد درمقابل روحانیان ضد شادی وموسیقی ونوروز وزیبایی. البته که کیفش را می کردید وهرکدام برای خود توجیه عقلانی مثل دست آورد های جنبش سبزیا هوای پاکیزۀ تهران یا طبیعت زیبای شمال و... می تراشیدید درخلوت. ولی نبود هیچ کدام این ها علت اصلی وتامه! آن دلیل غایی جزاین نبود که چهارروحانی ارشد شیراز به خانه رفته بودند ازدست موسیقی رییس جمهوردرحافظیه. وآن سه مرجعی که اعلامیۀ (حرام) مشترک داده بودند درمقابل آزادی ورزش بانوان؛ دربی اعتنایی دولت.


7- گروه گروه روحانیان ارشد درحال بازگشت به حوزه وسنت های مبارک دین هستند. وگروه گروه روحانیان جوان سکولار درحال پیوستن هستند به اردوی دولت احمدی نژاد با فلسفۀ انسان وایران محورش. فضایی که درحال تنفس هستید وگمان می کنید فقط هواست که بدلیل بهارواردیبهشت آمده است وبزودی خواهد تمام شد؛ فقط هوا نیست. شما درحال تنفس فضایی هستید که اسمش "جامعه بسوی تعادل زیست" است وتمام نخواهد شد. چون بزرگترین مانع که کهنگی روحانیان در بازار روز است به اجبار یا به اختیارخیابان هارا ترک می کنند وخواهند کرد بیشترهم.


8- روحانیان سیاسی هیچ یاری ندارند وهیچ یاری برای جلوگرفتن ازتسخیرخیابان های خالی ازاغیارتوسط شما مردم ایران به پیشتازی جوانان. همه وهمه درجبهۀ احمدی نژادیم خواسته یا نا خواسته؛ دیده یا نادیده؛ معترف یا لج باز؛ حتی فرزندان روحانیان. نه پاسبانی حاضربود به شما گیربدهد ونه پاسداری. نه کارمندی حاضربود به سازروحانیان برقصد ونه کارگری. نه بسیجی حاضربود به روی شما تیغ بکشد ونه هنرمندی؛ ونه ... ونه... ونه.... همۀ آنان نیز چون ما دریک بلاتکلیفی گیرکرده بودند در ناچاری زن وفرزند وپدرومادر.


9- وحالا که رییس جمهورسینه سپرکرده برای بازگشت زندگی به ایران هیچ کدام آنان دیگربه دستورهیچ مقامی ازالیگارشی به روی زندگی فرزندان وپدرمادران خویش تیغ نخواهند کشید. پس نفس عمیق بکشید وخیابان های خالی را (عرصۀ عمومی) را به تسخیرخود درآورید که این سم مهلک بی بو وبی خاصیت عبوسی وعزا؛ وبی کمترین نشانه برای دیده شدن توسط چشمان غیر مسلح وحس شدن جزبه حس غریزه های ناب توده؛ تارانده شده است توسط پایداری رییس جمهورتان.


10- آسوده باشید که اگرقدرنعمت بدانید تابستان دلپذیری پیش روخواهید داشت اگر احمدی نژاد بتواند شیطنت های اقتصادی الیگارشی را هم رفع ورجوع کند انشاء الله. مرگ را؛ ومهمترسیاست را! (برای زندگی خواهان می نویسم ونه برای قدرت پرستان) سه طلاقه کنید درخیابان ها. وزندگی تان را وشادی تان را وموسیقی های زیرزمینی تان را وجوانی تان را کول کنید  وبیایید درخیابان ها: با عشق، با عرف، بانجابت ایرانی، باشورجوانی، با خدای مهربان وشخصی، با زنده باد زندگی و... - ازعرف جلونزنید وهول نشوید تهران لندن نیست وبورلی هیلز. گزک دست الیگارشی مرگ اندیش ندهید وصبورباشید وشاد.-


11- مطمئن باشید هزاردرصد که این راه شکستی نخواهد داشت اگر-واین اگر مادر همۀ اگرهاست- یک نفردرهیئت حاکمه باشد که انسان را وزندگی را وزیبایی را پاس بدارد. وشادمانه می گویم که امروزاحمدی نژاد هست وقرص ومحکم وناباورهم! شکست زمانی خواهد بود که هیچ کس وهیچ کس پناهی نداشته باشد ازدست گزمه های دیگرجوش وخودجوش درداخل این سم مهلک مرگ خواهی سی ودو سالۀ روحانیان واذناب مرگ اندیش شان.


12- نافرمانی مدنی هزینه نخواهد داشت درموضوعات زندگی اجتماعی. می توانید با خیال آسوده بخشنامه های حکومتی را نادیده بگیرید برای راهپیمایی حکومتی. می توانید آسوده باشید ازنوع موسیقی که دوست دارید ونوع لباسی که محبوب تان است با شرط هول نشدن وقدم بقدم. حتی سیاست هم اگرترجمه اش کنیم به کمی بیشتر در آزادی مطبوعات تکه های مثبتی را علامت می دهد امروزدرگزارشات ومصاحبه ها وتحلیل ها وتفسیرهای منتشره با احتیاط. وعلامت را آنجا سرانجام بدهم که آخوند فاشیست و درجه چندمی چون ذوالنورگفته است: "کافی نیست احمدی نژاد بگوید رابطۀ من و رهبر رابطۀ پدروفرزندی است. بلکه اوباید به رابطۀ مرید ومرادی، مطیع ومطاعی ومقلد ومرجعی اعتراف کند رسماً! یا...هو

۱۴ نظر:

ناشناس فرعی گفت...

سلام جناب دلقک! شما ناشناسان را متهم میکنید که حرفشان بی سند و مدرک است و حرفهای خودتان را متقن می دانید. ولی من فکر کنم که این طور نباشد. شما تحلیل میکنید بر اساس چند اتفاق کلی و تحلیلهایتان عاری از عینیت است. منظورم از عینیت عینیتی است که با آمار و ارقام و کار میدانی حاصل میشود. اینکه احمدی نژاد با خامنه ای دعوا کرده هم یک عینیت است اما این عینیت را هزار جور می شود تفسیر کرد. نمیخواهم بگویم فقط این دعوا شاهد شماست اما در مقابل آن چند موردی که شما مثال میاورید میتوان مثالهایی دیگر هم آورد که نقیض حرف کلی شما باشد. بنابراین نیاز به عینیتهایی واقعی داریم نه موهوم.
عینیت واقعی را باید از مردم و جامعه فهمید. این با ادعا ثابت نمیشود. شما میگویید امسال عید مردم خوشحالتر بودند ولی یکی ممیتواند بگوید نفست از جای گرم بلند میشود خیلی هم ناراحتتر بودند. همه جای دنیا این چیزها را با شاخصهای مشخص میسنجند نه از روی شکم. باید یک سازمان معتبر و بی طرف آمار بگیرد که مثلن شاخص میل به زندگی ایرانیان الان در چه وضعی نسبت به دوره قبل است و الخ.
بنابراین اینکه شما کلیات و تحلیلهای خودتان را که بر اساس یک سری انتخاب بوده و دست چین شده به عنوان شاهد و دلیل بیاورید به نظر من که درست نیست.
راستی گاهی با خودم میگویم نکند ما ناشناسان می آییم اینجا و میرویم روی اعصابتان و خدای ناکرده روز و شب تان را خراب میکنیم. قول بدهید ناراحت نمیشوید تا ما دست و دلمان به کامنتهای آنچنانی بیشتر برود.

ناشناس فرعی گفت...

یک چیز دیگر: شما این آخوندها را دست کم نگیر اینها یک (با فتح ی بخوانید) پدرسوختهایی هستند که آن سرشان نا پیدا. اینها سوار خر شدند دیگر پایین بیا نیستند.

Eric Calabros گفت...

من هم از همان جوانان سکولارم که نه به حمایت از احمدی نژاد، که به زدودن تنفرم ازو می پردازم. با وجود این معتقدم، در برهه فعلی، ادعای شما هم می تواند درست باشد هم می تواند نباشد. چون از هر زاویه که بنگرید، نقض کننده فرضیه بسیار است.
اما برخی از حقایق ناپوشیدنی اند، حتی در همین زمان مثلا غبارآلود:
احمدی نژاد یک اسلامگرای انقلابی بسیار بسیار معتقد عملگراست. بنابراین، عقل حکم می کند از شخصی با این مختصات، انتظار برآوردن امیال ما لیبرال-سکولارها را نداشته باشیم. به جای بحث درباره دوگانه قابلیت-انگیزه برآوردن این توقعات در او بپردازیم، می توانیم روی بدیهیات متاثر از او تاکید کنیم. مثل عملکرد هوشمندانه اش در غیرمستقیم بولد کردن عناصری که پشت مقدسات و سنت، چهره ناپسندشان را مخفی می کردند و می کنند. راستش را بخواهید، برای من سکولار داخل ایران، لو رفتن آن روی چندش آور آدم هایی مثل سعید حدادیان، بالاتر از سقف توقعاتم از یک اسلامگرای داخل ایران است. تا همین جایش هم احمدی نژاد راضی ام کرده.

امید گفت...

سلام استاد:
خسته نباشید
باز هم یک پست بدون منطق و بیشتر هیاهو تا مطلب...
ففقط یک نکته:
استدلالتان در مورد اوضاع اقتصادی درست به منطق کیهان می ماند...یعنی خرابی اوضاع به خرابکاری دشمن مربوط است نه بی تدبیری احمدی نژاد...
استاد کاش نظر یک کارشناس اقتصادی را بپرسید و با دلیل بنویسید...

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس فرعی
سلام
قبل ازهرچیز دیگری به شما خیرمقدم عرض می کنم وازاینکه قابل دانسته اید برای من کامنت بدهید بی نهایت سپاسگزارم. ونه تنها ناراحت نمی شوم بلکه بی صبرانه درانتظار نظریات وبحث های جدی وعلمی ودقیق هستم. تا بطورحتم ازمیان این تبادل اطلاعات و اخبار وتحلیل وتفسیرها راهی بروی خودمان وهموطنان مان بگشاییم که کمترین بارخطا را حامل باشد وآنان را سردرگم نکند. واما بعد:
1- پدرسوخته بودن آخوند های سیاسی را قبول دارم ولی چون درغیرزمان روییده اند وکارآمد نیستند کافی است که یکی بفهمد روبه سراشیب ایستاده اند وبا یک هول کوچک خودشان بخودشان پشت پا می زنند تا ته دره.
2- راجع به آماروارقام حرفتان چون عین علم ودانش است من نمی توانم قبول نداشته باشم ولیکن درجامعۀ بی امار وبسته نیز باید با هرترفندی بود که نزدیک به واقعیت باشد مثل مشاهدات میدانی یا علایم جامعه شناختی وازاین قبیل داوری کرد ونظرداد. البته که من هیچ گاه نظرخودم دراین قبیل داوری های مبتنی برزیرساخت فلسفی فکرم وزاویه دیدم به مشکلات ایران است را وحی منزل ندانسته ام وفقط ازاین جهت منتشرکرده ام که اولاً طبق چینش ذهنی من غیبت روحانیان ازعرصۀ عمومی مساوی است با حس آزادی روانی بیشترتوده وثانیاً به این دلیل که این نگاه من مثبت وامید زاست وشادی را گسترش می دهد وباعث امیدواری وحرکت روبه جلو مردم می شود.
3-درمورد مستنداتی دیگری هم که خواسته ام خودم مستنداتی ارایه داده ام ودرمقابل آن مستندات نقیض را خواسته ام که بیشتر درحوزۀ اجتماعی است و کمی هم آنرا توضیح خواهم داد درآخر.
4- درحوزۀ سیاسی من معتقدم که باید همواره با مهره های روی میز بازی کنیم ومنتظر میزخودمان وشطرنج تراشیده ازعاج فیل اختصاصی مان نمانیم که ممکن است اصلاً نبوده ازاول وماتوهم کرده ایم یا آرزوی چنین شطرنجی را داشته ایم. آنچه که مسلم وقطعی است تا جمهوری اسلامی فعلی برسرکاراست کمترین شانسی به سکولارها ولیبرال ها نخواهد داد که درداخل کشورفعالیت مجازسیاسی بکنند. لذا می ماند اینکه سکولارها زیربیرق چه کسی سینه بزنند بنفع کشوروآرمان های خودشان است. فرض را هم براین بگیریم که اصلاح طلبان مذهبی هم آزادی فعالیت خواهند پیدا کرد. این جاست که اعتراف کرده یا نکرده راه ما جدا می شود ناشناس های نوعی وروشنفکران سبزشده! معتقدند که با اصلاح طلبان مذهبی شریک بشویم مارا به مقصد نزدیک می کنند. ومن باشدت واستدلال تمام درجلو شان می ایستم ومی گویم مطلقاً اینطورنیست بویژه که الان با پیدا شدن احمدی نژاد جدید باید همه مان مذهبی های روشنفکررا سه طلاقه کنیم.
5- واین جاست که من سند می دهم ومی گویم احمدی نژاد درمورد زنان مقابل روحانیان ایستاد. احمدی نژاد چشم درچشم خانم خبرنگارحرف زد. احمدی نژاد ترک مجلس موسیقی تدارک شده اش توسط روحانیان ارشد را بی اعتنا ادامه داد. احمدی نژاد... و و و
ومی خواهم که طرف مقابل نوعی که اخیراً هم گرایشات خودشان به جناح چپ الیگارشی را پنهان می کنند ازخجالت نمونه نشان بدهند ازیک تغییر شکلی چه درپوشش وریش و... خوداصلاح طلبان مذهبی وچه یک تغییر شکلی دررفتارهای اصلاح طلبان مثلاً موضع شان درمورد موسیقی یا موضع شان درمورد سینما یا موضع شان درمورداختلاط های شهری یا موضع شان دربرابر موضوع حجاب اختیاری و... نشان ومستند کنند. اینکه فشارجامعۀ سکولاررأی داده به خاتمی دردوسال اول گیجی محافظه کاران باعث برخی گشایش های ناپایدار اجتماعی درجامعه شد چه ربطی دارد به خاتمی که همین دختران وپسران را ولنگارواراذل واوباش خواند مستند.
خلاصه کنم که دعوای من بیخی تر! ازاین روبناست که فقط قله اش را نشان می دهند دوستان واگربخواهم پاسخ کامل بدهم باید وبلاگم را بعلاوۀ دوبرابرمطالب توضیحی جدید رونویسی کنم که ممکن نیست. دردمن این است که روشنفکران دینی واعقاب سیاسی شان اصلاح طلبان مذهبی با سوء استفاده ازادبیات مدرن "گفتمان غیرمدرن" تولید کرده اند ومی کنند وانداخته اند بجان جوانان سکولار وزندگی خواه ما. وچه سخت است به اینان فهماندن این موضوع که گفتگو وادبیات مدرن ودانشگاهی ولفظ قلم فقط یکی ازنشانه ها وابزارهای نازل گقتمان مدرن است ونه خود گفتمان. گفتمان مدرن قبول واعلام با افتخار آزادی های فردی وپذیرش نرم افزار مدرنیته است ونه بفکرانتخاب گزینه های مورد تأیید ما ازجعبۀ پاندورای مدرنیته. آنجا فقط یک پکیج همبسته وهمبافته بیشرنیست وفروش درهم است ودست سوا کننده با ظاهربومی سازی واین خزعبلات 150 ساله را ساطور تناقض وبن بست وفریب یک ملت قطع می کند. ما ازاحمدی نژادی حرف می زنیم که نه این شعارها را داده ونه این قول هارا لذا کمترین حرکتش بسمت پذیرش مدرنیته ارزشی صدچندان دارد ومرا بوجد می اورد وما باید قدرشناس وپشتیبانش باشیم. ازما گفتن. این خط این نشان+ مرسی! یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

امید نازنین
سلام
واژه هارا با حسن نیت انتخاب نمی کنی. والا برای یک وبلاگ نویسی چون من هیاهو برای چیست. بهتربود حداقل ازواژۀ احساسی استفاده می کردی. می دانی چرا هیاهو بقلمت می آید ناخود آگاه برای اینکه شما منیتت را درشخص خودت وپیروزی خودت تعریف می کنی بدلیل جوانی. درحالیکه من منیتم را دربی منیتی ام تعریف می کنم بس که ازدست این آخوند سیاسی خطرناک خطر دیده ام ومی بینم برای بچه هایم. نه عزیزم من هیاهو وبی منطق نمی نویسم حدا قل خودم داوری پیشینی این جورنوشتن را درذهنم ندارم چون مخاطبم معشوقه ام نیست که بخواهم دلش رابدست بیاورم برای عیش شب زفاف. من برای امیدی می نویسم که یک ساعت بعدش کامنت خواهد داد نا امید که استاد هیاهو می کنی وقتی کم می اوری لابد.
بقیۀ پاسخ را هم درکلیاتی که برای کامنت اول نوشتم گفتم. من با امید برای ایرانیان وگسترش شادی می نویسم وکارشناس اقتصادی نیستم ولی جامعۀ غیرمعترض به گرسنگی را راضی می دانم درحداقل ها وفلسفه ام را بارمی کنم رویش. وطبیعی می دانم که الیگارشی دردم جان سپردن به هرحقه ودسیسه ای دست خواهد زد وچطورشد رفتی سراغ دفاع ازدشمنان احمدی نژاد تامرزبی طرفی که آمده بودی. امید جان شمارا احمدی نژاد فریب نداده که تاوان شکست تان را ازاو پس بگیرید شما فریب اردوی دیگری را خوردید وچاره ای جز پذیرش واقعیت ندارید. دیروزود دارد ولی سوخت وسوز هرگز. چون واقعیت عینی است یا...هو

ناشناس فرعی گفت...

ممنون. من با شما در مورد اصلاح طلبان موافقم تقریبن و اضافه میکنم به فرمایش شما این نکته را هم که اینها نه تنها حرکت به سمت مدرنیسم را خراب کردند و از نیرو و فرصت بالقوه ای که در آن مقطع تاریخی بود استفاده نکردند که مفاهیم مدرن را هم لجن مال کردند. به طوری که هنوز هم خیلی ها از شنیدن چیزهایی مثل جامعه مدنی، ngo، کار حزبی و... حالشان بد میشود. البته دوز کلام شما بسیار پراگماتسیمی است و من با این شکل مخالفم. کار تئوریک درست بسیار نیاز است. هر چند اگر این کار تئوریک نتواند به جامعه منتقل شود کارکردش را از دست میدهد که یک مسئله دیگر است.
اما در مورد عملگرایی احمدی نژاد همه ی حرف این است که چنین عملگرایی هایی معلوم نیست به آن نتایجی که شما فکر میکنید بیانجامد. احمدی نژاد یک سری اکتهای سکولار انجام داده اینها به تنهایی به هیچ عنوان کافی نیست چراکه این ها بیشتر از همه نوعی رفتار غریزی است و علاوه بر آن عوامل مختلفی همینها را هم خنثا میکند.
بحث سیاست مسئله اش جدا است احمدی میتواند پیروز میدان شود اما بحث فرهنگ و آینده ی ایران چیزی نیست که یک نفر قهرمان بیاید و برایمان حلش کند حتا بر فرض درست بودن کارش. پیش نیازش این است که با صداقت و با چراغ روشن حرکت کنیم. یک جور اصولگرایی و ایمان میخواهد که سخت است ولی حداقلش معلوم است که چیست.
یک مسئله دیگر هم این است که شما آیا فکر میکنید سکولارها بیایند پشت سر احمدی نژاد/! اکثریت قریب به اتفاق چنین چیزی را حتا به مخیله شان راه نمیدهند. چپهای مذهبی و نیمه مذهبی هم که وسط میدان جنگند.
باز قسمتی از چپ مذهبی جدیدن دارد میشود سکولار مذهبی و مثلن داودی مهاجر روسریش را در برنامه تلویزیونی برداشت و حداقل با برخی چیزها مثل حجاب اجباری و ... دارد موافقت میکند.
شما دنبال پیروزی هستید و صبرتان هم نیست. فکر میکنم مشکل شما این است که قابل درک است البته اما سیاست تنها چاره ی ما نیست و یکی دو تا سیاستمدار هم نمیتوانند ما را به آزادی حتا آزادی اجتماعی برسانند. ببینید که بقیه هم هستند و مردم هم. دست کمشان نگیرید.

ناشناس گفت...

دلقک جان یه پیشنهاد برات دارم اگه می خوای مطلبت بیشتر خونده بشه: مطالبت رو کوتاه تر بنویس چون با این حجم خبر که هست شاید کسی حوصله خوندن مطالب طولانی رو نداشته باشه!
و اگر من از خوندن بخشی از مطلبت کلشو فهمیده باشم باید بگم که از هیچ آدم متوهمی تا به حال کاری به نفع بشریت سر نزده که بخواد از احمدی نژادی سر بزنه که فکر وذکرش مهدی موهومه

ناشناس گفت...

سلام، من خارج از ایران زندگی‌ می‌کنم، دوستی‌ هم ایران ندارم، پس یکی‌ به من بگه این خوشی‌ که دلقک میگه توی خیابانهای تهران همین الان در حال حس شدن هست که تو این ۳۲ سال به خاطر عبای ملاها نبوده دقیقا چیه؟ چون من یادمه دوران خاتمی با یه مانتو سفید که فقط ۲ تا بنده انگشت زیر باسنم بود میرفتم دانشگاه، عین ۱۳ شب عید رو با ۲۰۰ تا دخترو پسر که هر کدومشون که دلشون می‌خواست مست بودند در سواحل شمال تا صبح رقصیدم، به طور متوسط هر ۲ هفته یک بار مهمون تالار وحدت بودم به نمایشی یا کنسرتی، و هر ۲ یا سه‌ شب یک بار هم با دوست پسرم به گردش بودم، و حتا یک بار هم کسی‌ بهم تذکر نداد. ولی‌ یادمه که اوضاع اقتصادی خیلی‌ خیلی‌ بهتر از الان بود، ولی‌ نفت بشکهیی ... دلار.چه خبر الان تو تهران که با لندن نباید اشتباه گرفته بشه؟!!

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس محترم ازبالاترین سلام
خیلی ممنون ازراهنماییتان. اما من به اندازۀ کافی سخت خوان می نویسم بخاطر فشردگی ورفرنس های ذهنی. وچون حسی می نویسم تا حس مطلبم بویش به مشامم نرسد بکمال نمی توان ناقص رهایش کنم. ودغدغۀ خوانده شدن شان را دارم با شرط نوشته مال من وکامل باشد. لذا کوتاه وبلندش دست خودم نیست وقتی قلم مرا می نویسد اوهم تصمیم می گیرد فرمان کات را. مرسی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

خانم ناشناس وعزیزومحترم.
من خودم قصه نویس هم هستم وخیالباف. لذا درمقابل داستان احساسی شما که مستند کرده اید به زندگی خودتان نباید حرفی داشته باشم وندارم جزداوری خوانندگان. ولی بالاخره نفرمودید که آقای خاتمی نازنین گفته بود "ولنگار" به نسل شما یا نه. من ازعقب نشینی صحبت می کنم وامنیت روانی بچه ها؛ ونه دزدی تفریح ازغیبت پاسدارهای شهسوارو چالوس وشمال. مرسی که کامنت دادی. یا...هو

ناشناس گفت...

رضا
براي ناشناس و دلقك :
عزيز من ! در حال حاضر در خيابانهاي تهران تنها كساني خوش هستند كه پول دارند. من در بين مردم هستم و امكان ندارد در طول روز با مردم عادي در مورد مسائل مختلف صحبت نكنم. متاسفانه فضاي خفقان ايجاد شده صرفاً سياسي نيست، بلكه به آزاديهاي اجتماعي و فرهنگي هم رسيده است. روزي نيست كه در پاركها به دختران و پسران شاد گير ندهند. شما حتي در وسط بلوار ها و پاركها كيوسك نيروي انتظامي رو مي بيني و متورهاي گشت. براي نمونه عرض كنم : در پنج شنبه گذشته به طور ناگهاني چندين ماشين گشت ارشاد ميريزن توس پارك چيتگر و هرچي دختر و پر بوده دستگير ميكنند حتي پسري كه به تنهايي نشسته بوده و گيتار مينواخته.
دلقك جان درسته ايران نيستي اما شرايط امروز ايران رو حداقل از چند نفر بپرس بعد بيا به جوونا خط بده كه بيان توي خيابونا شادي كنند.
هنوز بچه‌هايي كه تو چهارشنبه سوري شب عيد فقط بخاطر شادي گرفتنشون بعضياشون تو بازداشتن.

Amir گفت...

شاید در برهه کنونی و فضای غبار آلود سیاسی کشور خیلی از مصادیق حرف های شما مشخص نباشد اما به عنوان کسی که خود در دوره جناب خاتمی دو بار به بازداشتگاه وزرا رفتم فقط به خاطر شرکت در مهمانی و مادرم توسط رییس دادگاه " خانم رییس" خطاب شد می خواهم یک مصداق عینی از آزادی جوانان این نسل را بیان کنم. بنده تا به جایی که به یاد دارم ، در کل دوره 18 تا 22 سالگی ام که مصادف بود با دوره ریاست آقای خاتمی در دو کنسرت شرکت کردم ( گروه آریان تنها گروهی که آن زمان مجوز کنسرت می گرفت ) و هیچ وقت یادم نمی رود که فقط و فقط به خاطر یک آهنگ در هردو بارريا، دو تا سه بار توسط نیروهای امنیتی قطع شد و از حضار خواسته شد که برای ادامه کنسرت از روی صندلی خود جم نخورند! و امروز من در خارج کشورم و وقتی به یوتیوب مراجعه می کنم و فیلم کنسرت های برگزار شده در ایران را می بینم به یاد دوره خودمان می افتم که اصلا وابدا قابل مقایسه با زمان حال نیست. در جایی خواندم در تابستان پیش چیزی حدود 100 تا 120 کنسرت موسیقی در سراسر کشور برگزار شده است و با دیدن فیلم هایی که در یوتیوب موجود است به درستی خبر ایمان آوردم. قصدم دفاع از احمدی نژاد نیست . قصدم مقایسه ای شخصی از شرایط کنونی و شرایط زمان خاتمی با مصادیق عینی است. هر چند نمی خواهم به بحث های کلیشه ای حجاب و آزادی فردی زمان خاتمی بپردازم که شاید بزرگترین دروغ دوران است ، اما هیج وقت یادم نمی رود اتوبوس های منتظر برای جمع آوری جوانان غرب زده!! مستقر در خیابان ولی عصر را! هیج وقت یادم نمی رود تهدید دخترانی که شلوار کوتاه می پوشند به فرو کردن پایشان در گونی سوسک را ، و هیچ وقت یادم نمی رود حرف آن مامور نیروی انتظامی به من جوان 18 ساله رو فقط به خاطر حرف زدن با دختر خانمی ، مبنی بر اینکه " ما دختران بازان را از تخم دار می زنیم" و چه تاثیری گذاشت بر من همین جمله کوتاه! دوره خاتمی دروغی بزرگ بود در طرح شعارهای مدنی و اجتماعی . و تا جمهوری اسلامی بر سر کار باشد همچنان دروغی بزرگ است . اما با مقایسه دو دوره می توانم بگویم که شرایط حال حاضر بسیار و بسیار بهتر و قابل تحمل تر از آن دوران است. ایست های بسیج و گشت های ارشاد و فلان و بهمان ریشه اش در دولت احمدی نژاد نیست. اگر تا به حال کسی متوجه این موضوع نشده است او را به دقت بیشتر در موضوعات ایران دعوت می کنم .مرسی از شما به خاطر مطالب نزدیک به حقیقتان که شاید در بعضی مواضع با شما موافق نباشم اما به طور کلی در هر مطلب شما بسیار می آموزم و یاد می گیرم و شاید خیلی مواقع با خواندن یک خط آهی از ته دل می کشم که چقدر خوب انگشت را بر زخم کهنه ما جوانان نابود شده ایران فرو کردید. و تلخ است اما واقعی. ممنون از شما.

Dalghak.Irani گفت...

سلام بر رضا وامیروهمۀ جوانان ایران زمین.
داشتم می رفتم دندان پزشکی. گفتم پاسخ آقا رضا را هم بنویسم که مشکلاتی را که مطرح کرده باعث سلب پیام امید نوشته ام نشود. تا آمدم پشت کیبورد کامنت Amir رسید که با این جمله آغاز می شد:
"شاید در برهه کنونی و فضای غبار آلود سیاسی کشور خیلی از مصادیق حرف های شما مشخص نباشد اما..." -پایان نقل قول-
دقیقاً می خواستم بنویسم رضا جان من با پذیرش راستی حرف شما ودرستی نیت شما این را می گویم که اولاً نمونه های نقض حرف مرا آوردی ولی به نمونه های فراوان تأیید حرف من اشاره نکردی. ضمن اینکه-این برای همۀ خوانندگانم مهم باشد- من ازیک جهت گیری امور وازیک تابو شکنی حرف می زنم که هردو افق جلو روی ما را نشان می دهد وممکن است نقطه به نقطه با شرایط درحال تجربۀ روزمنطبق نباشد. من درحقیقت می خواهم بگویم که ای جوانان: این رویکرد جدید درعقب راندن سیاهی اندیشۀ آخوند ها بهشتی ازآزادی ورهایی شما را آبستن است. بنابراین بیایید بیرون وهم ازاین فضا تنفس کنید ولذت ببرید وهم با تسخیر فضای شهر وسپهرعمومی این فضای دلپذیررا گسترش بدهید وآن عبوسی واخم وسوگواری فلج کننده را اجازه ندهید برگردد. من انتظار دارم که کمی ژرف ترنگاه کنید به نوشته هایم وسعی کنید که با هرمتنی به ارزش صاحب متن وفکری که آنرا نوشته اوج وفرود داشته باشید. ضمن اینکه مگرمی شود من ازداخل ایران خبرنداشته باشم واین همه مطلب راجع به وقایع روزبنویسم وبشوم سایت تحلیلی مرجع برای هزاران نفرمستقیم وغیرمستقیم. کامنت امیر نشانی های خوبی را داده است ومن بچه های خودم و همۀ فامیلم درایران وتهران زندگی می کنند ویکی ازبرادرانم تازه ازتهران برگشته بعد ازتعطیلات نوروز و... ضمن اینکه یادمان باشد ما ازخاتمی طلبکاربودیم همۀ چیزهایی را که نتوانست بوظیفه اش عمل کند. چون ما شمال تهرانی ها ودانشگاهی ها اورا انتخاب کرده بودیم واو وظیفه اش بود که تاپای جانش بایستد ووعده اش بمارا عملی کند که پای نامش هم نایستاد چه رسد به پای جانش. ولی مموتی خره را هنوز هم توی همۀ نوشته هایمان وگفته هایمان دهاتی خری می شناسیم که اصلاً حالیش نیست که موسیقی را با صاد وغین می نویسند یا با سین وقاف. واوست که مجوز کنسرت می دهد درکرمانشاه وصادق اشک تلخ بهم می زند کنسرت را ولی چنان گوشمالی غیبی می خورد این برادرخودجوش که دیگرتا آخر عمرش یادش نرود که وقتی رییس جمهوراراده کرد کاری انجام شود انجام خواهد شد بی برو برگرد. چون او "رییس" ِ "جمهور" ِ "مردم" است. ونه دسته بز. مرسی یا...هو