۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

سخنی با سردارسرلشکرسپاه یحیی رحیم صفوی!

The Son of Man


1- اخته: این واژه ازلطیفه ای بسیارهوشمندانه می آید که دربین نطامیان رواج بیشتری دارد درتبیین وتوضیح مقام مشاورت درمقایسه با مقام های قبل ازمشاورت. می گویند اگرحوزۀ مقام مختارمقامات جمهوری اسلامی  را محوطه ای فرض کنیم که توسط فنسی بلند با سیم خاردارهای تیزدربالای آن به دو قسمت نا متساوی درهیبت حیاط اصلی وسیع وبا صفا وحیاط خلوت مخصوص آشغال دانی تقسیم شده باشد؛ مقامات تاهنگام داشتن اختیارومسئولیت درحیاط اصلی جولان می دهند مثل یک گاو نر پرزور و تخمی! -منظور کَل های ویژۀ اصلاح نسل است-. اما وقتی می خواهند به حوزۀ مشاورت منتقل شوند، نه که ناچارند ازروی سیم خاردارمانع وبلند بگذرند. بنابراین هنگام پرتاب شدن، جهازتناسلی شان گیرمی کند به تیزی سیم خاردارهای بالای فنس و کنده می شود تا گاونرپرزوردیروزبه گاو اخته وبی زورامروزتبدیل وبه علف خواری بی ثمرمشغول باشند.

2- یک خاطره: دریک جایی درهمین وبلاگ وبمناسبتی دیگراین خاطره را نقل کرده ام که: دردورۀ اصلاحات برنامه ای تلویزیونی پخش می شد ازشبکۀ تهران سیمای جمهوری اسلامی بنام "طعم آفتاب" که مجری آن نیز جواد یحیوی بود. یکی ازروزها سردار رحیم صفوی درکسوت نظامی ودرموقعیت فرمانده کل سپاه پاسداران میهمان این برنامه بود. درطول برنامه وطبق روال همیشگی ارتباط تلفنی برقرارشد با منزل سردارکه با پسردردانه وعزیزشان بنام حمزه 17 ساله صحبت زنده وشفاف بکنند. ارتباط برقرار شد وبعد ازتعارفات ردوبدل شده حمزه به پدرش گفت که: "خواهش می کنم هرآنچه را درمنزل برای ما می گویید در تلویزیون هم..." که ارتباط تلفنی قطع شد وهیچگاه دیگرهم وصل نشد. زیرا که مضمون حرف حمزه پسرسردار بسیار خطرناک می توانست باشد. وآن مضمون این بود که: "شما درمقابل سؤالات منطقی ما جوان ها که کم می آورید. خودتان نیز به ما می پیوندید وقبول می کنید که با این بساط ما به ده علی آباد هم نمی رسیم تاچه رسد به بهشت روی زمین. ولی بمحض قرار گرفتن درفضای عمومی وخالی بودن صحنه از"دیالوگ" بازبرمی گردید بهمان "مونولوگ" خودتان وچرت وپرت می گویید."

3- یک سند: روزی که عزیزجعفری جایگزین رحیم صفوی شد درفرماندهی کل سپاه همزمان شد با دوطرح بسیارخطرناک وتعیین کننده که اولی ادغام بسیج بود درسپاه ودومی تشکیل سپاه های استانی بجای سازمان دهی قبلی وجنگی. مأموریت اعلام شده هم روشن وشفاف بود به این گویش که: "ازاین به بعد سپاه با بهره گیری ازبسیج فقط مأموریت حفاظت ازانقلاب (بخوان سرکوب مخالفان ومنتقدان) را دارد وبیشتر مأموریت امنیتی واطلاعاتی ذاتی اش را پی خواهد گرفت تا مآموریت عارضی وجنگی برعلیه دشمنان ایران. دردنیای رسانه اما؛ این طورتبلیغ شد وازرحیم صفوی تجلیل شد که چون ایشان حاضربه تن دادن به این تغییرات برعلیه منافع ملت نشده است برکناروازحیاط اصلی به آشغال دانی پرتاب شده است. وباعث آبرویی شد برای رحیم صفوی!

4- یک بهانه: پیروتحرکاتی که سردارصفوی وبویژه بعد ازماجراهای اخیربین رهبر و رییس جمهورشروع کرده است وچرا! حضرت شان دست بروبچه های سپاهی را گرفته است وبا ترفند ملاقات خصوصی به محضرقائد اعظم وایدئولوگ اکبر و مطهری زمان ویارغاراشتباهات وخطاهای رهبرحضرت مستطاب متکلم وفیلسوف مسلم اسلام آقای آیت الله حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی رسیده است وپای طرحات منبرجدید ایشان سربه تأیید وتکریم فرود آورده است. صحبت های مورد وثوق وتأیید وخصوصی مصباح دراین جلسۀ خصوصی با سرعت نوربه خبرگزاری ها وسایت های مبلغ فرستاده شده است وازالف تا ی منتشرشده است. مغز حرف مصباح دراین جلسه همان حرف جدید ونعل وارونۀ چندروزۀ اخیرش درهمه جا بوده است وآن اینکه: "جریانی انحرافی به جان انقلاب افتاده است وبسیارزیاد خطرناک است وباید سرکوب شود." 

5- ولی سرداررحیم صفوی نه خودش ذهنش را بازگفته ونه گذاشته دیگرعزیزان سپاهی طرح سؤال بکنند که ای استاد یگانه وبی بدیل اسلام فقاهتی؛ ما ازپای منبر دیروزشما بود که برخاستیم وبا قلبی مطمئنه به پادگان ها وخانه هایمان رفتیم وگفتیم این آقای احمدی نژاد برگزیدۀ امام زمان است وهرکس یارخداست یاراوهم باید باشد وزیردستان مان را وفرزندان مان را که زیاد هم ازریخت وقیافۀ حاج محمود راضی نبودند به تمکین واداشتیم. اینک چگونه درعرض کمترازیک سال ودوسال به آنان عکس ومتناقض حرف دیروزشمارا بباورانیم. این احمدی نژاد -ونه مشایی برای فرافکنی- بیچاره اگرهم گناهی مرتکب شده است حد اکثربستن چند پیچ ومهره بوده برای ریل های جاده ای که شما زیرسازی کرده بودید وشما تراورس هایش را نصب کرده بودید وحتی شما ریل هایش را بمحل نصب حمل کرده بودید. اگرجاده انحراف دارد این چه ربطی به فعلۀ نصاب ریل دارد. نقشه وطرح جاده که ازابتدای تاریخ در دستان شما بوده است!؟

6- یک نتیجه: حمزه امروزباید درهمان نزدیکی سنی باشد که "روح الله احمد زاده" رییس جدید سازمان گردشگری ومیراث فرهنگی است. اوهمان کسی است که یک سنتوررا - ونه الویس پریسلی را- قاچاق کرده بود به سرقبرخواجۀ شیراز وباعث آن آبروبری روحانیت فسیل شد. بضرس قاطع ومشاهدات میدانی می گویم که نه همسر محترم حمزه ها ونه فرزندان عزیزترازجان آن ها برای ما ایرانیان حجاب کامل شرعی ندارند. وهمه درمنازل شان بهترین موسیقی ها را گوش می کنند. وبروزترین فیلم ها را می بینند. ونقاشی می کنند. ورنگ می خواهند ورنگ می نوازند. بنابراین جاده ای را که مصباح منحرف می خواند وسربزاخفش سرداررا تضمین می گیرد جاده ای منتخب ومستقیم بسوی سعادت فرزندان ونوه های شما هم است مثل همۀ مردم ایران. یک وقت آدرس را گم نکنی!

7- یک توصیه به سردار: اگربادیدن عکس وتفصیلات آقای "کان" رییس صندوق بین المللی پول به هوس افتاده ای که مجدداً جهازتناسلی کنده شده بربالای سیم خاردار هنگام پرتاب شدنت به حوزۀ مشاورت رهبری رابرگردانی وبه خودت اضافه کنی. بسم الله. ولی یادت باشد که فقط ما کلفت ها ونوکرهای نادیده گرفته ات درسی سال گذشته تنها کسانی هستیم که اگرهم رغبتی به جماع با تونداشته باشیم می توانی بما تجاوزکنی مثل آقای "کان". والاً آنطرف که توغش می کنی حتی یک کنیزهم سالم نمی ماند ازآلت پیرمردان 70 تا100 سالۀ روحانیان سیاسی چنانکه افتد ودانی! خود دانی! یا...هو

۳ نظر:

بزدل میرزا گفت...

لذت بردم

اديب خوانساري گفت...

سلام
به نظر من كساني را كه شما از آنها حمايت مي كني (بقول خودت مشروط)، واجد شرايطي نيستند كه فكر مي كني. جايي گفته اي كه ضد سيستم بودن نشانه راستگراهاي ايراني است و جايي ديگر گفته اي كه ليبرال مدرن دانش محور و برنامه محور است. هر دويش را قبول دارم ولي احمدي نژاد را ضد سيستم ترين دولتمرد ايراني ميدانم و ضد دانش و ضد برنامه ترين آنها (با داده هاي عيني و ميداني بسيار). به اعتقاد من اگر گروهي بتوانند ايران را به سمت جامعه مدرن ببرند، امثال كروبي و موسوي و تاجزاده و بهزاد نبوي هستند. اگر شنيدن دلايل تفصيلي هر دو اين ادعاها براي شما جالب باشد، مي توانم به آدرس ايميل تان ارسال كنم
اديب خوانساري

فرشید گفت...

«سحر» شدم و عاشق. بيش از يک ساعت مسحور سخنان احمدي‌نژاد بودم. با بدبيني گفتگو را نظاره‌گر شدم و به‌تدريج احساس کردم آرامشي عجيب از ديدگان به درون بدنم رخنه مي‌کند و به سان مايعي آرام بخش سراسر وجودم را مي‌آکند. گويي همچون دوران کودکي در چشمه‌هاي زلال کوه دلو شناورم.

با شيفتگي به چهره بشاش و تميز احمدي‌نژاد مي‌نگريستم به ويژه به چشم و ابروان آراسته اش. اين زل زدگي کار دستم داد و در نهايت با وجودي سرشار از عشق و محبت و آرامش برخاستم. شادم که برخي کسان امشب آرام و لبخند به لب مي‌خوابند و پشيمان نيستند از انتخاب خود...

http://www.shahbazi.org/blog/Archive/9003.htm#Ahmadinejad_interview